كلمات كليدي : تاريخ، امويان، ديوان خراج، ديوان خاتم، ديوان ارتش، ديوان بريد، ديوان مستغلات
نویسنده : زينب ابراهيمي
دیوان مکانی برای حفظ حقوق سلطنت از قبیل اموال و نیز ثبت و ضبط حقوق کسانی است که بدین امور میپردازند.[1]
در تعریفی دیگر دیوان فقط دفتر ثبت و ضبط مخارج، آمار سپاهیان و مصارف اموال نیست، بلکه کتاب ضوابط و مقرّرات و آیین نامههای حکومتی نیز بوده است.[2]
نخستین و تنها دیوان رسمی در میان اعراب پس از اسلام در عصر خلیفه دوّم و در مرکز حکومت اسلامی (مدینه) تأسیس شد.[3] هر چند برخی چون قلقشندی نخستین دیوان اسلامی را دیوان انشاء و در عصر رسالت دانستهاند، که شامل مکاتبات پیامبر(ص) با امراء و فرماندهان سریهها و پادشاهان معاصر بوده است.[4]
بر اساس روایاتی که دربارهی دیوان عمر نقل شده، میتوان وظایف اصلی دیوان رسمی را ثبت درآمدها و مصارف و مخارج بیت المال مسلمانان و نیز تعیین سهم مجاهدان از غنایم جنگی و دیگر درآمدها محسوب کرد، زیرا همه مردم در آن دوره سپاهی بودند. [5]
با استقرار نظام اموی حکومت اسلامی که پیشتر جنبه دینی داشت به تدریج به حکومت سلطنتی تبدیل شد و معاویه برای نخستین بار به تقلید از پادشاهان بساط پادشاهی گسترد و اعلام کرد که: «من نخستین پادشاه عرب هستم.»[6]
او به تقلید از نظام دیوانی ایران و روم، تغییرات عمدهای در نظام اداری دولت اسلامی ایجاد کرد و دیوانهای چندی متناسب با اهداف خود در جامعه اسلامی پدید آورد. از این رو برخی معاویه را نخستین سازمان دهندهی نظام بوروکراسی عرب دانستهاند.[7]
دیوانهای عراق و ایران به دست ایرانیان و به زبان فارسی، دیوانهای شام به وسیلهی رومیان به زبان رومی،[8] دیوانهای مصر توسط قبطیان و به زبان قبطی اداره میشد.[9]
بر اساس منابع تاریخی سازمان اداری امویان را میتوان در دیوانهای زیر خلاصه کرد.
دیوان خراج
خراج معرّب «khragh» برگرفته از زبان پهلوی و به معنای مالیات بر اراضی بوده است که در عصر ساسانیان از کشاورزان گرفته میشده است[10] و سابقهی اخذ این نوع مالیات در اسلام به روزگار خلیفهی دوّم و پس از فتوحات ایران بازمیگردد و به عنوان یکی از منابع درآمد مهم دولت اسلامی رواج یافت.[11]
دیوان خراج مدینه ابتدا به صورت دیوانی لشکری شروع به کار کرد، که هم کار دیوان جیش و هم دیوان خراج را انجام میداد. زیرا در هیچ یک از آثار مورخین به تشکیل دیوان دیگری در مدینه که کار جبایات و خراج را بر عهده گیرد، اشارهای نشده است.[12]
در عصر اموی دیوان خراج از مهمترین دیوانهای موجود بود که بر جمع آوری درآمدها و ثبت هزینهها و تمامی امور مالی نظارت داشت. از این رو خلفای بنیامیه آن را به افراد مهم و با نفوذ واگذار میکردند. همان گونه که در روزگار هشام بن عبدالملک نظارت بر دیوان خراج خراسان به نصر بن سیّار واگذار شد.[13] ابن خلدون از این دیوان با نام دیوان الاعمال و الجبایات یاد میکند.[14] وظیفهی دیوان خراج انجام کارهای خراج ستانی و حفظ حقوق دولت در دخل و خرج بوده است. ماوردی از این دیوان با عنوان دیوان الاستیفاء و جبایة الاموال نام برده، میگوید: کار این دیوان در روزگار بنی امیه بنابر شیوهی شام و عراق یا به همان نحو دواوین محلی انجام میگرفت. زیرا غیر عرب به امور خراج داناتر بودند.[15] به علاوه آن که اشتغال اعراب به فتوح فرصت در اختیار گرفتن این امور را از آنان سلب میکرد.[16]
کار این دیوان تا سال هشتاد و یک هجری بر همین منوال ادامه یافت تا این که در روزگار خلافت عبدالملک بن مروان به دلیل پیشرفت تمدن در میان مسلمانان ثبت دواوین به زبانهای محلی مناطق مفتوحه ممنوع و به زبان عربی نگاشته شد. اولین مسلمانی که در عصر عبدالملک تمامی دیوانهای شام را از رومی به عربی بازگرداند، سلیمان بن سعد الخُشَنی اهل اردن بود که این منصب را تا روزگار عمر بن عبدالعزیز بر عهده داشت.[17]
دیوان عراق نیز به دستور حجاج بن یوسف توسط صالح بن عبدالرحمن از فارسی به عربی بازگردانده شد.[18]
نخستین کسی که دیوان مصر را از زبان قبطی به عربی ترجمه کرد عبدالعزیز بن مروان برادر عبدالملک (خلیفه) بود که بر مصر حکومت میکرد.[19]
دیوانهای محلی مستقر در ممالک مفتوحه و تابعه میبایست هر ساله مازاد احتیاجات خود را به دیوان مرکزی ارسال میکردند.[20] این کار از زمان معاویه مرسوم و از همین دوره کار خراج از ولایت عامه جدا شد. همان گونه که عمرو بن عاص اندکى از خراج مصر را نزد وى مىفرستاد. پس از مرگ عمرو یک میلیون درهم از خراج سه میلیون دیناری مصر به سوی معاویه حمل مىشد.[21] هم چنین معاویه مولای خود عبدالله بن درّاج را نیز والی خراج عراق گردانید[22] و ابن آثال نصرانی را به پاداش کشتن عبدالرحمن بن خالد بن ولید بر خراج حمص گمارد.[23]
دیوان ارتش (جیش)
این دیوان، همان دیوان اصلی و مرکزی بود که نخستین بار در مدینه به اشاره هرمزان و در محرم سال بیستم هجرى (روزگار عمر) تأسیس شد.
هرمزان دید که عمر لشکریان را بدون ثبت نام آنان گسیل میدارد. پس به وى گفت: اگر کسى از آنان غیبت کند چگونه بدین امر پى خواهی برد؟ آنگاه هرمزان دیوانى براى ایشان ترتیب داد. آنگاه عمر به عقیل بن ابىطالب و مخرمة بن نوفل و جبیر بن مطعم که از نویسندگان قریش بودند، فرمان داد در تنظیم آن شرکت جویند و آنها دیوان سپاهیان اسلامى را به ترتیب خاندانها از آن که به خاندان نبوت نزدیکتر بود، نوشتند،[24] و اگر در قرابت به رسول خدا(ص) همسان بودند، مردم را نسبت به سابقه آنان در اسلام و حضورشان در جنگها به یک دیگر ترجیح داد. عمر هم چنین براى کارکنان دیوان نیز شهریه برقرار کرد.[25]
کار این دیوان ثبت و ضبط اسامی سپاهیان، درآمدها و مصارف بیتالمال و تعیین سهمیّه هر یک از مردم از بیتالمال بود، زیرا در این زمان عموم مردم عضو سپاه بودند.
دیوان خاتم
در دورهی معاویه تأسیس شد و تا اواسط دولت عباسیان برقرار بود.[26] نقل شده است، معاویه در نوشتهای صد هزار درهم براى عمرو بن زبیر قرار داد و او را برای دریافت نزد زیاد بن ابیه والى کوفه فرستاد. ولى عمرو نامه را باز کرد و صد را دویست کرد. وقتی زیاد حساب آن را نزد معاویه فرستاد، معاویه آن را انکار و از عمرو صد هزار درهم اضافه را مطالبه کرد. از آن پس معاویه دیوان خاتم را پدید آورد، «و عبد الله بن محصن حمیرى را براى بستن و سربند زدن بر نامهها تعیین کرد، در صورتى که تا آن وقت نامهها را نمىبستند».[27]
در دیوان خاتم گروهى از نویسندگان موظف به فرستادن نامههاى سلطان و مهر کردن آنها بوسیله علامت گذارى و یا از راه سربند نهادن بر آنها بودند. گاه دیوان بر جایگاه نشستن نویسندگان آن اطلاق میشد.[28]
یعقوبی و بلاذری تأسیس این دیوان را ابتکار زیاد بن ابیه به تقلید از ایرانیان میدانند.[29] بدون اشاره به این که در کدام دوره امارت وی بوده که البته منافاتی با پذیرش هر دو روایت ندارد. زیرا تأسیس دیوان به روایت ابن طباطبا و ابن خلدون در مرکز خلافت بوده و تأسیس آن به روایت یعقوبی و بلاذری در مرکز امارت (کوفه) بوده است. امّا نامههای سرّی شخص خلیفه نه با خاتم موجود در دیوان خاتم، بلکه با خاتم خلافت مهر میشد.[30]
دیوان برید
این دیوان نخستین بار توسط معاویه[31] به تقلید از تجارب ایرانیان در استفاده از امور پست و چاپار[32] تأسیس شد.
هدف معاویه از این اقدام که آن را به پیشنهاد مأموران عراق و مشاوران شام انجام داد،[33] سرعت در وصول اخبار و اطلاعات مناطق تحت فرمانروایی او بود. کارگزار دیوان برید علاوه بر مورد اعتماد بودن، میبایست از وضع راهها و جادههای مناطق مختلف آن چنان آگاهی میداشت که اطلاعات لازم برای لشکرکشی را در اختیار خلیفه بگذارد.[34]
این دیوان وظایف مهم چندی بر عهده داشت:
1) رساندن اخبار محرمانهی خلیفه به مأموران عالی رتبه.[35]
2) کارمندان این دیوان جاسوسهای خلیفه بودند و رفتارهای استانداران را برای خلیفه گزارش میکردند؛ تا خلیفه از آن چه در استانها رخ میداد، آگاه شود.[36]
3) تهیّه گزارش مرتب از اوضاع مالی، لشکری و کشوری و به عرض رساندن آن.[37]
4) تأمین امنیّت راهها و عملیات ضد جاسوسی، دفع خطر راهزنان و مراقبت، ترمیم و توسعهی راهها.[38]
این دیوان در دورهی عبدالملک بن مروان در همهی قلمرو اموی بسط یافت و چنان دارای اهمیّت بود که عبدالملک به حاجب خویش دستور داد که سه گروه را بیدرنگ نزد او راه دهد: مؤذن، صاحب برید و خوانسالار.[39]
در روزگار خلافت عمر بن عبدالعزیز (99 - 101ق) اعراب به کمک سلیمان بن ابوالسرایای ایرانی، در خراسان و ماوراءالنهر پست دایر کردند. سلیمان خراسانی و پس از اسلام آوردن از موالی (وابستگان) قبیلهی عوف شد.
هزینههای گزافی که خلفا برای اداره کردن این دیوان میپرداختند حکایت از اهمیّت آن دارد. گویند در روزگار امویان مخارج برید مبلغ 000 /000/4 درهم در سال بوده است.[40]
دیوان انشاء
دیوان رسائل یا همان دیوان انشاء در دورهی معاویه ایجاد شد. بنا بر نظر ابن خلدون بسیارى از دولتها بویژه دولتهای بادیهنشین که از تمدن و شهرنشینى و صنایع بهرهمند نیستند، از این دیوان بىنیازند. وجود آن در دولت اسلامى به دلیل کیفیت زبان عربى و بلاغت در تعبیر از مقاصد بود چه کتاب کنه حاجت انسان را اغلب شیواتر از تعبیر لسانى ادا میکرد.
از این رو کاتب امیر برای حفظ اسرار و امانتدارى از میان خویشاوندان و بزرگان قبیله برگزیده میشد.[41]
از فهرستی که طبری دربارهی کاتبان این دوره ارائه میدهد، میتوان دریافت که بیشتر کارگزارن دیوان رسائل از موالی خلفا بودهاند.[42]
کار اصلی دیوان رسائل ارسال نامههای خلیفه به مناطق قلمرو و دریافت و ثبت نامههای وارده و هماهنگی بین سایر دیوانها مطابق دستور خلیفه بود.[43]
از میان کاتبان این دیوان، دبیر خلیفه یا متصدّی دیوان رسائل که او را رازدار (کاتب السر) میخواندند، از مهمترین کارگزاران به شمار میرفت.[44] این منصب تا روزگار عباسیان به نزدیکترین و محرمترین افراد نسبت به خلیفه واگذار میشد.[45]
دیوان مستغلات
مستغلات یکی از منابع درآمد دولت و شامل اماکنی است که زمین آن متعلق به دولت بوده و مردم در آن عمارتی هم چون بازار، خانه و آسیاب ساخته بودند و دولت در قبال آن از مردم کرایه میگرفت.[46]
کار این دیوان علاوه بر رسیدگی به امور مستغلات، عقد قراردادهای اجاره و استیفای حقوق دولت بوده است. طبری ضمن برشمردن کاتبان اموی از نضیع بن ذویب، غلام ولید بن عبد الملک، در سمت دبیر مستغلات ولید نام میبرد.[47]
دیوان نفقات
این دیوان در روزگار سلیمان بن عبدالملک تأسیس شد و سرپرست آن عبدالله بن عمرو بن حارث بود.[48] وظیفه اصلی این دیوان کارپردازی دارالخلافه از قبیل رسیدگی به هزینهها، بیت المال و خزائن بود.[49]