دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

جدیع بن علی

No image
جدیع بن علی

كلمات كليدي : تاريخ، امويان، جديع، نصر بن سيار، حارث بن سريج، ابومسلم، تعصب قبيلگي

نویسنده : قدسيه خدامي

جدیع بن علی؛ معروف به الکرمانی، یکی از بزرگان و شیوخ عرب در خراسان بود که در سال‌های آخر حاکمیت مروانیان به سبب تعصبات قبیلگی علیه حاکم خراسان و حکومت مرکزی قیام نمود و با معطوف نمودن قوای خراسان به سمت خود، زمینه‌ی ظهور و گسترش دعوت اولیه‌ی سیاه جامگان را فراهم نمود.

نام و نسب

نام او جدیع بن علی بن شبیب بن عامر بن نواری بن ضمیم بن ملیح بن شرطان بن معن بن مالک از قبیله‌ی ازد بود[1]. مادرش در کودکی گوش او را بریده بود تا زنده بماند و این عادت متداول بود و او به همین نام که از جدع آمده است، موسوم شد.[2] وی در کرمان متولد شد، زیرا پدرش علی به همراه مهلب برای جنگ با خوارج ازارقه به کرمان رفته بود و جدیع همان جا در منطقه‌ای به نام جیرفت[3] به دنیا آمد و به این سبب به الکرمانی معروف شد.[4] جد وی شبیب بن عامر ازدی از شیعیان امیرالمومنین(ع)[5] و عامل و حاکم ایشان بر منطقه‌ی نصیبین بود.[6]

مقام و موقعیت جدیع

وی شیخ خراسان، جنگجویی نام آور،[7] بزرگ قوم ازد، دارای قدر و منزلت فراوان،[8] زیرک، سیاست مدار و با تدبیر بود.[9]

در زمان خلافت عبدالملک به همراه مهلب که فرمانده کل نیروها بود برای جنگ با ازارقه، مامور انتخاب مردان جنگی شد[10]. در سال 117 زمان خلافت هشام بن عبدالملک، به همراه اسد بن عبدالله قسری حاکم خراسان، برای آرام کردن اوضاع آشفته و دفع فتنه‌ی حارث بن سریج _ حاکم معزول خراسان که اینک به روش داعیان عباسی علیه خلافت شورش کرده بود _ فرماندهی بخشی از نیروها را به عهده گرفت[11]. نقل است که وی در سال 120 با حکم یوسف بن عمر، والی عراق، حاکم خراسان شد. وی خطبه خواند و مردم را به اطاعت و وحدت دعوت کرد؛ اما در همین سال از حکومت شد و نصر بن سیار به جای او حاکم خراسان گشت[12].

مهم‌ترین عامل شهرت او در تاریخ، قیام وی علیه نصر بن سیار در شرایط بحرانی ظهور داعیان عباسی و تضعیف حکومت خراسان است.

نصر بن سیار و جدیع کرمانی

زمانی که هشام بن عبدالملک به خلافت رسید، برای انتخاب عامل خراسان با عبدالکریم بن سلیط مشورت نمود. وی بهترین فرد را از نظر حزم و عزم و قدرت و نیروی جنگی، جدیع کرمانی می‌دانست؛ اما هشام وی را به سبب یمانی بودن نپذیرفت، زیرا وی و سایر امویان با یمانی‌ها میانه‌ی خوبی نداشتند[13]. سرانجام هشام در میان افراد نامبرده نصر بن سیار را انتخاب نمود و وی را در سال 120 حاکم خراسان قرار داد[14]. پس از هشام نیز و در زمان سایر خلفای اموی از جمله ولید، یزید، ابراهیم و مروان حکم نیز، وی حکومت خراسان را به دست داشت[15].

سبب اختلاف نصر و کرمانی

طبق نظر تمامی منابع مهم‌ترین عامل اختلاف که زمینه‌های دو دستگی و قیام را در خراسان پدید آورد، تعصب قبیلگی و عصبیت قومی قبیله‌ی مضر با دو قبیله‌ی یمانی و ربیعه بود[16] و این بدان جهت بود که نصر بن سیار از مضر بود[17] و نسبت به یمانی‌ها تعصب و دشمنی داشت و امور مملکتی و دولتی را به آنان نمی‌سپرد و مضریان را مقدم می‌داشت. این سبب دشمنی یمانی‌ها با وی شد. قبیله‌ی ربیعه نیز به جهت تمایل به یمانی‌ها با همین مشکل روبه رو شد[18].

از جمله‌ی یمانی‌ها جدیع بود. نصر و جدیع پیش از این با هم همرزم بودند و کرمانی در زمان ولایت اسد بن عبدالله بر خراسان نسبت به نصر احسان و نیکی می‌نمود. زمانی که نصر به حکومت خراسان رسید، وی را از ریاست عزل کرد و شخص دیگری را جایگزین وی نمود این مساله سبب اختلاف این دو شد[19].

از طرف دیگر اقدامات نصر سبب شد که دو قبیله‌ی ربیعه و یمانی نزد کرمانی که بزرگ ازد بود، بروند و از وی بخواهند که نزد نصر برود و با او مذاکره کند[20]. وی نیز به نمایندگی از آنان نزد نصر بن سیار رفت و وی را مورد عتاب قرار داد و نصر را از ایجاد اختلاف که در نهایت منجر به ضعف حکومت عرب[21] و استیلای سیاه جامگان[22](داعیان عباسی) خواهد شد، برحذر داشت. نصر خشمگین شد و دستور داد وی را زندانی کنند.

دستگیری و فرار کرمانی

ترس نصر از کرمانی سبب شد که پس از مذاکره با اطرافیان[23] وی را در سال 126[24] در قلعه‌ی قدیمی کهندژ زندانی کند[25]. برخی منابع مدت زندانی بودن وی را یک ماه دانسته‌اند؛[26] اما غالب منابع سخن از فرار وی در همان شب به میان آورده‌اند. نقل است که چون خبر دستگیری او رسید اهل و عشیره‌اش برای فراری دادن وی از زندان تلاش کردند و همان شب از راه مسیر آبی او را نجات دادند[27]. کرمانی پس از فرار با دو نفر به نام‌های محمد بن مثنی و عبدالملک بن حرمله در منطقه‌ای به نام مرج قرار گذاشت[28]. مردم نیز پس از اطلاع از حضور وی از اطراف به گرد او جمع شدند؛ به طوری که نماز صبح را با هزار مرد جنگی خواند و این تعداد تا ظهر به سه هزار تن رسید[29].

وقتی خبر به نصر رسید لشکر خود را در مرو رود جمع نمود و خطبه خواند و به تعقیب کرمانی پرداخت. مردم بین نصر و کرمانی واسطه شدند و قبیله‌ی او تابعیت او را ضمانت کردند. نصر به تبعید جدیع تمایل داشت؛ اما مشاوران او را بر حذر داشتند. کرمانی خانه نشین شد؛ اما اندک زمانی پس از عزل منصور بن جمهور(منصور از قبیله‌ی ازد بود) و مذمت وی از سوی نصر در خطبه‌ی جمعه بار دیگر تعصب قومی باعث خشم جدیع شد. از آن پس وی در نماز جمعه با بیش از هزار و پانصد نفر مسلح حاضر می‌شد و نماز را خارج از محوطه به جا می‌آورد و ایستاده به نصر سلام می‌داد و پس از آن دیگر نزد نصر نرفت و مخالفت را آغاز نمود[30].

مذاکره

پس از شروع مخالفت جدیع، نصر اقدام به مذاکره با وی نمود. وی در نخستین مرحله صاحب شرطه خود را برای میانجی‌گری فرستاد که موثر نبود. پس از آن به ترتیب عصمه بن عبدالله اسدی، قدیدبن منیع(دوست کرمانی) و عقیل بن معقل را فرستاد. در آخرین مذاکره کرمانی دو پیشنهاد خود را برای جلوگیری از جنگ داد. نخست این که نصر خود را عزل کند، آن گاه کسی را که مورد قبول هر دو طرف است را حاکم کنیم، یا آن که نصر هر قدر خواهد اموال خراسان را بردارد و نزد امیر خود رود؛ در غیر این صورت جنگ قطعی خواهد بود. عقیل بازگشت و درباره بالاگرفتن کار کرمانی و پیشنهادهای وی سخن گفت. نصر از این سخن برآشفت و فرمان جنگ را صادر کرد.[31]

قیام کرمانی

جدیع مخالفت خود را علنی نمود و نامه‌ای به عمر بن ابراهیم که مقیم کوفه بود، فرستاد و از او خواست که پیمان نامه‌ی میان یمن و ربیعه را که در زمان جاهلیت بسته شده بود، بیاورد تا آن را در حضور بزرگان و اشراف این دو قبیله تجدید و احیا نماید. پس از قرائت پیمان، آنان توافق کردند که یکدیگر را یاری دهند. آن گاه کرمانی از نصر خواست تا برای جنگ به خارج از شهر بیاید[32].

جنگ بین آن دو درگرفت و در بیشتر نبردها غلبه با کرمانی بود[33]. این جنگ‌های فرسایشی که سبب کاهش قدرت نظامی دو طرف شد یک سال به طول انجامید[34] و برخی منابع این مدت را بیست ماه دانسته‌اند[35]. چون فتنه و اختلاف میان این دو بالا گرفت، نصر ترسید که کرمانی از حارث بن سریج – حاکم مخلوع خراسان که اینک دوازده سال بود در بلاد ترک اقامت داشت- یاری طلبد. لذا برای جلوگیری از اتحاد این دو از سوی یزید بن ولید، خلیفه‌ی اموی، به حارث امان داد[36]. با شروع خلافت مروان و پایان یافتن امان حارث مذاکراتی میان وی و نصر درگرفت؛ اما به نتیجه مطلوبی نرسید. حارث با کرمانی علیه نصر در یک جبهه قرار گرفت. هر دو با نصر جنگیدند و نصر را از مرو بیرون راندند و خزانه‌اش را غارت کردند[37].اما پس از مدتی بین حارث و کرمانی نیز اختلاف شد و نبرد سنگینی میان این دو رخ داد؛ کرمانی پیروز شد و یاران حارث منهزم شدند[38]. این درگیری‌های مداوم باعث بی‌توجهی نصر به ابومسلم و یارانش شد تا این که کار ابومسلم بالا گرفته و دعوت او در تمامی نقاط خراسان علنی گشت[39]. پس از کشتار فراوان مردم در این نبردها عقیل بن معقل به نصر پیشنهاد کرد که قبل از بالا گرفتن کار سیاه جامگان و از دست رفتن زمام امور با کرمانی برای صلح مذاکره کنیم. نصر پیشنهاد را پذیرفت و وی را برای مذاکره نزد کرمانی فرستاد. کرمانی که چندان اعتمادی به مذاکره نداشت پشنهاد داد که خودش و نصر کنار روند و مردی از ربیعه زمام امور را به دست گیرد، اما در نهایت این مذاکره نیز بدون نتیجه‌ی مطلوبی به پایان رسید.[40] در این شرایط نصر به مروان خلیفه‌ی اموی نامه نوشت و اوضاع خراسان، خروج کرمانی و ظهور ابومسلم را به اطلاع وی رساند، اما جوابی دریافت نکرد.[41] با این حال کرمانی از ظهور مسلم چندان ناراحت نبود، زیرا وی نیز ادعای خلع مروان را داشت[42]. ابومسلم نیز مایل بود به یکی از این دو رقیب نزدیک شود و یکی را به کمک دیگری از بین ببرد.[43] وی که فرد سیاستمداری بود به هر دو چنین نوشت: «همانا امام در مورد شما توصیه کرده و من از رای و نظر او تجاوز نمی‌کنم.»[44] زمانی که ابومسلم دید نیرویی برای کمک به نصر نمی‌آید نزد کرمانی فرستاده‌ای روان کرد که مقاومت کن ما با تو هستیم.[45] سپس به رزمگاه نصر و جدیع آمد و میان خندق‌های این دو لشکر قرار گرفت.[46] سپس به کرمانی نامه‌ای نوشت و از او خواست که به وی ملحق شود تا انتقام او را از نصر بگیرد. کرمانی نیز شبانه با گروهی از قومش به طرف ابومسلم رفت. ابومسلم به او امان داد و اکرامش نمود[47].

خدعه‌ی نصر و مرگ کرمانی

زمانی که نصر از اتحاد کرمانی با ابومسلم مطلع شد، اطمینان یافت که نابودی‌اش نزدیک است، بنابراین تصمیم گرفت اتحاد این دو را از بین ببرد. پس در نامه‌ای به کرمانی نوشت: «وای بر تو ای ابا علی، فریب ابومسلم و یارانش را نخور. او این امر را نه برای تو و نه برای خودش، بلکه برای بنی هاشم می‌خواهد من از او بر تو بیمناکم. نزد ما به مرو بیا تا با هم صلحنامه‌ای بنویسیم و علیه ابومسلم هم پیمان شویم.»[48] کرمانی سخن نصر را پذیرفت و با صد سوار مخفیانه به سوی نصر رفت. زمانی که نصر فریب خوردن کرمانی را دید پسر حارث را با سیصد سوار فرستاد و وی را غافلگیر نمود و در نهایت در جنگی که میان آنها درگرفت جدیع کشته شد[49].

مقاله

نویسنده قدسيه خدامي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

No image

فتح مغرب و اندلس

No image

جریر بن عطیه

No image

مصعب بن زبیر

Powered by TayaCMS