24 آبان 1393, 14:6
كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، معتمدي، خاندان، علي، قاسم، كريم، فرخ
نویسنده : سيد مرتضي مير تبار
از خاندانهای معروفی که در دوره معاصر در کشور بودند و جایگاههای مهم سیاسی و نظامی در ایران داشتند، میتوان از خاندان معتمدی نام برد که در این مقاله به زندگی و فعالیت برخی از مشهورین این خاندان پرداخته میشود.
علی معتمدی از مشاهیر سیاسی معروف عصر پهلوی در سال 1275ش در تهران متولد شد.[1] وی تحصیلات خود را در مدرسهی علوم سیاسی شروع کرد و از همان مدرسه لیسانس علوم سیاسی گرفت.[2] علی معتمدی در همان سالها دلبستهی خانم منیر خواجه نوری دختر امیراصلان خان نظامالدوله شد و با وی ازدواج کرد و صاحب یک پسر به نام فرخ و یک دختر به نام هما شد. وی در سال 1298 در وزارت خارجه مشغول کار شد، پس از مدتی کار کردن در ادارات مرکزی، به نیابت اول سفارت برُن منصوب شد.[3] پس از اندکی معتمدی به عنوان شارژ وافر سفارت ایران به ایتالیا رفت و در آنجا وظیفهی خود را به شایستگی به پایان رساند و به ایران بازگشت و به سمت ریاست ادارهی سوم سیاسی منصوب شد. در سال 1315 دکتر متین دفتری با پارتی و زدوبندهای سیاسی و کمکهای بسیار علیاکبر داور وزیر دادگستری شد و به علت دوستی قدیمی که با علی معتمدی داشت، وی را وارد دادگستری کرده و به ریاست کل ادارهی ثبت اسناد و املاک را به وی واگذار کرد.[4] در سال 1318متین دفتری رئیس دولت شد و بلافاصله معتمدی را معاون خویش قرارداد.[5] علی معتمدی در زمان ریاست و نخست وزیری علی منصور، فروغی و سهیلی، سمت معاونت نخست وزیر را در کابینهی آنها به عهده داشت.[6] در بهمن سال 1321 وارد کابینهی احمد قوام شد و به ریاست وزارت راه منصوب شد[7] و حدوداً دو ماه در همان پست مشغول کار بود تا اینکه به سمت سر کنسول در هند رسید و پس از اتمام جنگ جهانی دوم و استقلال هندوستان، سفیر کبیر ایران در هند شد.[8] در 3 دی سال 1326 علی معتمدی در کابینهی ابراهیم حکیمی به ریاست وزارت راه منصوب شد، و چند ماهی در همان سمت مشغول فعالیت بود تا این که جای خود را به امان الله اردلان داد.[9] چند ماه سفیر کبیر ایران در کانادا و چندی در هلند بود تا اینکه در سال 1331 به مشهد رفته و به نیابت تولیت آستان قدس رضوی منصوب شد.[10] ولی طولی نکشید که از این پست عزل شد و به ریاست بانک عمران منصوب شد. در 19 فروردین سال 1334 در کابینهی حسین علاء وزیر مشاور شد.[11] علی معتمدی در سال 1338 به دستور عبدالله انتظام به قائم مقامی شرکت ملی نفت ایران در خوزستان رسید و سالهای بسیاری در آن سمت ایفای نقش کرد تا اینکه در سال 1358 در سن 83 سالگی در تهران درگذشت. معتمدی در زمانی که در مشهد مشغول کار بود، یک قطعه قبر در حرم حضرت امام رضا(ع) برای خود تهیه کرده بود. وی در وصیتنامهاش قید کرده بود که در همان قبر در کنار امام رضا(ع) به خاک سپرده شود و وارثینش به این وصیت عمل کرده، وی را در همان جا دفن کردند. خانوادهی معتمدی پس از انجام وصیت سوار بر هواپیما شده به سمت تهران بازگشتند؛ اما در بین راه هواپیما سقوط کرده و همسر معتمدی به همراه دخترش و دکتر متین دفتری و دختر دکتر مصدق در آن سانحه جان باختند.[12]
قاسم معتمدی فرزند محمدتقی[13] معتمدی در سال 1304 در بابل متولد شد.[14] وی پس از اتمام تحصیلات مقدماتی و بعد متوسطه، وارد دانشکدهی پزشکی تهران شد. معتمدی مردی پرتلاش بود و به همین دلیل پس از 6 سال توانست دکترای خود را از آن دریافت کند. پس از آن برای ادارهی تحصیل به دانشکدهی آمریکا رفته و در دانشگاه کالیفرنیا مشغول تحصیل شد و تخصص خود را در رشتهی بهداشت از همان دانشگاه دریافت کرد.[15] بعد از آن وارد دانشگاه کلراد و در کالیفرنیای جنوبی شد و مدرک تخصص بیماریهای ریوی را از همان دانشگاه اخذ کرد.[16] سپس به ایران بازگشت و در وزارت بهداری مشغول کار شد. اعتبار و تخصص دکتر قاسم معتمدی باعث شده بود که در هر ارگان و ادارهای به راحتی میتوانست، مشغول کار شود؛ به عنوان مثال مدتی ریاست ادارهی بهداشت تهران و اصفهان را به عهده داشت، مدتی ریاست بهداشت آذربایجان و ریاست ادارهی آزمایشگاههای وزارت بهداری معاونت اجرائی وزارت بهداری در کابینهی منصور،[17] ریاست ادارهی اپیدمولوژی و مبارزه با بیماریهای واگیردار وزارت بهداری، تا اینکه در سال 1344 به معاونت وزارت بهداری منصوب شد. پس از چندی رئیس دانشگاه اصفهان شد و در آنجا هم تدریس میکرد و هم مدیریت دانشگاه را بر عهده داشت. معتمدی حدود 9 سال رئیس دانشگاه اصفهان بود و در همان مدت چند دانشکدهی جدید در اصفهان بنا نهاد. در 7 آذر سال 1355[18] به تهران احضار شد و به عضویت دفتر سیاسی حزب رستاخیز دولت ایران برگزیده شد.[19] معتمدی در 7 اسفند همان سال در کابینهی امیرعباس هویدا به وزارت علوم و آموزش عالی منصوب شد.[20] پس از برکناری هویدا در 17 شهریور 1356[21] به دستور دکتر منوچهر گنجی که وزیر آموزش و پرورش و علوم بود، به ریاست دانشگاه تهران منصوب شد و تا زمان برکناری امیرعباس هویدا در این پست باقی بود.[22] دکتر معتمدی در کنار ریاست دانشگاه تهران، مشاور مخصوص دفتر فرح نیز بود.[23] وی از دعوت شدگان به لژ تهران نیز بود[24] با ورود وی به دانشگاه تهران اوضاع سیاسی دانشگاه بدتر و هرج و مرج بیشتر شد، چرا که در آن دوران و زمان کابینهی جمشید آموزگار، یک فضای باز سیاسی بوجود آمده بود که تأثیرات زیادی روی دانشگاههای کشور و از همه مهمتر دانشگاه تهران گذاشته بود. اما طولی نکشید که کابینهی آموزگار سقوط کرد و معتمدی از کار برکنار شد.
کریم معتمدی در سال 1302 در بابل متولد شد. دورهی تحصیلات مقدماتی را در مدارس ابتدائی بابل آغاز کرد و تحصیلات تکمیلیاش را در رشتهی مهندسی مکانیک به پایان رساند. پس از آن برای ادامهی تحصیل به اروپا و سپس به آمریکا رفت؛ ولی به علت ناتوانی مالی نتوانست، دورهاش را تمام کند و به ناچار به ایران بازگشت و در وزارتخانهی پست و تلگراف و تلفن مشغول کار شد و طولی نکشید که معاون فنی وزارتخانه شد.[25] کریم معتمدی در سال 1353 در کابینهی امیرعباس هویدا به وزارت پست و تلگراف و تلفن منصوب شد.[26] معتمدی در سال 1356 در کابینهی جمشید آموزگار[27] برای بار دوم وزیر پست و تلگراف و تلفن شد. وی در تاریخ 5 شهریور سال 1357،[28] و 17 آبان 1357 به ترتیب در کابینهی شریف امامی[29] و ارتشبد ازهاری،[30] وزیر پست و تلگراف و تلفن بود. وی از اعضای فراماسونری نیز بود،[31] لذا نام وی در فهرست اسامی 142 نفر از فراماسونهای ایرانی لژ بیداری که در اسناد و مدارک وجود دارد، میدرخشد.[32] معتمدی مردی پرتلاش، آرام، بیخطر و بدون تظاهر بود و چون وضع مالی خوبی نداشت، هر روز بعد از اتمام وقت اداری در یکی از فروشگاههای دستگاههای صوتی در خیابان فردوسی تهران به تعمیر رادیو و تلوزیون میپرداخت.[33] کریم معتمدی در زمان نخست وزیری جمشید آموزگار، در کنار وزارت پست و تلگراف، به کارهای دیگری از قبیل نویسندگی نیز میپرداخت. معتمدی از معدود افرادی است که در دورهی فعالیت حزب رستاخیز مقالاتی برای نشریهی تئوریک جامعهی نوین نوشته و به چاپ میرسید.[34]
فرخ معتمدی فرزند علی معتمدی در تهران متولد شد.[35] وی تحصیلات مقدماتی را در تهران به پایان رساند و برای ادامهی تحصیل به آمریکا رفت. معتمدی تحصیلاتش را در رشتهی پزشکی تمام کرد و پزشکی سرشناس و مشهور در رشتهی اعصاب روان به شمار میرفت. فرخ معتمدی همانجا با یک دختر آمریکائی ازدواج کرد؛ ولی پس از چند سال بین آنها اختلاف شدیدی بوجود آمد؛ به طوری که دکتر معتمدی دست به خودکشی زد.[36]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان