دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

دیگر نگو یا حسین چه شد؟

No image
دیگر نگو یا حسین چه شد؟ مرحوم شیخ مجتبى قزوینى نقل کردند که در روز تشییع جنازه مرحوم زرآبادى یکى از ارادتمندان ایشان خیلى بى تابى مى کرد و به سر و صورت خود مى زد. بعدها مرحوم حاج شیخ مجتبى از ایشان سبب بى تابى را پرسیده بودند، ایشان گفته بود: یک روز من خدمت آقاى زرآبادى عرض کردم: آقا! دعا بفرمایید خداوند زیارت جدّ بزرگوارت امام حسین(علیه السلام) را برایم قسمت کند. روز بعد که نماز صبح را در محضر ایشان خواندیم، هنگامى که مى خواستم از مسجد بیرون روم، به من اشاره کردند که بنشین. تعقیبات ایشان تمام شد و در خدمتشان از مسجد بیرون آمدیم. به من فرمود: مایل هستید به زیارت جدّم مشرّف شویم؟

گفتم: نهایت آرزوى من است ولى باید کارهایم را ردیف کنم و وصیّتنامه ام را بنویسم. ایشان فرمود: نیازى به این ها نیست بیا برویم.

آن گاه، قدم زنان به یکى از نقاط دور افتاده ى قزوین رفتیم و در آن جا چیزهایى را زیر لب خواند. سپس به من فرمود: چشمهایت را ببند. وقتى چشمهایم را باز کردم خودم را در صحن مطهّر امام حسین(علیه السلام) دیدم. هنگامى که از زیارت حضرت سیدالشهداء و قمر بنى هاشم و على اکبر و سایر شهدا ـ سلام الله علیهم اجمعین ـ فارغ شدیم در صحن مطهّر امام حسین(علیه السلام)به من فرمود: مایل هستید به زیارت جدّم امیرمؤمنان(علیه السلام) مشرّف شویم؟ اظهار اشتیاق نمودم باز هم فرمود: چشمهایت را ببند. هنگامى که چشمهایم را گشودم خود را در صحن مولاى متقیان امیرمؤمنان(علیه السلام) یافتم، پس از زیارت امیرمؤمنان(علیه السلام) دست مرا گرفت و فرمود: چشمهایت را ببند. چون چشمهایم را باز کردم خود را در همان نقطه از قزوین که ساعتى قبل در محضر ایشان قدم زنان به آن جا رفته بودیم، یافتم.([16])

مؤلف کتاب «اجساد جاویدان» نکات زیر را براى توضیح افزوده اند:

الف - کسى که در محضر مرحوم زرآبادى با طىّ الارض مشرّف عتبات شده «مشهدى اکبر نعل بُر» نام داشت که در خیابان مولوى قزوین مغازه داشته است.

ب - هنگامى که مشهدى اکبر وارد حرم مطهّر حضرت سید الشهداء(علیه السلام) مى شود با خانواده قندچى تلاترى ملاقات مى کند که از یک هفته پیش به کربلا مشرف شده بودند، آقاى قندچى از مشهدى اکبر مى پرسد: شما کى مشرّف شدید؟ او مى گوید: ما همین الآن مشرّف شدیم.

ج ـ مشهدى اکبر نعل بُر در مجالس سوگوارى سیدالشهداء شرکت مى کرد و به عشق زیارت سالار شهیدان کفش ها را جفت مى کرد.

نظر به اینکه سنّش بالا رفته بود و دیگر امید نداشت که زیارت عتبات عالیات نصیبش شود هر وقت کفش هاى عزاداران را جفت مى کرد، در دلش خطاب به امام حسین(علیه السلام) مى گفت: یا حسین! چه شد؟

مشهدى اکبر مى گوید: هنگامى که از عتبات عالیات بر گشتیم و خود را در دو راهى رشت و همدان در مدخل قزوین دیدیم، مرحوم زرآبادى به من فرمود: مشهدى اکبر! دیگر نگو یا حسین چه شد؟!([17])

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

حکمت 17 نهج البلاغه : ضرورت رنگ كردن موها

حکمت 17 نهج البلاغه موضوع "ضرورت رنگ كردن موها" را مطرح می کند.
No image

حکمت 2 نهج البلاغه : شناخت ضدّ ارزش‏ها

حکمت 2 نهج البلاغه موضوع "شناخت ضدّ ارزش‏ها" را مطرح می کند.
No image

حکمت 31 نهج البلاغه : ارزش و والايى انجام دهنده كارهاى خير

حکمت 31 نهج البلاغه به تشریح موضوع "ارزش و والايى انجام دهنده كارهاى خير" می پردازد.
No image

حکمت 16 نهج البلاغه : شناخت جايگاه جبر و اختيار

حکمت 16 نهج البلاغه به موضوع "شناخت جايگاه جبر و اختيار" می پردازد.
No image

حکمت 1 نهج البلاغه : روش برخورد با فته ها

حکمت 1 نهج البلاغه موضوع "روش برخورد با فتنه‏ ها" را بررسی می کند.

پر بازدیدترین ها

No image

حکمت 139 نهج البلاغه : علمى، اخلاقى، اعتقادى

موضوع حکمت 139 نهج البلاغه درباره "علمى، اخلاقى، اعتقادى" است.
No image

حکمت 259 نهج البلاغه : پرهيز از حرص ورزى در كسب روزى

حکمت 259 نهج البلاغه موضوع "پرهيز از حرص ورزى در كسب روزى" را بیان می کند.
No image

حکمت 127 نهج البلاغه : ضرورت ياد مرگ

حکمت 127 نهج البلاغه موضوع "ضرورت ياد مرگ" را بیان می کند.
No image

حکمت 9 نهج البلاغه : روش زندگى با مردم

حکمت 9 نهج البلاغه موضوع "روش زندگى با مردم" را بررسی می کند.
No image

حکمت 289 نهج البلاغه : ضرورت عبرت گرفتن

حکمت 289 نهج البلاغه به موضوع "ضرورت عبرت گرفتن" می پردازد.
Powered by TayaCMS