كلمات كليدي : سرتيپ حسن علوي كيا، بختيار، شاپور جي، ماهوتيان
نویسنده : طلعت ده پهلواني
حسن علوی کیا فرزند ابوتراب در سال ۱۲۹۱ه.ش در شهرستان همدان متولد شد.[1] وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را به ترتیب در همدان و اصفهان و مدرسه سن لویی تهران گذراند و در سال ۱۳۱۱ وارد دانشکده افسری شد و در سال ۱۳۱۳ با درجهی ستوان دومی فارقالتحصیل گردید.[2] وی دارای لیسانس حقوق هم بود و در سال ۱۳۳۵ با درجه سرتیپی از ارتش به ساواک منتقل شد و تا سال ۱۳۴۱ در آن حوزه در درجه قائم مقامی ساواک باقی ماند. وی سپس به سمت ریاست نمایندگی ایران در آلمان منصوب شد و تا سال ۱۳۴۶ به کارش در نمایندگی آلمان خاتمه داد و بازنشسته گردید.[3] علویکیا در سال 1336 معاون قائممقام ساواک بود و در کشف فعالیتهای کودتا نقش فعالی داشت. او چند روز قبل از کودتای 28 مرداد در اصفهان رابط تهران و افسران لشکر بود. در 31 شهریور 1336 ارتقاء درجه از سرهنگی به سرتیپی یافت.[4] علویکیا، که معاون دوم بختیار در امور اداری مالی ساواک بود.[5] علویکیا از زندانیان سیاسی رشوه میگرفت تا آنها را آزاد کند، او پولهای ساواک را حیف و میل میکرد[6] و...
رابطه نزدیک حسن علویکیا با شاپورجی
وی از دسته نظامیانی بود که با شاپور جی جیرهخوار انگلیس رابطه نزدیک داشت.[7] سرتیپ حسن علویکیا از دیرباز، از همان زمان که ریاست شعبه تجسس رکن دوّم ستاد ارتش را در اوائل دولت دکتر مصدق به دست داشت، با سِر شاپور ریپورتر و اینتلیجنس سرویس بریتانیا در ارتباط بود. به همین دلیل، اندکی بعد علویکیا بهدلیل «ارتباط محرمانه با دربار»، «مخالفت با دولت مصدق»، «کارشکنی در امور» و «رسانیدن اقدامات و اطلاعات محرمانه به مخالفین» از این سمت برکنار شد و سرهنگ حسینقلی سررشته جایگزین وی گردید. سررشته از افسران وفادار به نهضت ملّی بود. ارتشبد حسین فردوست، رئیس دفتر ویژه اطلاعات شاه که در 1340 به عنوان قائممقام ساواک جایگزی علویکیا شد، در خاطراتش مینویسد:«... که حدود یک سال بعد از تشکیل دفتر ویژه اطلاعات با حفظ سمت به جای سرتیپ علویکیا، رئیس قائممقام ساواک نیز شدم...».[8] وی بارها توسط سفارت انگلیسی MI- 6که به سرکردگی شاپور جی بود، همراهی میکرد. وی به همراه نصیری(رئیس ساواک) و خسررو معتضد(معاون ساوک) و چند تن دیگر به مهمانی سفارت دعوت میشدند که در این میهمانی شاپور جی نیز حضور داشته و در کنار رئیس MI- 6 نشسته و صحبتها را ترجمه میکرد.[9]
ارتباط علوی کیا با رشیدیان
در اسناد و مدارک موجود آمده است که برادران رشیدیان در محاورات خصوصی با اطرافیانشان مدعیاند که عدهای از مقامات ارتشی وی را در مبارزه با دولت کنونی حمایت میکنند و به خصوص در برابر اطرافیانشان سعی دارند که خود را مورد اعتماد و تائید تیمسار علویکیا و سایر مقامات سازمان امنیت وانمود، نمایند و به این طریق به آنان قوت قلب دهند.[10] و همچنین اسدالله رشیدیان برای آزادی ۸ نفر از زندانیان چابخانهها که توسط سازمان امنیت بازداشت گردیدهاند با سرهنگ مولوی رئیس سازمان تماس و چون از این تماس نتیجهای حاصل نشد، قرار است با سرتیپ علویکیا ملاقات نمود و پیرامون آزادی زندانیان مذاکراتی به عمل آورد.[11]
علویکیا و ارتباط شبکهی ماهوتیان
در مورد شبکههای اطلاعاتی انگلیس در ایران اینکه انگلیسیها به وجود یک شبکهی اطلاعاتی به نام «دفتر ویژهی اطلاعات» اکتفا نکردند و این تشکیلات را برای کسب خبر کافی ندانستند و شمال ایران هم به علت همجواری با شوروی از جملهی اهداف مهم انگلیسیها بود که در آنجا شبکهای به نام سرتیپ ماهوتیان را راهاندازی کردند. در واقع این شبکه را سرتیپ ماهوتیان ایجاد کرد. و باز هم فردوست ریاست آنجا را برعهده داشت، طبق گفتههای فردوست: «... روزی سرتیپ ماهوتیان (که عنوان معاون ساواک) به من اطلاع داد که سالهاست زیر نظر انگلیسیها به تشکیل این شبکهی مخفی اطلاعاتی در شمال کشور دست زده است، و تاکنون همهی مخارج آن توسط سرتیپ علویکیا (قائم مقام قبلی ساواک) و از بودجهی سری ساواک تامین میشود.» روشن است که با رفتن علویکیا، انگلیسیها میتوانستند مسئولیت ادارهی شبکهی فوق را مستقیما به رئیس ساواک(سرلشکر پاکروان) محول کنند.[12] و در مورد پرداخت مقرری ماهیانه ماهوتیان اضافه میکند که: «تا حال رویه این بوده که علویکیا از رئیس ساواک وجه اخذ میکرده و تحویل میداده است».[13]
رابطه علوی کیا با نخست وزیر وقت (بختیار)
علویکیا در ساواک دوست و همکار بختیار بود، وی در ساواک به عنوان دلال تیمور عمل میکرد و سالیانه مبلغ هنگفتی را سوء استفاده میکرد، او از این طریق بسیار ثروتمند شده بود و ضمن تجارت با شیخنشینها در زمان حضور در آلمان در کار معامله اسلحه و ارتباط با سرویسهای اطلاعاتی غربی بود.[14] نمونهای از سو استفادههای مالی او به این صورت بود که بختیار همکار وی فرد ثروتمندی را به اتهام وابستگی مثلا به حزب توده دستگیر و علویکیا به او مراجعه و با دریافت میلیونها تومان ژول او را آزاد میکرد. این سوء استفادهها به حدی بود که فردوست ان را غیرقابل تحمل توصیف کرد.[15]
رابطه علویکیا با سرویس اطلاعاتی اسرائیل (موساد)
در دوران حکومت محمدرضا پهلوی٬ سازمان اطلاعات و امنیت کشور(ساواک) از سوی سازمان سیا پایهگذاری شد؛ اما٬ بر اساس یک برنامهریزی هدایت شده٬ سازمان جاسوسی اسرائیل(موساد) جایگزین سازمان جاسوسی آمریکا شد؛ اما هراس محمدرضا نسبت به عکسالعمل مردم مسلمان ایران بویژه روحانیت و هماهنگی این دو طیف در اعتراض به موضوع مزبور، موجب گردید که این ارتباط به شکل مخفیانه و نیمه آشکار تعقیب و پیریزی شود و در واقع٬ ساواک به توسط موساد در راستای تحقق اهداف اسرائیل٬ تقویت و گسترش یافت. [16] طبق تصمیمات متخذه قبلی٬ «روز شانزدهم نوامبر 9195، حییم هرتزوک روز دوشنبه ٢٤ مرداد، جلسه کمیته هماهنگی رؤسای سازمانهای اطلاعاتی ایران و اسرائیل با حضور سپهبد بختیار٬ آقایان هارل٬ کاروز٬ سرتیپ پاکروان و سرتیپ علویکیا منعقد شد.»[17] آقای هارل اظهارات زیر را نمود: در اوایل سال 1339ش شاه از سپهبد بختیارنخستین رئیس ساواکخواست تا مراتب علاقهمندی ایران را درخصوص همکاری اطلاعاتی با اسرائیل به مقامات آن کشور اعلام کند. "با توجه به وضع حساس دو کشور و شرایط بحرانی جهانی٬ چنانچه در سیاست عالی و در فعالیت بینالمللی دو کشور هماهنگی ایجاد شود و درباره هدفهای کلی که بین دو کشور میباشد٬ تبادل نظر٬ مشورت و توافق به عمل آید٬ در اینجا آقای هارل تذکر داد که وضع جهان و خاورمیانه طوری است که پشتیبانی و حفظ منافع ایران از لحاظ اسرائیل جنبه حیاتی دارد و هر عملی که دولت اسرائیل به نفع ایران انجام میدهد٬ در حقیقت قدمی است که به نفع خود اسرائیل برداشته شده است، بدون شک خواهیم توانست در صحنه بینالمللی نقش مؤثری بازی کنیم و خطراتی که قابل توجه میباشد٬ رفع سازیم.[18] «جنگ میان پنهان کنندگان پیوند ایران و اسرائیل به پیشوایی آرام و بختیار با گروهی که آشکار شدن این پیوند را باور داشتند به رهبریکیا با برپایی جشن نوروز (بیست و دوم ماه مارس 1960)، در باغ بزرگ وی در ایوانکی (روستایی نزدیک ورامین و شریفآباد)، آغازید.»[19] تیمور بختیار از 1336ش در کابینههای اقبال، شریف امامی و امینی معاون نخست وزیر و رئیس ساواک بود.[20] کارمندان ساواک را، که از ابتدا با کمک آمریکا و اسراییل تأسیس شده بود، از افراد دفتر فرمانداری نظامی تهران و اداره اطلاعات رکن 2 ارتش برگزیدند،[21] بختیار همچنین بخشهای پراکنده در شهربانی، وزارت کشور، ضداطلاعات ارتش و فرمانداری نظامی را حول محور ساواک گردآورد.[22] در ابتدا معاونان او، سرلشکر حسن پاکروان (معاون عملیاتی ) و سرلشکر حسن علوی کیا (معاون اداری ) بودند.[23]
فردوست ارتباط علویکیا با سرویس اطلاعاتی اسرائیل(موساد) را چنین شرح میدهد: «زمانی که در سال 1340 به ساواک رفتم، سرتیپ علویکیا، قائممقام سابق ساواک، فردی به نام یعقوب نیمرودی را به من معرفی کرد و گفت که محمدرضا اجازه داده که او با ساواک رابطه داشته باشد و تبادل اطلاعات نماید. نیمرودی درجه سرهنگ دومی داشت و رئیس اطلاعات سفارت مخفی اسرائیل بود.»[24]
نقش سرتیپ علویکیا در ارتباط تجاری ایران با کشورهای دیگر
وی در رابطه ایران با سایر کشورهای دیگر به عنوان نماینده نقش مهمی را ایفا میکرد؛ از جمله اینکه «... در سال 1343 بود که روابط عربستان سعودی و آلمان غربی در وضعیت خوبی قرار نداشت و سعودیها به تعدادی قطعات وسایل جنگی نیاز داشتند و مقداری هم سلاحهای انفرادی سبک از آلمانها میخواستند و آلمانها جواب رد به سعودیها میدادند. مقامات سعودی از محمدرضا خواهش کردند که او این وسایل را برای ایران بخرد و سپس تحویل عربستان سعودی دهد، محمدرضا با طیب خاطر قبول کرد و دستور داد که طبق لیست ارسالی وسایل تهیه و تحویل شود و معامله کننده هم فلانی(شخص فردوست) باشد. فردوست با لیست در خواستها و یک چک به مبلغ 32 میلیون دلار(وجه در بانک ژنو بود) به سویس رفتم و سرلشکر معتضد را با خود بردم. در ژنو، با سرتیپ علوی کیا، که نمایندهی ساواک شده بود، و 2 نفر واسطهی آلمانی منتظر ورود ما بودند. فردا صبح جلسهای در بانک ژنو که این جلسه با حضور من و معتضد و سرتیپ علویکیا و 2 معاون آلمانی تشکیل شد، رئیس بانک گفت: «وجه چک در بانک موجود است، فقط میخواهیم بدانیم که موضوع معامله چیست؟»[25] علویکیا گفت: «شما فقط به عنوان رئیس هیئت بگویید که مقداری وسایل یدکی جنگی است!» که رئیس بانک قبول نکرد.
فردای همان روز تمام وجه به بانک آلمان شعبه کلن منتقل شد و رئیس بانکم آنجا بدونه سوال کردن در مورد چیزی گفت: «لیت اقلام جنگی را برایش ببرند.» پس از امضای معامله با رئیس بانک کلن فردوست به همراه علویکیا به بانک ژنو رفتیم که در آنجا مبلغ 800 هزار فرانک سویسی به حساب من ریخته شده بود که از علویکیا پرسیدم که موضوع چیست؟ گفت :«آن دو واسطهی آلمانی به حساب شما ریختهاند، معمول بینالمللی است».[26] همچنین در کتاب فردوست آمده است که وی حتی با اعراب شیخنشین هم معامله میکرده است.[27]
سرتیپ علویکیا و اختلاس از ساواک
سرتیپ علویکیا از امور فنی اداره کل ساواک سوء استفادههای بسیاری میکرد. او در بودجه سالی حدود 5 میلیون تومان برای وسایل فنی پیشبینی میکرد و چیزی حدود 10 هزار تومان هزینه میکرد، این یکی از کوچکترین سوء استفادههای علویکیا بود.[28] وی دلال محبوب بختیار بود که دزدیهای کلان را با یکدیگر تقسیم میکردند.[29] زمانی که در سال 1340 به ساواک رفتم، سرتیپ علویکیا (قائممقام سابق ساواک) فردی به نام یعقوب نیمرودی را به من معرفی کرد و گفت که محمدرضا اجازه داده که او با ساواک رابطه داشته باشد و تبادل اطلاعات نماید. نیمرودی درجه سرهنگ دومی داشت و رئیس اطلاعات سفارت مخفی اسرائیل بود. او یک ماه بعد به دیدن من آمد و ضمن تشکر از همکاری برخی ادارات کل ساواک (ادارات کل دوم و سوم و هشتم) پاکتی به من داد. دیدم که در پاکت مبلغ 80 هزار تومان (یا 60 هزار تومان) وجه نقد است. از او پرسیدم که این مبلغ چیست؟ پاسخ داد: "از بدو همکاری برونمرزی هر ماهه این مبلغ به سرتیپ علویکیا بابت هزینههایی که ساواک در این همکاری متحمل میشود، پرداخت میگردد! "پاکت را به او پس دادم و گفتم: فعلاً نزد خودتان باشد تا با علویکیا ملاقات و موضوع را مطرح نمایم با سرتیپ علویکیا ملاقات کردم و جریان را پرسیدم. گفت: "مدتی است که اسرائیلیها 3 پایگاه برونمرزی در غرب و جنوب ایران احداث کردهاند و بابت هزینههایی که ساواک از این بابت متحمل میشود، هر ماهه این مبلغ را به ساواک میپردازند که به مسئول هزینههای سرّی ساواک داده میشود. "گفتم: اگر ساواک اجازه ایجاد این 3 پایگاه را داده، دیگر اجازه خانه پرسنل اسرائیلی و تهیه غذا و سایر تسهیلات که با ستاد مرکز ساواک نیست و اینها در هر محلی که هستند رئیس ساواک آن منطقه میتواند، تسهیلات را فراهم آورد و هزینه مربوطه را خودشان بدهند. در حالیکه پرداخت وجه به قائممقام ساواک مثل این است که بابت اجازه ایجاد 3 پایگاه به مقام عالی ساواک رشوه میدهند. علویکیا گفت: "هر طور مصلحت بدانید. ظاهراً راه حل پیشنهادی شما صحیحتر است! "به این ترتیب مسئله پول منتفی شد و نیمرودی دیگر هیچ بحثی در این باره نکرد. پاکروان اهل این حرفها نبود؛ ولی به احتمال زیاد معتضد، که رئیس قست اطلاعات خارجی ساواک (یعنی ادارات کل دوم و هفتم) بود به اتفاق علویکیا، با نیمرودی وارد معامله شده و این پول را میان خود تقسیم میکردند.[30]
نظر رفیعزاده به استخدام افراد در ساواک
رفیعزاده در استخدام افراد در ساواک بسیار با نفوذ بود؛ تا جایی که استخدام رفیعزاده براساس دستورالعمل سرلشکر پاکروان صورت گرفت. به نوشته او، رفیعزاده «فرد فوقالعاده برجستهای است»، به همین دلیل «مورد استفاده قرار گیرد.» براساس همین دستورالعمل از رفیعزاده خواسته شد، از عضویت در حزب زحمتکشان استعفاء دهد و متعهد گردد وارد هیچ گونه دستهبندی حزب و فعالیت سیاسی نشود. رفیعزاده آشکارا از زیر بار تعهد دادن در مورد عدم فعالیت سیاسی شانه خالی کرد. او نوشت «تقبل» میکند، در هیچ گونه دستهبندی سیاسی فعالیت ننماید. سوابق رفیعزاده مورد بررسی واقع شد؛ اما به نظر معاونت دوم ساواک بهتر است از استخدام وی صرف نظر گردد، لیکن پرونده رفیعزاده توسط سرتیپ علویکیا بررسی شد و او دستور داد، در این زمینه تجدید نظر به عمل آید. به عبارت بهتر علویکیا بر این نظر بود که رفیعزاده باید در ساواک استخدام شود.[31]
پایان کار
وی در بحبوحهی انقلاب به پاریس فرار کرد.