دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

آن

No image
آن

كلمات كليدي : حركت، زمان، امتداد، امر آني

نویسنده : هادي موسوي

همه انسانها درکی از زمان دارند و آن را اجمالاً می‌شناسند. اگر در درکی که از زمان داریم تأمل کنیم، دو ویژگی بارز انکار ناپذیر در آن می‌یابیم:

1- زمان نوعی امتداد است که هیچ نوع گسستگی در آن نیست. یعنی زمان نه مانند نقطه است که هیچ امتدادی ندارد و نه مانند مجموعه ای از نقاط است که با فاصله های بسیار کمی در یک راستا واقع اند که پیوستگی و امتداد ندارند و نه مانند مجموع امتداد‌هایی است که در یک راستا واقع‌اند ولی به هم پیوسته نیستند و بریدگیهایی آنها را از هم گسسته است.

2- زمان به گذشته و آینده تقسیم می‌شود. گذشته معدوم شده است و آینده هنوز موجود نیست و در بین این دو حال قرار دارد. دائماً این گونه است که هر حالی گذشته و هر آینده‌ای حال می‌شود؛ به عبارت دیگر زمان گذرا و ناپایدار است، سیال و بی‌قرار است و همانند امتداد‌های جسمانی نیست که کل تن به یکباره در برابر ما موجود است.

بر اساس این دو ویژگی، می‌توان زمان را به "امتداد سیال" تعریف کرد که تعریفی جامع و مانع است.[1]

ما دو گونه امتداد داریم:

الف- امتداد پایدار: امتدادی که جایز است اجزاء فرضی آن با هم موجود باشند؛ مثلاً سطح این کاغذ را که امتدادی است دو بعدی، در نظر می‌گیریم و با فرض خطی در وسط آن، آن را به دو جزء فرضی تقسیم می‌کنیم. آشکار است که این دو جزء می‌توانند هر دو با هم موجود باشند، بلکه بالفعل چنین‌اند. پس سطح امتدادی پایدار است. به طور کلی تمام امتداد های مکانی اعم از خطوط و سطوح و احجام پایدار‌اند.

ب- امتداد سیال: در مقابل، امتداد ناپایدار یا سیال، که همان زمان است، امتدادی است که ذاتاً ممکن نیست هیچ دو جزء فرضی آن با هم موجود باشند، بلکه باید یکی معدوم شود تا دیگری موجود شود. جزئی را که باید معدوم شود تا دیگری موجود گردد را "جزء متقدم" و دیگری را "جزء متأخر" می‌گویند.[2]

وقتی یک حرکت را تقسیم می‌کنیم، بین این اقسام فاصله‌هایی هست که موجود نیستند و فقط عنوان بالقوه بودن بر اینها صادق است. به این فواصل امور "آنی" می گویند. زمان نیز همین گونه است. وقتی یک زمان را تقسیم می‌کنیم، بین این اقسام یکسری فواصلی هست که غیر موجودند و فقط وجود بالقوه دارند. پس می توان گفت که "آن" طرف زمان است. مانند نقطه که طرف خط است این نقطه یک امر عدمی است که صرفاً چون به یک طرف خط نسبت داده می‌شود، بهره ای از وجود برده است. و الا خود آن هیچگونه جنبه فعلیتی ندارد. بلکه وجودی کاملاً وابسته دارد. بر این اساس امری که بالقوه باشد، اگر به گونه‌ای فرض شود که تعداد کثیری از آن در کنار یکدیگر قرار بگیرد، نمی‌تواند موجب ایجاد امری بالفعل گردد.

از اینجاست که می‌توان فهمید در پی هم آمدن "آنات" ممتنع است. زیرا "آن" چیزی جز فاصله عدمی بین دو قطعه از زمان نیست. هیچ گاه دو مورد از چنین امری که نسبت وجودی اش فقط به واسطه طرف بودنش است که قوام پیدا می‌کند، نمی‌توانند بدون فاصله شدن قطعه ای از زمان تحقق پیدا بکنند.[3] یعنی تا پای یک قطعه زمانی در میان نباشد، نمی‌توان گفت ما دارای دو "آن" هستیم. به این صورت که دو طرف زمان را دو "آن" لحاظ می‌کنیم که در واقع این دو "آن" شروع و پایان زمان متصوراند. چنین امری که در تعریف آن طرف بودن لحاظ شده است، قابلیت اینکه از اصل خود که به آن معنا می دهد، جدا شود را نخواهد داشت. بنا بر این اقوالی مانند اینکه بگوییم ما دارای "آن سیال"[4] هستیم یا خیر جایی برای مطرح شدن پیدا نمی کنند؛ مگر اینکه این تعریف از "آن" عوض شود که در این صورت مسأله چیز دیگری می شود. یعنی این "آنی" که ما تعریف کردیم نمی‌شود.

بر همین اساس تعریفی که از "آن" دادیم و یک نحوه وجود بالقوه‌ای برای آن لحاظ کردیم. اینگونه می توان نتیجه گرفت که همان طور که ما اموری داریم که زمانمند هستند، اموری نیز یافت می‌شوند، که در طرف زمان‌اند. یعنی زمان که به امتداد سیال تعریف شد وقتی بر امری خارجی تطبیق می‌شود یعنی بر شی ای اطلاق می شود که دارای حرکت است. یعنی آن شیء زمان مند امری است که دارای حرکت است. و همین است که حرکت یک تغییر ممتد در طول زمان است. همین حرکت، ابتدایی دارد و انتهایی و یک تغییر مداومی که بر وجود زمان آن حرکت دلالت می‌کند. یعنی ابتدای حرکت همان "آن" اول زمان لحاظ شود و انتهای حرکت "آن" انتهایی زمان و اجزای بالفعل زمان بر آن تغییر ممتد تطبیق می‌کنند. بنابر این مقایسه می‌توان گفت، اموری هستند که در طرف حرکت واقع می‌شوند. یعنی همان اموری که در "آنِ" اولِ زمان و یا "آن" انتهایی اتفاق می‌افتند.

به همین جهت امری که در "آن" اتفاق بیافتد را امر "آنی" می‌گویند. این چنین امری فقط در یک آن که همان ابتدا و یا انتهای یک قطعه از زمان است اتفاق می‌افتد. مثلاً تماس سر سوزنی در حال حرکت با نقطه مشخصی از مسیر حرکتش یا برخورد آن با جسمی واقع در مسیرش آنی است، زیرا دو پدیده تماس و برخورد مذکور فقط در یک "آن" تحقق دارند و نه در زمان.[5]

"آن" را دو گونه می‌توان اعتبار کرد:

الف- به اعتباری که "فاصله دهنده" باشد. مانند اینکه بین گذشته و آینده فاصله می‌اندازد.

ب- به این اعتبار که "وصل کننده" باشد. چون حد مشترکی میان گذشته و آینده است و گذشته را به آینده متصل می‌کند.

"آن" به این اعتبار که "فاصله دهنده" باشد ذاتاً واحد است اما اعتباراً دو تاست. زیرا اگر اینگونه لحاظ گردد که زمان را به دو قسم گذشته و آینده تقسیم می‌کند. می‌توان گفت که انتهای گذشته و ابتدای آینده است. و مفهوم ابتدا مغایر مفهوم انتها است. بنابر این، یک حالت دو گانگی برای "آن" است. اگر چه "آن" یک امر بیشتر نیست.

اما "آن" به لحاظ وصل کننده بودنش هم حقیقتاً و هم اعتباراً واحد است. زیرا از نظر اینکه وصل کننده است ذاتاً واحد است و از این نظر که در دو جزء گذشته و آینده اعتبار شود هم واحد است چون یک امری است که در هر دو جزء مشترک است.[6]

مقاله

نویسنده هادي موسوي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

حکمت 17 نهج البلاغه : ضرورت رنگ كردن موها

حکمت 17 نهج البلاغه موضوع "ضرورت رنگ كردن موها" را مطرح می کند.
No image

حکمت 2 نهج البلاغه : شناخت ضدّ ارزش‏ها

حکمت 2 نهج البلاغه موضوع "شناخت ضدّ ارزش‏ها" را مطرح می کند.
No image

حکمت 31 نهج البلاغه : ارزش و والايى انجام دهنده كارهاى خير

حکمت 31 نهج البلاغه به تشریح موضوع "ارزش و والايى انجام دهنده كارهاى خير" می پردازد.
No image

حکمت 16 نهج البلاغه : شناخت جايگاه جبر و اختيار

حکمت 16 نهج البلاغه به موضوع "شناخت جايگاه جبر و اختيار" می پردازد.
No image

حکمت 1 نهج البلاغه : روش برخورد با فته ها

حکمت 1 نهج البلاغه موضوع "روش برخورد با فتنه‏ ها" را بررسی می کند.

پر بازدیدترین ها

No image

حکمت 445 نهج البلاغه : راه غرور زدایی

حکمت 445 نهج البلاغه به موضوع "راه غرور زدایی" می پردازد.
No image

حکمت 139 نهج البلاغه : علمى، اخلاقى، اعتقادى

موضوع حکمت 139 نهج البلاغه درباره "علمى، اخلاقى، اعتقادى" است.
No image

حکمت 423 نهج البلاغه : اقسام روزی

حکمت 423 نهج البلاغه به موضوع "اقسام روزی" اشاره دارد.
No image

حکمت 289 نهج البلاغه : ضرورت عبرت گرفتن

حکمت 289 نهج البلاغه به موضوع "ضرورت عبرت گرفتن" می پردازد.
No image

حکمت 127 نهج البلاغه : ضرورت ياد مرگ

حکمت 127 نهج البلاغه موضوع "ضرورت ياد مرگ" را بیان می کند.
Powered by TayaCMS