دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

جنگ سرد و زمینه های اتخاذ دکترین ترومن

No image
جنگ سرد و زمینه های اتخاذ دکترین ترومن

كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، دكترين، ترومن، جنگ سرد، طرح مارشال، اصل چهار

نویسنده : كبري شوندي مطلق

سیاست ترومن رئیس جمهور ایالات متحده به مثابه آغازی برای سیاست خارجی فعلی ایالات متحده تلقی می‌شود. این سیاست نقطه شروع استراتژی عمومی آمریکا پس از جنگ جهانی دوم و نمایانگر مرحله جدیدی در سیاست بین‌المللی این کشور است. از دیدگاه دولت‌مردان آمریکا سیاست ترومن آغاز جنگ استراتژیک با اتحاد شوروی است که بعدها به «جنگ سرد» موسوم گردید. در اوایل سال 1946 استالین و چرچیل اعلامیه‌های خود را در رابطه با جنگ سرد صادر کردند.

استالین در جریان یک نقطه انتخاباتی در 9 فوریه اعلام کرد، اصول مارکسیسم، لنینیسم هم‌چنان معتبرند، زیرا رشد ناموزون کشورهای سرمایه‌داری می‌تواند به آشوب‌های خشونت بار و نتیجتا دنیای سرمایه‌داری به دو اردوی متخاصم و جنگ بین آن‌ها منجر شود. این سخنان تاثیر عمیقی بر واشنگتن گذاشت.[1]

ونیستون چرچیل در 5 مارس در ارائه نظریات خود، قدرت آمریکا را ستود و از مردم خواست، از این که «اراده خداوند بر آن قرار گرفته که ایالات متحده و نه یک دولت کمونیست و یا فاشیست به بمب اتم دست پیدا کند، سپاس‌گذار باشند و هم‌چنین برای اولین بار به پرده آهنین اشاره کرد که از ساحل دریای بالتیک تا ساحل آدریاتیک در سراسر قاره کشیده شده است. او تاکید کرد که شوروی‌ها خواهان جنگ نیستند، چیزی که آن‌ها می‌خواهند ثمره‌های جنگ و توسعه نامحدود آموزه و قدرتشان است.»[2]

شوری‌ها این سخنرانی را به عنوان چالش مستقیم علیه قدرتشان در اروپای شرقی تلقی کردند. ایالات متحده آمریکا تنها کشوری بود که بعد از پایان جنگ از زمان ورودش به جنگ غنی‌تر بود. بعد از جنگ آمریکا‌یی‌ها نسبت به روابط شوروی با ایالات متحده خوش‌بین بودند. بنابراین بازسازی اقتصادی کشورهای خسارت دیده که خود برای اقتصاد ایالات متحده نیز ضروری بود، در صدر سیاست‌های این کشور قرار داشت. اما بعد از نفوذ شوروی‌ها در اروپای شرقی، عدم تخلیه ایران و قصد نفوذ در اروپای غربی، توافق بین دو ابر قدرت را غیر ممکن ساخت. ایالات متحده در مقابل تهدید شوروی و کمونیسم تنها راهی که داشت این بود که در راس کشورهای لیبرالیسم موسوم به «جهان آزاد» قرار گیرد و از آن پس اشغال‌های فکری، سیاسی در خصوص این جهان آزاد بر انگیزه‌های اقتصادی مقدم شمرده شود. در پایان سال 1946، اغلب بحث‌ها بر سر مطلوب‌ترین شیوه مقابله آمریکا با تهدید شوروی، حول سه امکان دور می‌زد، این سه امکان عبارت بودند از بازسازی منابع نظامی خود آمریکا، فرستادن کمک به کشورهای تحت تهدید، و در اختیار گذاشتن کمک‌های اقتصادی و تکنیکی به نیازمندان آن. [3]

موقعیت آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم

فشار همه جانبه نیروهای هوایی و زمینی متفقین در سال 1945 بر جبهه‌های مختلف دول محور و عقب‌نشینی نیروهای آلمانی از مواضع‌شان به خوبی نشان می‌داد که پایان جنگ نزدیک است. پس از ورود متفقین به برلین، عملا جنگ به پایان رسید و مقاومت ژاپن هم با حمله اتمی آمریکا به شهرهای ناکازاکی و هیروشیما درهم شکست. در جهان ویران پس از جنگ سوال مهمی وجود داشت: قدرت برتر از آن کدام کشور خواهد بود؟ فرانسه و ایتالیا ویران و مراکز صنعتی آلمان که با تلاش همه جانبه پس از جنگ جهانی اول ساخته شده بودند، از بین رفته بودند و دولت‌های اروپایی دیگر در جنگ در آستانه ورشکستگی مالی قرار داشتند. به رغم آن که سیاست‌مداران انگلیسی می‌خواستند، اعتبار گذشته را حفظ کنند، امپراتوری آن‌ها هم رو به ضعف بود و دیگر کشورها نیز از جنگ خسته بودند یا هنوز به توسعه صنعتی مطلوب نرسیده بودند.

آمریکا دولتی بود که در دوران جنگ تولید صنایع خود را در سطح مطلوب نگاه داشته بود. این دولت با تکیه بر توان اقتصادی‌اش توانسته بود، در دو جنگ جهانی که در نیمه اول قرن بیستم روی داد، سرنوشت وقایع سیاسی را تعیین کند. ورود آمریکا به این دو جنگ، نیروی اروپایی را به جنگی جهانی تبدیل کرده بود، قدرت اقتصادی آمریکا پس از جنگ دوم حتی به مراتب بیشتر از پایان جنگ جهانی اول بود.

تلفات انسانی آمریکا در جنگ محدود بود، دوری خاک این کشور از اروپا سبب شد تاسیسات مختلف و کارخانه‌های آن از خطر بمباران دور بمانند و کارخانه‌های آمریکایی توانستند در سایه این امنیت با دو برابر ظرفیت به تولید بپرادزند.[4]

در فاصله سال‌های 1941- تا 1946 در نظام بین‌المللی تحولاتی روی داد که هر چه بیشتر به افزایش نفوذ آمریکا در مجامع بین‌المللی کمک کرد. تشکیل صندوق بین‌المللی پول ـ بانک جهانی ـ و بانک توسعه و عمران، به آمریکا اجازه داد به راحتی نفوذ خود را بر کشورهای ویران از جنگ که خواستار دریافت وام بودند، اعمال کند.[5]

در مجموع تحرک بخشیدن به بخش اقتصادی و کاستن از فقر و نابرابری اجتماعی که زمینه مساعد تبلیغات کمونیستی بودند و نیز به وجود آوردن ثبات سیاسی برای کشورهای غیر کمونیست از هدف‌های مهم کمک‌های خارجی بودند.[6]

آمریکا از دولت‌هایی که کمک دریافت می‌کردند، سه تقاضا داشت که البته در اکثر موارد به آن‌ها نیز دست می‌یافت. 1- حمایت از سیاست خارجی ضد شوروی و ضد چین 2- اجازه سرمایه‌گذاری خارجی به ویژه سرمایه‌گذاری آمریکایی و حمایت از سرمایه‌گذاران و امنیت آن‌ها 3- حفظ ثبات سیاسی داخلی به معنای سرکوب حرکت‌های کمونیستی و چپ گرا.[7]

ایران

برای تقریبا یک قرن، خاورمیانه رگ حیاتی امپراتوری‌های انگلستان و فرانسه به شمار می‌رفت. از اوایل قرن حاضر بخش اعظم نفت مورد نیاز جهان غرب را تامین کرده بود. در حقیقت برای حفظ این منطقه حیاتی بود که در سال 1942 انگلیسی‌ها، روس‌ها و آمریکایی‌ها تصمیم گرفتند مشترکا ایران را اشغال کنند و توافق گردید که شش ماه پس از پایان مناقشه، خاک ایران را ترک گویند. تا اوایل سال 1946 اکثر نیروهای انگلیسی و آمریکایی عقب‌نشینی کرده بودند؛ اما روس‌ها هنوز در خاک ایران بودند. آن‌ها خواستار یک رشته امتیازات نفتی بودند، امتیازاتی که تقریبا مشابه آن‌چه که انگلیسی‌ها در جنوب داشتند. شوروی‌ها سپس به حمایت از شورش آذربایجان پرداختند. ترومن رئیس جمهور آمریکا مصمم شد، به نقشه آشکار شوروی برای اشغال ایران اعتراض کند و این نخستین مرحله از یک سلسله عملیات ابتکاری و ابتکارات متقابل بود که از علائم مشخصه آغاز جنگ سرد به شمار می‌رفت و مرحله اول این ابتکار عملیات از 1946 تا تقریبا 1953 به طول انجامید. [8]

در مقابله با اقدامات دولت شوروی، مقامات واشنگتن یک سیاست دو وجهی را اتخاذ کردند. ابتدا دعوای ایران را به سازمان ملل کشاندند و دوم ترومن با توجه به منشور آتلانتیک و تعهدات سه جانبه در کنفرانس تهران، به استالین اعتراض کرد و هشدار داد که چنانچه شوروی به تعهدات خود در مورد خروج ارتش سرخ از ایران عمل نکند و سازمان ملل متحد را نادیده بگیرد، نیروی دریایی و زمینی آمریکا در خلیج فارس صف ‌آرایی خواهند کرد.[9]

یادداشتی که ترومن برای استالین فرستاد، مقدمه اقدامات آمریکا بود که بعدا به عنوان اصول «جلوگیری از توسعه نفوذ» معروف گردید. در واقع مبنای مواضع آمریکا در قبال مساله ایران، مقابله با توسعه‌طلبی اتحاد شوروی بود و یکپارچگی ایران شرط حیاتی برای امنیت ایالات متحده تلقی می‌شد. دولتمردان آمریکا از شعار مقابله با توسعه‌طلبی شوروی برای سلطه بر هر منطقه‌ای که اهداف استراتژیک آن کشور ایجاد می‌کرد؛ بهره می‌جستند.

اجرای دکترین ترومن در کشورهای صنعتی اروپای غربی بر عهده طرح مارشال بود.[10]

طرح مارشال در حقیقت بازوی اقتصادی دکترین ترومن در اروپا بود و بر طبق گفته خود ترومن «این دو کفه‌های یک ترازو هستند» کمک مارشال دو هدف را تعقیب می‌کرد. نخست ایجاد ثبات اقتصادی برای جلوگیری از رشد کمونیسم، دوم کمک به اقتصاد آمریکا از طریق قادر ساختن اروپاییان به خرید کالاهای آمریکایی. در سال‌های بعد دکترین ترومن (و کمک آمریکا)؛ شامل دولت‌هاییی گردید که ضد کمونیست بودن خود را به اثبات می‌رساندند و بدین ترتیب دکترین ترومن به عنوان اساس و شالوده سیاست جنگ سرد آمریکا مورد استفاده قرار گرفت.[11]

در سال 1949 شوق ترومن برای کمک به مردم سراسر جهان او را بر آن داشت که به فکر تاسیس اداره‌ای در وزارت کشاورزی بیفتد و برای کمک به کشورهای ضعیف و مردم جهان به تهیه طرح کمکی فنی اقدام کند. همین فکر بود که به پیدا شدن اصل چهار منتهی شد. ترومن اصل چهار را در پاسخ به همان تقاضاهای کشورهای رشد یابنده به وجود آورد.[12] برنامه اصل چهار در راستای برنامه‌ها استراتژیک آمریکا جهت مهار کردن کمونیسم بود که پس از امضا پیمان آتلانتیک و طرح مارشال برنامه‌ای دیگر برای آئین‌های جهان شمولی و سیادت جهانی آمریکا بود. ناتو و سپس اصل چهار به دایره مسئولیت ایالات متحده برای تامین سرنوشت سرمایه‌داری وسعت بیشتری می‌داد. چنین به نظر می‌رسد که با استقرار سیستم اتحاد نظامی، خط مشی سیاست آمریکا مبنی بر مهار کردن کمونیسم به طور دلخواه تامین شده است و این بلوک قادر است که هر گونه گرایش انقلابی و مترقی را سرکوب کند. ترومن اصل چهار خود را نیرومندترین پادزهر کمونیسم می‌نامید و پس از تصویب آن توسط کنگره آمریکا سیل کمک‌های آمریکا به کشورهای رشد یافته و مستعمرات و کشورهای وابسته سرازیر شده به شرط آن‌که درس دموکراسی را از ایالات متحده بیاموزند.[13]

برخی صاحب نظران معتقدند که طرح مارشال پیمان نظامی ناتو[14] و اصل چهار ترومن نمایندگان و موسسات اقتصادی و نظامی جنگ سرد بودند.[15]

ماهیت اصل چهار

ترومن در سال 1948م برای دومین بار به ریاست جمهوری انتخاب شد. وی در نطق افتتاحیه‌اش که در 20 ژانویه 1949 / 30 دی 1327 ایراد کرد، مبانی جدید سیاست خارجی خود را که قرار بود، مبنای سیاست خارجی آمریکا را برای سه دهه متوالی تشکیل دهد، بیان کرد. وی خطاب به مردم آمریکا گفته بود: «من توجه شما را به مخاطراتی که جهان را تهدید می‌کند و به مکتبی که مردم آمریکا در طول حیاتشان آن را فلسفه غلط و اشتباه دانسته‌اند که در جهان رو به گسترش بوده و به سختی‌ها و رنج‌های مردم افزوده است، جلب می‌کنم. آن فلسفه غلط کمونیسم است. کمونیسم بر این عقیده است که انسان آن چنان ضعیف و بی‌کفایت است که قادر به حکومت کردن بر خویش نبوده و بنابراین نیاز به حکومت حکمرانان قدرتمند دارد» [16]

اهداف اصل چهار

برنامه اصل چهار به طور کلی اهداف زیر را دنبال می‌کرد:

1- جلوگیری از نفوذ کمونیسم شوروی به ویژه در کشورهایی که از نظر اقتصادی ضعیف‌اند.

2- کمک به بهره‌برداری بهتر جهت استخراج مواد خام در کشورهای عقب مانده با تبادل اطلاعات فنی. این امر می‌بایست محرکی برای سرمایه گذاری باشد.

3- توسعه امر تجارت به یاری برنامه‌های کمک رسانی و اقتصادی برای کشورهای جهان سوم (از جمله برنامه‌های چند جانبه‌ای که توسط سازمان ملل متحد اجرا می‌شد) تا از طرف دیگر امکانات صادرات و واردات آمریکا را افزایش دهد.[17]

دوره‌های فعالیت اصل چهار در ایران

فعالیت اصل چهارم ترومن در ایران را می‌توان در سه دوره مشخص بررسی کرد:

1- از امضای قرارداد تا کودتای 28 مرداد 1332.

2- از استقرار دولت زاهدی تا پایان حکومت کندی.

3- در دوره ریاست جمهوری جانسون و سپس پایان یافتن آن در ایران به سال 1347.

اهداف اصل چهار در ایران

هدف اولیه این برنامه همکاری عبارت بود از بهبود وضع زندگی و ازدیاد فعالیت‌های اقتصادی و تولیدی مردمی که در مناطق روستایی به سر می‌بردند. این برنامه اصلاحات روستایی مبنی بر یک سلسله تشریح و نمایش عملی، طرق جدید ترقی و تاسیس مراکز تربیتی بود. مراکز تربیتی تدریجا در تمام کشور در نقاطی که نزدیک به تراکم جمعیت است، برپا شده بود.[18]

پس از آن‌که اداره اصل چهار در تهران مستقر گردید، شعبی در تبریز- شیراز- بابلسر- اصفهان و شعبه‌ای در خارج تهران برقرار نموده و نمایندگانی به اهواز و کرمانشاه اعزام داشت.[19]

بر اساس بیانیه اداره همکاری فنی برای ایران در مورد اصل چهار، از طرف ویلیام وارن هدف اصلی از اجرای این برنامه اصلاحی چنین ذکر شده است که مردم آمریکا از نهضت آزادی و سعادت برخوردار هستند و خواهان آنند که با کمک و مساعدت به مردم وسیله‌ای فراهم آورند تا آنان بتوانند با کوشش خود از این مواهب برخوردار شوند.

قرارداد استفاده از کمک‌های فنی آمریکا در حالی میان دو دولت ایران و ایالات متحده آمریکا امضا شد که هر یک از آن‌ها هدف‌های متفاوتی را از آن در نظر داشتند. در نظر آمریکا، ایران کشوری بود که می‌باید به هر قیمت از نفوذ کمونیسم در آن جلوگیری کرد و این کمک‌ها می‌توانست برای ارتقاء سطح زندگی مردم و از بین بردن زمینه‌های احتمالی تبلیغات کمونیستی مفید باشد. در حالی که ایران، امیداور بود از طریق امضاء این قرارداد بخشی از مشکلات فراوان خود را برطرف کند. اقتصادی نامتعادل- جامعه‌ای پرتنش و همسایگانی طمع ورز سبب شدند که ایران دست کمک به سوی دولتی دراز کند که به ظاهر قصد داشت با سرازیر کردن سیل کمک‌های خود به کشورهایی چون ایران، درهای بهشت زمینی را بر مردم فقیر و رنج دیده آن‌ها بگشایند.

این شعاری بود که بسیاری از مردم آمریکا آن را باور کرده و به مثابه رسالت خود در سنت بشر دوستانه و دموکراسی آمریکایی تلقی می‌کردند. در حالی که بی‌شک عدم گسترش کمونیسم در ایران علل دیگری داشت و نمی‌توان آن را نتیجه کمک‌های فنی آمریکا دانست.

کمک‌هایی که به ایران اعطا شد در چهار بخش عمده مصرف شد که کشور در آن بخش‌ها ضعف‌های دیرپای داشت. کشاورزی- نظام اداری و سیستم بهداشتی کشور نه فقط مواجه با نقص برنامه‌ریزی، بلکه دچار کمبود فن آوری جدید بودند. پیش از کارشناسان اصل چهار، گروه مشاوران ماوراء بحار و شرکت موریسون نادسن، برای برنامه‌ریزی به ایران آمده بودند، بنابراین به نظر می‌رسید با شناسایی نقاط ضعف کشور، کارشناسان اصل چهار بتوانند به آسانی چگونگی نیازهای کشور را دریابند؛ ولی در عمل چنین نشد. فعالیت‌های کشاورزی اصل چهار چنان پراکنده بود که نتوانست هیچ‌گونه تغییری در ساختار رو به زوال کشاورزی ایران در دهه‌های 40-1330 به وجود آورد و آموزش‌های کشاورزی در حالی که مشکلات دیرپای و سنتی کشاورزی ایران چون روابط مالک و زارع و کمبود دام و عدم حمایت دولت در سال‌های کم محصولی و ... پابرجا بود، ثمری نداشت. به طور کلی برنامه‌ریزی طرح‌ها شتاب‌زده و اجرای آن سریعتر بود و مجالی برای برای بررسی نتایج دراز مدت نبود. در تصویب طرح‌ها فقط به تقاضاهای آنی دولت یا ساکنان یک منطقه توجه می‌شد و هیچگونه دورنمایی از آینده در دست نبود. از طرف دیگر پیچیدگی سازمان اداری مالی مرکز هدایت کننده کمک‌های اصل چهار و نیز تغییرات مکرر در سیاست کمک خارجی آمریکا که نتیجه تحولات سیاست جهانی بود، از کارآیی اکثر طرح‌ها می‌کاست.

از بعد روانی نیز می‌توان گفت بیگانه بودن بسیاری از روش‌های پیشنهاد شده از سوی کارشناسان اصل چهار با فرهنگ ایرانی واکنش‌هایی را برمی‌انگیخت. حضور آنان در شهرها و روستاها هرگز نتوانست این فاصله و بیگانگی را از بین بردارد. این کمک‌ها در سال‌هایی به ایران اعطا شد که دو حادثه بزرگ سیاسی؛ یعنی کودتای 28 مرداد 1332 و 15 خرداد 1342 روی دادند و بیانگر این نکته بود که جامعه ایرانی که تازیانه آمریکا را برگرده خود احساس کرده است، رویای بهشت آمریکایی را نیز باور نمی کند. این کمک‌ها در این سال‌ها، بیشتر عوام فریبانه تلقی می‌شدند تا انسان دوستانه و توده مردم برای اصل چهار و دولت وقت هویتی واحد و نامطلوب قائل بودند.

دلیل دیگری که برای ناموفق بودن عملیات اصل چهار در ایران می‌توان ذکر کرد، قطع شدن اکثر طرح‌ها پس از سال 1967/1346 و یا واگذاری و ادغام آن در سازمان‌های محلی بود، شاید اگر این تغییر روی نمی‌داد از تعداد محدودی از این طرح‌ها در دراز مدت نتیجه مطلوبی به دست می‌آمد، ولی این طرح‌ها یکباره قطع شدند و فقط برخی از آن‌ها به صورت متفاوتی توسط دولت ایران ادامه یافتند که از آن میان می‌توان الگو برداری در تشکیل سپاه دانش و سپاه ترویج آبادانی را نام برد که بی‌گمان تقیلدی ناموفق بودند. از طرف دیگر، با توجه به این موضوع که اهداف اصلی آمریکا از کمک‌های اصل چهار سرکوب حزب کمونیست ایران، کمک به دولت ایران برای افزایش سریع درآمد ملی، کمک به کاهش فقر میان توده مردم اعلام شده بود، نمی‌توانست همزمان انجام شود و این از عوامل تناقض در اجرای اصل چهار بود. از آن‌ جا که قرار بود که اصل چهار منافع سیاسی آمریکا را در ایران حفظ کند، می‌باید خود را با عوامل محلی و اهداف سیاسی غرب تطبیق دهد. این برنامه مجبور به افزایش سطح تقاضای مردم برای زندگی بهتر بود، به ناچار هزینه‌های فعالیت‌های ضد کمونیستی قطع شد تا به افزایش سطح مصرف کمک شود و این افزایش سریع در مصرف داخلی و عرصه کالاهای جدید به بازار می‌باید با نرخ رشد اقتصادی بلند مدت تطبیق می‌یافت که در عمل چنین نشد و وعده اقتصاد و زندگی بهتر اصل چهار نه فقط برای مردم ایران، بلکه دیگر کشورها نیز سرابی بیش نبود.[20]

مقاله

نویسنده كبري شوندي مطلق
جایگاه در درختواره تاریخ ایران بعد از اسلام

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS