24 آبان 1393, 14:6
كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، جعفر قلي خان صدري
نویسنده : طلعت ده پهلواني
جعفرقلی صدری فرزند فرجاله صدری در سال 1289(ه.ش) در اصفهان به دنیا آمد. وی دختر صارمالدوله[1] حاکم اصفهان را به همسری خویش درآورد.[2] وی پس از اخذ دیپلم به دانشکدهی افسری رفت و دورۀ دو سالۀ دانشکده را طی نمود که در سال 1313 فارغالتحصیل شد، نامبرده دارای مدرک تحصیلی ششم متوسطه و مدارج نظامی بوده است.[3] در سال 1340(ه.ش) سرتیپ و در سال 1348 سپهبد گردید.[4] او فارغالتحصیل دانشگاه جنگ و مسلط به زبانهای انگلیسی و فرانسه بود. از سال ۱۳۳۶ تا ۱۳۴۳ فرماندهی منطقه نفتخانه مرزی عراق را برعهده داشت[5] و در مهرماه سال ۱۳۴۳ به درجه سرلشکری رسیده و به ژنرال آجودانی شاه منتقل شد. او در ارتش مقامات بزرگی داشت و مدتی هم معاون سرای نظامی هم بود.[6] وی همچنین عضو لژ بزرگ فراماسونری ایران به نام «لژ بزرگ ایران» که در اسفند ماه 1347 تاسیس شده بود، به عضویت درآمد[7] و در دوران خدمتش به رژیم پهلوی، نشانهای لیاقت درجه ۱ و ۲ و ۳ و همچنین نشانهای افتخار ۱ و ۲ و ۳ و نشان رستاخیز، آذر آبادگان و پاس را دریافت نمود.[8]
وی از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۱ به مدت دو سال ریاست شهربانی را به عهده داشت.[9] در ۴ بهمن ماه ۱۳۵۰ توسط شاه همزمان به ریاست کمیته مشترک ضدخرابکاری ساواک و شهربانی منصوب شد. وی اولین رئیس کمیته مشترک ضدخرابکاری بود که البته مقامی عمدتا تشریفاتی بود و وظیفهی او را مدیریت ادارهی کل سوم ساواک(ناصر مقدم) و سپس(پرویز ثابتی) انجام میدادند.[10] بر اثر اختلافات شدیدش با پرویز ثابتی رئیس ستاد کمیته مشترک که از ساواک بود، در اردیبهشت ۱۳۵۲ از سمت ریاست کمیته مشترک برکنار گردید. وی در اول آذرماه ۱۳۵۲ پس از سی و هشت سال خدمت بازنشسته شد و پس از آن با موافقت شاه یک شرکت حمل و نقل را با مشارکت یکی از کمپانیهای بزرگ تأسیس نمود.[11]
تشکیل کمیته مشترک ضدخرابکاری رژیم شاه (محمدرضا پهلوی) تبدیل به مخوفترین و وحشتناکترین شکنجهگاه در رژیم طاغوت، شده بود که در پی دستور محمدرضا شاه، کمیته مشترک ضدخرابکاری (ساواک - شهربانی) در تاریخ چهارم بهمن ماه 1350 تأسیس گردید که در این کمیته در واقع شهربانی نقش اداره ویژه «اسکاتلند یارد» را ایفا میکرد و ساواک نقش «ام. آی. 5»[12]را داشت.[13] کمیته مشترک در محل اداره اطلاعات شهربانی تشکیل شد و بعدها در شهرستانها نیز شعبههایی که تحت نظر مرکز فعالیت مینمودند، راهاندازی گردید. کمیته مشترک با 375 پست سازمانی که 111 پست آن متعلق به ساواک و 264 پست دیگر به شهربانی اختصاص یافت، فعالیت خود را آغاز مینماید. اولین رئیس کمیته مشترک سپهبد جعفرقلی صدری[14] رئیس شهربانی وقت و رئیس ستاد آن پرویز ثابتی از مقامات ساواک تعیین میگردد و نمایندگانی از ارتش و ژاندارمری به منظور هماهنگی در این ترکیب قرار میگیرند.
پس از گذشت 95 روز از تشکیل کمیته مشترک، رئیس شهربانی کل کشور سپهبد جعفرقلی صدری که همزمان ریاست کمیته مشترک ضدخرابکاری ساواک و شهربانی را نیز بر عهده داشت، گزارش ویژهای در چهار برگ در خصوص سازمان و احتیاجات کمیته مشترک، مشتمل بر: «1 – چارت تشکیلاتی 2 – پرسنل مورد نیاز 3 – اعتبار لازم جهت خرید خودور 4 – اعتبار لازم جهت خرید کریستال برای دستگاههای بیسیم 5 – اعتبار لازم جهت پرداخت اضافهکار پرسنل شبانهروزی کمیته 6 – اعتبار هزینههای عملیاتی 7 – اعتبار لازم جهت اجاره محل مناسب برای اداره گذرنامه و جابجایی آن و گسترش کمیته 8 – اعتبار جهت مخارج بنزین، تعمیر اتومبیلها و تهیه غذا» تنظیم، و در «شرفیابی حضوری» به شاه ارائه کرد که در تاریخ 11/2/51 یعنی یک روز بعد، دستور شاه، کتباً به رئیس کمیته ابلاغ گردید. [15]
اینک اصل گزارش: «... در اجرای اوامر صادره کمیته مشترک ضدخرابکاری متشکل از عوامل ساواک و شهربانی کل کشور از تاریخ 4/11/50 در محل شهربانی کل کشور تشکیل گردیده که اقدامات و فعالیتهای آن در زمینه دستگیری و قلع و قمع گروههای خرابکار مستمراً از عرض گذشته است. در کمیته حدود 65 نفر از کارمندان ساواک و حدود 200 نفر از افسران، درجهداران و پاسبانان شهربانی کل کشور انجام وظیفه مینمایند و کمیته به وسیله اطلاعاتی که اکیپهای تجسس کمیته رأساً کسب مینمایند و با اخبار و اطلاعاتی که از طرف ساواک، اداره اطلاعات شهربانی کل کشور، پلیس تهران و سایر مراجع دریافت میدارد، به فعالیت خود ادامه میدهد. اکنون که مقرر است کمیته کماکان به وظایف محوله بپردازد، با توجه به تجاربی که طی سه ماه گذشته به دست آمده و احتیاجاتی که احساس شده سازمان جدیدی برای کمیته در نظر گرفته شده که نمودار آن به ضمیمه از عرض میگذرد و مجموع پرسنل مورد نیاز کمیته که در نمودار مشخص شده 375 نفر خواهد بود که 111 نفر آنها از ساواک و 264 نفر آنها از شهربانی تأمین میشوند.»[16]
جعفرقلی صدری در اعترافات خود میگوید: «... پس از چند روز مأموری جلوی کلانتری قلهک کشته شد و سپهبد فرسیو را ترور کردند و در همین زمان، واقعه سیاهکل اتفاق افتاد. ساواک و ژاندارمری رفتند و آنها را کشتند و بازماندگان گروه سیاهکل متواری شدند. این گروه در تهران شروع به سرقت از بانکها و تخریب کردند. شاه ما را احضار کرد. مقام امنیتی در حضور شاه گفت :ما به تنهایی نمیتوانیم کاری بکنیم. در این شورا که تشکیل شده بود، ازهاری، اویسی، بنده و پالیزبان شرکت داشتیم. پس از مدتی مذاکره، تصمیم گرفته شد، یک اجتماع سازمان نظامی تشکیل شود. ثابتی از طرف ساواک، سپهبد جعفری از طرف شهربانی و سپهبد محققی از طرف ژاندارمری، اعضای این تشکیلات شدند.
سرلشکر فرزانه که در آن زمان رئیس آگاهی بود، رئیس اطلاعات شهربانی شد. شاه گفت که باید این اجتماع تشکیل شود و شما هر کس را که گرفتید باید تحویل ساواک بدهید. ولی آقای ثابتی هر کس را میگرفت، خودش به تنهایی عمل میکرد. من ناراحت شدم و با او همکاری نکردم و گفتم که ساواک شش هزار عضو فقط در تهران دارد، خودش به تنهایی عمل کند. شبی در چهار نقطه تهران بمبگذاری شد. فردا هویدا تلفن کرد که باید بیایید جلسه. فردوست و هدایتی هم آنجا بودند. جلسه تشکیل شد و هویدا گفت که شاه از این بابت ناراحت است، شما چرا همکاری نمیکنید. ما میدانستیم که بمبها را ساواک منفجر میکند تا وانمود نماید که در شهر خرابکاری میشود و باید همه نیروهای انتظامی با ساواک همکاری کنند. شخصی به نام جهان شب ژرفی که بمبساز ساواک بود و بمبها را میساخت، خود در حادثه بمبگذاری کشته شد و این واقعیت را که ساواک عامل بمبگذاری بود، ثابت میکند. من حاضر شدم دو افسر و 30 پاسبان در اختیار کمیته بگذارم و همین کار را هم کردم؛ اما باز متوجه شدیم که ثابتی به تنهایی عمل میکند و خودش با افرادش به خانهای در نیروی هوایی حمله کرده و چند نفر را کشته و دستگیر کرده، ما ناچار تصمیم گرفتیم از کارهای او و مکالمات تلفنیاش اطلاعاتی حاصل کنیم، من سرهنگ مخفی، افسر اطلاعاتی را احضار کردم و به کمک تلفن چی شهربانی، از داخل دیوار سیمی به تلفن ثابتی کشیدیم و از مکالماتش نوار برداشتیم. در آن نوار ثابتی از مردم، زمین و پول و فرش می خواست. من آن نوار را پیاده کردم و به شاه دادم. شاه وقتی ماجرا را فهمید، گفت: او چقدر طمع دارد. نوار را به فردوست داد و گفت: تذکراتی به ساواک داده شود. ما دیگر نفهمیدیم که فردوست تذکر داد یا نه؟..»[17]
صدری پس از سقوط پادگان و زندان جمشیدیه و عدهای از زندانیان توسط مردم بازداشت و به مدرسۀ رفاه اعزام شدند،[18] وی پس از بازداشت شدن از تاریخ 16/8/57 از طرف فرمانداری نظامی،[19] دادگاه که با حضور سه تن از قضات دادگستری و آیتالله صادق خلخالی تشکیل شده بود، ابتدا به اتهام سپهبد جعفرقلی صدری رسیدگی کردند،[20] پیش از آن که کیفرخواست دادستانی قرائت شود، آیاتی چند از کلام الله مجید قرائت شد و سپس رئیس دادگاه کیفر خواست را بدین شرح قرائت کرد:
«...جعفر قلی صدری، ۱۸۵ فرزند فرجالله، شماره شناسنامه ۱۴۵۰۶، صادره از اصفهان، رئیس شهربانی کل کشور، سپهبد بازنشسته، دستگیری از زمان حکومت ازهاری، متهم است به فساد در ارض، محاربه با خدا و نایب امام، اقدام و قیام علیه حکومت ملی، قتل و کشتار مردم بیگناه، صدور دستور قتل آزادیخواهان، تشکیل کمیته مشترک ضدخرابکاری، برای سرکوب مجاهدین سیاهکل، متزلزل کردن اساس حکومت ملی و شرعی، صدور اعلامیههای مکرر مبنی بر دستگیری و کشتار آنان که جز آزادی چیزی نمیخواستند، تعقیب مبارزان و کشتار آنان، ریاست بر شهربانی کشور دو سال ( از ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۱(در رژیم استبدادی و کشتار مردم بیگناه.»[21] دادستان بر اساس ماده ۶۱ و ۶۲ قانون مجازات عمومی و قتل و شکنجه و ماده ۱۷۰ قانون مجازات عمومی و مصادره اموال تقاضای حکم عادلانه را دارد. به همراه دو تن دیگر از عوامل رژیم سابق سرگرد ناصر قوامی (معاون کلانتری ۱۳ تهران (بازار)، سروان ژیان پناه، یکی از مدیران زندان قصر - (مدیر بند سیاسی - و معاون سرهنگ زمانی) محاکمه گردیدند. [22] وی سرانجام وی پس از محاکمه در دادگاه انقلاب اسلامی به اعدام محکوم شد و حکم صادره در مورد وی به اجرا درآمد.[23]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان