22 فروردین 1392, 0:0
چند کليپ پرزرق و برق همراه با مقدار زيادي رؤياپردازي و البته درصد بسيار بالايي خوش بيني نسبت به آينده؛ اين شايد بهترين توصيف از تهران ۱۵۰۰ ساخته (به معناي واقعي کلمه) بهرام عظيمي اين انيماتور دوستداشتني باشد. تعدادي کليپ که درباره تهران در ۱۰۸ سال آينده هستند و کنار هم چيده شدهاند و قرار است يک فيلم را تشکيل دهند (هر چند که اصلاً اين اتفاق نميافتد). قرار است تصويري از تهرانِ آن سالها نشان دهند و اما از فرط خوشبيني شايد حتي خود سازندهشان هم کوچکترين اعتقادي به تحقق اين رؤياها نداشته باشد. اينکه تهران مهد علم و دانش و پيشرفت علمي شده است و اين بار فرار مغزها مسيري عکس يافته است و به جاي خط تهران- غرب تبديل به غرب- تهران شده است و يا تسخير ماه توسط تهرانيها و آن فضاپيماهاي فرافوق پيشرفته! چندان هم قابل باور نيست. رؤيا البته هيچ حد و مرزي نميشناسد و ذهن هر کجا که بخواهد پر ميکشد و هيچ بندي به پاي خود نميبيند. عظيمي هم حق داشته و دارد که هر چه خواست رؤيا بپرورد و هراسي نکند. تهران ۱۵۰۰ را نميتوان يک فيلم ناميد و شايد حتي نتوان آن را يک انيميشن بلند دانست. البته انيميشني است متشکل از چندين خرده داستان که بسياري از آنها بامزه و البته چشمنواز از کار درآمدهاند و اما نخي مستحکم و مطمئن که بتواند اين خرده داستانها را به هم پيوند دهد و خط سيري منطقي ميان آنها ايجاد کند ديده نميشود. البته ماجراي دل باختن پسري از طبقه فرودست به دختري از دايره ثروتمندان (که دانشآموخته رشته دفع زبالههاي فضايي از دانشگاهي معتبر در کره ماه است!) قرار است اين نخ باشد و اما قوامي که انتظار ميرود را ندارد. حتي همان خرده داستانها هم گاهي در دايره همان داستان کوچکشان ضعفي آشکار دارند و با وجود چشمنواز بودن تصاوير بيننده را وادار ميکنند تا ساعتش را نگاهي بيندازد و دقيقههاي گذشته از اين انيميشن را حساب کند. حتي خود عظيمي هم به ضعف جدي فيلم-نامۀ اثرش اعتراف ميکند و البته آن را بيش از هر چيز به خاطر تغييرات چند باره ناشي از مميزيها (يا شايد پيشمميزيها) ميداند (به نقل از مصاحبه بهرام عظيمي با باشگاه خبرنگاران جوان). البته نبايد اين نکته را هم از نظر دور داشت که تيم ۴ نفرهاي به عنوان مشاور در نگارش فيلمنامه حضور داشتهاند و با اين حال فيلمنامهاي ناقص و بدون سير داستاني صحيح حاصل آن شده است. هر چند که نبايد از محدوديتهاي مختلف براي اين اثر به سادگي گذشت. کار علمداري (نويسنده فيلمنامه) به هيچ وجه آسان نبوده است.
شايد هم گروه سازنده اثر و به ويژه خود بهرام عظيمي بيش از داستان به جنبههاي بصري اثر توجه داشته و يا حتي غرق در آنها شدهاند و البته بايد گفت که حقيقتاً هم به اين اثر ظاهري زيبا و برازنده بخشيدهاند. جلوههايي که به جرأت ميتوان گفت تا پيش از اين در سينماي ايران تجربه نشده است و اثري را ميبينيم که در بسياري زمينهها در کشور اولين به حساب ميآيد: - اولين انيميشن سه بعدي بلند. - اولين انيميشني که بيشتر شخصيتهايش با الهام از بازيگران حرفهاي ساخته شده است.- اولين انيميشني که به معناي دقيق کلمه پاي فانتزي را به دنياي واقعيت باز کرده است. و از مهمترين قابليت اين فرمت بهره برده است- اولين انيميشن و يا حتي اثر سينمايي که تصويري دقيق و همراه با جزئيات تمام از آينده را نشان ميدهد.و بسياري از اولينهاي ديگر. در اين ميان شايد چشمنوازتر از هر چيز ديگر همان ابتدا و انتهاي اثر است که نمايي کامل از شهري مدرن و فرافوق پيشرفته را نشان ميدهد که با دقتي بينهايت طراحي شده است و بسيار برازنده به نظر ميرسد. همچنين حرکات شخصيتها بسيار طبيعي به نظر ميرسد که اين شايد بيش از هر چيز مرهون اين نکته باشد که عظيمي تک تک پلانها را با بازيگران حرفهاي تئاتر يک بار فيلمبرداري کرده و بعد شخصيتهاي کارتوني را از روي آنها بازسازي کرده است و حتي در حرکات لبهاي آنها نيز دقتي بسيار به خرج داده است تا در حد امکان با حرکات لبها هنگام اداي کلمات شباهت داشته باشند. نورپردازي هم بسيار عالي است و بر خلاف بيشتر آثاري که آينده را جايي تيره و تار و يا حتي سياه نشان ميدهند، تهران ۱۵۰۰ بسيار روشن و شفاف و آفتابي است و آدمها و حتي رباتهايش همه دلخوشند و شاد و بيغم و حتي مرگ را با آغوشي باز وقتي زمانش فرا برسد ميپذيرند. آن طور که برميآيد براي ساخت اين انيميشن هزينههايي هنگفت صورت گرفته است و صحبتهايي از چندين ميليارد بودجه به ميان ميآيد و حتي خود عظيمي (که همه کاره اين اثر است) هم اذعان دارد که چه از نظر سختافزاري و چه نرمافزاري هيچ مشکل و محدوديتي نداشته است. بازيگراني نامي و ستاره در اثر حضور دارند و سالها وقت صرف ساخت آن شده است. در ضمن همه ميدانيم که ساخت يک انيميشن بسيار پرهزينه است. به نظر نگارنده اصلاً و ابداً نميتوان بر اين هزينهها خرده گرفت (چه بسياري از هزينههاي اثر را نهادهاي خصوصي بر عهده گرفتهاند و چندين حامي مالي هم از آن حمايت کردهاند). بايد اين تصور را گوشهاي نهاد که هزينه براي يک انيميشن اشتباه است و اصلاً ساخت آن با اين ابعاد اشتباهي بزرگتر است. هزينهاي شده تا اولين تجربه در اين زمينه صورت بگيرد و حاصل هم اگرچه تا اندازهاي انتظار را برآورده نميکند، اما به هر حال حرکتي است مهم و تأثيرگذار. در اين ميان عظيمي اصرار عجيبي داشته است که تهران ۱۵۰۰ را همراه با تلفيقي از مدرنيته و سنتهاي قديمي نشان دهد. معماري شهر هم همين دو مؤلفه را در خود دارد. آسمانخراشهايي ميبينيم که نقش و نگاري ايراني دارد و يا لباسهاي آدمها که هر چه خوشپوشتر و شيکترند، ايرانيتر هم هستند. اين هم يکي از همان رؤياهايي است که تحققش شايد تنها در همان دنياي رؤيا ممکن باشد. در مجموع اما بايد گفت با اينکه نميتوان تهران ۱۵۰۰ را يک فيلم ناميد، اما به هر حال تجربهاي است که ديدنش ميارزد و لحظاتي شيرين در خودش دارد که بعيد است بيننده را دست کم معترض به بيرون از سالن نمايش بفرستد. در اين ميان البته نبايد اين نکته را از ياد برد که اين انيميشن لزوماً متعلق به کودکان نيست و شايد حتي اصلاً براي کودکان نباشد و انگار بيش از هر کس نسل متولد دو دهه ۵۰ و ۶۰ شمسي را هدف قرار ميدهد.
منبع:فیلم نوشتار
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان