دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

تعریض (گوشه زنی)

No image
تعریض (گوشه زنی)

كلمات كليدي : تعريض، پوشيده، گوشه زدن، معناي ثانوي، كنايه، نكوهش، غير مستقيم، ادبيات فارسي

نویسنده : الهه سادات برقعي

تعریض در لغت عرب از ریشه‌ی عرض‌الشیئ به معنای آشکار کردن است اما در باب تفعیل معنای ضد ریشه را می‌یابد و به دو مفهوم پنهان کردن و پوشیدن و آشکار نگفتن است. چون یکی از کارکردهای باب تفعیل، تبدیل کلمه به ضد معنای ریشه است و در اصطلاح، آوردن سخن به گونه‌ای است که معنای اولیه‌ی آن مورد نظر نباشد بلکه معنای ثانوی و عمیق‌تر آن ‌که گوینده نمی‌خواهد مستقیم بگوید، در نظر است. نویسنده یا شاعر به دلایل بسیار نمی‌خواهد موضوع و مطلب را مستقیم به مخاطب بگوید، بنابراین کلام را به گونه‌ای می‌آورد تا در عین گفتن مطلب، صریح حرف خود را نزده باشد.

تعریض، در واقع نوعی کنایه است اما کنایه‌ای که معنای اولیه مراد گوینده نیست حتی اگر درست هم باشد.[1] به‌ بیانی‌ دیگر تعریض، کنایه‌یی خصوصی است که بین دو نفر رد و بدل می‌شود و معمولا برای دیگران چندان آشکار نیست یا اساسا در نظر دیگران تعریض محسوب نمی‌شود. این نوع کنایه، جمله یا عبارتی است که به شکل هشدار یا نکوهش و مسخره کردن باشد، و از این‌رو مخاطب را آزرده می‌کند و در عرف می‌گویند: «فلانی به فلانی گوشه زد».[2]

نمونه‌های تعریض، بسیار فراوان است و در حقیقت می‌توان گفت که حد و حدودی ندارد، گاهی یک جمله‌ی اخباری که در حکم یک اصل اخلاقی است، ممکن است در مورد کسی تعریض باشد اما برای دیگران جنبه‌ی ارشادی داشته باشد. مثلا این جمله: «مسلمان کسی است که مسلمانان دیگر، از دست و زبان او در امان باشند» که این خود، یک شعار اخلاقی است، اما اگر در میان مخاطبان، شخصی موذی و آزار پیشه باشد، آن را تعریضی به خود تلقی می‌کند. هم‌چنین اگر به کسی که تقاضای شما را در کمک، رد کرده باشد بگویید:

دوست آن باشد که گیرد دست دوست

در پریشان حالی و درماندگی

به او گوشه زده‌اید.

پس، گاهی اوقات ممکن است تعریض جنبه‌ی خصوصی داشته باشد. در ادبیات قدیم ما، گاهی بدون این‌که اسم خاصی را ذکر کنند از اعمال و صفات نکوهیده او سخن می‌گویند و ممکن است که شخص خاصی را در نظر داشته‌اند:

صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد

بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد

حافظ

در این بیت، بعید نیست که مراد از صوفی، شخص خاصی بوده باشد.

نوعی از تعریض این است که، عکس، اعمال یا صفات کسی را ذکر کنیم و در این صورت تعریض به طنز و سخره نزدیک‌تر می‌شود. مثلا درباره‌ی کودکی که در درس تنبل است بگوییم او همیشه شاگرد اول است. یا به ظالمی، عادل بگوییم.[3] نمونه‌ای دیگر از سعدی، برای کسی که از دیگران به بدی یاد می‌کند بخوانند:

بزرگش نخوانند اهل خرد

که نام بزرگان به زشتی برد

یعنی نباید نام بزرگان را به زشتی بر زبان آورد. تعریض در واقع برای گوشه زدن و آگاه کردن مخاطب است.[4]

در مواقعی دیگر هنگامی‌که، دوستی دروغین و دورویی که تنها در شادمانی و آسایش یار است و در رنج و اندوه غم‌گسار نیست، هم‌آواز با سعدی بگوییم:

دوست مشمار آن‌که در نعمت زند

لاف یاری و برادر خواندگی

دوست آن دانم که گیرد دست دوست،

در پریشان حالی و درماندگی[5]

شخصی به خاقانی گفت: عنصری شاعر بسیار توانایی بود، خاقانی آن‌را تعریض به خود پنداشت و به قول مردم آن را به خود گرفت و در طی قطعه‌ای فضیلت خود را بر عنصری باز نمود:

به تعریض گفتی که خاقانیا

چه خوش داشت نظم روان عنصری

بلی شاعری بود صاحب قبول

زممدوح صاحب‌قران عنصری

به معشوق نیکو و ممدوح نیک

غزل‌گو شد و مدح‌خوان عنصری

جز این طرز مدح و طراز غزل

نکردی ز طبع امتحان عنصری

شناسد افاضل که چون من نبود

به مدح و غزل درفشان عنصری [6]

که این سحر کاری که من می‌کنم

نکردی به سحر بیان عنصری

مرا شیوه‌ی خاص و تازه است و داشت

همان شیوه‌ی باستان عنصری

هم‌چنین فردی حسود و پراکنده‌گویی به سعدی می‌گوید: حماسه‌سرائی بر دیگران مثلا (فردوسی) ختم شده است، سعدی هم، آن را تعریضی به خود تلقی می‌کند و باب پنجم بوستان را به حماسه می‌پردازد و به قول خود به جنگ فردوسی می‌رود:

شبی زیت فکرت همی سوختم

چراغ بلاغت می‌افروختم

پراکنده‌گویی حدیثم شنید

جز احسنت گفتن طریقی ندید

هم ‌از خبث نوعی در آن درج کرد

که ناچار فریاد خیزد زدرد

که فکرش بلیغ است و رایش بلند

در این شیوه‌ی زهد و طامات و پند

نه در خشت و کوپال و گرز گران

که این شیوه ختم است بر دیگران

نداند که ما را سر جنگ نیست

و گرنه مجال سخن تنگ نیست

توانم که تیغ زبان برکشم

جهانی سخن را قلم درکشم

بیا تا در این شیوه چالش کنیم

سر خصم را سنگ بالش کنیم[7]

در تاریخ سیستان آمده است که سلطان‌محمود غزنوی به فردوسی گفت: «همه‌ی شاهنامه خود هیچ نیست مگر حدیث رستم و اندر سپاه من هزار مرد چون رستم هست. ابوالقاسم گفت: زندگانی خداوند دراز باد، ندانم اندر سپاه او چند مرد چون رستم باشد، اما این می‌دانم که خداوند تعالی خویشتن را هیچ بنده چون رستم نیافرید! این بگفت و زمین بوسه کرد و برفت. ملک محمود وزیر را گفت این مردک مرا به تعریض دروغ‌زن خواند.»

مردم ایران، در مقابل تعریض بسیار حساس بوده‌اند و در برخی از کتاب‌های آداب‌المتعلمین آمده است که دانشجو نباید در مقابل استاد خود از استاد دیگرش ستایش کند چون ممکن است استاد آن را تعریضی به خود تلقی کند.[8]

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

حکمت 17 نهج البلاغه : ضرورت رنگ كردن موها

حکمت 17 نهج البلاغه موضوع "ضرورت رنگ كردن موها" را مطرح می کند.
No image

حکمت 2 نهج البلاغه : شناخت ضدّ ارزش‏ها

حکمت 2 نهج البلاغه موضوع "شناخت ضدّ ارزش‏ها" را مطرح می کند.
No image

حکمت 31 نهج البلاغه : ارزش و والايى انجام دهنده كارهاى خير

حکمت 31 نهج البلاغه به تشریح موضوع "ارزش و والايى انجام دهنده كارهاى خير" می پردازد.
No image

حکمت 16 نهج البلاغه : شناخت جايگاه جبر و اختيار

حکمت 16 نهج البلاغه به موضوع "شناخت جايگاه جبر و اختيار" می پردازد.
No image

حکمت 1 نهج البلاغه : روش برخورد با فته ها

حکمت 1 نهج البلاغه موضوع "روش برخورد با فتنه‏ ها" را بررسی می کند.

پر بازدیدترین ها

No image

حکمت 445 نهج البلاغه : راه غرور زدایی

حکمت 445 نهج البلاغه به موضوع "راه غرور زدایی" می پردازد.
No image

حکمت 380 نهج البلاغه : شناخت خوبی ها و بدی ها

حکمت 380 نهج البلاغه به موضوع "شناخت خوبی ها و بدی ها" اشاره می کند.
No image

حکمت 139 نهج البلاغه : علمى، اخلاقى، اعتقادى

موضوع حکمت 139 نهج البلاغه درباره "علمى، اخلاقى، اعتقادى" است.
No image

حکمت 289 نهج البلاغه : ضرورت عبرت گرفتن

حکمت 289 نهج البلاغه به موضوع "ضرورت عبرت گرفتن" می پردازد.
No image

حکمت 371 نهج البلاغه : اقسام روزی و پرهیز از حرص زدن

حکمت 371 نهج البلاغه به موضوع "اقسام روزی و پرهیز از حرص زدن" می پردازد.
Powered by TayaCMS