دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

سید یونس موسوی اردبیلی

سید یونس موسوی اردبیلی
سید یونس موسوی اردبیلی

سید یونس اردبیلى

(1293ـ1377هـ .ق)

عنوان مقاله: فقیه مبارز

نویسنده: غلامرضا گلى زواره

خانواده و ولادت

سید على موسوى اردبیلى از علماى بزرگ اردبیل بود و فرزندش سید فتحعلى (میر فتحعلى) علاوه بر مقامات علمى در عرفان عملى به درجات عالى رسید. به نوشته آقا بزرگ تهرانى دستورالعملى عرفانى نگاشت و در اختیار شیخ مرتضى انصارى نهاد. این نگاشته نزد نواده اش سید نگاهدارى مى شد.[1] فرزند این عارف و فقیه، سید محمد تقى موسوى، که به عنوان صاحب کمالات معنوى و مرجعى بزرگ معرفى شده است، در سال 1293هـ .ق داراى فرزندى گردید که وى را «یونس» نامید. سید یونس با چنین زمینه اى ارزشمند و با روشهاى اخلاقى پدر پارسایش به سجایاى معنوى و معارف قرآنى و روایى علاقه مند شد و به سرعت طریق معرفت را پیمود. او در سنین کودکى و نوجوانى مقدمات زبان و ادبیات فارسى و عربى و برخى آثار زیربنایى در علوم اسلامى را نزد پدر و برخى اساتید حوزه اردبیل آموخت. در این دوره سرعت فراگیرى و تیزهوشى ویژه اش استادان و خانواده را دچار شگفتى ساخته بود.[2]

عزیمت به زنجان

گرچه شخصیتهایى چون ابراهیم اردبیلى(متوفاى: 1326)، شیخ احمد اردبیلى (متوفاى: 1350)، آیت الله حاج میر سید صالح اردبیلى(متوفاى: 1319)، آقا میرزا عبدالله مجتهد(متوفاى: 1334) و تنى چند از فرزانگان و فقیهان دیگر، ضمن گرمى بخشیدن به حوزه اردبیل در عرصه هاى سیاسى و اجتماعى نیز فعال بودند و سید یونس نوجوان جرعه نوش، اندیشه برخى از این نامداران بود آوازه حوزه پربار زنجان همراه با جوشش علمى دانشورانى که در علوم عقلى و نقلى نامور بودند و غالباً در نجف اشرف از محضر میرزاى مجدد شیرازى و شیخ انصارى بهره مند گشته بودند، سید یونس را به این سامان کشانید. وى در مدت دو سالى که در زنجان اقامت گزید، از حوزه درسى این مشاهیر سود برد.

1 ـ ملاّ قربانعلى زنجانى: سید یونس از سال 1316 تا 1318هـ .ق در محضر وى به فراگیرى فقه و اصول روى آورد. وى از مراجع تقلید به شمار مى رفت و اکثر شیعیان قفقاز، آذربایجان، زنجان، همدان و غیره، بعد از ارتحال میرزا محمد حسن شیرازى از وى تقلید مى کردند. قدرت معنوى، اجراى قاطعانه حدود و قضاوت ماهرانه از ویژگیهاى او بود. در ماجراى مشروطه، خواهان نظام مشروعه شد و قیام وى در سال 1327هـ .ق به دست یپرم خان ارمنى، سردار اسعد بختیارى و چند مستشار نظامى خارجى در زنجان شکست خورد و او را در حالى که حدود صد سال داشت، به کاظمین تبعید کردند و در آنجا به طرز مشکوکى رحلت کرد.

سید یونس در مکتب چنین شخصیت مبارزى رشد کرد. حافظه قوى استاد در طرح مباحث فقهى و تبیین دقایق دانش اصول نیز در شکوفایى این جوان تأثیر بسیار داشت.[3]

2 ـ ملاّ سبز على: وى از مراجع عصر خود بود و فقه و اصول تدریس مى کرد. سید یونس براى مدت کوتاه در محفل وى حضور یافت و در این مجلس با سید محمود نظام الدین حسینى زنجانى (متولد: 1303هـ .ق) مأنوس و مألوف گردید.[4] ملا سبز على در مبارزات آخوند ملا قربانعلى زنجانى از حامیان قوى وى به شمار مى رفت.

3 ـ میرزا مجید حکمى زنجانى: این حکیم الهى در تهران از محضر میرزا محمد حسن آشتیانى، حکیم میرزا ابوالحسن جلوه و ملا على نورى سود برد[5] و آنگاه به زنجان بازگشت و شروع به تدریس، تبلیغ و ارشاد مردم کرد. سید یونس همراه شیخ فضل الله زنجانى و میرزا اسدالله زنجانى، حکمت و کلام را از محضر این فیلسوف وارسته فراگرفت.[6]

مهاجرت به عتبات عراق

سید یونس که مقدمات، سطح و مقدارى از خارج حوزه را در اردبیل و زنجان فراگرفته بود، به سال 1318 راهى عراق شد و از پرتو پر فروغ علماى آن دیار بهره مند شد. اساتید وى عبارت اند از:

1 ـ ملا فتح الله اصفهانى: سید یونس در مدت 30 سال اقامت در نجف غالب ایام خوشه چین خرمن اندیشه و معرفت شیخ الشریعة اصفهانىبود و دروس عالى فقه و اصول، رجال و درایه، تفسیر و علوم قرآن، فلسفه و کلام را در مکتب وى آموخت. در درس ویژه او که فتواها و نظرات گوناگون فقهى بررسى مى گردید، نیز حضور مى یافت و از موعظه هاى ارزنده استاد در روزهاى جمعه بى نصیب نمى ماند. مهم تر اینکه مبارزه با استبداد و سلطه گرى را از وى یاد گرفت و او را در ستیز با استبداد و یورش فرهنگى رضاخان اسوه خود قرار داد.[7]

2 ـ فاضل شربیانى: سید یونس سالها از فروغ اندیشه این مرجع عالى قدر در اصول، فقه، تفسیر، حدیث و علم رجال استفاده کرد. وى داراى فکرى روشن، حافظه اى قوى و قلبى پاک بود و در علم اصول ابتکار ویژه اى داشت. او از برجسته ترین شاگردان شیخ انصارى است.[8]

3 ـ سید محمد کاظم یزدى: سید یونس حدود 20 سال در خدمت وى به شکوفایى اندیشه خویش پرداخت و مسئولیت در برابر جامعه اسلامى را در مکتب وى به خوبى آموخت.[9]

4 ـ آخوند خراسانى: چهارده سال به درس وى حاضر شد و با کثیرى از مشاهیر از جمله فرزند آخوند خراسانى، (شیخ محمد آقا زاده) آشنا شد که در قیام گوهرشاد هم رزم و هم بند مرحوم اردبیلى بود.[10] سید یونس اردبیلى ضمن تحصیل در نجف، تا سال 1346 هـ .ق به تدریس فقه، اصول، مباحث کلامى و غیره در آن شهر پرداخت.[11]

به سوى کربلا

در اواخر اقامت در عتبات، عازم کربلا شد. آن موقع میرزا محمد تقى شیرازى حوزه درسى خویش را به کربلا انتقال داده بود. سید یونس جرعه نوش چشمه اندیشه وى شد و مدتى بعد میرزا وى را به سرپرستى حوزه نجف منصوب کرد و این مدیریت تا پایان اقامت وى در عراق استمرار یافت. موضع گیرى میرزاى شیرازى در برابر استعمار انگلستان در انقلاب عراق کلاس درس دیگرى براى سید یونس بود، به گونه اى که این ویژگى را در تلاشهاى مبارزاتى خود به نمایش گذاشت.[12]

بازگشت به ایران

ادامه فعالیت در عراق به دلیل بیمارى چشم، براى او با مشقت همراه بود، از این رو در سال 1346 هـ .ق به اردبیل بازگشت و در مدت هفت سال اقامت در این سامان به تدریس فقه و اصول، اقامه جماعت و رسیدگى به امور شرعى و مسائل اجتماعى مردم روى آورد. او براى ساماندهى به مسائل فرهنگى، تقویت هویت مذهبى و احیاى ارزشهاى الهى تمام توان خود را به کار گرفت و فریضه مهم امر به معروف و نهى از منکر را در عمل زنده کرد و در حد مقررات و شرایط و مقتضیات زمان، زمینه هاى لازم را براى احیاى آن فراهم ساخت. او که بزرگ ترین مانع براى اجراى قوانین و ضوابط اسلامى را رژیم پهلوى مى دید، اولویت نخست خود را به ستیز با ستم رضاخانى اختصاص داد و چون حکومت پهلوى نظام قضایى را متمرکز و از مشى اسلامى جدا ساخته بود، حاضر نشد تحت حکومت سلطان ستم به حل و فصل دعاوى بپردازد. با این همه فضایل در حل مشکلات اجتماعى و سیاسى مردم این دیار و حتى آذربایجان کوشا بود. وى با توجه به شرایط آشفته و اختناق شدید رژیم پهلوى هرگونه حرکتى را باید با احتیاط انجام مى داد[13] وگرنه گرفتار سرنوشتى چون آیت الله مدرس و آقا نجفى اصفهانى مى شد. در عین حال زنگ خطر اسلام ستیزى و هویت زدایى از امت مسلمان موجب شد با شهامتى ویژه به میدان سیاسى و اجتماعى بیاید و همگام با علماى دیگر توطئه هاى خطرناک ضد دیانت را خنثى سازد. مخالفت با تجاوزهاى سیاسى - نظامى آشکار روس ها در قلمرو آذربایجان که تحت پوشش تشکیل حزب، با دستیارى عوامل محلى و سردمدارى فردى قفقازى و تبعه روس (باقراوف) انجام گرفت از جمله مجاهدتهاى این مرد بزرگ است.[14]

فریاد اعتراض

بعد از آنکه دو مرجع بلندپایه سید ابوالحسن انگجى و میرزا صادق آقا تبریزى درباره تغییر لباس و بر سر گذاشتن کلاه شاپو و وقایع وقاحت آمیز شیراز اعتراض کردند و قیام تحت رهبرى روحانیون سرکوب گردید، آیت الله میرزا صادق به سنندج و آیت الله انگجى به سمنان تبعید شدند، آیت الله سید یونس اردبیلى با هوشیارى به دفاع از این قیام برخاست و گروهى از روحانیون مؤثر در این نهضت را که در اردبیل تبعید شده و یا در آن حدود متوارى و مخفى بودند، مورد حمایت شدید قرار داد و ضمن میزبانى آنان ماهیت ضد دینى رضاخان را افشا کرد و با اقدامات وقیحانه اش به مقابله برخاست. وى درقیام آذربایجان نقش مؤثر و در عین حال پنهانى داشت، لذا حتى زادگاهش براى وى منطقه اى امن نبود. ازاین رو تصمیم گرفت اردبیل را به قصد اقامت در مشهد مقدس ترک گوید.[15]

خانه پایدارى

آیت الله سید یونس اردبیلى در سال 1314هـ .ش به مشهد مقدس رفت.[16] در آنجا هم تصمیم گرفت همراه با علماى متعهد خراسان براى دفاع از شئونات مذهبى مقاومت کند. براین اساس در شرایطى که اختناق به اوج خود رسیده و تهاجم به ارزشهاى معنوى گسترش یافته بود، نخستین قیام شکوهمند شیعیان برضد نظام رضاخان در خانه وى شکل گرفت و شعله هایش در مسجد گوهرشاد فروزان گردید. آرى! مراجع و علمایى چون آیات حاج آقا حسین قمى، محمد آقازاده (فرزند آخوند خراسانى)، هاشم قزوینى، سید عبدالله شیرازى، سید على اکبر خویى، سید على سیستانى و... در بیت وى گرد آمدند و جلسه هاى فراوانى با حضور تأثیرگذار این مرد الهى ترتیب داده شد تا خط مبارزه ترسیم گردید. در این جلسات آیت الله سید یونس اردبیلى، آقا زاده و حاج آقا حسین قمى به دلیل اعتبار علمى، نفوذ مردمى و عنوان مرجعیتى، محور و منشأ تصمیم گیریهاى مهم بودند.[17]

چکیده بحث هاى مطرح شده در منزل وى بر این محور بود که موضوع تغییر لباس به کشف حجاب کشیده خواهد شد و باید از این نقشه شوم به شدت جلوگیرى کرد.[18] آنان به دلیل موقعیت مهم مشهد و احساسات پاک مذهبى مردم، تشخیص دادند که این مکان براى ادامه مبارزات از زمینه مساعدى برخورداد است. از این رو توافق کردند که جلسات مستمرى منعقد نمایند و بالاخره در برابر فاجعه هولناک کشف حجاب دست به اقدامى همگانى بزنند.[19]

علما و روحانیون برجسته مشهد قبلا با مخابره تلگرافهاى شدیداللحنى مراتب خشم خود از این اقدام ضد ارزشى را ابراز داشته بودند. خشم مردم هم از اهانت به مقدسات به اوج رسیده بود، لذا علمایى که در منزل سید یونس اردبیلى اجتماع کرده بودند، ابتدا طى اطلاعیه اى مردم را نسبت به انحراف رژیم از مسیر اسلام آگاه نمودند و پس از مساعد شدن زمینه، اهالى را به تحصّن در مسجد گوهرشاد فراخواندند.

از سوى دیگر روحانیان طى جلسه اى ویژه در منزل آیت الله اردبیلى تصمیم گرفتند آیت الله حاج آقا حسین قمى به عنوان اعتراض به اقدامات رضاخان به تهران برود و با وى گفتوگو نماید. بعد از سفر وى به تهران، وقتى به تهران رسید منزلش در محاصره نیروهاى نظامى قرار گرفت. خبر بازداشتش فضاى مشهد را دچار هیجان نگران کننده اى ساخت. علما در منزل آیت الله سید یونس اردبیلى اجتماع و با هم مشورت کردند و به این نتیجه رسیدند که تلگرافى به رضاخان مخابره کنند و او را از اقدامات ضد دینى و فشار بر روحانیان بازدارند. این تلگراف با امضاى هشت تن از علماى متعهد به تهران ارسال شداما رضاخان نه تنها به این تقاضا توجهى نکرد،بلکه بعدها امضا کنندگان را دستگیر و تحت شدیدترین فشارها زندانى کرد.[20]

از طرفى ازدحام مردم در منزل آیت الله اردبیلى به حدى رسید که آنان ناگزیر شدند به مسجد گوهرشاد بروند. طى چند شبانه روز حضور مردم در گوهرشاد، گویندگان مذهبى سخنرانیهاى مبسوطى ایراد و مردم را براى مقابله با جنایات رضاخان تهییج و با قرائت قطعنامه هایى در حضور آیت الله سید یونس اردبیلى و... وظیفه مردم را در برابر خودکامگى رضاخان اعلام مى کردند.[21]

صبح روز شنبه قواى نظامى مسجد گوهرشاد را محاصره و از پیوستن سایر مردم به متحصنین جلوگیرى کردنداما با یورش مردم بیرون صحن، براى آمدن به داخل مسجد، درگیرى آغاز و عده اى کشته و مجروح شدند. آیت الله سید یونس اردبیلى به همراه هفت نفر دیگر از مجتهدین و بزرگان حوزه علمیه مشهد تلگرافى خطاب به شاه ارسال داشتند. رضاشاه به مأموران نظامى دستور داد تا صبح فردا مردم را متفرق کنند. سرانجام حمله نیروهاى رضاخان حوالى اذان صبح روز یکشنبه آغاز شد و حدود دو ساعت به طول انجامید. مى گویند حدود 1000 تا 2000 نفر در این حادثه در خون خویش غلتیدند و کامیونهاى بزرگ پیکر کشته ها و زخمى ها را به خارج شهر بردند و در گودال هاى بزرگى دفن کردند.[22]

دستگیرى و حبس

پس از این واقعه، تعدادى از جمله آیت الله اردبیلى دستگیر و پس از 5 یا 6 روز بازجویى به تهران فرستاده شدند. آیت الله سید عبدالله شیرازى مى گوید:

صبح از تهران تلگرام آمد که هشت نفر از علما را بگیرند و به مرکز بفرستند، یکى از آن ها بنده و دیگر آیت الله سید یونس اردبیلى بود، همان افرادى که تلگراف به رضاخان را امضا کرده بودند. اول علما را به کلانترى مشهد انتقال دادند و چون خود را معرفى کردند، از هرکدام پرسیدند چرا آن تلگراف را تایید نموده بودند، بازجویى ها با لحنى بد و توهین آمیز ادامه یافت. ایشان مى افزاید مرا به دژبانى رسانیدند و به اتاقى وارد نمودند. مأمورى وارد اتاق شد و مرا به طبقه بالا برد و درب اتاقى را باز نمود و من داخل آن شدم دیدم همه آقایانى که در قیام اخیر علیه رژیم ظالمانه رضاخان شرکت داشتند و امضا کننده تلگرافى که به او مخابره نموده بودیم، حضور دارند. آقایان مشغول صرف نهار بودند. به آنان گفتم غذاى دستگاه ستم را چگونه مى شود خورد؟ مرحوم سید یونس اردبیلى گفت: من هم در این فکر بودم که نباید از اموال دولت ظلم چیزى مصرف کنیم... علما هشت شبانه روز آنجا بودند و مدام صداى زدن و شکنجه افراد و فریاد شدید آنان، ایشان را آزرده مى ساخت. در یکى از همین روزها مأموران به سراغشان آمدند و در حالى که گروهى نیروى نظامى مسلّح آنان را احاطه نموده بودند به مقصدى که از نظرشان مجهول بود، توسط اتوبوسى حرکت داده شدند. از شهرهایى که عبور مى کردند، هیچ جا توقفى نمى نمودند. چون به تهران رسیدند، یکسره آنان را به توقیفگاه بردند که ساعاتى آنجا بسر مى بردند.[23]

آیت الله سید عبدالله شیرازى و آیت الله سید یونس اردبیلى به میدان توپخانه انتقال داده شدند، اتاق هایى با درب هاى فلزى در آنجا بود که آنان را داخل یکى از این اتاق ها نموده، درب را بستند و رفتند. سلول بسیار تنگ، تاریک و گرمى که به دلیل نداشتن منفذ، حال آدمى را منقلب مى نمود پس از لحظاتى کوتاه رئیس مجلس وارد گردید و سلام نمود، از او خواسته شد که منفذى براى این سلولها ترتیب دهد. او امتناع کرد و گفت وضعى که به وجود آمده نه کار من است و نه کار بالاتر از من. دعا کنید خداى متعال اصل کارها را حل کند. از خدا بخواهید پهلوى اهل شود. ما فقط مأموریم و وظیفه داشتم درب را بگشایم و اوضاع را بنگرم، ولى چون شما علماى بزرگ شهرها هستید، آمدم خدمتتان. وى این را گفت و درب را بست و رفت. سید یونس و سید عبدالله شیرازى شبها و روزها را در چنین فضایى تنگ و تاریک و خفقان زا مى گذرانیدند در حالى که از احوال دیگر علماى همراه خویش اطلاعى نداشتند. رئیس تأمینات گفت:

«قرار بود امروز از دربار بیایند و آقایان را آزاد کنند ولى به دلیل گزارش هاى منفى رئیس نظمیه جدید، در آزادى شماها تأخیر پیش آمد تا او این کلمات را گفت، آیت الله سید یونس اردبیلى با خشم و غضب سر خویش را تکان داد و گفت: چه مى گویى؟ راپورت تازه دادند، مگر ما چه چیزى را انکار کرده ایم. گفتند تلگرام کردید، گفتیم: بله گفتید چند مرتبه اجتماع نمودید؟ جواب دادیم و واقعیت را گفتیم. ما از حبس خوفى نداریم هرچقدر طول بکشد. نه از شخص شاه مى ترسیم و نه از کس دیگر هراس داریم. خیال کردید که چه؟ حبس علما یک روز یا ده روز است. چه تصور کردید؟ ما از حبس نمى ترسیم ولى روش برخورد این گونه نیست که شما پیش گرفته اید، الآن من دویست نفر کارگزار جمع آورى زکات در اطراف اردبیل دارم. وقتى آیت الله سید یونس اردبیلى این سخنان را بر زبان مى آورد تمام اعضاى هیأت امنیتى در حالى که دچار هراس و رعب شده بودند، سراسر در سکوتى وحشتناک، به آنچه وى مى گفت، گوش مى کردند. غروب که فرارسید، گفتند که علما بروند داخل سلول، در این حال یکى از مسئولین زندان خطاب به آیت الله سید عبدالله شیرازى گفت: بیانات آیت الله اردبیلى درست است، همه مى دانند که شماها نمره اول علماى بلادید و حبس شما هم طولانى نخواهد شد اما بدانید که این مقاومت روحانیون، شاه را دیوانه کرده است.»[24]

دستگیرى علما و زندانى کردن آنان به مدت پنج ماه، موج وسیعى از خشم مسلمانان - حتى در هند و پاکستان و... - پدید آورد و روحیه اى تازه در مردم متدیّن دمید. شیعیان و علماى هند، خصوصاً لکنهو، طى اجتماعات گسترده اى نفرت خود را ابراز داشتند و با احضار کاردار و سرکنسول ایران هشدار دادند که اگر براى آزادى آقایان اقدام نشود، حکم به تکفیر رضاشاه خواهند داد. رضاخان درپى این تهدید فوراً آنان را آزاد کرد.[25] آیت الله سید یونس اردبیلى در اواخر سال 1314هـ .ش از زندان آزاد و به اجبار راهى اردبیل شد و حدود شش سال در این شهر زیست، تا اینکه در شهریور 1320هـ .ش بر اثر حوادث جنگ جهانى دوم و اشغال ایران بار دیگر به مشهد مقدس بازگشت.[26]

دستآورد مبارزات

امام خمینى بارها شخصیت ممتاز این مجتهد را ستود و وى را در زمره مراجع مبارز اخیر شیعه و مایه افتخار معرفى کرد. در فرازى از بیانات امام آمده است:

«قیام خراسان را کى کرد؟ علماى خراسان، مرحوم آمیرزا یونس و مرحوم آقازاده و امثال این ها... .[27] یک نهضت، نهضت علماى خراسان بود. مرحوم آقازاده و مرحوم آسید یونس، سایر علماى آن وقت، همه را گرفتند و آوردند در حبس در تهران. من خودم مرحوم آمیرزا محمد آقازاده (رضوان الله علیه) را دیدم که یک جایى نشسته بود بدون عمامه،...تحت مراقبت بود... .[28] در این مدت که خودمان مشاهده کرده ایم قیام هایى از این طبقه (روحانیت و علماى شیعه) دیده ایم در مقابل رضاشاه، آنوقت که آمد کودتا کرد... قیامى که از خراسان شد که همه علماى خراسان را که قیام کرده بودند گرفتند و بردند در زندان مثل مرحوم آسید یونس و... دیگران و...»[29]

نورى در تاریکى

در سال 1354هـ .ق (1314هـ .ش) به دنبال مبارزات علماى مشهد با حکومت پهلوى حوزه علمیه مشهد مانند دیگر مراکز علوم دینى ایران و از جهاتى شدیدتر از همه، مورد تهاجم قرار گرفت و به رکود گرایید و پس از حادثه مسجد گوهرشاد تعطیل شد و مدارس معروف آن به تصرف ادارات دولتى، معارف و اوقاف درآمد. تنها در مدرسه سلیمان خان تعدادى معدود محصّل علوم دینى سکونت داشتند. آیت الله سید یونس اردبیلى در این شرایط آشفته به مشهد آمد تا به حوزه هاى علمیه رونق دوباره ببخشد. وى پس از شهریور 1320هـ .ش (1360هـ .ق) که با تغییرات عمده در دستگاه حکومت، فشار بر مظاهر دینى و روحانى برداشته شد، به همراه دو عالم بزرگ (مرتضى آشتیانى و آقا میرزا مهدى اصفهانى) زعامت حوزه را به دست گرفت و به بازسازى آن پرداخت. در مکتب وى کثیرى از مشاهیر پرورش یافتند که به نام برخى از آن ها اشاره مى شود:[30]

1 ـ کاظم مدیر شانه چى: از برجسته ترین علماى حدیث شناسى، نقد و تاریخ حدیث است. وى آنچه را که در حوزه هاى علمیه آموخته است، در دانشگاه ها به زبان ساده در اختیار مشتاقان نهاده است. وى پس از تحصیلات مقدماتى و سطح، مدتى در محضر آیت الله سید یونس اردبیلى درس خارج خواند.[31]

2 ـ محمد واعظ زاده خراسانى: او دروس خارج را غالباً از حاج شیخ هاشم قزوینى، آیت الله یونس اردبیلى و میرزا احمد کفایى بهره برد.[32] از چهره هاى برجسته حوزه و دانشگاه و از روحانیون مؤثر در شکل گیرى انقلاب اسلامى است. وى آیت الله یونس اردبیلى را به عنوان مدرس دروس عالى فقه و اصول معرفى مى کند.[33]

3 ـ دکتر سید جواد مصطفوى: وى توانایى علمى خود را در بازشناسى چهره ائمه و شناخت نهج البلاغه قرار داد.[34]

4 ـ ابراهیم سلطانى گل شیخى (1368 - 1284 هـ .ش): تحصیلات مقدماتى را در زادگاهش فریمان فراگرفت. در پانزده سالگى به مشهد مهاجرت کرد. در ارتباط با قیام گوهرشاد تحت تعقیب قرار گرفت. براى ادامه تحصیل به عتبات عراق رفت, ولى به شهر مقدس مشهد بازگشت و از محضر استادانى چون آقا سید یونس اردبیلى، شیخ مجتبى قزوینى، مرحوم مدرس یزدى و آیت الله میلانى بهره مند شد.[35]

5 ـ آیت الله میرزا حسین واعظ (1374 - 1292هـ .ش): متولد شهر تبریز است. در 18 سالگى و پس از پایان مقدمات، به مشهد آمد و در حوزه درسى آیات برجسته شیخ هاشم قزوینى و سید یونس اردبیلى، میرزا مهدى اصفهانى و حاج سید جواد خامنه اى حضور یافت و در مسجد ملاّ حیدر مشهد اقامه جماعت کرد. او از مدافعان سرسخت انقلاب و رهبرى امام خمینى (ره) بود و زندگى ساده اى را براى خویش برگزید.[36]

6 ـ محمد على علمى اردبیلى (1366 - 1288هـ.ش): مقدمات و سطوح را در اردبیل خدمت میرزا ابراهیم کلانتر و میرزا طاهر اردبیلى آموخت. سطوح عالى را در محضر میرزا على اکبر مجتهد اردبیلى فراگرفت و در سن بیست سالگى به مشهد آمد و حوزه درسى سید یونس اردبیلى را مغتنم شمرد. بعد از وقایع گوهرشاد به قم آمد و از درس آیت الله حائرى و سید محمد حجت کوه کمرى استفاده کرد. در سال 1322هـ .ش به نجف رفت و مدت بیست سال در حوزه این شهر نزد مشاهیر فقها و مراجع دروس خود را تکمیل کرد و با گرفتن اجازه اجتهاد از آیت الله سید ابوالحسن اصفهانى به ایران آمد و در آغاز به اردبیل رفت و سپس به توصیه آیت الله میلانى در مدرسه میرزا جعفر مشهد به تدریس پرداخت.[37]

7 ـ جعفر زاهدى (1419-1335هـ .ق): از استادان دانشکده الهیات و معارف اسلامى مشهد مى باشد که خارج فقه و اصول را از آیات گرام حاج میرزا احمد کفایى، سید یونس اردبیلى، میرزا مهدى آشتیانى، شیخ محمد رضا کلباسى و آیت الله میلانى آموخت. از سال 1356هـ .ق در مدرسه نواب و خیرات خان مشهد به تدریس ادبیات، فقه، اصول، تفسیر و حکمت پرداخت، آنگاه به حکمت و فلسفه روى آورد و شرح منظومه و شرح اشارات درس مى گفت. در فلسفه، شاگرد شیخ مجتبى قزوینى و شیخ سیف الله ایسى بود.[38]

مقامات علمى و معنوى

سید یونس اردبیلى از مراجع تقلید درجه اول و مشهور عصر خود به شمار مى رفت و جمع کثیرى از مردم در خراسان، آذربایجان، اردبیل و نواحى غربى و مرکزى ایران، از وى تقلید مى کردند. او در عتبات عراق چنان مقامى به دست آورد که آیت الله میرزا محمد تقى شیرازى وى را در میان شاگردان متعددش مورد توجه خاصى قرار داد و مسئولیت حوزه نجف را به وى سپرد. امام خمینى(قدس سره) در مقام بحث و درس و نقد علمى و بررسى آراى فقها و ارزیابى فتاوى، از وى با تجلیل یاد کرده است.[39] محمد شریف رازى از او به عنوان سید فقیهان و مجتهدان، عالم جلیل و مرجع بزرگ معاصر نام مى برد.[40]خطیب مشهور محمد تقى فلسفى[41] و على دوانى نیز تلاشهاى علمى، فکرى، فرهنگى و سیاسى او را ستوده اند.[42] در دائرة المعارف تشیع نیز از این فقیه پرآوازه به عنوان مرجع مشهور تقلید و مسلط به علوم عقلى و نقلى و مدرس برجسته یاد شده است.[43] یکى از شاگردانش یادآور مى شود:

سید یونس اردبیلى وقتى به مشهد آمد خارج رسائل تدریس مى نمود، مرجع تقلید شد و شهریه اى هم پرداخت مى نمود. دستگاه ستم با نیرنگ و نقشه مى خواست ایشان را در برابر آیت الله بروجردى قرار دهد که این مرد زاهد و وارسته چنین توطئه اى را خنثى نمود. مردى مخلص، صریح و شجاع بود. یک نوبت که او را به ملاقات شاه در حرم امام رضا(علیه السلام) برده بودند. با استوارى و بدون هراس به شاه گفت: چرا نماز نمى خوانى؟ و همانجا او را وادار نمود تا این فریضه الهى را به جاى آورد. وى مى افزاید یک بار از آیت الله بروجردى پرسیدم: اعلم علماى مشهد کیست؟ که نام سید یونس اردبیلى را بردند و گفتند ظاهراً او اعلم است.[44]

ابوالفضل شکورى مى نویسد:

آیت الله یونس اردبیلى از اسوه هاى زهد، تقوا، ایمان، جهاد و مبارزه بود که افکار و عقایدش کاملا قابل مطالعه و بررسى است. آن بزرگوار بااینکه در فتوا و عمل احتیاط فراوان مى نمود در برخى مسائل مستحدثه و نوظهور فتاوى نادر و جالب داشته است.[45] وى به نقل برخى کتب تراجم متذکر مى گردد: آیت الله اردبیلى از مراجع بسیار متعصب و غیور زمان ما به شمار مى رفت و در امر به معروف و نهى از منکر مسامحه و کوتاهى نمى نمود و مردمان غرب و شمال شرقى، تهران و نقاط دیگر از وى تقلید مى نمودند.[46]

صدرالاشراف نوشته است:

زمانى فقیران مشهد حتى قدرت خرید نان نداشتند لذا در مسجد گوهرشاد مجلسى براى گرفتن اعانه از متموّلین منعقد گردید و بعد از بیاناتى، آیت الله سید یونس اردبیلى و میرزا احمد کفایى کاغذ و قلم بدست گرفته و از حاضرین طلب کمک نمودند و در آن مجلس به پول آن زمان حدود سى و پنج هزار تومان جمع آورى کردند. چون در آن ایام برنج زیاد بود و قیمت مناسبى داشت در چند محل شهر دم پخت برنج با روغن و گوشت کافى تهیه شد و هر روز به فقراى بى بضاعت نفرى یک کیلو مجانى و به کسبه مستمند از قرار یک کیلو سه ریال داده شد و تا وقتى جو در آن سال بدست آمد این عمل جمعیت زیادى را از مرگ نجات داد.[47]

آثار

الف ـ آثار چاپ شده

1 ـ رساله عملیه توضیح المسائل با عنوان «وجیزة المسائل».

2 ـ فروعات علم اجمالى در اصول فقه.

3 ـ معتقدات قامر در اصول دین و مباحث کلامى.

ب ـ آثار خطى

4 ـ دوره کامل فقه استدلالى.

5 ـ صلوة مسافر.

6 ـ قاعدة لا ضرر.

7 ـ رساله اى در ترتّب.

8 ـ حاشیه بر عروة الوثقى (از سید محمد کاظم یزدى).[48]

به سوى سراى سرور

آیت الله سید یونس اردبیلى در سال 1368هـ. ق به زیارت خانه خدا و مکه رفت و در سال 1376هـ .ق در عتبات عراق، بارگاه ائمه هدى را براى چندمین بار زیارت کرد. او مى خواست سالهاى پایانى عمر خود را در نجف اشرف بماندولى پس از چندى اقامت در این شهر دچار کسالت شد و در بستر بیمارى قرار گرفت. وى براى درمان عازم تهران شد و چند صباحى در جماران مشغول معالجه و استراحت بود. سرانجام در 21 ذیعقده سال 1377هـ .ق در 84 سالگى درگذشت. جنازه اش در میان حزن و اندوه علما و مردم تهران به فرودگاه انتقال داده شد و به مشهد مقدس حمل گردید. در این شهر پس از گردانیدن تابوت حامل پیکر پاکش در حرم رضوى و تشییع جنازه ى شکوهمند، در رواق پایین (دارالسعاده)به خاک سپرده شد.[49]

یادآورى

این شخصیت را نباید با حاج سید یونس فرزند میرمحیى الدین یونسى اردبیلى(متولد1320هـ .ق) یکى گرفت. عالم اخیر از شاگردان آیت الله شاه آبادى، شیخ مهدى مازندرانى، آیت الله حائرى و سید محمد حجت کوه کمرى در قم است. او به مقام مرجعیت رسید و رساله عملیه اى هم دارد.[50]

از خانواده و فرزندان آیت الله اردبیلى اطلاعاتى بدست نیامد. گویا یکى از فرزندان ایشان با حجت الاسلام والمسلمین فلسفى(خطیب معروف) در ارتباط بود و ایشان را براى سخنرانى در مسجد اردبیلی ها دعوت مى کرد.[51]



[1].تاریخ اردبیل و دانشمندان، فخرالدین موسوى اردبیلى، ج 2، ص 171.

[2].سیره صالحان، ابوالفضل شکورى، ص 369-370.

[3].علماء نامدار زنجان در قرن چهاردهم، زین العابدین احمدى زنجانى، ص 19-20, خط سوم در انقلاب مشروطیت ایران، ابوالفضل شکورى، ص 247 سیره صالحان، ص 408, سلطنت علم دولت فقر،منذر،ص 227.

[4].علماء نامدار زنجان، ص 54، گنجینه دانشمندان، ج سوم، ص 61 خط سوم ص 284.

[5].تاریخ زنجان، حاج سید ابراهیم زنجانى موسوى، ص 117.

[6].علماء نامدار زنجان، ص 36 و 53 و 65.

[7].زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، حسن مرسلوند، ج 1، ص 115مکارم الآثار، معلم حبیب آبادى، ج 5، ص 1818-1819.

[8].علماى شیعه از کلینى تا خمینى، جرفادقانى، ص 325, تاریخ علماء خراسان، میرزا عبدالرحمان، ص 246.

[9].براى مطالعه بیشتر: ر.ک.به: اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج 10، ص43, معارف الرجال، حرزالدین، ج 2، ص 326 فقهاى نامدار شیعه، ص 61 مشاهیر مدفون در حرم رضوى، ابراهیم زنگنه، ص 61.

[10].سیره صالحان، ص 410-411 گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازى، ج 3، ص 61خط سوم در انقلاب مشروطه، ص 246.

[11].زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، ج 2، ص 116.

[12]. نقباء البشر، شیخ آقا بزرگ تهرانى، ج 1،ص 263 ریحانة الادب، مدرس تبریزى، ج 4، ص 340, تاریخ علماء خراسان، ص 251، گنجینه دانشمندان، ج 3، ص61.

[13]. سیره صالحان، ص 370ـ371.

[14].همان مأخذ، ص 370.

[15].علماى معاصر، حاج میرزا على واعظ خیابانى، ص 289-290 تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکى، ج 6، ص 281 علما و رژیم رضا شاه، حمید بصیرت منش، ص 398 و 404.

[16].علما و رژیم رضاخان، ص 404 تاریخ بیست ساله ایران، ج 6، ص 281.

[17].سیره صالحان، ص 381-382.

[18]تاریخ بیست ساله ایران، ج1، ص 282.

[19].چهره اى پرفروغ (آیت الله سید عبدالله شیرازى)، ص 78.

[20]. ن. ک. به: حاج آقا حسین قمى قامت قیام، محمد باقر پور امینى، ص 135-105.

[21].چهره اى پرفروغ، ص 8 قیام گوهرشاد، ص 214.

[22].قیام گوهرشاد، سینا واحد، ص 65،145-150 و 231 خاطرات سیاسى بهلول، ص 58، 59، 66، 72 و 74, حدیقه الرضویه، محمد حسن ادیب هروى، ص 274،293،298، علما و رژیم رضاخان، ص 474-470. خاطرات صدرالاشراف، ص 327.

[23].قیام گوهرشاد، ص 51، مجله حوزه، ش 41، ص 30.

[24].چهره اى پر فروغ، ص 87-88.

[25]. همان، ص 90-91.

[26].گنجینه دانشمندان، ج 3، ص 61تاریخ علماء خراسان، بخش ضمیمه به قلم محمد باقر ساعدى، ص 251 سیره صالحان، ص 203.

[27].صحیفه نور، ج 9، ص 30.

[28]. همان، ج 1، ص 261.

[29]. همان، ج 2، ص 328.

[30].گزارشى از سابقه تاریخى و اوضاع کنونى حوزه علمیه مشهد، حضرت آیت الله سید على خامنه اى (مقام معظم رهبرى)، ص 27-29 علما و رژیم رضاخان، ص 481-482.

[31].کیهان فرهنگى، س چهارم، مرداد 1366، ص 5-4.

[32].مکتب تفکیک، محمدرضا حکیمى، ص 334.

[33].مجله حوزه، ش 43-44، ص 201.

[34].کیهان فرهنگى، سال دوم، اسفند 1364، ص 4 میراث ماندگار، ج دوم، ص 180.

[35].مشاهیر مدفون در حرم رضوى، ص 176.

[36]. همان،ص 210.

[37].نگاه حوزه، ش 24، اسفند 1375، ص 5-7.

[38].مشاهیر مدفون در حرم رضوى، ص 404-405.

[39].رساله نوین (امام خمینى)، ترجمه و تدوین عبدالکریم بى آزار شیرازى، ج 2، ص 266.

[40].گنجینه دانشمندان، ج 3، ص 61.

[41] خاطرات و مبارزات فلسفى، ص 86.

[42].نهضت روحانیون ایران، على دوانى، ج 3، ص 164-165.

[43].دائرة المعارف تشیع، ج 2، ص 64.

[44].مجله حوزه، ش 43-44، ص 201.

[45].خط سوم در انقلاب مشروطیت، ص 251.

[46].همان، ص 241.

[47].خاطرات صدرالاشراف، ص 493.

[48].سیره صالحان، ص 412-413، خط سوم...، ص 252مشاهیر مدفون در حرم رضوى، ص 62, دائرة المعارف تشیع، ج 2، ص 64.

[49].مشاهیر مدفون در حرم رضوى، ص 62سیره صالحان، ص 369 خط سوم...، ص 250.

[50].اردبیل درگذر تاریخ، ج 3، ص 365 تاریخ اردبیل، ج 2، ص 372-371 دائرة المعارف تشیع، ج 2، ص 61.

[51].خاطرات و مبارزات فلسفى، ص 159-160.

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

مشخصات فردی

نام سید یونس
نام خانوادگی موسوى اردبیلی
نام پدر سید محمدتقى موسوى، عالم دینى
نام معروف سید یونس اردبیلى
تاریخ تولد (شمسی) 1255
تاریخ تولد (قمری) 1293
مکان تولد ایران،اردبیل
تاریخ فوت (شمسی) 1336
تاریخ فوت (قمری) 1377
مکان فوت ایران،خراسان رضوی،مشهد
مکان دفن ایران،خراسان رضوی،مشهد،حرم امام رضا علیه السلام

تالیفات

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS