دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

طرماح بن حکیم

No image
طرماح بن حکیم

كلمات كليدي : طرماح بن حكيم، خوارج، قبيله ي طي، كميت بن زيد

نویسنده : زينب ابراهيمي

در تاریخ شعر و ادبیات عرب چهار تن از شعرا و بلغاى این قوم به نام طرماح شهرت دارند: طرمّاح بن جهم سنبسى، طرمّاح بن نفر و طرمّاح بن عدى بن حاتم و طرماح بن حکیم که شاعر مورد نظر است. شاعران مذکور همگی در قرن اول هجرت می‌زیسته و از قبیله طىّ بوده‌اند.[1]

طرماح بن حکیم از شاعران بزرگ اسلامی و هجوگویان زبردست عرب بوده، چندان که نکوهیده‌تر از هجو وی از عرب شنیده نشده است.[2]

به علاوه از مشاهیر ادب خوارج نیز به شمار می‌رود و اندیشه‌هایی از خوارج را در شعر خود بیان کرده است.[3]

وجه تسمیه طرماح

همه‌ی شرح حال نویسان نسب طرماح را طرماح بن حکیم بن حکم بن نفر بن قیس بن جحدر دانسته‌اند و تنها محقق دیوان طرماح نسب وی را حکم بن حکیم بن حکم نام برده‌است.[4] ابن قتیبه نیز در کتاب خویش نسب وی را چنین آورده که او پسر حکیم از قبیله طی و کنیه‌اش ابانفر و جدش قیس بن جحدر بوده‌است. نام اصلی وی حکم بود و طرماح لقبی است که به دلیل کثرت استعمال بر اسم اصلی غلبه یافته و به آن مشهور شده‌است. طرماح به معنای بلند و مرتفع شاید به دلیل بلند قامتی وی و یا به علت نسب بلند وی و فخر و گردن فرازی وی به نسبش، بدین نام ملقب شده باشد.[5] برخی نیز بر این عقیده‌‌اند که لقب طرماح برگرفته از دو مصرع از شعر وی است.

ألاأیها الیل الطویل ألا ارتخ بصبح و ما الأصباح منک باروح

بلی اِن للعینین فی صبح راحة بطرحهما طرقبهم کلّ مطرح[6]

کنیه‌اش ابوضبه یا ابو ضُبَیعه و اَبانَفر[7] است. به احتمال فروان کنیه‌اش به ابانفر برگرفته از نام پسر بزرگش باشد که در خردسالی مرد. زیرا هیچ گاه طرماح نامی از او نبرده است. چنانکه ابن عساکر عقیده دارد ضبیبه پسر بزرگ طرماح بعد از نفر است. نام پسر دیگر طرماح صبیره در کتاب الاغانی آمده است. [8]

نسب طرماح به قبیله‌ی طی از اعراب قحطانی می‌رسد. این قبیله نخست در یمن ساکن شدند؛ امّا پس از سیل عرم از یمن خارج و در نجد و حجاز در جوار بنى اسد فرود آمدند. سپس در صدر اسلام پراکنده و تعداد بسیاری مقیم شام و عراق شدند.[9] جد بزرگ طرماح، قیس بن جحدر در وفدی در حضور پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، اسلام آورد.[10]

مختصری از زندگانی طرماح

از تاریخ زندگانی طرماح اطلاع دقیقی در دست نیست. امّا از قراین و شواهد موجود می‌توان به بخش‌هایی از زندگی او پی برد. او در شام متولد شد و رشد و نمو یافت و به آموزش کودکان شامی روی آورد.[11] سپس در جوانی پیشه‌ی سپاهیگری اختیار کرد و همراه لشکر شام به کوفه رفت.[12] امّا خشونت حاکم بر این پیشه با طبع شاعرانه‌ی او ناسازگار بود و آن را رها کرد.[13]

زمینه‌های فکری برگرفته از محیط شام و سپس حضور وی در کوفه و تعدد و تشتّت آراء مذهبی این شهر او را به سوی مذهب یکی از فرق خوارج، (شراة ازارقه و یا صفریه) و تبلیغ این فرقه کشاند.[14] مؤید این مطلب سخنی از کمیت، شیخ الشعرای شیعه و شاعر معاصر طرماح است که از دوستی خود با طرماح که وجه مشابهتی با او ندارد، اظهار شگفتی کرده است.[15] شاید علت این‌ دوستی، دشمنی مشترک آنها نسبت به بنی امیه‌ بود. زیرا خوارج هر چند در عقاید خود دچار انحراف شدند، امّا دین را وسیله‌ی مطامع دنیوی نساختند حال آن که بنی امیّه از دین به عنوان پوششی برای مقاصد غیر دینی و حتّی ضدّ دینی استفاده کردند. شاید به همین دلیل ائمه‌ اهل بیت علیهم السلام را از فراخوانی شیعیان به‌ جنگ با خوارج خود‌داری می‌‌کردند.[16]

ناخرسندی وی از برخی رخ‌دادهای تاریخی در شعرش نمایان است. از جمله آن که درباره‌ی فتنه‌ی ظهور پیامبران دورغین و فریفتن بسیاری از مسمانان شعری بدین مضمون می‌سراید: «به جانم سوگند، سجاح قوم خود را ببرد و همینکه به مرز یمامه رسید آرام گرفت مرد بکرى چندان با او سخن کرد که فریبش داد و در میان آنها عروسى شد و جلوه کرد.»[17]

عموی طرماح، قعقاع بن قیس طایى از جمله کسانی بود که پیش از وقوع نبرد نهروان همراه جماعتى از مردم کوفه به سوى خوارج حرکت کرد که با آنها باشد؛ امّا کسانشان آن‌ها را از این کار بازداشتند.[18]

گویا طرماح در مجادلات سیاسی عصر خویش چندان جانبدارانه وارد نشده است. زیرا وی با وجود آن که خارجی مذهب است، امّا روابط دوستانه‌ و نزدیکی با کارگزاران اموی از جمله خالد بن عبدالله قسری داشته است، به گونه‌ای که خالد او را بسیار تکریم می‌کرده است.[19]

وی دارای دیوان اشعار کوچکی بوده ‌است که ابوسعید سکری، طوسی و جماعتی دیگر آن را گرد آورده‌اند.[20] مرزبانی محمد بن عمران (م 378) نیز در کتابی صد صفحه‌ای با عنوان «أخبار الطرماح» برخی از اطلاعات را درباره‌ی او آورده است.[21] وفاتش در سال 125 هجری در روزگار یزید بن عبدالملک رخ داد.[22]

مقاله

نویسنده زينب ابراهيمي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

No image

فتح مغرب و اندلس

No image

جریر بن عطیه

No image

مصعب بن زبیر

Powered by TayaCMS