دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

حسن ارفع

No image
حسن ارفع

كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، سپهبد ارفع، رجال نظامي، پهلوي

نویسنده : سعيده سلطاني مقدم

"حسن ارفع" فرزند "میرزا رضاخان ارفع‌الدوله دانش" در سال 1273ش. در «تفلیس» به دنیا آمد. پدرش کنسول ایران در آن شهر کار می‌کرد. ارفع‌الدوله در استانبول و قفقاز تحصیلات خود را تکمیل کرد و پس از بازگشت، به مقام آجودانی ولیعهد "مظفرمیرزا" در تبریز نائل شد و چندی به مقام مستشاری سفارت ایران در روس تعیین شد. در سال 1274ش. با دریافت لقب «ارفع‌الدوله» به سمت وزیر مختار ایران در دربار روس تعیین شد. پس از دست و پا کردن وام برای سفر "مظفرالدین شاه" به اروپا، از سوی او لقب پرنسسی دریافت کرد و در 1281 به سمت سفیر کبیری ایران در عثمانی منصوب شد.[1] فرزندش حسن ارفع تحصیلات خود را به اقتضای شغل پدر که غالباً مقام سفارت داشت، در استانبول و پاریس انجام داد، از دانشکده نظامی "سن‌سیر" و "سمور" فرانسه فارغ‌التحصیل گردید و دانشگاه جنگ آن کشور را نیز گذرانید. بعد از بازگشت وارد ارتش ایران شد. در آن ایام در ایرن دو نیروی نظامی وجود داشت، یکی نیروی «قزاق» که به وسیله روس‌ها اداره می‌شد و دیگری «ژاندارمری» که مستشار سوئدی داشت. داوطلبان مدرسه قزاق با تحصیلات اندک وارد آموزشگاه می‌شدند و پس از مدتی با درجه گروهبانی بیرون می‌آمدند. «رضاخان میر پنج»، «سپهبد امیر احمدی» همه از تعلیم دیده‌های مدرسه قزاقخانه بودند.[2] تشکیلات نظامی دیگر، ژاندارمری بود که به وسیله افسران تحصیل کرده‌ی سوئدی اداره می‌شد. او مدتی در آنجا خدمت کرد، تا آنکه در سال 1304ش. هنگامی که دولت تصمیم گرفت، یک وابسته نظامی به «انگلیس» بفرستد، کسی را بهتر از او نیافت. ارفع علاوه بر دیدن دوره‌های مختلف، به پنج زبان خارجی که روسی، انگلیسی، فرانسوی، ترکی و آلمانی بود، آشنایی داشت. او در این سفر با یک دختر انگلیسی ازدواج کرد و بعد، از انگلیس به فرانسه رفت و دوره دانشگاه جنگ را در آنجا دید. هنگامی که به ایران بازگشت، تحصیلاتش معادل فرماندهی عالی ستاد شناخته شد و به معاونت دانشکده افسری و پس از مدتی به ریاست آن دانشکده منصوب شد. سپس به استادی دانشگاه جنگ رسید و هم‌زمان با درجه سرتیپی به ریاست سواره نظام کشور منصوب شد[3] و با سمت مربی سواره نظام، واحدهای مختلف را اداره می‌کرد. در سال 1318 با ارتقاء به درجه سرتیپی، مدیر دروس دانشگاه جنگ شد و مدتی نیز فرمانده لشگر اول و فرمانده آماده‌گاه تعلیماتی ارتش بود.

مناصب ارفع بعد از شهریور 1320

سرلشگر ارفع در سال‌های 1320ـ 1325ش. یکی از چهره‌های فعال سیاسی‌ ـ ‌اطلاعاتی ایران بود و عملیات گسترده‌ای را سازمان می‌داد. این عملیات توسط دو افسر آمریکایی هدایت می‌شد. او علاوه بر حزب مخفی که وی با نام «نهضت ملی» در ارتش تأسیس کرد و عناصری چون "محمدحسن اخوی"، "محمود ارم"، "حسین منوچهری"(آریانا) را شامل می‌شد، وی گرداننده سه حزب سیاسی وابسته به استعمار انگلیس نیز بود. حزب «افق آسیا» که توسط ارفع و "دکتر هومن"(معاون وقت وزارت دربار) تشکیل شده بود و کسانی چون "علی دشتی"، "مورخ‌الدوله سپهر"، "داریوش همایون" و "خواجه نوری" و همچنین حزب شبه فاشیستی «آریا» به رهبری "هادی سپهر" و «سومکا» به رهبری "داوود منشیزاده" شکل گرفت. ارفع در 1321ش. به معاونت ستاد ارتش رسید و ضمناً فرماندهی سواره نظام نیز با او بود. در 1322ش. درجه سرلشگری گرفت و به فرمانداری نظامی راه‌آهن و راه شوسه برگزیده شد. زمانی نیز وابسته نظامی ایران در انگلیس بود.[4] در 1323ش. چون آذربایجانی بود، برای رفع بحران آذربایجان و نجات آن تلاش‌های بسیار نمود. وقتی او در سال 1323ش. برای اولین بار به ریاست ارتش رسید، حزبی به نام «نهضت‌ملی» در ارتش تشکیل داد و افسران دست راستی مخالف کمونیسم و وفادار به شاه را دور خود جمع کرد و افسران مخالف خود را بیکار نمود. قریب یک سال و چند ماه در این سمت حساس قرار داشت. در دوران ریاست او در ستاد آذربایجان و فارس وقایعی اتفاق افتاد و عده‌ای از افسران لشگر خراسان فرار کردند. او با کمال قدرت به سرکوبی یاغیان پرداخت و با گروه‌های سیاسی که موجبات تشنج و به ‌هم ریختگی را در شهرها فراهم کرده بودند، سرسختانه مبارزه نمود.[5] در روزهای زمامداری "حکیم‌الملک" در دی 1324، دربار و ارتش پیروش که تیسمار ارفع یکی از برجستگان آن بود، خاطره روزهای استبداد صغیر "محمدعلی‌شاه" را با کشتار «سراب»، «مراغه» و «زنجان» تجدید کردند.[6] در زمان دولت "احمد قوام"(قوام الدوله) توطئه‌هایی توسط جناح دربار علیه او(قوام) آغاز شد که در پی ساقط کردن این سیاستمدار کهنه‌کار و مورد حمایت امپریالیسم آمریکا بود. در نتیجه قوام، برای مبارزه با افراد نزدیک به دربار نه تنها در تاریخ 27 بهمن 1324، ارفع را از ستاد ارتش بیرون کرد، بلکه در اوایل سال 1325 او در کنار چهره‌های سرشناس حامی انگلیس، چون "میرزا کریم‌خان رشتی"، "مورخ‌الدوله سپهر"، "هادی طاهری" بازداشت شد. در همین زمان بود که توسط قوام، سپهبد "رزم‌آرا" از بازنشستگی خارج و به کار دعوت شد و در مقابل، در تاریخ 7/12/1325 سرلشگر ارفع بازنشسته شد، ارفع پس از بازنشستگی، از سال 1327 به تأسیس یک گاوداری در اقدسیه تهران پرداخت.

زندگی سیاسی ارفع با بازنشستگی پایان نیافت. هرچند به علت اشتهار کم نظیر وی به وابستگی به بریتانیا، بازگشت او به ارتش سلاح دانسته نشد، با صعود "حسین علا" به صدارت (اسفند 1329) به علت روابط دیرینی که در زمان پدرانشان("محمدعلی‌خان"، "علاو السلطنه" و "میرزا رضاخان ارفع") میان دو خانواده برقرار بود، حسن ارفع به وزارت راه رسید.

مبارزات ارفع با مخالفان حکومت

مبارزات سرلشگر ارفع با حزب توده، در کابینه "صدرالاشراف" زبانزد خاص و عام است. به دستور وی کلوپ حزب توده را در خیابان فردوسی بستند. در مقابل اعتراض "فریدون کشاورز" یکی از رهبران توده‌ای، سربازان به کلوپ ریختند و آنجا را به آتش کشیدند و با دسته تفنگ بر سر دکتر کشاورز کوبیدند و او را به شدت مجروح کردند. تیمسار ارفع فرمانده ارتش که فارسی را به کمک دوستان صحبت می‌کرد، ارتش را در هر جا که بر سر دار و دسته توده‌ای‌ها می‌ریختند، به یاری آنها می‌فرستاد.

نقش ارفع در کودتا

"محمدرضا شاه" از شهریور 1320ش. تا کودتای 28 مرداد 1332ش. بر ارتش تسلط نداشت و مقامات ارشد نظامی مثل سرلشگر ارفع و سرلشگر رزم‌آرا کم و بیش استقلال داشتند. سرلشگر ارفع یکی از سیاسی‌ترین امرای ارتش است که در سال‌های بعد از شهریور 1320 به ریاست ستاد ارتش رسید و در زمان تصدی ریاست ارتش، در مبارزات سیاسی خارج از ارتش نیز نقش مؤثری داشت. ارفع در سال‌های پر آشوب 1330ـ1332 همچنان در متن حوادث سیاسی روز بود. در همین سال و در دوران حکومت مصدق به گروه‌های مخالف مصدق پیوست و در کودتای 28 مرداد، نقش مؤثری ایفا کرد. منزل وی محل تجمع کانون‌های توطئه‌گر سیاسی و نظامی محسوب می‌شد. او قبل از کودتا، با گروهی از نظامیان ماتم زده حامی شاه، در باشگاه افسران تهران دیدار کرد و تصمیم گرفتند یک کمیته مخفی برای نجات میهن تشکیل دهند. رهبر برجسته این گروه "زاهدی" بود و تعدادی از اعضای برجسته ارتش هم عضو آن بودند، مثل "ژنرال مقدم"، رئیس ژاندارمری، ژنرال ارفع، رهبر گروه و هوادار انگلیس در ارتش و فرمانده بسیار محافظه کار سابق ستاد کل و... .[7] مأخذ منتشر شده همکاری نزدیک ارفع با ژنرال "شوارتسکف" آمریکایی در کودتای 28 مرداد نشان می‌دهد، سرلشگر ارفع پس ار 28 مرداد به دریافت عالی‌ترین نشان درجه رستاخیز نائل شد.[8]

ارفع بعد از کودتای 28 مرداد به مقام سفارت ایران در «ترکیه» و «پاکستان» منصوب شد و قرارداد معروف دفاعی دو جانبه بین ایران و آمریکا که بحران شدیدی در روابط ایران و شوروی به وجود آورد را در ماه مارس 1959م. (اسفند 1337ش.) بین دو سفیر ایران و آمریکا در ترکیه به امضا رسانید.[9]

رقابت با رزم آرا

رقابت و مبارزه سرلشگر ارفع و سپهبد رزم‌آرا، بعد از سال 1320ش. در ارتش زبانزد است. هردوی آنها که در زمان رضاشاه چندان جایگاهی نداشتند، پس از شهریور 1320 چون امرای قدیمی و افسران قزاقخانه ارتش را بازنشسته کردند، موقعیت ممتازی پیدا کردند و از آنجا که تحصیل کرده بودند و سال‌ها در اروپا به فن سپاهیگری واقف شده بودند، مشاغل درجه یک ارتش به آنها تعلق گرفت. لیکن آن دو، چشم دیدن یکدیگر را نداشتند، هر منصبی که رزم‌آرا به دست می‌آورد، ارفع در تلاش ربودن آن و استقرار خود در آن سمت بود و هر مسندی که ارفع بر آن جلوس می‌کرد، رزم‌آرا درصدد بود آن را از زیر پای او بیرون بکشد.

درباره سرلشگر ارفع نمی‌توان چیزی نوشت و او را با رزم‌آرا مقایسه کرد، رزم‌آرا و ارفع هر دو باسواد، زیرک و سیاست پیشه و جاه‌طلب بودند و هر دو به شاه قبولانده بودند که نسبت به او وفادار هستند و هر دو با خارجی‌ها ارتباط داشتند، سرلشگر ارفع طرفدار انگلیس بود و سرلشگر رزم‌آرا بدون آن که انگلیسی‌ها را از یاد کند، با شوروی هم روابط نزدیکی برقرار کرده بود. هر دو در زیر دستان خود نفوذ داشتند و هر دو وقتی مصدر کار می‌شدند، عوامل خود را روی کار می‌آوردند و هواخواهان رقیب را از کار برکنار می‌کردند. ارفع دشمن سرسخت حزب توده بود، در حالیکه رزم‌آرا با آنان ارتباط نزدیک داشت. تا قبل از انتشار کتاب «خاطرات فردوست» بسیاری که تحت تأثیر حزب توده قرار داشتند، او را افسری بی‌اطلاع از فنون نظامی می‌دانستند. می‌توان گفت سرلشگر ارفع، یکی از قربانیان تبلیغات ماهرانه حزب توده بود. "فردوست" در جای جای کتاب خود از معلومات ارفع یاد کرده، ولی او را عامل انگلیسی‌ها می‌داند. حتی خود ارفع نیز از اینکه همه بدانند او طرف انگلیسی‌ها است، خوشحال بود و بدین منظور از مدیر «نشریه سپید» و "سیاه علی بهزادی" می‌خواهد که در مجله‌اش بنویسد که او انگلیسی است و قصد دارد با کمک آنها نخست وزیر بشود.[10]

سرانجام ارفع

بعد از شهریور 1320 شاه که متوجه شد، رزم‌آرا مرد جاه طلب و ماجراجویی است و قصد دارد شخص اول مملکت بشود و جای او را بگیرد، ارفع را برای مقابله با او تقویت کرد. بعدها از او برای مبارزه با "سپهبد زاهدی" و "علی امینی" استفاده کرد و وقتی هر دو خطر را رفع شده دید، او را هم کنار گذاشت. در سال 57 از نظامیان مؤثر نسل قدیم، فقط سرلشگر ارفع هنوز فعال باقی مانده بود. شاه در روزهای سخت سال 57 دوباره او را به عنوان کاندیدای نخست وزیری به میدان آورد، ولی روشن شده بود که دیگر کسی قادر به مقابله با موج فراگیر انقلاب نیست. از آن گذشته وابستگی ارفع به انگلیس روشن شده بود و شاه می‌دانست که دیگر نمی‌تواند به انگلیسی‌ها و عوامل آنها تکیه کند. ارفع در جریان پیروزی انقلاب از ایران خارج شد. "جلال عبده" در خاطرات خود می‌آورد، تا مدتی در «مونت کارنو» در خانه پدری‌اش با خواهرش در شرایط سختی روزهای آخر عمر را گذرانید.[11] این جریان به خوبی نشان می‌دهد که انگلیسی‌ها از عوامل خود فقط تا زمانی که برایشان مفید باشند، حمایت می‌کنند.

مقاله

نویسنده سعيده سلطاني مقدم
جایگاه در درختواره تاریخ ایران بعد از اسلام

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS