دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

خاندان ممتاز

No image
خاندان ممتاز

كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، خاندان، ممتازالسلطنه، صمدخان، ممتازالدوله، اسماعيل

نویسنده : معصومه جمشيدي

صمدخان معروف به ممتازالسلطنه فرزند علی‌اکبر مکرم‌السلطنه، از اشراف آذربایجان بود. آقا علی‌اکبر نخست عضو کنسولگری و سپس سرکنسول ایران در قسطنطنیه بود. وی در سال 1904 در اداره مرکزی وزارت امورخارجه در تهران مشغول کار شد. مکرم‌السلطنه پدر صمدخان ممتازالسلطنه، میرزااسماعیل ممتازالدوله، ممتازهمایون و چند اولاد دیگر است. اکثر اعضای خاندان آقاعلی‌اکبر که بسیار پرشمار است، در خدمت دولت بودند.[1] صمدخان نوه محمد صراف تبریزی قاتل مشهدی عباس قاره‌باغی وزیرمختار ایران در دربار فرانسه بود. میرزااسماعیل خان برادر کهتر صمدخان بود. این دو از تربیت شدگان مکتب و افکار علاءالملک برادر کهتر نظام‌الدوله بودند.[2] صمدخان متولد 1288 در تبریز است. وی در 1307 وارد وزارت عدلیه شد. در 1308 مدال طلای علمی گرفت. سال بعد به عضویت کارگزاری آذربایجان و خدمت در وزارت خارجه وارد شد. از مناصب او می‌توان به نیابت سیم سفارت پطرزبورغ و منصب سرهنگی در 1310، نشان شیر و خورشید از درجه سوم در1311، نیابت دوم سفارت پطرزبورغ و نمایندگی دولت علیّه در کنگره اکسپوزیسیون عمومی نباتات و فلاحت و نیابت سفارت فوق‌العاده در تشییع جنازه الکساندر سیم در 1312، نیابت اول سفارت پطرزبورغ و شارژدافری سفارت پطرزبورغ و لقب ممتازالسلطنه در 1315، وزیرمختاری لاهه، وزیرمختاری سفارت پاریس، نمایندگی در کنفرانس صلیب احمر، درجه اول ایزابل کاتولیک اسپانی، و بسیاری دیگر از مشاغل و درجات اشاره کرد.[3]

بیشترین اطلاعات راجع به ممتازالسلطنه را می‌توان از لابلای خاطرات افراد و به خصوص کسانی که به پاریس مسافرت کردند، به دست آورد. از جمله این‌که ظلّ‌السلطان در خاطرات خود و در سفرنامه‌اش می‌گوید که در سفر پاریس مورد استقبال صمدخان وزیرمختار ایران در پاریس قرار گرفت. (به همراه وزیرمختار فرانسه در تهران).[4]

عبدالله مستوفی نیز در خاطرات خود در بخش خود عزیمت به پاریس از صمدخان و در جای دیگر از برادرش ممتازالسلطان که آن‌ها را در هتل راهنمایی کرده نام می‌برد.[5]

عبدالحسین مسعودانصاری از دیگر کسانی که به پاریس سفر کرده در خاطراتش از صمدخان می‌گوید: «...مرحوم ممتازالسلطنه روی لطفی که به من داشت و روی بی‌لطفی به مقررات بمن اجازه داده بود که صبح‌ها به مدرسه عالی مهندسی بروم و شبها در دفتر سفارت نامه‌ها را تهیه کنم و به این ترتیب هم من راضی بودم و هم وزیرمختار ولی سایر رؤسای من باین ترتیب راضی نمی‌شدند، آن‌ها پای‌بند مقررات اداری بودند و می‌خواستند که من مرتباً سرخدمت باشم. حق هم با آن‌ها بود. خدمت دولت بود و شوخی نداشت...»[6]

اعزام محصلین ایرانی به اروپا

در سال 1290 وزارت معارف تصمیم گرفت، عده‌ای از جوانان مستعد ایرانی را برای ادامه تحصیل به اروپا اعزام دارد. از این رو بیست نفر از جوانان را انتخاب کرد و تحت سرپرستی ریشارخان به اروپا فرستاد. پاره‌ای از این افراد پس از اتمام تحصیل در فرانسه و گرفتن گواهینامه عالی آموزگاری، به ایران برمی گشتند و برخی هم قصد ورود به دانشگاه پاریس را داشتند. داشتن گواهینامه عالی به منزله ;گواهینامه دیپلم متوسطه (باکالورئا) محسوب می‌شد و به دارندگان این مدرک جواز ورود به دانشگاه را می‌داد. در سفارت ایران در پاریس شخصی به نام «نظر آقا» کارهای محصلین دولتی را انجام می داد و کسانی که قصد ورود به دانشگاه پاریس را داشتند، می‌بایست با «نظر آقا» مشورت کنند تا او با کسب اجازه از وزیر مختار (صمدخان ممتازالسلطنه) و بلکه دولت ایران اقدام نماید. در این سفر قرار شد طبق معمول در اروپا برای هر یک از محصلین نام خانوادگی انتخاب شود. پس از ورود این هیئت به پاریس، با کمک و مساعدت صمدخان ممتازالسلطنه، وزیرمختار در پاریس، که مرد قدرتمند و با نفوذی در پاریس شده بود، محصلین اعزامی در بهترین مدارس جای گرفتند.[7] بنابراین در آن سال‌ها صمدخان سرپرستی کلیه محصلین دولتی و غیردولتی را به عهده داشت. از جمله این محصلین می‌توان به محمدعلی‌خان فرزند ممتحن‌الدوله نام برد که برادرش هادی‌خان نیز در پاریس مشغول بود. وی طبق دستور پدرش به محض ورود به پاریس خود را به سفارت ایران معرفی و نامه‌ها و احکام وزارت خارجه و وجوهی که برای مدت شش ماه تحصیل با خود داشت به ممتازالسلطنه تسلیم کرد و با سفارش کتبی او و راهنمایی برادرش به مدرسه شبانه‌روزی انستیتوسیون ژیرار که مدیر آن مسیو مرلوزو بود و نسبت به محصلین ایران عموماً کمال مساعدت و مراقبت در تحصیل و زندگی آن‌ها می‌نموده وارد می‌شود.[8]

ملک‌الشعرای بهار در تاریخ مختصر احزاب خود می‌نویسد: «در اوایل 1338(ه.ق) (احمد)شاه مصمم شد که به فرنگستان برود و نصرت‌الدوله وزیرخارجه نیز با او همراه شد و به اسلامبول رفته با پدرش محمدعلی میرزا که بعد از انقلاب روسیه وارد اسلامبول شده و اقامت جسته بود ملاقات کرد و دربار خلافت از او پذیرایی گرمی کرد. به تحریک احتشام‌السلطنه سفیر ایران که با وثوق‌الدوله و نصرت‌الدوله بد بود از وزیرخارجه پذیرایی بسیار زشتی کردند و حتی در روزی که شاه به نهار دعوت داشت و مهمان سلطان بود، وزیرخارجه و یکنفر همراه انگلیسی که جزء موکب شاه از تهران عزیمت کرده بودند دعوت نشدند و مقارن وقت ناهار از قصر سلطان بازگشتند. هم‌چنین صمدخان ممتازالسلطنه سفیر پاریس خواست بازی احتشام‌السلطنه را تجدید کند و با روابط زیاد و خصوصیتی که شاه با صمدخان داشت احتمال دارد که از طرف شاه نیز انگشتی بشیر زده شده بود. ولی نصرت‌الدوله دست پیشکی زده صمدخان را از سفارت کبیری در پاریس عزل کرد و در مهمانخانه‌ای که منزل داشت سفارت ایران را باز کرد و بیرق ایران را برپا نمود، معذلک صمدخان دست از تحریکات خود برنداشت و سیاسیون پاریس و جراید ملی را هم‌دست کرده و به وزیرخارجه و به دولت ایران حملاتی به عمل آورد. به بهانه عقد قرارداد دولت را طرف تعرض خود ساختند و حتی نوشته شد که دولت رسمی ایران صمصام‌السلطنه است که هنوز استعفا نداده است و در نتیجه این صحبت‌ها از شاه نیز پذیرایی خوبی در پاریس به عمل نیامد. مأمورین مجلس صلح نیز بهمین دلیل کاری نکردند و رسوایی بر رسوایی افزودند و یک کلمه از دعاوی ایران در باب خسارات وارده از جنگ و بر همزدن بی‌طرفی این مملکت پیش نرفت و کسی اعتنایی نکرد. اینهمه دنباله بد ادایی احمدشاه و نتیجه اختلاف نظر بین او و رییس‌الوزراء بود.»[9]

سرانجام وی در 1333 در سن 84 سالگی در پاریس )قبرستان پرلاشز (درگذشت. [10]

اسماعیل ممتاز

اسماعیل ممتاز معروف به ممتازالدوله فرزند مکرم‌السلطنه تبریزی متولد 1253(ه.ش) در تبریز است. وی تحصیلات خود را در تبریز ادامه داد و به زبان فرانسه و انگلیسی نیز مسلط شد و به استخدام وزارت امورخارجه درآمد. چندی در تهران در ادارات مختلف مشغول خدمت بود. بعد مأمور استانبول گردید و سال‌ها در سفارت ایران همه‌کاره بود. در 1323 به تهران احضار شد و به ریاست دارالترجمه صدراعظم (عین‌الدوله) منصوب شد.[11] از دیگر مناصب او می‌توان به منشیگری و مترجمی حکومت سنندج و نشان شیر و خورشید از درجه سیم در 1309 (ه.ق) ، سفارت کبری و مدیری جنرال قونسولگری اسلامبول و نشان مجیدی از درجه سوم در 1314(ه.ق)، وکالت و ریاست مجلس، وزارت و بسیاری از مشاغل دیگر اشاره کرد.[12] در زمان مظفرالدین‌شاه روحانیون و بازاریان بر ضد عین‌الدوله[13] متحد شدند. عده‌ای نیز جهت نشان دادن اعتراض به سفارت انگلستان پناهنده شدند. شاه و عین‌الدوله از میرزانصرالله‌خان مشیرالدوله[14] خواستند کاردار سفارت ایران در لندن با «سرادواردگری» وزیرامورخارجه انگلیس دیدار کند و از او بخواهد که به سفارت انگلیس در تهران دستور دهد پناهندگان را بیرون کنند و نیز عین‌الدوله نظامنامه عدالتخانه را بوسیله «میرزااسماعیل خان ممتازالدوله» تهیه کرد و برای پناهندگان فرستاد. آنان نپذیرفتند و عزل شاهزاده[15] را خواستار شدند.[16] در انتخابات دوره اول مجلس به وکالت رسید و در اواخر دوره بعد از استعفای احتشام‌السلطنه در اواخر محرم 1326 در سن سی و دوسالگی به ریاست مجلس انتخاب گردید.[17] طبق گفته مخبرالسلطنه هدایت این پست سه ماه به سه ماه عوض می‌شد.[18] در واقع ذکاءالملک این پیشنهاد را داده بود.[19] وقتی محمدعلی‌میرزا مجلس را به توپ بست، ممتازالدوله رییس‌ مجلس بود و برای حفظ جان خود به اتفاق حکیم‌الملک با لباس مبدل به سفارت فرانسه پناه برد.[20] چندی در سفارت ماند و سپس با گرفتن تأمین جانی به وسیله سفیر فرانسه از تحصن خارج شد.[21] بعد از استبداد صغیر و خلع محمدعلی‌ میرزا ممتازالدوله از طرف مردم تبریز به وکالت مجلس دوم انتخاب شد و در 1329 مجدداً ریاست مجلس را عهده‌دار بود که بنا به دعوت محدولی‌خان سپهدار داخل کابینه شد و وزارت مالیه را عهده‌دار گردید.[22] به قول عبدالله مستوفی د رکتاب خاطراتش: «در کابینه اعتدالی ممتازالدوله که جزء وکلا و بریاست مجلس هم رسیده بود، وزیر مالیه شد. شغل خانوادگی این وزیر عضویت وزارت خارجه بود. برادرهایش ممتازالسلطنه وزیرمختارپاریس و ممتازالسلطان و ممتازهمایون و ممتازالوزاره و خودش قبل از وکالت همه اعضای وزارت خارجه بودند...»[23] پس از تشکیل مجلس دوم نمایندگان دو دسته شدند. گروه اقلیت مخالف دولت که نام دموکرات را بر خود نهادند و گروه اکثریت طرفدار سپهدار اعظم که نام اعتدالی را بر خود نهادند. ممتازالدوله جزء رهبران گروه اعتدالی بود.[24] در ترمیم کابینه سپهدار ممتازالدوله به عنوان وزیر پست و تلگراف انتخاب شد.[25] در کابینه اول صمصام‌السلطنه هم‌چنان وزیر مالیه بود.[26] در ترمیم کابینه صمصام‌السلطنه در خرداد 1291(ه.ش) ممتازاالدوله به عنوان وزیر عدلیه انتخاب شد.[27] در دی‌ماه 1291(ه.ش) علاءالسلطنه رییس‌الوزرا شد که میرزااسماعیل‌خان در این کابینه به عنوان وزیر عدلیه معرفی شد.[28] در کابینه دوم علاءالسلطنه عهده‌دار وزارت مالیه بود. در 1297(ه.ش) صمصام‌السلطنه او را به وزارت عدلیه معرفی کرد. در دوران نخست‌وزیری وثوق‌الدوله که قرارداد 1919 منعقد گردید، ممتازالدوله یکی از مخالفین قرارداد بود و قلماً و قدماً با رییس دولت مخالفت می‌کرد.[29] وثوق‌الدوله، ممتازالدوله و برخی از رجال مخالف را به کاشان تبعید نمود.[30] مادام که دولت وثوق‌الدوله باقی بود، ممتاز در تبعید به سر می‌برد. بعد از اینکه مشیرالدوله به جای وثوق به نخست‌وزیری رسید، اقداماتی را در راه موقوف‌الاجرا نمودن قرارداد به عمل آورد. از جمله احضار تبعیدشدگان مانند میرزا اسماعیل‌خان ممتازالدوله و ...[31] برای رجال مسئول انگلستان در این تاریخ جای تردید باقی نمانده بود که آن دستی که به قول مرحوم مدرس ناگهان از غیب برون آمد و به سینه نامحرم زد و آن نیرویی که نگذاشت قراردادی چنین مشکوک بر ایران تحمیل شود. یعنی خلاصه روح ناسیونالیزم ایرانی قویتر از آن است که به دست احمدشاه‌ها و وثوق‌الدوله‌ها شکستنی یا از بین رفتنی باشد. تمام این حقایق را مسترنورمن و لردکرزن و دیگر رجال مسئول در انگلستان به خوبی دریافته بودند که در عرصه مبارزات مربوط به قرارداد، اثر وجودی احمدشاه تقریباً صفر است و نقش مهم میدان سیاست را مردانی چون مدرس، کاشانی، مستوفی‌الممالک، ممتازالدوله و دیگران بازی می‌کنند.[32] به این ترتیب بعد از سقوط کابینه قرارداد ممتاز به تهران آمد. خانه ممتاز و دیگر تبعیدیان بازگشتی در تهران مجمع ازدحام مردم و بازاریان و ماجراجویان سیاسی شد و زمزمه مخالفت عمومی با افتتاح مجلس و ضدیت با قرارداد و تجدید انتخابات آغاز شد.[33] در کابینه دوم سپهدار که در 1299 تشکیل شد، سپهدار بیانیه‌ای صادر و برقراری حکومت نظامی را در مرکز اعلام کرد. اکثر افراد ملت آن روزها از اصلاح اوضاع خراب کشور نومید شده بودند. فکر کودتا ابتدا در سرهای اصلاح‌طلب دور می‌زد. امٌا بعد اندیشه کودتا از دایره سربازان و اهل شمشیر خارج شد و تقریباً عمومیت یافته بود. عده‌ای از سیاستمداران خودمانی و مطرودین کاشان مانند ممتازالدوله و دیگران از بدگمانی مردم تهران به انتخابات دور چهارم که وکلای انتخاب شده را وکیل «قرارداد» و مولود آن سیاست و مأمور تصویب آن می‌دانستند، استفاده کرده و غوغایی راه انداختند.[34] به این ترتیب در کودتای 1299 ممتازالدوله بار دیگر دستگیر شد و به اتفاق عده زیادی از رجال به محبس سیدضیاء رفت و در تمام مدت حکومت صدروزه سیدضیاء در زندان (قزاقخانه قدیم یا باغ ملی فعلی)[35] بود. بعد از سقوط سید و تبعید او کلیه زندانیان از جمله ممتاز آزاد شدند و جانشین کودتا؛ یعنی قوام‌السلطنه مأمور تشکیل کابینه شد.[36] ممتازالدوله در اولین کابینه قوام به عنوان وزیر معارف و اوقاف برگزیده شد.[37] در کابینه دیگر قوام که در 14 خرداد 1330(ه.ق) تشکیل شد، ممتازالدوله وزیر علوم شد.[38] وی مدت کوتاهی عضو کابینه بود و بعد از آن تاریخ دیگر کار مهمی به او ارجاع نشد و غالباً از وجود او در شورای معارف یا ورزش استفاده می‌شد. بعدها در روز معرفی کابینه مستوفی در مجلس در شهریور 1305 دکتر مصدق از اعمال وثوق‌الدوله و به خصوص تبعید ممتاز و بقیه به کاشان انتقاد کرد.[39] وفات او در 1311(ه.ش) در 58 سالگی اتفاق افتاد.[40]

مقاله

نویسنده معصومه جمشيدي
جایگاه در درختواره تاریخ ایران بعد از اسلام

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS