دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

تسلط علمى در سرعت انتقال

No image
تسلط علمى در سرعت انتقال

علامه مغنیه در محضر استاد

«زمانى من در قم بودم و مرحوم آقا محمدجواد مغنیه هم در ایران بود. آقاى مغنیه مهمان بود و مرحوم آقاى شریعتمدارى آقاى مغنیه را به تبریزفرستاد و براى آقاى میرزا عبدالله مجتهدى هم نوشت که ایشان براى یک ماه به تبریز مى آید، از او پذیرایى کنید. آقاى مغنیه که نظرات مخصوصى هم به افراد داشت، رفت به تبریز. یک روز و دو روز نزد ایشان نشست. در این مدت کم کم از بیروت و لبنان صحبت به میان آمد و آقاى مجتهدى آنقدر از بیروت و لبنان شخصیّتهاى مسیحى و مارونى و عرب براى آقاى مغنیه تعریف کرده بود که ایشان بهتش زده بود. بعد برگشته و گفته بود: میرزا عبدالله اسطورة تاریخیةمن خودم این را از آقاى مغنیه شنیدم که گفت اسطورة تاریخیة و یحکى عن الاشیاء اجهلهم عن لبنان و عن بیروت.»[12]

«یک سال دیگر وقتى آقاى مغنیه هم بود، آقاى مجتهدى هم بود. با ایشان رفتیم به دیدن آقاى مجتهدى. آقاى مغنیه شعر خوبى از جدب از شعراى لبنانِ خودشان که شرح اوضاع آن روزى لبنان که در جنگ بود، خواند. در آن شعر آمده بود و مضمونش این بود: انسانها ددمنش تر از درندگان جنگلها هستند، چون درندگان جنگل به هم رحم مى کنند، شیر شیر را نمى خورد، پلنگ پلنگ را نمى خورد، ولى انسانها همدیگر را مى خورند.

آقاى مجتهدى عین همین مضمون و قریب به همین مضمون را در شعر جاهلى برایش خواند، سه بیت بود که هر کدام خواندند. من از آقاى مغنیه خواهش کردم که به خط خودش آن شعر را بنویسد و آقاى مجتهدى هم آن چند سطر شعر جاهلى را که در همان باره خواند با خط خودش برایم نوشت که عینش را همین جا دارم»[13]

تسلط علمى در سرعت انتقال

آقا میرزا احمد غروى مى گوید:

یک روز عصرى رفتم و دیدم آقا میرزا عبدالله و بعضى از علما هم نشسته بودند. یک مرتبه یک دسته اى از این تازه به دوران رسیده ها آمدند و گفتند: یک مهندسى است تازه از فرنگ برگشته و خیلى به علما بى اعتنا است. آمده بودند که میرزا عبدالله درباره پرونده اى شفاعتى بکندچون که این مهندس برادرش مرتکب قتلى شده بود و پرونده هم پیش یکى از قضات بود که از بستگان آقا میرزا عبدالله بود. خوب ایشان نماز خوان و آدم خوش برخوردى بود.

از آقاى مهندس پرسید: جنابعالى کجا درس خوانده اید رومانى؟ گفت: بله. گفت: بخارستبودى؟

گفت: نه آقاى مجتهدى یکى دو شهر دیگر اسم برد. آن مهندس گفت: نه. بعد نام شهرى را که اسم آن خیلى کم در زبان ها است، گفت. مهندس گفت: آرى.

آقاى مجتهدى شروع کرد به بیان خصوصیّات آن شهر، خیابانها، شخصیّت ها، فرهنگ ها، این جوان دست و پایش را جمع کرد و گفت: آقا چند سال آنجا بودم ولى اصلاً از این مسائل اطلاع نداشتم، شما این ها را از کجا مى دانید؟

به هر حال آقاى مجتهدى یک فهم و یک ذوق خاصى در مطالعه داشت، کم قلم بودولى خیلى مطالعه مى کرد. یک کتاب 400 صفحه اى را که به دستش مى دادى، تا آخر شب مطالعه مى کرد و مطالبش هم به خاطر مى ماند.»[14]

سرعت انتقال، انسجام فکر و احاطه عجیبى به مطالب علمى و تاریخى داشت. بنده هنگام همکارى در نشر مجله جهان اخلاق سه بار به خدمتش رسیدم و در هر بار خواهش کردم که تواضعى بفرماید و مقاله اى را براى درج در یکى از شماره هاى آن نشریه مرحمت نماید. در هر نوبت روزى را معیّن فرمود. من سر ساعت به منزلش رفتم، قلم و کاغذ خواست بدون هیچ گونه تکلّف و تمهید مقدمه شروع به نوشتن مطلب نمود و در اندک مدّتى، مقاله اى عالمانه منظمى را به رشته تحریر درآورد. این مقالات زیر عناوین دین و اخلاق و تدریس ادبیات و سوءظن به ترتیب در شماره هاى اوّل تا سوم جهان اخلاق به چاپ رسیدند. منتهى به جاى نام مؤلف و نویسنده مقاله به درج عبارت «به قلم یکى از دانشمندان» قناعت شده است.»[15]

«خاندان مجتهدى ها اغلب اهل فضل و دانش بودند. مهدى برادر ایشان هم یکى از دانشمندان آذربایجان بود. برادر دیگرش آقا میرزا على اصغرهم خیلى باهوش بود. ابوالقاسم رئیس دادگسترى ارومیّه بود...

یک روز در محفلى که میرزا عبدالله هم بوده از معناى آلبى در زبان فرانسه صحبت مى شود. از ایشان معنایش را مى پرسند. ایشان مى گوید: آلبى این است که دادگاه کسى را محکوم مى کند به این صورت که مى گوید فلان ساعت شما مرتکب جرم شده اید. آن شخص مى گوید: اتّفاقاً من همان موقع مسافرت بودم. در فلان جا این هم بلیط من و این هم برنامه من. این را در زبان فرانسه آلبى مى گویند.»[16]

«بنده مشمول مرحمتش بودم، حتّى در کارهاى تحقیقى خود از راهنمایى هاى ارزنده آن مرحوم برخوردار مى شدم. هیچ امساک و بخل و ضنّت نداشت بلکه برعکس همیشه انسان را بیش از استحقاقش تشویق و راهنمایى مى فرمود. شبى در منزل واعظ محترم آقاى حاج میرزا محمّد صابرى به اتّفاق چند تن از اهل محراب و منبر در خدمتش بودیم. میزبان نسخه جدیدى از کامل مبرد را ارائه نمود که در حاشیه یکى از نخستین صفحات کتاب به روایتى از ابن القوطى (کذا) اشاره شده بود. یکى از حضّار از مرحوم مجتهدى پرسید: آقا این ابن الفوطى است یا ابن القوطى؟

آن مرحوم فرمود: این ابن القوطى است، آن گاه به تبار و نژاد ابن القوطى و مهاجرت گوت ها به گل و اندلس و پیدایش شیوه گوتیک در هنر غرب، مخصوصاً معمارى کلیساها به طور مستوفى اشاره نمود. آنقدر عالمانه و در عین حال بى آلایش و ساده، گویى یک استاد معمارى در کلاس دانشگاه درس تطور هنر مى دهد.[17]

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

عالمان مرتبط

جدیدترین ها در این موضوع

No image

خطبه 236 نهج البلاغه : ياد مشكلات هجرت

خطبه 236 نهج البلاغه موضوع "ياد مشكلات هجرت" را مطرح می کند.
No image

خطبه 237 نهج البلاغه : سفارش به نيكوكارى

خطبه 237 نهج البلاغه موضوع "سفارش به نيكوكارى" را بررسی می کند.
No image

خطبه 238 نهج البلاغه بخش 1 : وصف شاميان

خطبه 238 نهج البلاغه بخش 1 موضوع "وصف شاميان" را مطرح می کند.
No image

خطبه 240 نهج البلاغه : نكوهش از موضع گيرى‏ هاى نارواى عثمان

خطبه 240 نهج البلاغه موضوع "نكوهش از موضع گيرى‏ هاى نارواى عثمان" را بررسی می کند.
No image

خطبه 241 نهج البلاغه : تشويق براى جهاد

خطبه 241 نهج البلاغه به موضوع "تشويق براى جهاد" می پردازد.

پر بازدیدترین ها

No image

خطبه 228 نهج البلاغه : ويژگى‏ هاى سلمان فارسى

خطبه 228 نهج البلاغه موضوع "ويژگى‏ هاى سلمان فارسى" را مطرح می کند.
No image

خطبه 27 نهج البلاغه بخش 3 : مظلوميّت امام عليه السّلام، و علل شكست كوفيان

خطبه 27 نهج البلاغه بخش 3 به تشریح موضوع "مظلوميّت امام عليه السّلام، و علل شكست كوفيان" می پردازد.
No image

خطبه 51 نهج البلاغه : فرمان خط شكستن و آزاد كردن آب فرات‏

خطبه 51 نهج البلاغه موضوع "فرمان خط شكستن و آزاد كردن آب فرات‏" را بررسی می کند.
No image

خطبه 156 نهج البلاغه بخش 4 : خبر از فتنه‏ ها و شهادت خويش

خطبه 156 نهج البلاغه بخش 4 موضوع "خبر از فتنه‏ ها و شهادت خويش" را بیان می کند.
Powered by TayaCMS