كلمات كليدي : محمد مسعود، پيشه وري، مهرداد، مطبوعات، دهقان
نویسنده : زينب ابراهيمي
با سقوط رضاشاه در شهریور 1320 و اشغال ایران توسط متفقین و دخالتهای دولتهای خارجی در امور ایران، رشد گروهها و جریانهای صنفی و سیاسی، نابسامانی در شهرها و روستاها، کمبود شدید ارزاق عمومی و ملی شدن صنعت نفت، درگیریهای سیاسی و رقابت دولتهای خارجی و متنفذین محلی و غیرمحلی به صحنه مطبوعات کشیده شد.[1]
کثرت مطبوعات این عصر که پر هیجانترین دوره آزادی نسبی برای مطبوعات[2] ایران قبل از انقلاب بود[3] و کاهش قدرت رژیم و فضای باز سیاسی[4] امکان افشاگری را فراهم ساخت به گونهای که انتشار بیش از هزار روزنامه و مجله (حزبی، دولتی، و... .) معضلی در برابر رژیم شد،[5] بویژه دوران مصدق که دوران آزادی مطلق در تاریخ مطبوعات بود؛[6] امّا متأسفانه جز عدهای، اغلب روزنامهنگاران این دوره به جای بیان مشکلات اساسی جامعه، به رواج خشونت، بیبندوباری، افترا و هتاکی در جهت عقیده خود یا گروهشان پرداخته[7] یا برای جیب پر کردن[8] یا بقای رژیم کوشیدند.[9] برخی هم روزنامهنگاری را نردبان ترقی، به مقام وزارت و ... قرار دادند. افرادی نیز چون دکتر فاطمی و کریمپور شیرازی جان بر سر قلم گذاشتند.[10]
تعداد نشریات دولتی به مدیریت از فرنگ برگشتهها، به 129 عنوان رشد یافت.[11]
مهمترین روزنامهنگاران
1) عباس مسعود، مدیر روزنامه «اطلاعات » که اولین شماره آن از 1305 هر روز عصر به طرفداری دولت منتشر میشد. وی در 1314 به نمایندگی دوره دهم مجلس شورای ملی انتخاب و روزنامهاش از چهار صفحه به هشت صفحه رسید و شش دوره پی در پی نماینده بود. از ویژگیهای این روزنامه دولتی، تنوع اخبار آن بود.
2) روزنامه کیهان با مدیریت عبدالرحمن فرامرزی و صاحب امتیازی دکتر مصباحزاده که دارای دکترای حقوق از پاریس و زرنگ و باهوش؛ امّا فاقد صداقت و شدیداً متمایل به انگلیسیها بود. توسط فردوست با استفاده از نارضایتی محمدرضا شاه از روزنامه اطلاعات و کمک 000/200 هزار تومانی شاه «کیهان» را راهاندازی[12]و نه ماه بعد بهترین چاپخانهها را وارد کرد و به تعهداتش در حمایت از شاه وفادار بود. در جریان ملی شدن نفت، هر دو روزنامه، هم پای روزنامههای هوادار مصدق همچون «باختر امروز و شاهد» در وقایع 25 تا 28 مرداد، مقالاتی دربارهٔ «توطئه کودتا علیه حکومت ملی مصدق» منتشر و به شاه حمله کردند. با سقوط حکومت مصدق، اطلاعات و کیهان توقیف و سرانجام با تلاش امیرانی(مدیر خواندنیها)، از دوستان زاهدی (نخست وزیر وقت)، دوباره، منتشر شد.
3) محمد مسعود؛ ابتدا روزنامهنگار اطلاعات بود، در سال 1321ش. روزنامهٔ هفتگی "مرد امروز" را منتشر کرد و با سرمقالات تندش مقامات مملکتی را مورد انتقاد قرار میداد. سرانجام کمی پس از انتشار مقالهای توهینآمیز به اشرف در 22 بهمن 1326 مقابل چاپخانه روزنامهاش به خواست دربار[13] توسط خسرو روز به از فعالان حزب توده به قتل رسید.[14]
4) احمد دهقان؛ از خانوادهای فقیر که فعالیتهای سیاسیاش را در زادگاهش اصفهان آغاز کرد و در 1315 در تهران پس از کار در داروخانه، وارد اداره «هنروپیشه» و سپس روزنامه « اطلاعات» شد[15] و همزمان به مدرسه هنرپیشگی رفت. چون خوش سیما و جذاب بود، با توجه و حمایت اشرف به سرعت ترقی و در 27 مرداد 1321 به انتشار اولین شماره مجله تهران مصور به سردبیری عبدالله والا پرداخت که در آن به کمونیستها و ملی گرایان میتاخت.
او مالک تئاتر تهران در لالهزار و با عنایت دربار، نماینده مردم خلخال در دوره پانزدهم و شانزدهم مجلس شورای ملی شد. با محمدعلی نصر اولین هنرستان هنرپیشگی ایران را راهاندازی کرد که هنرمندان نامداری در آن تربیت شدند. با ارتش و رزم آرا روابط بسیار نزدیکی داشت.[16] سرانجام در خرداد 1329 در دفتر کارش با شلیک گلوله حسن جعفری کشته شد.[17]
5) محمد مهرداد؛ در 8 بهمن 1308ش در خانوادهای دیوانی در کرمانزاده شد. با استقرار پدرش در تهران در دبستانهای ایمان و خرد و دبیرستان شرف درس خواند. در ورامین با فعالیتهای سیاسی حزب توده و اراده ملی آشنا اما جذب آنان نشد. درجوانی به حمایت از ملیگرایی و دکتر مصدق، گروهی دانش آموزی تشکیل داد. در 1326، در دارالفنون با داریوش فروهر آشنا شد و به دانشکده حقوق دانشگاه تهران رفتند و به جبههٔ ملی پیوستند.[18]
روزنامه پرچمدار- ارگان حزب پان ایرانیسم - را در 1320 پدید آورد و خود سرمقالههای مهم آن را بر محور ملیگرایی مینوشت و بارها تهدید شد. با فشار رزمآرا بر مطبوعات با عدهای علیه وی در مجلس تحصن کردند. مطبوعات مخالف مصدق، نشریه "جانسپاران میهن" و "قیام میهن" پیوسته به ملیگرایان و بویژه "پرچمدار" حمله میکردند و شکایات مهرداد به داداگستری نیز بیفایده بود. مهرداد برای گفتگو با مسئولان روزنامه جانسپاران، از دفتر نشریه جانسپاران به دفتر چاپخانه نقش جهان فرستاده شد و چون آن جا نیز نبودند سوار تاکسی شد تا باز گردد؛ اما با پرتاب آجر به سوی تاکسی و سپس شلیک سه گلوله توسط یک افسر ارتش، به پا، سینه و گردن و آسیب زدن به نخاع، برای همیشه او را که دانشجویی 24 ساله بود، فلج کردند. روزنامه اطلاعات(17 بهمن 1330) وانمود کرد مهرداد هنگام جلوگیری از انتشار روزنامه، چند نفربه او و دوستانش حمله کردهاند.
پس از کودتای 28 مرداد 1332 که فعالان جبههٔ ملی مورد تعقیب قرار گرفتند، نظامیان به طرفداری ضارب مهرداد شعار سردادند. ضارب تبرئه شد و... و با وجود جلوگیری از ورودش به دانشگاه، با سرسختی درسش را تمام کرد.[19]
6) پرویز جوادزاده(جعفر پیشهوری): در 1272ش در خلخال متولد شد و در 1285 به باکو رفت. در 25 سالگی عضو حزب عدالت شد. در 1298 و 99 روزنامه "حریت" را سردبیری کرد. همراه برخی اعضاء حزب عدالت از دست ارتش روسیه به ایران گریخت و در انزلی با هم فکراناش، حزب کمونیست ایران را برگزار و در جنبش جنگل شرکت، با حیدر عمواغلی، سلطانزاده و کامران نشریه کامونیست را در گیلان منتشر کرد.[20] با متلاشی شدن نهضت جنگل به باکو بازگشت و روزنامه "اکین جی" را منتشر کرد. در ایران، دبیر تشکیلات کمونیستها در تهران شد و سر مقالههای روزنامه حقیقت را مینوشت. در 1309 به دلیل فعالیتهای کمونیستی دستگیر و به ده سال زندان محکوم شد. در 1320 در جلسه مؤسسان جزو رهبران حزب توده شد؛ اما کنارهگیری کرده و در دوره مجلس چهاردهم از تبریز انتخاب؛ اما اعتبارنامهاش رد شد. سپس روزنامه آژیر را منتشر کرد که توقیف شد. در آذربایجان فرقه دموکرات را تأسیس کرد که در 1325 بر چیده شد. سپس در باکو با مقامهای محلی آنجا درگیر، و در 20 تیر 1326 در یک سانحه ساختگی کشته شد.[21]
7) رضا گنجهای مدیر روزنامههای فکاهی «باباشمل» اولین شماره جدیترین و سنگینترین روزنامه فکاهی سیاسی ایران را در 27 فروردین 1322 به طور هفتگی منتشر کرد. تمام اشعار و کاریکاتورهای آن سیاسی و مربوط به مسائل روز بود. بابا شمل به حدی مورد توجه عموم بود که گنجهای در دوره چهاردهم انتخابات، کاندیدای نمایندگی تهران شد.[22]
8) پرویز خطیبی: متولد ۲۸ اردیبهشت ۱۳۰۲در تهران، اولین شعرش در ۱۳۱۵ در سیزده سالگی در هفتهنامه توفیق -مهمترین نشریه فکاهی ایران - چاپ و در ۱۳۱۹(هفده سالگی) یک سالی سردبیر توفیق شد. خطیبی روزنامهنگاری فعال بود: نشریات بهرام، علیبابا و حاجیبابا را منتشر کرد که به خاطر انتقادهای سیاسی بارها توقیف و سرانجام برای همیشه تعطیل شدند. نشریه "حاجیبابا" که زنندهترین کاریکاتورها را درباره شاه و دربار منتشر میکرد از سال ۱۳۲۸ تا کودتای ۲۸ مرداد 1۳۳۲ از پرطرفدارترین نشریات فکاهی سیاسی زمان خود بود.
خطیبی در جریان حوادث کودتای 28 مرداد، برای شرکت درفستیوال جوانان به بخارست رفت. در بازگشت با عدهای از شرکت کنندگان این فستیوال در بندرپهلوی(انزلی) دستگیر و سرهایشان را تراشیدند. با اینکه کارهای خطیبی دست کمی از کریمپور شیرازی نداشت؛ اما جان به در برد.[23]
پس از کوتای 28 مرداد، دستگیر و پس از رهایی از زندان در سال 1۳۳۳ بر اثر فشارهای سیاسی و تضییقات فرهنگی، رشد هنری خطیبی متوقف شد و تا پیش از انقلاب در ایران به فعالیت هنری در رادیو ونیز تاتر ادامه داد. او در سال ۱۳۵۶ به نیویورک مهاجرت کرد. پس از انقلاب بهمن سال ۱۳۵۷ به امید فعالیت هنری در فضایی بازتر به ایران بازگشت؛ اما چون نتوانست فعالیتهایش را ادامه دهد، برای همیشه به آمریکا مهاجرت کرد و سرانجام اول اوت ۱۹۹۳ در لوس انجلس درگذشت.[24]