24 آبان 1393, 14:6
كلمات كليدي : تركيب، تركيب خارجي، وحدت، اتحاد، وجود
نویسنده : مسعود اسماعيلي
ترکیب در اصطلاح فلسفه، به معنیِ «یکی شدنِ چند چیز» و «اتحاد اشیاء کثیر و متعدد» است و در وهله اول، دارای دو قسم است:[1] الف)ترکیب حقیقی؛[2] ب)ترکیب اعتباری.[3] اما هر یک از ترکیبهای حقیقی و اعتباری، از جهتِ نوعِ تمایز و تعدد اجزاء، بر دو قسماند: 1)ترکیب خارجی؛ 2)ترکیب عقلی یا ذهنی. ترکیب خارجی آن است که اجزاء ترکیب، دارای تمایز و کثرتِ خارجیاند؛ یعنی اجزاء، در عالمِ واقع، از یکدیگر متمایزند و کثرتِ واقعی و خارجی دارند که ملاکِ کثرت و تمایز واقعی و خارجی، وجودهای مستقلِ متعدد است.
ترکیب ذهنی آن است که اجزاء ترکیب، دارای تمایز و کثرتِ خارجی نبوده، بلکه تنها در ذهن و عقل از یکدیگر متمایزند؛ یعنی اجزاء، در عالمِ واقع، یک چیز بیشتر نیستند و این ذهن و عقل انسان است که با نیروی تحلیلِ خود، در آن شیء واحد اجزائی میبیند. البته نه به این معنا که ذهن برای مرکب، اجزائی را از پیشِ خودْ فرض میکند؛ بلکه به این معنا که ذهن اجزائی را که در مرکب به صورتِ غیر متمایز موجود است، از یکدیگر منحاز و متمایز میکند. ملاکِ کثرت و تمایزِ ذهنی و عقلی، عدمِ تعددِ تحقق اجزاء در خارج است.
ملاکِ کثرت و تمایزِ ذهنی و عقلی، عدمِ تعددِ وجودهای اجزاء در خارج است. یعنی اگر وجودِ هر یک از اجزاء در عالم واقع، همان وجودِ اجزاء دیگر باشد، و اجزاءْ تنها در ذهن و با استفاده از تحلیلِ عقلانی، از یکدیگر منحاز و متمایز شوند ترکیبْ ذهنی یا عقلی نامیده میشود.
هر مرکب خارجی، دارای ترکیب عقلی و ذهنی نیز هست؛[4] زیرا برای تصورِ درستِ هر مرکبِ خارجی در ذهن، باید اجزایش به همان صورتی که در خارج هستند تصور شوند ولذا تصورِ آن مرکب در ذهن نیز دارای اجزاء متمایز از یکدیگر است و دارای ترکیب ذهنی است. اما هر مرکب عقلی و ذهنی، مرکب خارجی نیست. البته اصطلاحِ «تر کیب ذهنی یا عقلی»، مختص اموری است که تنها در ذهن مرکباند نه در خارج.
ترکیب یک خط از پارهخطهای مختلف، ترکیب عقلیِ حقیقی است؛ چون خط در عالم واقع دارای اتصال حقیقی است ولذا جهتِ وحدتِ حقیقی دارد[5] اما اجزاء آن در واقعیت، دارای وجودهای جداگانهای نیستند و همه در ضمنِ همان وجودِ متصلِ واحد (خط) موجودند؛ چهاینکه اگر پارهخطهای مزبور، در خارجْ دارای وجودهایِ مختصِ خود بودند، دیگر خطی در خارج وجود نداشت و تنها با چند پارهخط روبرو بودیم. پس باید گفت در واقع، این ذهن ماست که با قوهٔ تحلیلِ عقلانی و به کمک نیرویی بهنامِ "وَهم"، پارهخطهای درون خط را از یکدیگر جدا میکند و بصورت متمایز در میآورد.[6]
ترکیب یک چیز از جنس و فصل نیز ترکیب عقلی حقیقی محسوب میشود؛[7] زیرا جنس و فصل، لحاظ و تصورِ لابشرطیِ ماده و صورتاند و چنین تصور و لحاظی از اجزای یک ماهیت، تنها در ذهن تحقق دارد نه در خارج از ذهن. بنابراین هر چیزی که دارای جنس و فصل است، از آن جهت که دارای جنس و فصل است، مرکَّبی عقلی محسوب میشود. البته ملاصدرا دراین باره، در برخی فروضْ نظری دیگر دارد.[8]
مفهومِ "لا شیء" را مثال مرکب عقلی اعتباری دانستهاند؛ زیرا اولاً لاشیء، "عدم" است و عدم دارای جهت وحدت حقیقی نمیتواند باشد (چون وجود است که موجب وحدت میشود) ولذا این ترکیب، اعتباری است و ثانیاً در متن واقعْ یک "نبود" یا "عدم" بیشتر نیست و دارای اجزائی که تمایز خارجی داشته باشند نیست؛ اما در ذهن از دو مفهومِ "لا" (سلب یا نفی) و "شیء" تشکیل شده است و لذا ترکیب آن، عقلی است.[9]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان