دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

صمد صمدیان پور

No image
صمد صمدیان پور

كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، سپهبد صمديان پور، شهيد اندرزگو، رياست شهرباني، 17 شهريور

نویسنده : سيد احمد موسوي

سپهبد صمد صمدیان‌پور فرزند محمدجعفر در سال 1298(ه.ش) در تبریز به دنیا آمد. دوران تحصیل خود را با اخذ دیپلم علمی،‌ گواهینامه دوره عالی پیاده دانشگاه نظامی و گواهینامه دوره کوتاه اطلاعات پشت سر گذارد.

در سال 1317(ه.ش) خدمات دولتی خود را در ارتش آغاز کرد. در فاصله سال‌های 1336- 1337 طی دوره‌ای در دانشگاه جنگ با زبان فرانسه آشنا و در سال 1338 با سمت معاون یکم دفتر ویژه گارد شاهنشاهی، از ساواک به گارد منتقل شد. او از تاریخ 1/12/1339 به آجوادان کل نیروی زمینی رفت و از همان تاریخ مامور خدمت در شهربانی کل کشور شد و مدتی ریاست اداره اطلاعات را به عهده گرفت. طی سال‌های 1341 و 1342 جانشین وقت ریاست شهربانی بود.

در سال 1348 با درجه سرلشکری به عنوان قائم مقام شهربانی کل کشور تعیین و سپس با درجه سپهبدی به ریاست کل شهربانی منصوب گردید و در این سمت تا پیروزی انقلاب اسلامی به سرکوبی مردم مشغول بود. در جریان انقلاب اسلامی وی به انگلستان گریخته و پس از مدتی به علت بیماری درگذشت.[1]

مشروب خواری در ماه محرم و در برابر انظار عمومی

وقاحت و بی‌حرمتی اعضای دولت و مسئولین به حدی بود که یک بار در جریان رژه رسمی نخست‌وزیر هویدا، و اعضای همراه وی مشغول به نوشیدن مشروبات الکلی شدند که باعث ایجاد صحنه‌ای اسفناک همزمان با شروع ایام محرم بودند. طبق گزارش رسمی ساواک در این جریان سرتیپ صمدیان‌پور که به اصرار هویدا از مشروبات استفاده کرده بود، دچار تهوع و کسالت می‌گردد.[2]

در پی انجام اصلاحات در کشور و در کنار برپایی جشن‌های ملی و شاهنشاهی و ترویج فساد از طریق برگزاری جشن‌های هنر، برای مقابله با پوشش زنان به ویژه چادر که گسترش آن در دانشگاه‌ها نیز رژیم را نگران ساخته بود، طرحی ارائه می‌شود که این افراد از بسیاری از خدمات سازمان‌های اجتماعی و آموزشی محروم می‌شدند و از طریق تبلیغات گسترده و در یک جنگ روانی، آنان را به پذیرش وضعیت جدید وادار می‌ساختند. سپهبد صمدیان‌پور در جایگاه رئیس شهربانی تلاش زیادی را در این راه مصروف نمود.[3]

مسئولیت صمدیان‌پور در ارتباط با پرونده اعدام انقلابی منصور

در آستانه دهه چهل، به سبب بروز تحولاتی در جامعه، علاوه بر نیروهایی که از قبل در عرصه سیاست کشور فعال بودند، چند جریان و قشر نیز وارد صحنه سیاسی شدند. یکی از این اقشار، روحانیت بود که تقریبا پس از افول فعالیت‌های سیاسی آیت‌الله کاشانی، دیگر به طور جدی در صحنه سیاست دهه سی کشور حضور نداشتند؛ ولی با روی کار آمدن دولت علی امینی و امیر اسدالله علم، و طرح مسائل جدیدی از سوی دولت‌های آن‌ها که در واقع سناریویی از پیش تعیین شده برای کشور بود، روحانیت با رژیم درگیر شد. علاوه بر روحانیت اقشار دیگری نیز به دلایل مختلفی به فعالیت سیاسی کشیده شدند.

شهید سید علی اندرزگو یکی از ستارگان درخشان تاریخ ایران زمین است که در پیشبرد انقلاب اسلامی ایران نیز نقشی بسزا داشته است. وی از طرفداران فدائیان اسلام و شخص سید نواب صفوی بود. در کمیته اصلی فدائیان اسلام، پس از اخد فتوی از آیت‌الله میلانی، تصمیم بر اعدام انقلابی منصور (نخست وزیر وقت) گرفته شد. که یکی از اعضای انجام دهنده این اقدام انقلابی، شهید اندرزگو بود. به طوری که دستور دستگیری شهید اندرزگو را شاه شخصا صادر نمود.[4]

در جریان پرونده شهید سید علی اندرزگو، صمدیان‌پور به شدت هر چه تمام‌تر فعال بود و برای دستگیری آن مبارز راه حق از هیچ کاری فرو گذار نکرد. این تلاش و کوشش سرتیپ صمدیان‌پور در اسناد ساواک نیز منعکس شده است.[5]

شهربانی همزمان با تحت فشار قرار دادن شدید بستگان اندرزگو به امید یافتن محل اختفای وی، دست به اقدام گسترده دیگری زد. سرتیپ صمدیان‌پور رئیس وقت اطلاعات شهربانی کل کشور، طی اقدامات وسیعی ابتدا کوشید عکس اندرزگو را از اداره ثبت احوال یا اداره تشخیص هویت شهربانی به دست آورد تا شناسایی وی راحت‌تر صورت گیرد، سپس به همه شهربانی‌های کل کشور دستور داد که هر چه سریع‌تر اندرزگو را گرفته به تهران ارسال کنند.[6]

صمدیان‌پور که از کارهای اندرزگو خسته شده بود، چنین گفته است: او به سادگی خوردن یک لیوان آب اسلحه وارد می‌کند و از مرزها چنان شناسایی دارد که ما نداریم.[7]

فعالیت سپهبد صمدیان‌پور در دفتر ویژه اطلاعات

دفتر ویژه اطلاعات یکی دیگر از دستگاه‌های امنیتی حکومت پهلوی مستقیماً به دست انگلیسی‌ها و اینتلیجنس سرویس تشکیل شد و دو سه سالی پس از ساواک فعالیت رسمی خود را آغاز کرد. سپهبد صمدیان‌پور یکی از کاندیداهای ریاست این تشکیلات بود؛ اما در نهایت حسین فردوست دوست و یار قدیمی شاه به ریاست آن برگزیده شد. البته همواره سپهبد صمدیان‌پور یکی از اعضای اصلی این نهاد باقی ماند که زیر نظر فردوست به فعالیت مشغول بود. وظیفه سپهبد صمدیان‌پور در دفتر ویژه اطلاعات وظیفه‌ی پنهانی و غیر رسمی بود. وی هر دفعه یک نسخه از گزارشات روزانه دفتر را در اختیار شاپورجی قرار می‌داد. و بعدها به کمک نصیری و سرلشکر عشقی‌پور این وظیفه را انجام می‌داد.[8]

بسیاری از کسانی که در دفتر ویژه اطلاعات خدمت کردند، پس از فراغت از آن به مقامات نظامی مهمی منصوب شدند. صمدیان‌پور از جمله افسرانی بودند که مدتها در دفتر ویژه اطلاعات و زیر نظر فردوست خدمت کرده بود. [9]

جمعه سیاه 17 شهریور ماه 1357

از مدت‌ها قبل که آتش انقلاب اسلامی به رهبری پیامبر گونه حضرت امام خمینی(ره) شعله‌ور شده بود، نیروهای خودفروخته و وابسته به نظام هر گونه‌ تلاشی برای خاموشی و به انحراف کشیدن آن انجام دادند.

در 16 دی ماه سال 1356(ه.ش) مقاله‌ای در روزنامه دولتی اطلاعات به چاپ رسیده بود که به رهبر مردمی و معنوی انقلاب به سختی حمله و اهانت نموده بود. و این امر خشم مردم انقلابی را بیش از پیش برانگیخت به گونه‌ای که باری روبین کارشناس مسائل بین‌المللی در این زمینه می‌گوید: «اولین‌ جرقه‌‌ انقلاب‌ روز نهم‌ ژانویه‌ سال‌ 1978 فقط‌ هشت‌ روز پس‌ از عزیمت‌ کارتر از ایران‌ روشن‌ شد. این‌ جرقه، مقاله‌ توهین‌آمیزی‌ بود که‌ به‌ دستور داریوش‌ همایون‌ وزیر اطلاعات‌ وقت‌، علیه‌ آیت‌الله‌ خمینی‌ در یکی‌ از روزنامه‌های‌ مهم‌ تهران‌ منتشر شد.»[10] سپهبد صمد صمدیان‌پور نیز در جلسه‌ای که روز قبل از حادثه 17 شهریور ماه 1357 برگزار گردید، ریشه تمام این ماجراها و تظاهرات‌ها را چنین معرفی می‌کند:

«ریشه‌ این‌ ناراحتی‌هایی‌ که‌ ما داریم‌ از 17 دی‌ سال‌ گذشته‌ شروع‌ شده، روز 17 دی‌ به‌ مناسبت‌ روز آزادی‌ زنان، یک‌ مطلبی‌ در روزنامه‌ اطلاعات‌ نوشته‌ شد که‌ بر علیه‌ فردی‌ که‌ فعلاً‌ در ایران‌ نیست. از فردای‌ آن‌ روز؛ یعنی‌ 18، اول‌ شهر قم‌ متشنج‌ شد و در تهران‌ هم‌ تشنجاتی‌ بود که‌ منجر شد به‌ روز 19 دی، در قم‌ همه‌ اعتصاب‌ کردند و پلیس‌ هم‌ مجبور شد که‌ وظیفه‌‌ قانونی‌ خود را عمل‌ بکند.»[11]

در پی سیاست سرکوب خونین رژیم در اواخر بهار تا اواسط تابستان 1357(ه.ش) از شدت و گستره اعتراضات و فعالیت‌های مخالفان تا حد زیادی کاسته شد و در تیرماه همان سال، اوضاع کشور کاملا رو به آرامش نهاد. شاه در پایان این دوره، در یک مصاحبه تصریح کرد که: «هیچ قدرتی توان کنار نهادن مرا نخواهد داشت چه 70 هزار تن نیروی مسلح از من پشتیبانی می‌کنند، همه کارگران و اکثریت مردم پشت سرم هستند و من قدرتمندم».[12]

اما با آغاز رمضان قیام ملت چهره‌ای تازه یافت و عمق و وسعت بیشتری گرفت. چرخ‌های انقلاب پس از یک دوره کوتاه رکود و توقف، بار دیگر به حرکت درآمد. شاه و سران رژیم که از روند تحولات کشور سخت وحشت زده و بیمناک به نظر می‌رسیدند، برای مقابله با بحران و ناآرامی‌های رو به گسترش بلافاصله در پایان روز 16 شهریور موضوع را در دستور کار شورای امنیت ملی قرار دادند. بر همین اساس، به دستور شاه و به دعوت نخست‌وزیر، نشست اضطراری شورای امنیت ملی با حضور فرماندهان بلند پایه نظامی و امنیتی از جمله سپهبد صمدیان‌پور تشکیل گردید.[13] در این نشست سرانجام تصمیم گرفتند در تهران و چند شهر بزرگ از صبح 17 شهریور به مدت نامعلومی حکومت نظامی اعلام کرده و به اجرا گذارند.

سرانجام روز جمعه 17 شهریور، جمعیت معترض که از نخستین ساعات صبح دسته دسته در میدان ژاله گرد آمده بودند، از اعلام ناگهانی حکومت نظامی اطلاع نداشتند. زیرا تنها ساعت 6 صبح این خبر را پخش کرده بودند. هنگامی که تلاش کماندوهای رژیم برای پراکندن جمعیت اجتماع کننده و جلوگیری از راهیابی معیت بیشتر، به میدان ناکام ماند، خشونت آغاز گردید و مردم بی دفاع به رگبار بسته شدند. تانک‌ها، مسلسل‌ها و هلی‌کوپترها از زمین و هوا جنگ خونینی علیه قیام کنندگان به راه انداختند. به هر حال جمع کثیری از حاضران در صحنه به شهادت رسیدند، آمار شهدا و مجروحین این حادثه هیچ گاه به طور دقیق شناسایی و مشخص نشد. زیرا اجساد کشته شدگان توسط کامیون‌های ارتش به نقاط نامعلومی حمل و در گورستان‌های دسته جمعی دفن شدند.[14]

یکی از ارکان اصلی این جنایت سیاه سپهبد صمدیان‌پور بوده است. فردوست در ابن باره می‌گوید: «.. معلوم شد که روز 17 شهریور اویسی مخالف حکومت نظامی و صمدیان‌پور «رئیس شهربانی» موافق حضور واحدهای ارتش در «میدان‌ژاله» بوده‌اند، لذا خود راسأ به محمدرضا شاه می‌گوید که اعزام نیرو به «میدان‌ژاله» ضروری است و با تصویب محمدرضا واحدی از «گارد لشکر یک» را به «میدان‌ ژاله» اعزام می‌دارد و آن واقعه‌ی اسفناک پیش می‌آید ..»[15]

آشفتگی در ارتش و برکناری صمدیان‌پور

به دنبال عملکرد نامناسب ارتش و در دوران نخست‌وزیری ازهاری، که بر شدت ناآرامی‌های مردمی در داخل کشور افزوده می‌شد، شماری از فرماندهان نیروی زمینی در پادگان‌های نظامی شهرهای بزرگ، که مسئولیت فرمانداری نظامی مناطق ویژه‌ای را نیز بر عهده داشتند؛ از مقام خود کنار رفتند. هم‌چنین سپهبد صمدیان‌‌پور، «رئیس شهربانی»، از مقام خود کنار گذاشته شد.[16]

همکاری با گروه‌های یهودی

رژیم پهلوی دارای روابط خاصی با اسرائیل و به تبع آن انجمن‌های یهودی بود. به هنگام ریاست سپهبد صمدیان‌پور انجمنی یهودی با عنوان «سازمان بانوان هاتف» موفق به کسب مجوز شد که اجازه آن را هم سپهبد صمدیان‌پور صادر نمود.[17]

اقدام علیه فعالیت تبلیغی روحانیون

بعد از حادثه 19 دی 1356، ترس رژیم از روحانیت صد چندان می‌شود و چون نزدیک به ایام تبلیغی طلاب و روحانیون نیز بوده است به همین جهت دستورات اکیدی جهت مراقبت و نظارت بر کار تبلیغی طلاب و روحانیون صادر شد و یکی از افرادی که حکم فوق به وی ابلاغ گردید سپهبد صمدیان‌پور بود و وی نیز با فرمانبرداری مطلق، ‌آن دستور را به تمامی شهربانی‌های کشور ابلاغ کرد تا اخلال در امر تبلغ روحانیون ایجاد نمایند.[18]

حفاظت از اتباع آمریکایی

به دنبال زخمی شدن چند تبعه امریکایی در حمله دو نفر موتور سوار به ماشین حامل آن‌ها در مسیر اصفهان به بوشهر، سپهبد صمدیان‌پور،‌ رئیس شهربانی کل کشور درخواست کرد که حفاظت از اتباع امریکایی را به عهده بگیرد. گروه توحیدی صف که انجام این عملیات را به عهده گرفته بود، در بخشی از اعلامیه‌ای که منتشر نمود، چنین آورده بود: «... از این پس امریکایی باید بداند که مردم اجازه آزادی و امنیت و چپاول و غارت را به او نخواهد داد و به زودی زود مبارزات گسترده و مستمر مردم میهن ما علیه امریکایی کثیف سلطه گر و غارتگر آغاز خواهد شد».[19]

ایجاد تفرقه بین اهل سنت و تشیع

نزدیک شدن اهل سنت و تشیع در مناطق سنی نشین ایران،‌ موافق طبع حکومت شاه نبود. از آن جا که آیت‌الله دستغیب و آیت‌الله جنتی به علت مبارزات علیه شاه و حکومت به مراکز سنی‌نشین تبعید شده بودند؛ ولی این بزرکان با روشن‌گری موفق شده بودند، اتحاد و همبستگی بین اهل سنت و تشیع را در این مناطق ایجاد نمایند. سپهبد صمدیان‌پور با اطلاع از این جریان دستور می‌دهد که محل تبعید آنان را تغییر داده و به مکان جدیدی فرستاده شوند.[20]

سرانجام سپهبد صمدیان‌پور

عوامل خیانت علیه ملت ایران که جرم خود را محرز می‌دیدند، فرار را بر ماندن و تن به عدالت سپردن ترجیح می‌دادند. سپهبد صمدیان‌پور در بحبوحه‌ی انقلاب از کشور خارج شده به انگلیس متواری می‌شود و بعدها به علت کسالت و بیماری فوت کرد.[21]

مقاله

نویسنده سيد احمد موسوي
جایگاه در درختواره تاریخ ایران بعد از اسلام

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS