كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، شوروي، پهلوي، روابط سياسي و اقتصادي، پيمان بغداد
نویسنده : سعيده سلطاني مقدم
به محض اینکه دولت مصدق سقوط کرد آمریکا و انگلیس تلاش برای انعقاد پیمان دفاعی خاورمیانه را آغاز کردند و چون بسیاری از امضا کنندگان پیمان مزبور در همسایگی شوروی قرار داشتند باعث حساسیت و ناراحتی فراوان آن کشور شد به تدریج کشورهای عراق، ترکیه، پاکستان و ایران نیز به این پیمان که به پیمان بغداد مشهور شد، پیوستند.[1]
نارضایتی شوروی از عضویت ایران در پیمان بغداد(1332ـ1341)
دولت شوروی که پس از مرگ استالین سیاست همزیستی را پیش گرفته بود، از انعقاد پیمان بغداد(اتحاد نظامی ترکیه ـ عراق ـ پاکستان) و عضویت ایران در آن به شدت ناراحت شده و سه یادداشت اعتراضآمیز به ایران فرستاد و در آن خاطرنشان کرد؛ ایران آلتی در دست محافل متجاوز معینی که علاقهای به تحکیم صلح و امنیت بین المللی ندارند و به معنی تسلط دوباره استعمار بوده و با رابطه حسن همجواری ایران با اتحاد جماهیر شوروی متناقض میباشد. دولت ایران طی یادداشتی در 23 مهر 1334 جواب داد که الحاق به پیمان همکاری متقابل منعقده بین عراق و ترکیه جز تمکین مبانی صلح و امنیت در خاورمیانه که متضمن استقرار صلح بینالمللی میباشد، نیست و هدف دیگری ندارد و این اقدام کاملا طبیعی میباشد و استنباط شوروی از اینکه پیمان مزبور یک دستهبندی نظامی است، درست نیست.[2]
تلاش شوروی در بهبود مناسبات با ایران
در عین حال که دولت شوروی از عضویت ایران در پیمان بغداد ناراضی و ناخشنود بود، در اجرای سیاست همزیستی مسالمتآمیز همچنان به تلاشهای خود برای بهبود مناسباتش با ایران ادامه میداد. هدف شوروی از این سیاست دور نماندن از اوضاع ایران و خالی نگذاشتن جای خود برای رقبای انگلیسی و آمریکاییاش بود. مذاکرات مالی و اقتصادی و مرزی که از زمان دکتر مصدق آغاز شده بود، در 11 آذر 33 به امضای موافقتنامه حل مسائل مالی و مرزی ایران و شوروی منجر شد که "حمید سیاح" و "لاورنتیف" در ایران آن را امضا کردند. پروتکل ضمیمه آن نیز مبادله گردید و تکلیف 2500 کیلومتر مرز مشترک روشن شد و منتهی به استرداد طلاهای ایران گردید. در 4 تیر 35 محمدرضا پهلوی به دعوت رییس اتحاد جماهیر شوروی به آن کشور سفر کرد و مذاکراتی در مسکو به عمل آمد که تا حدودی بحران را کاهش داد. در این مذاکرات در مورد واگذاری پایگاه اتمی و پایگاههای نظامی به دول غربی در خاک ایران گفتگوهایی شد و شاه قول داد تا وقتی کسی مزاحم ایران نشده و صلح و آرامش ما را مختل نکرده و ما مورد حمله واقع نشدهایم، خاک ایران برای تعرض و تهاجم به کشور دیگری مورد استفاده قرار نخواهد گرفت. به دنبال این سفر بود که موافقتنامه بازرگانی بین دو کشور که از سال 1329 تجدید نشده بود، در 14 شهریور 1335 در تهران به امضا رسید و حجم مبادلات بین دو کشور را به یک میلیارد ریال در سال افزایش داد.[3]
موافقتنامه دفاعی با آمریکا یا عهدنامه عدم تجاوز با شوروی
طرح موافقتنامهای که از طرف مقامات آمریکایی در اختیار ایران گذارده شد، عبارت بود از اینکه در صورت تجاوز به خاک ایران دولت آمریکا بر اساس قانون اساسی آن دو کشور اقدام مقتضی را که شامل استفاده از نیروهای نظامی خواهد بود با موافقت طرفین و بر حسب درخواست دولت ایران به عمل خواهد آورد. مذاکره در مورد موافقتنامه چند ماه به طول انجامید و آمریکا نیز در این امر تعلل میکرد در این احوال شاه نیز به منظور تحریک و تکان دادن آمریکاییها و تسریع در امضای موافقتنامه دفاعی که به نظرش موقعیت او را تثبیت میکرد، از شورویها خواست که هیئتی را برای مذاکره درباره انعقاد عهدنامه تجاوز بین دو کشور به تهران بفرستند. دولت شوروی نیز وقت را تلف نکرده و هیئتی را به ریاست سمیونوف قائم مقام وزیر خارجه و چند تن دیگر به تهران فرستاد. شوروی در حین مذاکره پیشنهادی درباره انعقاد عهدنامه دوستی و عدم تجاوز بین دو کشور به مدت 50 سال تسلیم ایران کرد. طرح مزبور شامل تعهد طرفین به این بود که خاک خود را برای تاسیس پایگاه نظامی و فرودگاه در اختیار دولت ثالثی قرار نداده و اجازه ندهند قوای هیچ کشور ثالثی در خاک آنها اقامت کند. دولت ایران ضمن مذاکرات اصرار زیادی به لغو مواد 5 و 6 عهدنامه داشت، این موارد مبنی بر این بود که ایران با هیچ کشور دیگری موافقتنامه نظامی علیه شوروی امضا نکند. این درخواست از طرف ایران رد شد و اعتراض شدید شوروی به ایران و هیئت حاکمه را در پی داشت.[4]
سالهای تنش زدایی(1341ـ1351)
به دنبال اقدام محمدرضاشاه به اصلاحات ارضی، مطبوعات شوروی که تا تابستان 41 گفتگو از رژیم فاسد شاهنشاهی میکردند، یکباره تغییر لحن داده و به تجلیل از شاه دست زدند و او را پیشگام اصلاحات ارضی نامیدند که هر چند مسائل ایران را کاملا حل نمیکند؛ ولی به طور قطع یک قدم بزرگ به پیش به شمار میرود. علت این تغییر اساسی بیشتر مدیون تحولات بینالمللی بود شاه پنهان نمیکرد که هدفش این است که مناسبات ایران و شوروی حتی در آینده دور به همکاری اقتصادی و فنی محدود شود و همه راههای نفوذ سیاسی شوروی در ایران مسدود شود. شوروی نیز هنگامی که درهای دانشگاههای خود را به روی کشورهای جهان گشوده بود هیچ ایرانی اجازه نداشت به شوروی برود. اگرچه شوروی در مقابل سدهایی که شاه در برابر شیوع افکار مارکسیستی در مقابل شهروندانش برافراشته بود همچنان به تلاش برای بهبود روابط دست میزد.[5]
در مرداد 1342 نخستین موافقتنامه اقتصادی بین دو کشور منعقد شد که شوروی را متعهد میساخت اجرای طرح ساختمان یک سد و دو مرکز هیدروالکتریکی و یک طرح آبیاری را به عهده بگیرد. یک سال بعد یعنی خرداد 43 نخستین موافقتنامه ترانزیت بین دو کشور به امضا رسید که تجارت بین دو کشور را برای سه سال منظم میساخت. به طور سنتی مهمترین جاذبه بازرگانی ایران برای شورویها نزدیکی بازارهای ایران و بهای ارزان حمل و نقل دریایی است؛ اما در سالهای 41 ـ 51 عوامل دیگری به آن افزوده شد. گسترش سریع بازرگانی با افزایش بیسابقه نرخ رشد در ایران مصادف بود. موافقتنامه بازرگانی حجم صادرات ایران به شوروی را از 20 میلیون دلار به 70 میلیون دلار افزایش داد. مهمتر اینکه از 350 میلیون دلار صادرات 100 میلیون دلار آن شامل کالاهای ساخت ایران از قبیل کفش، بخاریهای نفتسوز و یخچال میشد. یک از موافقتنامههای همکاری برای احداث کارخانه ذوب آهن و احداث لوله گاز و تاسیس کارخانه ماشینسازی در 23 دی 44 بود.[6]
گسترش روابط اقتصادی و فنی و بازرگانی(51ـ57)
به محض اینکه دولت اتحاد جماهیر شوروی همکاری با ایران را در احداث صنایع سنگین به عهده گرفت. روابط اقتصادی و فنی و بازرگانی بین دو کشور به سرعت رو به گسترش نهاد. در مهر 1351 ایران و شوروی یک قرارداد بازرگانی و همکاری پانزده ساله امضا کردند. به رغم سایهای که انعقاد عهدنامه دوستی اتحاد شوروی و عراق بر مناسبات دو کشور انداخته بود، روشن بود که مسکو نمیخواهد. دوستی با ایران را فدای اتحادش با عراق سازد که این قرارداد ضمن سومین سفر شاه به مسکو بسته شد. ایران و عراق بر سر سیادت بر خلیج فارس همیشه با هم کشمکش داشتند و نیز رقابتشان بر سر مسئله کردها شدت یافته بود؛ زیرا شاه از تمایلات استقلالطلبانه عراق حمایت میکرد و به همدستی سیا به آنان اسلحه میرساند؛ ولی عراق میکوشید آنها را سرکوب کند. شوروی نیز از یک طرف با رهبر کردها "بارزانی" روابط خوبی داشت. مسکو در دو راهی مانده بود یا میبایست اجازه دهد عراقیها با سلاحهای شوروی کردها را سرکوب کند یا جلو احساسات ضد کردی عراقیها را بگیرد و بدین ترتیب خودش را در وضع نامطمئنی در کنار ایرانیان قرار دهد. شوروی کوشید با آرام نگه داشتن طرفین از این دو راهی نجات یابد؛[7] اما این سیاست موجب نگرانی ایران میشد که میخواست از همکاری اقتصادی گسترده با مسکو این تضمین را به دست آورد که شوروی رقیب عراقیاش را بیش از اندازه مسلح نخواهد کرد. شاه میخواست همکاری اقتصادی با شوروی ضامن پشتیبانی از سیاست اعمال نفوذش در منطقه باشد و در نتیجه شوروی روابطش را با عراق متعادل کند. از سوی دیگر شوروی از خرید بیش از اندازه تسلیحات توسط شاه گلهمند بود. مسکو ایالت متحده را متهم میکرد که میخواهد از مسلح شدن ایران در مقابله با مسکو استفاده کند. آشتی صدامحسین و شاه در 1975 خیال شورویها را راحت کرد. در اسفند 51 که قرار بود مجتمع ذوب آهن اصفهان افتتاح شود شاه انتظار داشت که "پرزیدنت پادگورنی" که هنگام افتتاح لوله سرتاسری گاز حضور یافته بود. در این مراسم نیز حضور یابد؛ اما به جای او "نخست وزیر کاسیگین" به ایران آمد. او ضمن ملاقات با شاه سعی کرد ایران را به دوستی و حسن نیت دولت متبوعش متقاعد سازد و در نطقش چند بار به ادامه همکاری ایران و شوروی اشاره کرد؛ اما هیچ یک از این کارها نمیتوانست تلخی ناشی از انعقاد عهدنامه دوستی بین شوروی و عراق را زائل کند. شاه در مصاحبهای عهدنامه مزبور را زنگ خطری برای ایران میدانست که کوشش او را در به دست آوردن جنگ افزارهای بیشتر توجیه میکند و افزود اگر مسکو تنشزدایی واقعی با اروپا را در سرلوحه سیاستش قرار داده است، باید در خاورمیانه هم همین نقش را بازی کند تنشزدایی تقسیم بردار نیست و امنیت اروپا بدون ثبات و امنیت خلیج فارس جدا مسخره است. این کدورتها؛ اما نتوانست بر گسترش روابط اقتصادی تاثیر گذارد.[8]
دلایل سیاسی تضاد با شوروی
1. مقاومت در برابر فشار به قطع وابستگی با غرب:
ماهیت روابط ایران و آمریکا را در دهه 1341ـ 1351 با روی کارآمدن "نیکسون" در 1969م استحکام یافت. نخستین مسئله مهم در رابطه با تلاشهای شوروی به قطع وابستگی ایران از غرب این بود که آیا تعهد ایران در سال 1341 به معنی سست شدن وابستگیاش به ایالات متحد آمریکاست. نخستین نشانه تصمیم ایران به باقی ماندن در اتحاد و ادامه وابستگی به آمریکا به رغم تعهدی که به شوروی سپرده بود، مشارکت در مانور نظامی مشترک با آمریکا در فروردین 1343 بود که تحت عنوان دلاور موجبات نارضایتی شورویها را فراهم کرد؛ اما آنها مثل گذشته به جار و جنجال نپرداختند و تنها خواستند اطمینان پیدا کنند که این مانور با ایجاد محیط اعتماد و حسن همجواری واقعی بین دو کشور تطابق دارد یا نه؟ شوروی نارضایتی خود را از داخل شدن ایران در پیمان سنتو که وابستگی اعضای آن به آمریکا بعد از خروج عراق از این پیمان بیشتر شده بود، نیز اعلام کردند و برای تشویق ایران به خروج از سنتو و قطع وابستگی با آمریکا صحبت از اختلافات عمیق بین اعضای آسیایی سنتو و آمریکا و انگلیس میکرد. بزرگترین تلاش شوروی برای جداسازی ایران از غرب وقتی بود که شروع به فروش اسلحه به ایران کرد. البته این مقدار آنقدر کم بود که به زودی نگرانی آمریکا از این ارتباط را از بین برد.[9]
2. مقاومت در برابر فشار به قطع رابطه با شرکتهای نفتی غرب
فشارهای شوروی برای قطع وابستگی ایران به آمریکا همزمان با تشویق دائمی با اخراج شرکتهای نفتی غرب و لغو قرارداد با کنسرسیوم بود. مسکو قراردادهای ایران را اسارت ایران به دست سرمایهداران انحصارطلب میدانست. در سال 1351 که دولت عراق "شرکت نفت عراق" را که در دست انگلیسیها بود، ملی کرد، تشویقهای مسکو به قطع رابطه ایران با شرکتهای نفتی غرب افزایش یافت و به تبلیغ این شعار پرداختند که ملی کردن واقعی نفت پیشرفت ایران را تسریع خواهد کرد.[10]
3. مقاومت در برابر اقدامات شوروی در خلیج فارس
مهمترین گرفتاری ایران در مناسبات با شوروی در سالهای 41ـ51 مقاومت در برابر رخنه روزافزون شوروی در خلیج فارس بود. جالب اینکه استدلال هر دو کشور در این مورد یکسان بود و هر دو پیشنهاد میکردند که خلیج فارس از سلطهجویی قدرتهای بزرگ و جنگ برکنار بماند و فقط امنیت به عهده کشورهای ساحلی خلیج فارس گذاشته شود و هیچ قدرت خارجی نباید در آن مداخله نماید. ایران با نگرانی بسیار شاهد توسعه روابط با عراق بود و اعلامیه مشترک شوروی و عراق که بر خلاف اعلامیه ایران و شوروی آشکارا نقش قهرمان از اهداف انقلاب اعراب در منطقه خلیج فارس را به شوروی واگذار میکرد و اتحاد شوروی با عراق اتحاد این کشور با دشمن شماره یک ایران در خلیج فارس به شمار میرفت.[11]