نويسنده: جمال ربانی
قرآن در آيات متعدد به تبيين و تحليل علل و عوامل شکرگزاري و موانع آن مي پردازد تا روشن سازد که چرا بيشتر مردم از سپاس و شکر گزاري اعراض مي کنند و به ناسپاسي و کفران نعمت روي مي آورند.
نويسنده در نوشتار زير به تحليل قرآن در اين باره پرداخته است.
چيستی شکر
شکر، به معناي شناخت احسان و نشر آن (لسان العرب، ج7، ص170) و يا تصور نعمتي و اظهار آن (مفردات الفاظ قرآن کريم، راغب اصفهاني، ص 461) يکي از حالات طبيعي آدمي است. هنگامي که انسان از کسي نعمتي دريافت مي کند و احساس محبت و مهري را میبيند و آن را احساس مي کند، به طور طبيعي، عواطف وي برانگيخته مي شود و نسبت به طرف مقابل واکنش مثبت و سازنده اي نشان مي دهد و با قلب و زبان به ستايش احسان کننده و صاحب نعمت مي پردازد.
گاه مراد از شکرگزاري نسبت به نعمتي، ستايش قلبي و يا زباني نيست، بلکه مراد از آن، تنها به کارگيري درست نعمتي در مسير درست و محل مناسب آن است. از اين دست شکرگزاري مي توان به شکر نعمت اعضا و جوارح اشاره کرد که وقتي کسي مي گويد شکر نعمت چشم و يا گوش را به جا آوريد منظور وي از اين عبارت بهره گيري درست از آنها و صرف آن در جاي خود مي باشد.
چنانکه هنگامي که شکر را به خداوند نسبت مي دهيم و مي گوييم خداوند نسبت به چيزي يا کسي شکرگزار مي باشد، منظور آن است که خداوند به بندگان خويش که از نعمتي به درستي بهره گرفته و در مصرف به جاي آن کوشيده اند، پاداش مي دهد و يا در رشد اعمال نيک و افزايش پاداش هاي مضاعف توجه خاص و عنايت ويژه اي مبذول مي دارد. (مفردات، ص 461 و لسان العرب، ج 7، ص 170).
شکرگزاري انسان نسبت به هرکسي از جمله خداوند هرچند که امري طبيعي است ولي امري اختياري نيز مي باشد؛ از اين رو خداوند در آياتي چون 62 سوره فرقان و 40 سوره نمل و 12 سوره لقمان و 3 سوره انسان سخن از اختياري بودن شکر و سپاسگزاري به ميان مي آورد و در آيات بسياري چون 243 سوره بقره و 10 و 17 سوره اعراف از ترک سپاسگزاري به درگاه الهي از سوي اکثريت مردم سخن مي گويد.
شکرگزاری، سفارش خداوند
خداوند به علل مختلفي در مقام ربوبيت از مردمان مي خواهد که با شيوه هاي گوناگون شکرگزار نعمت هاي بي شمار الهي باشند و براي تشويق مردم به شکرگزاري به فوايد و آثاري چون ارزشمندي شکرگزاري به عنوان يک فضيلت انساني و اخلاقي (ابراهيم آيه 5 و لقمان آيه 31 و سبا آيه 19) و نشانه ارزشمندي وي (انعام آيات 52 و 53) افزايش نعمت (رعد آيه 11، ابراهيم آيه 7) دستيابي به بصيرت و بيداري دل ها (اعراف آيه 58) تداوم نعمت و بقاي آن (نحل آيه 112 و سباء آيات 15 و 16) مايه راهيابي به صراط مستقيم و هدايت الهي (نحل آيات 120 و 121) برخورداري از نعمت ها و نيکي ها و خير دنيوي (همان) و رهايي از عذاب الهي (قمر آيات 34 و 35) و رضايت خداوند (زمر آيه 7) و رشد اقتصادي فردي و اجتماعي (ابراهيم آيه 7 و نحل آيه 112 سبا آيات 15 و 16) و مانند آن اشاره مي کند.
در ضمن به مردمان هشدار مي دهد که سپاسگزاري و شکر نعمت هاي خداوندي را ترک نکنند؛ زيرا ترک آن موجب سلب نعمت مي شود و خداوند مردماني را که شکرگزار نعمتي نباشند به سختي مي گيرد. (رعد آيه 11 و سباء آيات 15 تا 17)
آيات 35 و 71 و 73 سوره يس و آيه 70 سوره واقعه ترک شکرگزاري دربرابر نعمت هاي الهي را کاري زشت مي شمارد و افرادي که ترک شکر نمايند را سرزنش مي کند. آيه 172 سوره بقره و 114 سوره نحل بر وجوب شکر خدا همانند ديگر عبادات واجب تأکيد کرده است.
قرآن در آيه 63 سوره انعام از عهد مردمان نسبت به شکرگزاري از نعمت هاي خداوندي در هنگام گرفتاري ها و سختي ها سخن مي گويد که نشان مي دهد که آنان در حالت آسايش و آرامش به سوي ناسپاسي کشيده مي شوند، درحالي که در حالت گرفتاري و سختي، خود را سپاسگزار نشان مي دهند. اين بدان معناست که انسان ها هم موجوداتي ناسپاس هستند و هم به عهد خويش وفا نمي کنند.
آيه 12 سوره لقمان تبيين مي کند که سپاسگزاري به درگاه خداوند ريشه در حکمت دارد و انسان هايي که از نعمت حکمت برخوردارند شاکر نعمت هاي خداوندي مي باشند. اين بدان معناست که شناخت و آگاهي از فلسفه سپاس و نعمت و نيز جايگاه خود و خدا موجب میشود تا انسان واکنش هاي مناسب و درست نشان دهد و کساني که از شکرگزاري سر باز مي زنند در حقيقت انسان هايي هستند که از حکمت بهره اي نبرده اند.
هر کسي که داراي شناخت و آگاهي بيشتري به هستي و خدا و خود است نسبت به نعمت هاي الهي واکنش مثبت تر و بهتري نشان مي دهد که اين خود بيانگر درجات مختلف سپاس نيز مي باشد. از اين رو خداوند در آيات 5 سوره ابراهيم و 3 اسراء و 30 فاطر و آيات ديگر از وجود درجات و مراتب در شکرگزاري سخن مي گويد و شکر فراوان مردمان در برابر افزايش کمي و کيفي شکرگزاري ازسوي خداوند را مورد تأکيد قرار مي دهد. (فاطر آيه 34 و شورا آيه 23 و تغابن آيه 17)
البته انسان ها هرچه در شکرگزاري خداوند بکوشند و در نهايت آن قرار گيرند نمي توانند مدعي شوند که شکر نعمت هاي الهي را به جا آورده اند؛ زيرا از شکر نعمت هاي بي حد و حصر الهي ناتوان هستند. (ابراهيم آيه 34 و نحل آيه 18)
سعدي در گلستان خويش براساس اين آيات مي نويسد: منت خداي را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزيد نعمت، هر نفسي که فرو مي رود ممد حيات است و چون برون مي رود مفرح ذات. پس در هر نفس دو نعمت موجود است و بر هر نعمت شکري واجب.
از دست و زبان که برآيد / کز عهده شکرش به درآيد.
بنده همان به که ز تقصير خويش
عذر به درگاه خداي آورد
ورنه سزاوار خداونديش
کس نتواند که بجاي آورد
عوامل و موانع شکر
چنانکه گفته شد خاستگاه شکر در شناخت نعمت و ارزش و کاربرد آن براي انسان است؛ زيرا هر چه انسان به چيزي و آثار و فوايد آن آگاه تر باشد واکنش مثبت و سازنده تري از خود بروز مي دهد. از اين رو خداوند سپاسگزاران را انسان هايي مي شمارد که براساس حکمت عمل مي کنند. در حقيقت شناخت فلسفه آفرينش و اهداف وجودي خود و نعمت هايي که ارزاني مي شود موجب مي شود تا مردمان به سوي شکرگزاري متمايل شوند. (واقعه آيات 68 تا 70 و نحل آيه 78 و مؤمنون آيه 78 و سجده آيه9)
از اين رو خداوند در آيات قرآن مي کوشد تا به تشريح و تبيين نعمت ها و فوايد آن در زندگي بشر بپردازد و آن را عاملي براي شکرگزاري آنها قرار دهد. خداوند در آيات 89 سوره مائده و 58 سوره اعراف و 50 سوره فرقان در تحليل علل و عوامل شکرگزاري به نقش تبيين و تشريح وضعيت بشر و نعمت ها و آيات الهي توجه مي دهد تا معلوم کند که تا چه اندازه شناخت امري در شکرگزاري مي تواند نقش داشته باشد.
از ديگر علل و عوامل اساسي در شکرگزاري مي توان به ايمان انسان ها اشاره کرد؛ زيرا بسياري از کساني که نسبت به همه چيز شناخت دارند، از نظر عاطفي و احساسي متأثر نمي شوند و قلب و جانشان گرايش به آن پيدا نمي کند. از اين رو خداوند از کساني ياد میکند که شناخت کاملي دارند و در مقام يقين هستند ولي با اين همه دل و جانشان منکر آن چيز مي شود.
بر اين اساس پس از شناخت، بايد عنصر ايمان را نيز افزود تا شکرگزاري در شخص تحقق يابد. آيه 172 سوره بقره و نيز 53 سوره انعام به ايمان به عنوان يکي از عناصر و عوامل اساسي در شکرگزاري انسان تأکيد مي ورزد.
آيات ديگري اين دو عنصر و مولفه اصلي را باز کرده و تبيين مي کنند که چگونه ايمان و شناخت در درجات مختلف مي تواند شيوه شکرگزاري را تغيير دهد چنانکه مي تواند عاملي مهم در شدت و ضعف يافتن شکرگزاري باشد.
انساني که اهل توحيد محض است و از هرگونه شرک خفي و اخفي در امان است به گونهاي ديگر شکر مي گذارد که انسان مشرک به شرک خفي و يا خفي آن را انجام مي دهد. در حقيقت رهايي از هرگونه شرک و دستيابي به مراتب عالي تر در کميت و کيفيت شکرگزاري بشر تأثير شگرفي به جا مي گذارد که آيات 63 و 64 سوره انعام و 38 سوره يوسف به آن توجه مي دهد.
بر اين اساس مي توان گفت که تزکيه نفس و جدايي انسان از پليدي در سايه رسالت پيامبر حرکت کردن، خود عاملي مهم در شکرگزاري بهتر بشر مي باشد که آيات 151 و 152 سوره بقره بر آن تأکيد مي ورزد.
رعايت تقوا که در آيه 123 سوره آل عمران به عنوان زمينه ساز شکر بهتر بشر معرفي شده است براساس اين تحليل معنا و مفهوم درست مي يابد.
توجه به ربوبيت و نيز معاد و رستاخيز عامل مهمي در انگيزش سپاسگزاري در بشر است که آيات 17 سوره عنکبوت و نيز 14 سوره لقمان به آن اشاره مي کند. اين بدان معناست که انسان هرچه بيشتر به خود و جهان و اهداف و فلسفه آفرينش توجه يابد در ارزيابي محيط و نعمت هايي که در اختيار او گذاشته شده است رفتار و کنش و واکنش درست تري بروز میدهد و رشد و تعالي خويش را سبب مي شود.
خداوند در آيه 78 سوره نحل و نيز 78 سوره مؤمنون در يک جمع بندي بيان مي کند که بهرهمندي انسان از قلب و قدرت درک و تعقل در کنار ايمان و تزکيه موجب مي شود تا در مقام درست تري قرار گرفته و تحليل واقع بينانه اي از خود و هستي داشته باشد و ضمن شناخت جايگاه خود و خدا به شکرگزاري بپردازد و هم به زبان و هم به قلب شکرگزار خداوند و نعمتهايش بوده و در عمل نيز با به کارگيري درست نعمت در جاي مناسب آن شکرگزار واقعي نعمت باشد.
خداوند در آيه 15 سوره احقاف رشد و کمال عقلي بشر را مايه توجه افزون تر آدمي براي سپاسگزاري به درگاه ربوبي برمي شمارد که اين تأکيدي بر معناي پيش گفته است. آيات 151 و 152 سوره بقره و نيز 79 و 80 سوره انبياء و 15 و 19 سوره نمل نيز همين معنا را مورد توجه قرار مي دهد و بر مقام علم و دانش و نقش آن در سپاسگزاري تأکيد مي کند.
به هر حال در علل و عوامل شکرگزاري مي توان به شناخت و ايمان و تقوا به عنوان علل اصلي توجه کرد هرچند که علل و عواملي ديگر نيز در ايجاد انگيزه و زمينه هاي شکرگزاري تأثير دارد ولي همه آن در چارچوب همين معنا تحليل و تبيين مي شوند. بر اين اساس امور ديگر تنها به عنوان مصاديق و موارد جزيي همين کلي مي باشد.
در بخش موانع شکر مي توان به مسائلي چون فقدان شناخت، عقل، علم، ايمان، تزکيه، شرک و مانند آن اشاره کرد؛ زيرا فقدان هر يک خود مانع جدي در شکرگزاري انسان تلقي میشود.
البته قرآن آسايش و رفاه بيش از اندازه و رسيدن به مقام استغناي تخيلي و توهمي (انعام آيات 63 و 64 و يونس آيات 22 و 23) را از جمله موانع سپاسگزاري معرفي مي کند که خود امري مهم و حساس است که مي بايست بدان توجه ويژه اي مبذول داشت. چنانکه توجه به مسئله دشمن بيروني يعني ابليس به عنوان مانع نيز يکي از مسائل مهم و اساسي در بخش موانع است، زيرا ابليس دشمن سوگند خورده اي است که بر جنبه ناسپاس سازي بشر تأکيد داشته است. (اعراف آيات 11 تا 17)
به هر حال مواردي چون کفر (سجده آيات 7 و 9) و شرک (زمر آيات 7 و 8 و زخرف آيات 12 تا 15) از موانع ناسپاسي بشر است که مي بايست همواره مورد توجه قرار گيرد.
روزنامه كيهان، شماره 21705 به تاريخ 2/6/96، صفحه 6 (معارف)