كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، علي رضائي، محمود رضائي، قاسم رضائي، سلطان آهن، مجلس سنا، مجلس شوراي ملي، سازمان جلب سياحان
نویسنده : سيد احمد موسوي
خاندان رضائی از جمله خاندانهای مهم زمان پهلوی دوم بودند که توانستند در امور اقتصادی از ثروتمندان و صاحباعتباران رجال شوند و از طریق ثروت خود نقش مهمی را در امور سیاسی ایفا نمایند. اعضای اصلی و سیاسی این خاندان شامل سه برادر بود که در بین این سه برادر، برادر بزرگتر، علی توانست یکی از سرمایهداران بزرگ کشور شود و لقب سلطان آهن را به خود اختصاص دهد. پدر این سه برادر محمدرضا سلدوز بود و بر طبق برخی از گفتهها از تبریز به سبزوار آمد و در آنجا همسری برای خود برگزید و سکونت نمود.
البته مردم سبزوار همیشه نسبت به رفتار و اعمال برداران رضایی معترض بودند. به همین علت بارها با نامهنگاری و امضای طومار خواهان برخورد با آنها شدند. در اینجا به یکی از این طومارها که با امضاهای متعدد خطاب به تیمور بختیار، ریاست وقت ساواک نوشته شده است، اشاره میشود:
«سالهاست اهالی شاه دوست و وطن پرست سبزوار دچار مصایب و بلیاتی شدهاند و این وضع بر اثر اعمال نفوذ و مداخلات بیجای برادارن رضایی و معدودی فامیل آنهاست که متاسفانه احدی از آنها مقام شامخ وکالت مجلس را اشغال کرده و با سوء استفاده از این مقام... سلطه نامشروع خود را مستقر نموده و نفوذ بیحد و حصری برای خود تدارک کردهاند...، اگر مداخلات ناروای آقایان رضایی که کوچکترین علاقهای در سبزوار ندارند، خاتمه شود و سوء استفادههایی که شده رسیدگی گردد، آسایش خاطر اهالی فراهم شده و مزید دعاگویی و امتنان عمومی خواهد بود».[1]
علی رضائی
علی رضایی در سال 1298ش در تهران متولد شد.[2] پدرش حاج میرزا محمدرضا معروف به سلدوز از تجار بسیار معتبر سبزوار بود و میزان دارائى وى در آن ایام از سه میلیون ریال تجاوز مىکرد. گذشته از اینکه تاجر و ملاک بود، در کمک به مردم نیز ید طولائى داشت. پس از چندین ازدواج را در اواخر عمر از خانوادهى محترمى در تهران زنى گرفت و صاحب چند فرزند شد؛ ولى قبل از آنکه بچهها به سن رشد برسند، درگذشت و پس از چندى همسر جوان او به عقد و ازدواج حاج محمدتقى اسکوئى درآمد و در حقیقت این شخص اطفال حاج محمدرضا را بزرگ کرده و واقعا در حق آنها پدرى نمود. على چندى در سبزوار تحصیل کرد و پس از آنکه به سن رشد رسید، وارد بازار سبزوار شد و کار تجارت را دنبال کرد.
با عنایت به حسن شهرت پدرش و تلاش و ذوقی که از خود به اثبات رسانده بود، موجب شد همه او را در کار کمک و مساعدت نمایند و به همین دلیل خیلى زود کارش رونق گرفته و املاک تازهاى خریدارى کرد. علاوه بر آن معادن متعددى از دولت اجاره کرد و بعد حجره خود را به تهران انتقال داده وارد معاملات واردات آهن شد و تدریجا در بازار تهران اسم و رسمى پیدا کرد و با محافل سیاسى و تجارى ارتباط یافت.[3] در دورهى هیجدهم، کاندیداى نمایندگى مجلس از سبزوار شد؛ ولى کرسى وکالت را به برادر کوچکتر از خود به نام محمود سپرد تا سنگرى هم در مجلس شوراى ملى داشته باشند. در انتخابات دورهى نوزدهم، همچنان کرسى وکالت سبزوار متعلق به او بود. این بار برادر دیگر خود را که در آمریکا مشغول تحصیل بود، به تهران حاضر نموده، با تهیه مقدمات، او را به پارلمان فرستاد. در دوره بیستم نیز شغل وکالت نصیب برادرش شد. علی رضائی برای خود تشکیلات اقتصادی وسیعی داشت و همچنین در دستگاه وسیع خود بسیاری از سیاستمداران بزرگ کشور را ارتزاق مینمود که از آن جمله جمشید آموزگار بود. «جمشید آموزگار به سهمی نامرئی که در تشکیلات وسیع علی رضائی داشت، قانع بود. او با خشکی و دوری گرفتن از فساد میکوشید تا همچنان نامزد نخستوزیری باقی بماند.[4]»
بعد از کودتای 28 مرداد، محمدرضا شاه به هر سرمایهداری اجازه میداد که برای خود بانکهای به خصوصی داشته باشند و یا سهام عمده موجود در بانکها را خریداری نمایند. از جمله این سرمایهداران علی رضائی بود.[5] بازار آهن کاملا در اختیار علی رضائی قرار داشت و تولید و واردات آن در انحصار وی بود. فقط یکی از کارخانجات وی مجتمع عظیم تولید لوله و آهن نورد خوزستان بود.[6] که البته در خصوص زمین کارخانجات نورد درگیریهای با فروشنده آن به وجود آمد.[7]
علی رضائی برای بازار خود در ایران شگرد خاصی داشت و همیشه آهن را در ایران به اندازهای توزیع مینمود که بازار سیاه داشته باشد، ولی اتفاق نمیافتاد که کمبود آن محسوس گردد. آهن تولید شده در کارخانجات رضائی، به تدریج قیمت خود را به 5/1 برابر آهنی رساند که از ونزوئلا خریده میشد و پس از طی این مسیر طولانی با کشتی، در بنادر تخلیه میگردید، و کیلویی یک ریال عوارض گمرکی آن هم به جیب دولت میرفت. در مقابل این «محبت مخصوص»، رضائی ناگزیر بود، همیشه دسته چک خود را در بغل داشته باشد و در هر فرصت ارقام نجومی روی آن بنویسد، و به اسدالله علم برای کمک به مخارج جشنهای تخت جمشید، به ساختن شهیاد، به دفتر شهبانو برای خرید تابلوهای هنری و تشویق هنرمندان نوگرا، به دفتر اشرف برای تامین مخارج زندگی و کاخها و کارمندان او در ایران و ... بپردازد. در هر فرصتی و در هر روز او مجبور به دادن اعانههایی به حسابهای مخصوص دربار میشد، پرداختها که گاهی در ماه از 20 میلیون تومان که قیمت یک کارخانه بود، تجاوز میکرد، به هر حال از مصرفکننده فقیر گرفته میشد.[8]
رضائى در 1354 کاندیداى مجلس سنا شد و سرانجام از تهران به عنوان سناتور انتخابی به مجلس سنا راه یافت.[9]
«در انتخابات این دوره (دوره هفتم مجلس سنا در سال 1354ه.ش) حدود سی نفر از افراد ناباب و هوچی و فرصتطلب نیز انتخاب شده بودند تا در مواقع لزوم از وجود آنها بهرهگیری شود؛ چنانچه در نیمه دوم 1357 این برنامه به مرحله اجرا درآمد. در انتخابات مجلس سنا در این دوره غالب کرسیهای مجلس را سرمایهداران تازه به دوران رسیده اشغال کردند. علی رضائی، محمدعلی مهدوی، کاظم کورس و ابراهیم نیکپور در زمره این افراد بودند.[10]»
در سال 1357ه.ش رژیم شاهنشاهی در اقدامی تبلیغاتی درصدد برآمد به جهت مبارزه با فساد، بسیاری از بلندپایگان دولتی و سرمایهداران مشهور را دستگیر نماید و به عنوان فاسد اقتصادی روانه زندان نماید. به همین جهت گروه بسیاری از سرمایهداران آن زمان از جمله سناتور علی رضائی از سوی دادگستری تحت تعقیب قضایی قرار گرفتند. ولی علی رضائی به جهت اینکه از مصونیت سیاسی برخوردار بود، قبل از اینکه از وی سلب مصونیت شود، از طریق دادسرای تهران به خارج از کشور فرار کرد.[11]
فردوست در کتاب خویش وی را از کسانی میداند که از فساد مالی حکومت و با سوء استفادههای مالی و در حالی که سرمایه اولیه هم از آن خودش نبوده است، به ثروت افسانهای دست یافتهاند.[12]
محمود رضائی
محمود رضائی فرزند حاج محمدرضا سلدوز، در 1302ش در سبزوار متولد شد. در کودکى پدر خود را از دست داد[13] و مادرش شوهر دیگرى انتخاب کرد که بازرگانى شریف و خداپرست بود و سه فرزند همسر خود را تحت حضانت خود قرار داد و نه تنها سیصد هزار تومان ثروت آنها را حفظ کرد، بلکه در اثر معاملات صحیح، آن را چند برابر نمود. محمود رضائى تحصیلات خود را در حد دیپلم ادامه داد، سپس به شغل تجارت پرداخت و در زمینههاى مختلف از قبیل خرید و فروش و باغدارى و کشاورزى و معدن و غیره مشغول شد و تدریجا در شهر سبزوار موقعیتى پیدا کرد.[14] در دورهى هیجدهم قانونگزارى در سن سىسالگى کاندیداى مجلس شد و از همان سبزوار به وکالت انتخاب گردید. در دورهى نوزدهم کرسى وکالت را به برادر کوچکتر از خود واگذار نموده و به همان شغل تجارت ادامه پرداخت. وی همراه برادرهای دیگر خانوادهای کاملا اقتصادی را تشکیل داده بودند.[15] بعد از انقلاب به اروپا رفت و چون چیزى از اموال خود را نتوانسته بود با خود ببرد، از نظر مالی و اقتصادی در فشار قرار گرفت و سرانجام در سال 1375ش با اسلحه کمرى خودکشى کرد.
قاسم رضائی
قاسم رضایی در سال 1304ش در سبزوار متولد شد،[16] بعد از اخذ دیپلم به آمریکا رفت و تحصیلات خود را ادامه داد. از دانشگاه نبراسکا فوقلیسانس در علوم تجارى گرفت. از طرف دانشگاه تهران به دانشگاه کالیفرنیاى جنوبى اعزام گردید و موفق شد مدرک دکتراى علوم ادارى آن دانشگاه را دریافت نماید.[17] از دانشگاه پاریس دکتراى حقوق بینالمللى عمومى اخذ نمود. بعد از مراجعت به ایران، در دانشکدهى علوم ادارى به تدریس پرداخت.[18] در سال 1335ه.ش دورهى بیستم از طرف حوزه انتخابیه سبزوار به عنوان نماینده به مجلس شورای ملی راه یافت.[19] در این زمان وی کمتر از سی سال سن داشت. قاسم رضائی در سال 1342ه.ش در کابینه حسنعلی منصور به سمت معاون نخستوزیر و رئیس سازمان جلب سیاحان منصوب شد. وی همچنین جهت شرکت و عضویت در دولت به عضویت حزب ایران نوین درآمد. همچنین وی در کابینه بعدی یعنی در کابینه امیرعباس هویدا به عنوان معاون نخستوزیر و رئیس سازمان جلب سیاحان در دولت حضور داشت.[20] همچنین وی به بخش خصوصى رفت و به شغل تجارتى اشتغال ورزید. چند واحد تولیدى تاسیس کرد، سپس با همکارى برادران خود به تاسیس بانکى به نام «شهریار» همت گماشتند. رشتههاى فعالیت تجارتى او توسعه زیادى یافت.[21] در کار استخراج معادن وارد شد، وی علاوه بر داشتن سرمایه از هوش و عقل تجاری استفاده نموده و با بردن سود فراوان، پیشرفت زیادى نمود.