كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، اميرعلايي، جان محمدخان، علاءدوله، ميرزا احمد خان، شمس¬الدين، دولت
نویسنده : سيد مرتضي مير تبار
از خاندانهای سرشناس معاصر ایران، خاندان امیرعلایی است که اشخاص معروفی از این خانواده در دستگاه نظامی و دولتی مشغول به کار بودند که معروفترینشان جان محمدخان امیرعلایی و شمسالدین امیرعلایی بود که در ادامه به این دو شخصیت پرداخته میشود.
اولین شخص از این خاندان که در عرصه سیاست مشهوریتی کسب نمود، مجمدرحیمخان علاءالدوله امیر نظام است. وی از بزرگان قاجار دولو که پس از مرگ برادرش حسنخان رئیس میرغضبها شد.[1] او از بزرگان رجال دوره مظفرالدین شاه قاجار در تهران بود.[2] در سال 1278 ملقب به علاءالدوله شد. وی در ذیالقعده سال 1299ه.ق در رضائیه (ارومیه سابق) سکته کرد و درگذشت.[3] از کارهای خوب او چاپ مثنوی بود که امروز در بازار موجود است که به مثنوی علاءالدوله معروف گردیده است.
بعد از او پسرش میرزا احمدخان صاحب شهرت شد. او از بزرگان ایران بود[4] که در طول زندگی خود حاکم شهرهای زنجان، خوزستان، گرگان، مازندران و کرمانشاه شد و بعد از مدتی فرمانروای فارس و بنادر جنوب بود.[5] در سال 1323ه.ق، در زمان صدارت عینالدوله حاکم تهران شد و با استبداد و قدرت کامل حکومت میکرد.[6]
در سال 1325ه.ق برای بار دوم، استاندار فارس شد؛ ولی به سبب اعتراضات مردم نسبت به وی، به این مأموریت اعزام نشد. او اقدامات زیادی برخلاف محمدعلی شاه انجام داد که موجبات دستگیری او را فراهم کرد و حکم اعدام او صادر شد که با شفاعت عضدالملک، شاه از تقصیرش گذشت.[7] او که از رؤسای فوجی از افواج مرکز بود، همانند سایر رؤسا از جیره و مواجب سربازان استفاده میکرد[8] و آنها را در تنگنا و مضیقه قرار میداد.
او در سال 1329ه.ق بعد از تبعیدش در فیروزکوه، هنگام سوار شدن کالسکه در جلوی منزلش به ضرب گلوله مجاهدی کشته شد.[9]
سرتیپ جان محمدخان امیرعلایی
سرتیپ جان محمدخان امیرعلایی فرزند میراحمد خان علاءالدوله از بزرگان عصر قاجار در سال 1265 در تهران به دنیا آمد. او پس از انجام تحصیلات مقدماتی وارد مدرسه قزاقخانه شد که در نهایت توانست با درجه سرهنگی به کار خود پایان دهد. او در کودتایی که در سال 1299 اتفاق افتاد از همراهان میرپنج رضاخان بود که به سبب نشان دادن لیاقتش، رضاخان درجه سرتیپی را به او اعطاء کرد و به فرماندهی پادگان عشرتآباد که تمام رجال سیاسی- نظامی بازداشت شده، در کودتا در آنجا زندانی بودند درآمد[10] و بعد از آن هم فرماندهی تیپ تیرانداز عراق به او سپرده شد[11]، اگر چه ژنرال آیرونساید خود را معمار کودتای 1299 میشناسد؛ اما بدیهی است که کودتا بدون مساعدت و حمایت نیروهای داخلی ممکن نبود،[12] لذا سرتیپ جان محمدخان از افراد تأثیرگذار در این کودتا دانسته میشود.
او در برخی از سفرها سردار سپه را همراهی میکرد، به عنوان نمونه در سفر 13 آبان سال 1303 به خوزستان، او رضاخان را همراهی کرد،[13] در همین سال سردار سپه در اثر اختلافات با نمایندگان از سمت خود استعفا داد که در آن روز، جان محمدخان با توپ و تیپ خود از دروازه شمیران راه افتاد و از جلوی مجلس رژه رفت[14] و ترس و واهمهای در دل مخالفان رضاشاه ایجاد کرد و همین کار باعث برگشت رضاخان به منصب قدرت شد.
درست یک سال بعد؛ یعنی در سال 1304 ارتقاء پست گرفت و فرماندهی لشکر شرق (خراسان) را برعهده گرفت و نخستین کار وی به محض رسیدن به قدرت، خلع سلاح ترکمنها بود که از ترس وی در صحرا پراکنده شدند.[15] در تانستان همین سال، سردار معزز بجنوردی که یکی از دلاوران نظامی ایران و حاکم بجنورد بود و برادر و داماد وی را به قتل رساند که این عمل موجب شورش در منطقه شد.[16]
او در اردیبهشت ماه سال 1305 به واسطه حسن خدمت به ژنرال آجوردان شاه منصوب شد،[17] او مخالف برقراری حکومت جمهوری بود و معروف است که نظر خود را به همراه یزدان پناه که او نیز مخالف بود به رضاخان گفت.[18] به هنگام تغییر سلطنت و انقراض قاجاریه، وی کوشش زیادی نمود و با حصول نتیجه و تغییر سلطنت، استانداری خراسان و نیابت آستان قدس رضوی نیز به او واگذار شد.[19]
بعد از اعدام سردار معزز، خزائن و جواهرات سردار را ضبط کرد و در آن تاریخ به فجیع ترین اعمال خود و قتل عام گروههای مختلف مردم دست زد که موجبات شورش برعلیه او را فراهم آورد. بعد از شهریور 1320 مطبوعات و مجلسیان خواستار تنبیه او و افراد نظامی مثل او شدند که او از اجرای این حکم نجات پیدا کرد و در نهایت در سال 1330 به سبب بیماری سکته درگذشت.
شمسالدین امیرعلایی
شمسالدین امیرعلایی در سال 1279 در تهران به دنیا آمد. وی فرزند نجدالدوله و نتیجه رحیم خان علاءدوله بود که تحصیلات خود را در مدرسه سن لویی تهران، مدرسه دارالفنون و مدرسه حقوق به اتمام رساند و در سال 1309 برای ادامه تحصیل راهی اروپا شد[20] و مدرک لیسانس حقوق را در دانشگاه مون پولیه پاریس به دریافت کرد.[21] او که مدرک خود را از فرانسه گرفته بود به همرام هم کلاسیهای ایرانی خود حزب «ایران» را تشکیل دادند.[22] وی در مجلهای به نام «مجموعه حقوقی» مقالات مفیدی ارائه میداد و از فعالان مجله بود.[23] به ایران آمد و پس از خدمتی کوتاه در دادگستری، به کمک علیاکبر داور در وزارت دارایی مشغول به کار شد و بعد از مرگ داور به دادگستری بازگشت و در سال 1322 به دادستانی دیوان کیفر کارکنان دولت منصوب شد[24] و تمام همّ خود را برای مبارزه با مفاسد اقتصادی گذاشت که همین پافشاری او موجبات اخراجش را فراهم کرد.
در سال 1324 حزب ایران را ترک کرد[25] و در بهمن همان سال به عنوان کفیل وزارت کشاورزی وارد کابینه اول قوام شد[26] و در زمان ترمیم کابینه به عنوان وزیر کشاورزی شروع به کار کرد.[27] در کابینه دوم قوام که در 30 خرداد 1336 اعلام گردید، در سمت خود ابقا شد؛[28] اما بعد از مدتی به سبب موضوع حمل جنازه رضاشاه از مصر به تهران و دفن آن که او به مخالفت با آن پرداخته بود، از کابینه قوام استعفا داد.[29] با سقوط دولت قوام، سپهبد حاج علی رزم آرا، امیرعلایی را جزء افراد صالح و شایسته و ناآلوده شناسایی و از او به کابینه خود دعوت کرد که وی نپذیرفت.[30]
در سال 1329 در زمان دولت رزم آرا با اجازه مصدق، استاندار گیلان شد[31] و بعد از مرگ رزم آرا، در دولت اول حسین علاء پست وزارت دادگستری را پذیرفت.[32] وی تنها وزیر در کابینه علاء بود که عضو جبهه ملی بود.[33] در دولت دکتر مصدق نیز در اردیبهشت سال 1330 به عنوان وزیر اقتصاد ملی شروع به کار کرد.[34] در خرداد همان سال با حفظ سمت در وزارت اقتصاد، مأمور فوقالعاده دولت در خوزستان و استاندار استان ششم شد و همچنین در اجرای ملی شدن صنعت نفت مراقبت تامه داشته است.[35] مدتی بعد وزیر کشور دولت مصدق شد و جای زاهدی نشست.[36] در آذر ماه همان سال به سبب تغییراتی که در کابینه مصدق روی داد او وزیر دادگستری شد.[37] در فاصله شهریور 20 تا 32 به جهت اینکه دربار در دادگستری نفوذی نداشت؛[38] لذا امیرعلایی با شاه رابطه خوبی نداشت و این موجب شد که از اعتماد شاه برخوردار نباشد.[39]
در سال 1332 به علت اختلافاتی که بین آیت الله کاشانی و امیرعلایی به وجود آمد، مصدق مجبور شد، او را از سمتش کنار بگذارد، لذا به عنوان وزیر مختار در بلژیک راهی آن کشور شد و تا 28 مرداد 32 در همین سمت باقی بود.[40] وی مدتی در اروپا ماند و سپس به ایران بازگشت. او به همراه 5 تن دیگر از نمایندگان سیاسی ایران در کشورهای خارجی که از حکومت ملی حمایت کردند احضار و اخراج شد.[41] وی به فعالیت خود علیه دولت ادامه داد که این باعث دستگیری او در 31 اردیبهشت 1334 شد که مدتی زندانی و بعد به جنوب تبعید گردید.[42] پس از خلاصی به اروپا رفت و ادامه تحصیل داد و موفق شد از دانشگاه سورین در دو نوبت دکتری دانشگاهی و دولتی بگیرد.[43] وی از سران جبهه ملی و از نزدیکان و طرفداران دکتر مصدق بود[44] و کتابهای زیادی برجای گذاشت. وی به عنوان یکی از رهبران جبهه ملی در درگیری اول بهمن 1340 در دانشگاه تهران و تظاهرات 16 شهریور مردم تهران شرکت داشت.[45]
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط شاه، دکتر کریم سنجانی، رهبر جبهه ملی و وزیر امور خارجه کابینه مهندس مهدی بازرگان، دکتر امیرعلایی را که در فرانسه از وجهه خوبی برخوردار بود، به عنوان سفیر ایران در پاریس دعوت به همکاری کرد و ایشان پذیرفت؛[46] اما در سال 1359 به سبب اختلاف با قطب الدین، وزیر امور خارجه وقت، استعفا داد و به ایران بازگشت. وی در مورد بختیار گفته بود که وی از سال 1363 برای سیا کار میکند.[47]
دکتر امیرعلایی بعد از چند سال زندگی در ایران، در سال 1373 درگذشت.[48]