بسم الله الرحمن الرحيم
عن العسكرى (عليه السلام ) أنه قال : علائم المؤ من خمس : صلاه احدى و خمسين ، و زياره الاربعين ، و التختم باليمين ، و تعفير الجبين و الجهر ببسم الله الرحمن الرحيم
هر چند مؤ من در ميان مردم كم است ، به جهت متابعت اكثر مردم به هواى نفس ؛ لكن آن كم هم خيلى منفعت به سايرين دارد، از جهت عيادت كردن آنها مؤ من را، يا زيارت كردن ، و يا معاونت نمودن آنها مؤ من را. بلكه براى كفار هم منفعت دارد. چنانكه كافرى معاونت مؤ منى نمايد، روز قيامت در جهنم حرارت آتش به وى تأثير نمى كند
عیادت مومن
و اگر مؤ منى عيادت مؤ منى نمايد، در قبر هر روز يك ملائكه يا هفتاد هزار ملائكه به عيادت او مى آيند. و اگر معاونت و يارى دفن و كفن و مشايعت مؤ منى را نمايد، در قبر خطاب مى رسد به آن مؤ من ميت : اول مرحمتى كه بتو مى نمائيم اين است كه مشايعين و زحمت كش هاى تو را به تو بخشيديم )، لطفا لك .
حالا بيائيد تجهيز و تكفين نمائيم يك مؤ من را؛ بلكه رئيس مؤ منين و رأس مؤ منين را! كه عبارت از ابى عبدالله الحسين (عليه السلام ) بوده باشد. بدان كه مشهور ميان مردم اين است كه آن بزرگوار سه شبانه روز بى دفن مانده . اما من مى گويم چهل شبانه روز است بى دفن ! به جهت آنكه عمده اعضاى بدن سر است ، و سر تا دفن نشده ، تجهيز تمام نمى شود.
و در خصوص سر اخبار مختلف است ؛ لكن در هر صورت به بدن ملحق گشته
بعضى از روايات دلالت دارد كه شيعه مخفى آورده بالاى سر حضرت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) دفن نموده و بعضى ديگر دلالت دارد كه در شام دفن شده . بعضى ديگر مى گويند در مصر دفن شده . الآن هم گنبد و بارگاه دارد
و از موكل سر انور نقل شده مى گويد كه سر مبارك بالاى نيزه بود كه ناگاه جمال عديم المثال حضرت رسول (صلى الله عليه و آله ) به نظر آمد، و آن سر اطهر از بالاى نيزه خم شده در آغوش پيغمبر نشست و غايب شد.
بارى ، اربعين خودش خصوصيت زيارت را دارد، و سرش يا به جهت ورود اهل بيت است ، يا آمدن اول زوار كه ((جابر بن عبدالله )) است ، و يا دفن سر است . على اى حال ، ما بايد تكفين و تجهيز نمائيم :
اما تابوت لازم ندارد؛ به جهت آنكه چند تابوت دارد: تابوت طشت طلا! تابوت بالاى نيزه ! تابوت طبق !
اما كفن هم نمى خواهد، به جهت محفوف بودن آن سر به نورى كه ساطع بود از او به آسمان . چنانكه شخصى شامى روايت مى كند: نشسته بودم در غرفه كه نورى ساطع شد. نگاه كردم ، ديدم از سر مبارك آن حضرت است . و چنانچه راهب مى گويد كه در ميان قافله سر نورانى ديدم كه مبلغ كثيرى داد و يك شب نگاه داشت .
بارى ، كفن نمى خواهد و حنوط هم نمى خواهد، به جهت آنكه همان راهب با مشك و كافور حنوط كرده ، مانده همين غسلش . آيا مى توانيد كه به آب ديده او را غسل دهيم ؟ نمى دانم كدام مصيبتش را بيان نمايم !
هر چند بدن مبارك ، سه روز، زخم دار، در زمين مانده ؛ لكن برآورد مى كنم مصيبت سر زيادتر است :
جدا شدن از بدن را بيان كنم ! يا زخمهايش را! يا عريان گشتن و عمامه برداشتن را؟!
اينها همه مصيبت ظاهرى وى ، اما مصيبت باطنى آن سر: هديه بردن به عمر بن سعد و از آنجا به ابن زياد، از آنجا به شام ! و اما مصيبت هم ظاهرى و هم باطنى : مقابل ابن زياد گذاشته شدن را بگويم ؟! و يا چوب بالا نمودن و بر لب مبارك گذاشتن را بگويم ؟! و يا خنده كردنش را بگويم ، كه اشد مصائب است ؟!
بعد از اين دفن ظاهرى ، اميد آن هست كه در دل خود دفن نموده ، و به سبب آن از فيوضات وى بى بهره نباشيم .
و السلام عليه و على آبائه الطيبين و أبنائه الطاهرين
و رحمه الله و بركاته