كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، علل روابط، مراحل روابط، تيمورتاش، آلمان
نویسنده : زينب ابراهيمي
ایران تا حدود زیادی زیر سلطه بریتانیا و شوروی بود و رقابت میان آنان ناشی از اختلافات عمیقی بود که هر یک وجود دیگری را زیر سؤال میبرد.[1]
قدرتگیری رضاخان(یکی از افسران جزء قزاق[2]) با التفات انگلیسیها سبب چیرگی بر روسیه شد.[3] روسیه نیز کوشید با صدمه بر منافع انگلستان و پشتیبانی از نیروهای ملی، ایران را به مدار خویش بکشاند.[4] همجواری روسیه با ایران، جذب کالاهای صادراتی ایران و رونق تجاری ولایات شمالی آن، روسیه را به یک طرف تجاری طبیعی تبدیل کرده بود.[5]
فسادی که رضاشاه از قاجاریه به ارث برد نه تنها تدوام یافت بلکه صورت رسمی و قانونی پیدا کرد.[6] اقتصاد ملی ایران از قبیل نظام بانکی، صنعت نفت، صنعت ماهیگیری و به ویژه تولید به قدرتهای خارجی وابسته بود. رضاشاه نیز ضعیفتر از آن بود که بر ضد آنان عمل کند؛ زیرا نفت اصلیترین منبع مالی برای سامان دهی ارتش در دست بریتانیا بود و رضاشاه از انگلیسیها بر تاج و تختش بیمناک بود.[7]
علل روابط ایران و آلمان
نتیجه رقابت استعمارگران روس و انگلیس، گرایش رضاشاه به دیکتاتوری به ویژه پس از به قدرت رسیدن هیتلر در آلمان موجب اتخاذ سیاست انفعالی رضاشاه در قبال آن دو و نزدیک شدن به آلمان بود.[8] ایجاد گرایش به آلمانیها در میان ایرانیان توسط انگلیسیها برای مقابله با کمونیزم در ایران، نیاز ایران به فرآوردههای صنعتی آلمان و تسهیلات اقتصادی فوقالعادهاش به مشتریان شرقی،[9] نیاز آلمانیها به مواد خام و کالاهای شرقی چون پشم و پنبه[10] برای بازسازی اقتصادی و تجدید تسلیحات و تمایل آنان به حضور در شرق[11] و بازارهای ایران که دروازه ورود به شرق بود.[12]
مراحل روابط ایران و آلمان
1) دوره کاهش شدید و قطع روابط( 1297 -1304ش)
وقوع انقلاب اکتبر؛ باعث قطع نفوذ روسها در ایران و تفوّق سیاسی و اقتصادی انگلیس در ایران شد. با شکست آلمان در جنگ، انگلیس؛ دولت ایران را وادار به انتشار لیست سیاهی[13] از رجال ایرانی و آلمانی اعم از دیپلماتها، نظامیان و اتباعی کرد که طی جنگ با متحدین همکاری کرده بودند، اینان تا ده سال اجازه ورود به ایران را نداشتند و در شهرهای مختلف اروپا(برلین و پاریس) در تنگدستی و سرگردانی روزگار گذرانیدند. کلیه تشکیلات آلمانی نیز ناگزیر به ترک ایران شدند. عدم استقلال ایران در اینباره مورد اعتراض آلمان و گروهی از نمایندگان مجلس ایران قرار گرفت.[14] سرانجام با فشارهای دیپلماتیک و اتّحادیه ایران و آلمان،[15] این لیست الغا شد.[16]
2) رشد و گسترش روابط فنی و اقتصادی(1305-1309ش)
همکاری آلمانیها و ملیّون ایرانی در طول جنگ، عدم اهداف امپریالیستی دولتمردان آلمانی و رفع محدودیّتهای دیپلماتیک به کمک شوروی، موجب از سرگیری روابط ایران و آلمان شد.[17] رضاشاه و مجریانش کوشیدند برای کاستن از فشار اقتصادی و سیاسی از دولی بهره گیرند که خطر کمتری برای منافع ایران داشتند. سیاستهای آزادیخواهانه آمریکا موجب روی آورن سیاستمداران ایرانی به آمریکاییها شد؛ اما ناکامی میلسپو در فعال کردن سیاست آمریکا و جذب سرمایهها در قبال ایران سبب روی آوردن ایران به سایر دول اروپایی(فرانسه، آلمان و ایتالیا) شد.[18] آلمانیها به دلیل تحریمهای پس از جنگ و نیز همکاری نزدیک ایام جنگ با دول خاورمیانه، بیش از سایرین اظهار آمادگی کردند.[19]
بهبود روابط آلمان با نیروهای غربی به دلیل رقابت میان روس و انگلیس پس از عهدنامه لوکارنو موجب برقراری روابط محکم آلمان با انگلستان و شوروی شد.[20]
شولنبورگ،اولین سفیرآلمان پس از جنگ، در 23/1/1923 وارد ایران شد، وی با همراهی تیمورتاش- وزیر دربار رضاشاه- نقش مهمی در مناسبات سیاسی- اقتصادی ایران ایفا نمود.[21]
در 1928م. ایران مقادیر فراوانی کالا به شرکتهای مهم آلمانی(زیمنس و فروستال) سفارش داد و بانکها وام هنگفتی(40میلیون مارک) به ایران دادند. شرکت آلمانی یولیوس برگر، که برای شرکتهای آمریکایی و آلمانی مهم کار میکرد، نخستین بخش شمالی راهآهن سراسری ایران را احداث کرد. شرکت آلمانی یونکرس نیز خطوط هوایی ایران را پایهگذاری نمود.[22]
مشاوران آلمانی نیز در امور اقتصادی سازمانهای ایرانی نقشهای اساسی داشتند. کورن لیندنبلات رئیس بانک ملّی تازه تأسیس ایران[23] و اتواشنیویند مشارو ارشد خارجی در وزارت دارایی شد. بروز بحرانهای اقتصادی 1929م. در فعالیتهای اقتصادی کاهش موقتّی پدید آورد؛ ولی در بهار 1930م. شرکتهای آلمانی دوباره کنتراتهای مفصلی بویژه در زمینهی تولید شکر و منسوجات منعقد کردند. مسؤلّ تمام برنامههای صنعتی رئیس آلمانی بانک ملّی بود.
معاهدات دوستی ایران و آلمان(17فوریه 1929.م) و موافقتنامه حق انحصاری تجاری (24 فوریه 1930م.) نمونهای برای مناسبات و پیمانهای مشابه میان ایران و انگلستان شد و به عنوان نیروی سوّم هم برای انگلیس و شوروی و هم ایران سودمند بود. از جمله حل مخالفت انگلیس و شوروی برای طرح راهآهن سراسری در ایران.[24]
امّا اوج نفوذ اقتصادی آلمان در ایران با نزول همراه شد؛ زیرا تیمورتاش در میزان حمایت آلمانیها از وی در برقراری تعادل میان ابرقدرتها دچار اشتباه شد. وی با تحریک آلمان علیه دو ابرقدرت دیگر کوشید قدرت سیاسی ایران را افزایش دهد. پس برای تسلّط بیشتر ایران بر منافع شرکت نفت جنوب و نیز خلیج فارس،[25] امتیاز شرکت نفت ایران و انگلیس را لغو کرد تا بریتانیا از مواضع استعماریاش عقبنشینی کند.[26] عدم همکاری و کارآیی روابط با آلمان در پیش برد مذاکرات نفت و حاکمیّت بر خلیج فارس، به سقوط تیمورتاش انجامید.
3) به سردی گراییدن روابط دو کشور ( 1302-1312ش)
در 1931م. فعالیّتهای نیروهای اپوزیسیون در برلین (بویژه انتشار نشریه سوسیالیستی پیکار و نشریهی مصّور مونیخ که طی مقاله تندی رضاشاه را مورد تمسخر قرار داد)، انحصار تجارت خارجی، اختلاس کورن لیندن بلات از بانک ملّی،[27] حملات نژادپرستانه علیه تبعههای ایرانی با روی کارآمدن ناسیونال سوسیالیستها[28] عدم همراهی آلمان در پیش برد مذاکرات نفت و حاکمیت بر خلیج فارس؛ موجب اختلال روابط شد.[29]
4) تجدید حیات روابط (1313-1318ش)
با اعزام وزیر مختار جدید آلمانی، ویپرتفونبلخر(1931-1935م) به ایران مخالفت نازیها با فعالیتهای کمونیستی و مخالفان رضاشاه[30] و تبعید ناشر پیکار، بهبهود موقّتی در روابط سیاسی ایجاد شد.[31] آلمان از 1935 اهداف اقتصادی را وسیلهی کسب نفوذ سیاسی قرار داد. رهایی آلمان از محدودیّتهای صلح ورسای، تقویّت ارتش برای تبدیل آلمان به بزرگترین کشور اروپایی، پیشنهاد برخی نخبگان ناسیونال سوسیالیست چون روزنبرگ، برای نفوذ آلمان در اروپای شرقی(از بالکان تا ترکیه و ایران و هندوستان)، بویژه مرزهای مشترک طولانی ایران با روسیه و آسیبپذیری روسیه در این نواحی و اهمیّت اعلام بیطرفی ایران در صورت جنگ با دیگر قدرتهای اروپایی ایران را محور توجه قرار داد.[32]
سفر وزیر اقتصاد و رئیس بانک رایش، سفارشهای مهم به شرکتهای بزرگ آلمانی و همکاری آنان در استخراج معادن «انارک»، و ... در این راستا بود.[33]
با انعقاد قرارداد مونیخ، انگلستان که نگران منافعش در ایران بود از هر فرصتی برای کارشکنی در روابط ایران و آلمان استفاده کرد تا آن جا که به رقیب ایدئولوژیکیاش، شوروی دست دوستی داد. آلمانیها نیز با شوروی پیمان دوستی بستند و عبور کالاهای ایرانی به آلمان را از طریق راههای ترانزیتی روسیه به آلمان با قیمتی پایینتر از قیمت حقیقی آن ممکن ساخت.[34] بدین روش آلمان توانست طی سالهای(1940-41 ) روابط تجاریاش را با ایران به طور بیسابقهای توسعه دهد.
5) ابهام و تردید در روابط (1318-1320ش)
در آستانه جنگ جهانی دوم؛ موقعیت استراتژیکی ایران او را طعمهی اهداف قدرتها قرار داد.[35] شوروی تا قبل از روی کارآمدن هیتلر با استفاده از تیرگی روابط آلمان و انگلیس و انعقاد پیمان راپالو با آلمان، به همکاری اقتصادی و نظامی با این کشور پرداخت.[36] پیمان اتّحاد میان این دو و بیاطلاعی ایران از مذاکرات آنان، این احتمال که آلمانیها در مقابل امتیازاتی ایران را به روسها واگذارند، تردید و هراس را بر روابط ایران و آلمان حاکم ساخت.[37] با خطر به زیر کشاندن بخش اعظم اروپا و آسیا توسط هیتلر و استالین برای انگلیس، شعارهای ضد کمونیستی هیتلر و ادعای جستجوی فضای حیاتی در سرزمین اکراین، در روابط قدرتها با آلمان تغییرات اساسی پدیدآورد. شوروی از آلمان دور و با فرانسه متّحد شد.[38] اتّحاد بریتانیا و شوروی علیه آلمان، مهمترین طرف تجاری ایران، وجود راه ترانزیت شمال و جنوب ایران در دست شوروی و انگلستان و مشکلاتی که در عبور کالاهای آلمانی ایجاد کردند، به تجارت ایران صدمات فراوان زد.[39]
آلمانیها با ارائه رؤیای ایرانی بزرگ محافل روشنفکری و سیاسی نظامی ایران را تحت تأثیر قرار داده و ایران با تکیه بر حمایت آنان از در عناد با انگلستان برآمد.[40] اما با انعقاد این پیمانها سیاست سازشکاری قدرتها با یکدیگر، شکست خورده و سیاست جنگطلبی در برابر هیتلر از سوی انگلستان آغاز شد.
حمله آلمان به شوروی، انگلیس و شوروی را به هم نزدیک ساخت. پیروزیهای برق آسای آلمان ایران را به شکست متفقین امیدوار ساخت، درخواست افزایش سهمیه نفت از انگلیس که در تنگنای مالی قرارداشت، دراین راستا بود. با نزدیک شدن زمستان و مقاومت روسها، امید به پیروزی آلمان با محافظهکاری بیشتر از سوی ایران دنبال شد.
از این رو خواست متفقین مبنی بر اخراج آلمانیها با تأنی مواجه شد؛ اما حیاتی بودن کمک رسانی به روسها، دفاع از حوزههای نفتی و آبهای خلیج فارس هر گونه تعلّل را برنتافت و متفقین، علیرغم اعلام بیطرفی کامل ایران در جنگ، قوای روس و انگلیس از شمال و جنوب ایران را اشغال و در شهریور 1320 رضاشاه را به جرم همکاری با آلمانها از ایران اخراج کنند[41] و پسرش را به جای او نشاندند.[42]