كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، حزب دموكرات، آذربايجان، شوروي، پيشه وري، قوام
نویسنده : سعيده سلطاني مقدم
جنگ بینالمللی دوم، فرصتی برای حکومت استالین بود تا علاوه بر امتیازهای فراوان در کشورهای مختلف، امتیاز نفت شمال را نیز از ایران بهزور بستاند تا همچون همسایه جنوب، از خوان گسترده نفت ایران بیبهره نماند.1 او در خرداد 1324ش برای تشکیل «فرقه دموکرات»، تصمیم قطعی گرفته بود و دستور ساخت مؤسسات صنعتی شوروی در شمال ایران نیز ناشی از این تصمیم بود و آغاز تلاش روسها را برای پیوند آذربایجان به آذربایجان شوروی در آیندهای نزدیک حکایت میکرد.
در همین مرحله بود که به کمیساریای امور خارجی اتحاد شوروی و کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجان مأموریت داده شد تا برای حل مسئله آذربایجان، طرح لازم را تهیه کنند. باید یک گروه مسئول برای رهبری شورشهای جداییخواهان در تبریز تشکیل میشد تا با شورویها در ارتباط باشد. رهبری این گروه به عهده «میرجعفر باقراف» و «یعقوباف» گذاشته شد. حزب کمونیست آذربایجان هم در طرحی بهکلی محرمانه، تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان، تدارک فرستادن نماینده به مجلس شورای ملی و سایر اقدامات را پیشبینی کرده بود. در این سند، آمده بود که «پیشهوری» و «عبدالصمد کامبخش» فوراً برای مذاکره به باکو بیایند و درنتیجه این مذاکرات، پیشبینی شده بود که کمیته ایالتی حزب توده در تبریز، ضمن حمایت از تشکیل فرقه دموکرات، حزب توده را در آذربایجان، منحل اعلام کند و از اعضای خود بخواهد که به فرقه دموکرات بپیوندند.[1]
پیشهوری برای رهبری این فرقه انتخاب شد و دلایل انتخاب از نظر شوروی اینگونه بود:
۱. اهل محل بودن(آذربایجان) و دانشآموختگی از «دانشگاه کوتو مسکو»؛
2. سابقه بیشاز ده سال زندان؛
3. نارضایتی از رد اعتبارنامه در مجلس؛
4. صاحبقلم، نویسنده و صاحبامتیازی روزنامههایی چون «آژیر» و «عدالت»؛
5. آشنایی با جایگاه اجتماعی مردم؛
6. علاقهمندی به مبارزه با حکومت مرکزی.[2]
سرانجام، مذاکرههای بسیار باقراف، پیشهوری را به پذیرفتن مسئولیت حزب وادار ساخت و پس از این، گفتوگوها با صدور بیانیهای در 12 شهریور 1324ش و درخواست خودمختاری برای آذربایجان، با احترام به تمامیت و حفظ استقلال ایران پایان یافت.[3] در «روزنامه جودت» یکی از روزنامههای منتسب به فرقه دموکرات، خبر تشکیل فرقه دموکرات، چنین منعکس شد: «...12شهریور در تبریز در رضائیه و اردبیل و خوی و اغلب نقاط مهم آذربایجان، یکعده مردان با عزم، کمر مردانگی، محکم بسته، به تأسیس فرقه دموکرات آذربایجان و تقاضای خودمختاری اقدام نموده و بیانیه آن در تمام نقاط حساس آذربایجان منتشر گردید.»[4]
در روز 15شهریور، کنفرانس ایالتی حزب توده در تبریز با حضور 12 نفر برگزار شد و اعلامیه فرقه دموکرات در آن خوانده شد. در این بیانیه، دو ماده گنجانده بودند: یکی مربوط به زبان ترکی و دیگری مربوط به خودمختاری آذربایجان. این مواد در میان فارسها و طرفداران آنها اثر بدی داشت. پیشهوری و همفکران او پس از مقدمهای طولانی درباره خودمختاری ملتها و بیتوجهی سران دولت به آذربایجان، خواستههای خود را مطرح کردند که مهمترین آنها به شرح ذیل است:
1. با حفظ استقلال و تمامیت ایران باید به مردم آذربایجان، آزادی داخلی و مختاریت مدنی داده شود، تا امکان داشته باشند در راه فرهنگ خود و برای آبادانی و ترقی آذربایجان، سرنوشت خود را تعیین کنند.
2. فرقه دموکرات درباره توسعه صنایع و کارخانهها جداً اقدام خواهد کرد.
3. از مهمترین وظایف فرقه، مبارزه با بیکاری است. فعلاً ممکن است تدابیری مثل ایجاد کارخانهها و توسعه تجارت، توسعه تشکیلات کشاورزی، ساختن راههای آهن و شوسه تا حدی مفید واقع شود.
4. فرقه دموکرات، طرفدار دوستی با همه دولتهای طرفدار دموکراسی در جهان مخصوصا متفقین است و برای تثبیت این دوستی، خواهد کوشید در مرکز و شهرهای دیگر ایران، دست عناصر خائن را کوتاه کند.[5]
بیشتر اینبندها به کار، کشاورزی و امکان معیشت بهتر مربوط میشد، تا روستانشینانی که سالها زیر فشار سازمان ارباب و رعیتی نظام حاکم، خرد شده بودند، به این فرقه، دلبسته بودند.[6]
شوروی و مسلح کردن فرقه
حضور ارتش سرخ و دستور صریح استالین برای تشکیل یک حکومت خودمختار در آذربایجان، عرصه را بر مأموران ایرانی بهشدت تنگ کرده بود. نیروهای بیگانه ضمن نقض حاکمیت ملی، سعی بر آن داشتند عرق ایرانی و تعصب ملی مردم را نیز درهم بشکنند. تغییر رفتار و دخالتهای آشکار ارتش سرخ در امور آذربایجان از یک سو، و ارتباط و صمیمیت بیش از اندازه حزب توده و فرقه دموکرات با شوروی از سوی دیگر، اسباب خشم و نفرت مردم را فراهم آورده بود.[7]
سقوط آذربایجان
با مسلح شدن اعضای فرقه دموکرات، گامهای نهایی برای اجرای نقشه طرحشده در مسکو، برداشته شد. در 28 آبان 1324ش گروههای مسلح فرقه با چند کامیون، وارد اردبیل شدند و به محض ورود، بیسیمهای تلگراف و تلفن شهر را قطع و از خروج اشخاص از شهر جلوگیری کردند. آستارا و اردبیل در 15 آذر با یورش نیروهای مسلح فرقه دموکرات و حمایت ارتش سرخ سقوط کرد.[8]
با آغاز حرکت مسلحانه این فرقه، شورویها از هرگونه تلاش نیروهای دولتی برای بازگرداندن نظم، جلوگیری میکردند. در مدت سه هفته، سراسر آذربایجان به تصرف فرقه دموکرات درآمد و در میان رخدادهای ناهنجار بیشمار، ماجرای کشتار 22 نفر از مأموران ژاندارمری سراب به دست عوامل بیگانه شهرت بسیار یافت.[9]
واکنش دولت در برابر فرقه
پس از سقوط دولت صدر، مجلس به نخستوزیری ابراهیم حکیمی تمایل نشان داد؛ چرا که او از طرفی، خود، آذربایجانی بود و از طرفی دیگر نیز به روابط خارجی با شوروی متمایل بود و مجلس امیدوار بود تا با او، هم بتوانند با شورویها کنار بیاید و هم به دلخواه آذربایجانیها رفتار کرده باشد؛ اما تلاشهای وی بیسرانجام ماند و مجبور شد استعفا کند.[10]
نقش قوام
قوام که مدتها به دنبال بهانهای برای برکناری حکیمی و گرفتن جایگاه صدارت بود، با زیرکی به این مقام رسید. او ابتدا به مسکو رفت و پس از بستن قرارداد نفتی با آنها در بازگشت، نخست به تشکیل دولت ائتلافی دست زد؛ از این رو سه تن از سران حزب توده را به وزارت منصوب کرد: دکتر یزدی وزیر بهداری، دکتر کشاورز وزیر فرهنگ و ایرج اسکندری وزیر پیشه و هنر.
قوام که سخت به قدرت و اراده خود مطمئن بود، میدانست که شورویها چه انتظاری از یک دولت ائتلافی دارند. او با این شگرد توانست از یک سو، شورویها را قانع کند و از سوی دیگر توانست حزب توده، شورای متحد کارگران و فرقه دموکرات را در عمل خلع سلاح کند و در فرصت مناسب، ورق را به نفع خود برگرداند.[11]
«مظفر میرزا» مغز متفکر و معاون قوام در حل مسئله آذربایجان، بسیار تلاش میکرد و میخواست به حزب توده و فرقه دموکرات نزدیک شود تا بتواند بر آنها تسلط یابد و نقشههایش را عملی کند. حتی او بعد از قرارها و گفتوگوهای بسیار با پیشهوری، آنها را به حضور شاه نیز معرفی کرد؛ اما هر کاری را برای از بین بردن فرقه دموکرات انجام میداد. او میخواست با کمک رزمآرا ـ که خود در فکر کودتا بود ـ به روشی خشن با قوای سرخ مقابله کند.
دکتر کشاورز میگوید: «وقتی ما به این اعمال، اعتراض میکردیم، او میگفت: این، کار نخستوزیر نیست؛ کار شاه است؛ ولی قوام در تلاش برای حل مسالمتآمیز اختلافات با پیشهوری، با او گفتوگوهای بسیاری کرد. نکته اصلی اختلاف آنها انحلال قشون آذربایجان بود. قوام اصرار میورزید که این قشون باید کاملاً منحل گردد و نیرویی که در آینده در آن ایالت مستقر میگردد، متشکل از سربازان وظیفه و افسرانی باشد که تهران منصوب مینماید؛ ولی پیشهوری قبول نداشت. در مورد مأمورین امور مالی و انتخابات شورای ایالتی نیز همین مسئله وجود داشت. قوام میخواست مأمورین گماشتهشده امور مالی آذربایجان، از تهران زیر نظر باشند و پیشهوری، افراد محلی را به استخدام درآورد؛ اما او اصرار داشت که رئیس امور مالی باید از افراد محلی باشد و مأموران تهران، زیر نظر او کار کنند.»[12]
پایان غائله آذربایجان
در حالی که مذاکرات تهران و تبریز با سران فرقه دموکرات، به جایی نرسید و میرفت که دامنه این اختلافات، شدت یابد، قوام از چند راه اقدام کرد. از طرفی با «سادچیکف» سفیر شوروی به گفتوگوهای دوستانه ادامه داد تا شاید بتواند روسها را وادار کند از حمایت فرقه دموکرات دست بردارند. از سوی دیگر «علاء» نماینده ایران در سازمان ملل متحد، بهشدت به روسها حمله میکرد. پس از ماهها تلاش، سرانجام در 15خرداد 1325 میان دو دولت ایران و شوروی، تعهدنامهای به امضا رسید که مفاد ذیل را در بر داشت:
1. ارتش سرخ از تاریخ یکشنبه 14 فروردین 1325 یک ماه و نیم، فرصت دارد خاک ایران را تخلیه کند.
2. قرارداد ایجاد شرکت مختلط نفت ایران و شوروی و شرایط آن، از تاریخ 24 مارس تا گذشت مدت 7 ماه، برای تصویب به مجلس تقدیم خواهد شد.[13]
امضای این موافقتنامه سبب شد که فرقه دموکرات احساس کند پشتش از حمایت شورویها خالی است و ضمن نطقهایی چنین گفتند: «قوامالسلطنه از آزادیخواهان بهمانند نردبانی برای رسیدن به قدرت استفاده کرد؛ سپس آن نردبان را شکست.»[14]
تخلیه ایران
سرانجام بهدنبال امضای قرارداد نفت با شورویها و بازیهای ماهرانه قوام، مقاومت شدید محمدرضا شاه در برابر خواستههای رهبران فرقه دموکرات، پافشاری حسین علاء در سازمان ملل متحد و کمکهای شایان توجه آمریکاییها، شورویها ناچار شدند ارتش سرخ را تخلیه کنند و دولت تصمیم گرفت به زنجان و آذربایجان حمله کند و شهرها را از دست فرقه دموکرات در آورد. خبر اعزام نیرو به آذربایجان و کردستان، در رسانههای گروهی انتشار یافت؛ برای مثال، رادیو لندن از تهران خبر داد که دولت ایران، سه دسته از نیروهای ژاندارم را به شمال ایران اعزام داشت تا امنیت را در نقاط شمالی برقرار کند. در پی آن، فرقه دموکرات در 16 آذر 1325 قطعنامهای به این شرح منتشر ساخت: «دولت ارتجاعی قوام، بیتوجه به گذشتهای ما جهت حل مسالمتآمیز اختلافات داخلی و جلوگیری از برادرکشی، بالأخره پس از هشتماه، چهره حقیقی خود را نشان داد و برای خفه کردن صدای آزادیخواهان و منکوب ساختن دموکراسی، به حمله مسلحانه علیه آذربایجان مبادرت ورزید و جنگ را آغاز نمود. از این ساعت، تمام شهرها و دهات آذربایجان به دژهای پولادین مبدل خواهد گردید.»
همزمان با اقدامات سریعی که از طرف ارتش ایران بهعمل آمد، روزنامهها در همان ایام نوشتند: «روزی که دستور حمله ارتش به آذربایجان صادر شد، مسئولان سیاسی شوروی به صورت رسمی به فرقه دموکرات ابلاغ نمودند که نیروهای مسلح آذربایجان نباید در برابر نیروهای مرکزی مقاومت کنند.»
بعد از آن، پیشهوری مجبور شد ایران را ترک کند و بیدرنگ به شوروی رفت و پس از او «محمد بیریا» به سمت دبیرکل فرقه دموکرات انتخاب شد. او در قطعنامهای، مواضع خود را اینگونه اعلام کرد:
۱. برای جلوگیری از برادرکشی، از هرگونه تظاهرات مخالفتآمیز جلوگیری شود.
۲. فرقه دموکرات آذربایجان، همچون گذشته، مدافع تمامیت و استقلال ایران و سعادت مردم است.
۳. تمام سازمانهای فرقه، به کارهای روزانه مشغول خواهند شد.»
عقبگرد صدوهشتاد درجهای فرقه دموکرات درباره قوای حکومت مرکزی بهویژه کنار گذاشتن پیشهوری، گواه آشکاری بود که شورویها بازی فرقه دموکرات را پایان یافته میدانستند.[15]