كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، مجلس، سيف السلطنه افشار، اميرخسرو افشار
نویسنده : مرتضي حسني نسب
خاندان افشار قاسملو یکی از خاندانهای پرسابقه برای خدمت به دستگاه شاهنشاهی در دورههای قاجار، پهلوی اول و دوم هستند. ایل افشار در زمان قبل از صفویه در خراسان میزیستهاند؛ در زمان شاه عباس صفوی، قسمتی از این خاندان را به آذربایجان و نزدیک ارومیه کوچاندند و افشار قاسملو به خاطر این کوچ، از دیگر افشارها مانند افشار ارشلو و افشار ارخلو و افشار قرهحسنلو جدا شدند. قسمتی از افشارها نیز که در خراسان مانده بودند، بعدها توانستند به رهبری نادر افشار، به حکومت ایران نیز دست یابند. خاندان افشار قاسملو در زمان سلطنت افشارها و قاجارها، از نظامیان بودند و به حکومت خدمت میکردند. در زمان قاجارها و حمله حسامالسلطنه به هرات، یکی از خوانین افشار قاسملو در خدمت وی بود و اولین کسی بود که وارد قلعه هرات شد و به خاطر رشادتهایش در این جنگ بعدها از طرف ناصرالدین شاه قاجار، یکصد تومان پول و جبّهای هدیه گرفت. همچنین در اوایل حکومت ناصرالدینشاه و فتنه سالارخان در خراسان که تصمیم داشت خراسان را از ایران جدا کند و حکومت مستقلی برای خود تشکیل دهد، سلیمان خان افشار - رئیس ایل افشار قاسملو که در ساوچپلاغ قزوین ساکن بود و نوه نصرالله خان افشار (که به جهت اینکه خیلی عبوس بود به «زهرمار خان» معروف بود) - یکی از سرداران سپاه سلطان مراد میرزا فرزند عباس میرزا بود که در اسفراین به مراد میرزا پیوست و به کمک وی و دیگر سرداران، قاجارها توانستند سالارخان را شکست داده و وی را به قتل برسانند.[1]
خاندان افشار قاسملو در زمان قاجار به امر ناصرالدین شاه، به تهران آمدند و در آن شهر ساکن شدند.[2]
سیفالسلطنه افشار
علیاکبر سردار، معروف به سیف السلطنه فرزند حسین وزیر نظام بود. درباره تاریخ ولادت وی اطلاع دقیقی در دسترس نیست. علیاکبر افشار دوران تحصیل مقدماتی خود را در خراسان گذراند و سپس برای ادامه تحصیل به روسیه رفت و به تحصیل در یکی از مدارس نظامی این کشور در شهر پطروگارد پرداخت. وی پس از فارغالتحصیلی به ایران بازگشت و به خدمت در قزاقخانه پرداخت. علیاکبر افشار توانست در مدت کوتاهی به مقام سرتیپ دوم و سپس میرپنج در نظام کشور برسد و پس از آن احمدشاه قاجار به وی درجه سرداری داد و وی را ملقب به سیفالسلطنه نمود. سیفالسلطنه در زمان حضور رضاخان در وزارت جنگ در ارتش متحدالشکل وی حضور داشت و توانست عضو شورای عالی نظام بشود. بعد از کودتا رضاخان پهلوی، تمام دستجات ارتشی (ژاندارم، قزاق و وزارت جنگ) را یکنواخت کرد و درجات را نیز یکی کرد. سیفالسلطنه به همین جهت به درجه سرتیپی رسید، در صورتیکه بنابر سوابق وی باید به درجه بالاتری میرسید؛ به همین جهت کدورتی بین وی و رضاخان به وجود آمد و سیفالسلطنه افشار پس از مدتی در سال 1318ه.ش از نظام کنارهگیری نمود.[3]
در سال 1332ه.ش در ایران کودتایی رخ داد که در آن بسیاری از نظامیان حضور داشتند و توانستند دولت مصدق را از کار برکنار نمایند و به جای وی فضلالله زاهدی توانست به حکومت و نخستوزیری برسد. در ماجرای کودتای 28 مرداد یکی از اعضای فعال شرکت در کودتا، سیفالسلطنه افشار بود[4] و برخی جلسات اعضای شرکتکننده در کودتا در منزل وی تشکیل میشد[5]. پس از شکلگیری کودتای 28 مردادماه و سقوط دولت مصدق، و نخستوزیری فضلالله زاهدی در سال 1332ه.ش سیفالسلطنه به خاطر رفاقت با سرلشکر زاهدی و همچنین حضور فعال در کودتایی که به سقوط مصدق انجامید، توانست به حکومت گیلان دست یابد. بعد از مدت کوتاهی نیز حکومت را عهدهدار گردید. از دیگر فعالیتهای سیاسی سیفالسلطنه افشار در زمان رژیم پهلوی، حضور در مجلس سنا بود. وی در دوره دوم و سوم و چهارم و پنجم، به عنوان سناتور انتصابی از طرف ناحیه تهران، به مجلس سنا راه یافت[6]. وی تا پایان عمر خود سناتور بود و در سال 1348ه.ش در شهر تهران از دنیا رفت. سیفالسلطنه در خراسان دارای املاک بسیاری بود و از ثروتمندان و املاکداران بزرگ این منطقه به شمار میرفت.
امیرخسرو افشار
امیرخسرو افشار فرزند علیاکبر سیف افشار ملقب به سیفالسلطنه در سال 1298ه.ش در تهران به دنیا آمد. مادرش دختر میرزا رضا مستوفی بود. امیرخسرو پس از اتمام تحصیلات مقدماتی در تهران، برای ادامه تحصیلات به اروپا رفت و پس از مدتی تحصیل در دانشگاه آلمان و سپس پاریس، به ژنو رفت و در رشته علوم اجتماعی لیسانس خود را از دانشگاه ژنو دریافت نمود.
امیرخسرو در سال 1320ه.ش به ایران بازگشت و در وزارت خارجه به کار مشغول شد و به عنوان مترجم مشغول به فعالیت گردید. وی در سال 1326ه.ش به عنوان دبیر اول سفارت کبرای ایران در آمریکا به این کشور سفر نمود و پس از مدتی به دبیر اولی نمایندگی دائم ایران در سازمان ملل متحد منصوب شد. امیرخسرو افشار پس از چهار سال به کشور بازگشت و کفیل اداره سازمان ملل در ایران شد. وی در سال 1331ه.ش مجددا به عنوان رایزن به آمریکا رفت و حدود یک سال در واشنگتن اقامت نمود. پس از آن به ایران بازگشت. امیرخسرو افشار پس از بازگشت به ایران دوباره به وزارت خارجه رفت و این بار به سمت ریاست اداره سوم وزارت امور خارجه منصوب شد و پس از مدتی به ریاست اداره کل بازرسی رسید. در زمان حضور وی در اداره سوم سیاسی وزارت امور خارجه، وی به دستور کاظمی وزیر وقت امور خارجه وی مامور بستن تمام کنسولگریهای انگلیس در ایران شد. کاظمی خطاب به افشار، کنسولگریهای انگلیس را «لانه جاسوسی» خواند و دستور به بستن آنها نمود.[7]
همچنین افشار در سال 1332ه.ش توانست رئیس اداره چهارم سیاسی بشود. پس از کودتای 28 مرداد و سقوط دولت مصدق، سپهبد فضلالله زاهدی به نخستوزیری رسید و روابط ایران و انگلیس دوباره از سر گرفته شد. پدر امیرخسرو، سیفالسلطنه افشار از دوستان قدیمی نخستوزیر فضلالله زاهدی بود[8]. به همین جهت امیرخسرو افشار به عنوان کاردار موقت ایران در سفارت لندن به این کشور اعزام شد[9]. وی حدود دو ماه به عنوان کاردار موقت در سفارت ایران در لندن حضور داشت و پس از آن علی سهیلی به عنوان سفیر کبیر ایران در انگلستان به این کشور سفر نمود و امیرخسرو افشار به سمت رایزن و نفر دوم سفارت مشغول به کار شد. وی توانست در سال 1336ه.ش به مقام وزیرمختاری ارتقاء یابد و به ایران بازگشت و به عنوان مدیر کل سیاسی وزارت امور خارجه در این وزارت مشغول به کار گردید. امیرخسرو افشار در زمان تصدی مدیر کل امور سیاسی وزارت امور خارجه، پیمانی را با کشورهای پاکستان، ترکیه و عراق منعقد کرد که به پیمان بغداد معروف شد. پیمان بغداد زیر نظر انگلیس انجام گرفت و هدف آن مبارزه با شوروی و کمونیسم بود. امیرخسرو افشار در جلسهای که اعضای این پیمان در لندن برگزار کرده بودند، بر حضور آمریکا در این پیمان اصرار نمود که پاکستان و ترکیه نیز آن را پذیرفتند.[10]
وی در سال 1337ه.ش به عنوان معاون سیاسی و پارلمانی وزارت امور خارجه در کنار عباس آرام وزیر آن زمان وزارت خارجه مشغول به کار شد. از دیگر مناصب وی در خارج از کشور میتوان به حضور وی به عنوان سفیر کبیر در کشور آلمان بین سالهای 1340 تا 1342ه.ش[11] و سپس فرانسه اشاره نمود؛[12] وی حدود یک سال نیز در سفارت عمان حضور داشت؛[13] امیرخسرو افشار پس از حضوری تقریبا شش ساله در خارج از کشور به ایران بازگشت و به عنوان قائم مقام وزارت خارجه انتخاب شد. پس از آن در سال 1348ه.ش به سمت سفیرکبیر ایران در لندن تعیین شد و به انگلیس رفت و به مدت پنج سال عهدهدار این مسئولیت بود[14]. وی در دوران دولت جعفر شریف امامی در سال 1357ه.ش به وزارت امور خارجه منصوب شد؛[15] وی در دولت ارتشبد غلامرضا ازهاری نیز وزارت امور خارجه را به عهده داشت؛[16] یکی از مهمترین فعالیتهای وی در سمت وزارت خارجه، ملاقات با دیوید اوئن وزیر امور خارجه انگلیس برای کمک از انگلیس برای حل بحران ایران و همچنین سفر ملکه انگلیس به ایران بود. به همین جهت وی به همراه پرویز راجی سفیر وقت ایران در لندن به وزارت امور خارجه انگلیس رفت و با وی دیدار نمود:
«ساعت پنج و نیم بعد از ظهر به اتفاق امیرخسرو افشار و حسین اشراقی عازم وزارت خارجه شدیم تا با دیوید اوئن ملاقاتی داشته باشیم. در این ملاقات –که مایکل ویر مدیرکل وزارت خارجه انگلیس و یک جوان دیگر هم حضور داشتند– افشار ابتدا به مسئله سفر ملکه انگلیس به ایران و اظهارات کالاهان نخستوزیر انگلیس درباره این سفر اشاره کرد که اوئن در جواب او گفت: "مطمئن باشید در موضع دولت بریتانیا هیچ تغییری داده نشده و سفر ملکه به ایران نیز در رأس موعد انجام خواهد گرفت." بعد افشار ضمن بحثی راجع به خطر تجزیه ایران بر اثر سقوط رژیم شاهنشاهی، به اوئن خاطرنشان ساخت که: "ارتش شاهنشاهی کاملاً قابل اعتماد است و اعلیحضرت نیز تمایل دارند که مانند یک شاه مشروطه سلطنت کنند."
وزیر خارجه انگلیس در پاسخ افشار، مسئله کثرت گیجکننده مردم در تظاهرات روز عاشورا را متذکر شد و با تأکید بر اینکه بایستی در مقابله با تظاهرکنندگان از حداقل زور استفاده شود، بالارفتن تلفات و ضایعات ناشی از سرکوب مردم را مسبب بیزاری افکار عمومی غرب از رژیم ایران دانست. ولی بلافاصله پس از آن، گفتههایش را به این نحو تصحیح کرد که: "البته باید بدانید که آنچه ما در پایتخت های غربی می اندیشیم اهمیت چندانی ندارد. اصلاً ما را فراموش کنید. ما اگر بتوانیم به شما کمک کنیم، از انجام آن دریغ نداریم. ولی اصلاً صحیح نمیدانیم که برای رفع مشکلات داخلی شما، حتی اگر راه حلی هم داشته باشیم، آن را ارائه بدهیم"[17].»
امیرخسرو افشار پس از بازگشت از سفر بیفایدهاش به لندن، به ایران بازگشت. عمر وزارت وی بسیار کوتاه بود و در کل وی پس از تقریبا چهار ماه وزارت از ایران فرار کرد و عازم اروپا شد. وی در سال 1378ه.ش در کشور انگلیس درگذشت[18].