کعبیه یکی از فرق معتزلی است که به پیروان عبدالله بن احمد بن محمود، معروف به ابوالقاسم بلخی گفته میشود. او از متکلمان مشهور معتزله بغداد به شمار میرود و به کعبی نیز معروف است. گفته شده «کعب» نام یکی از اجداد او میباشد[1] و از این رو به کعبی منسوب شده است. البته باید گفت که به این گروه به اعتبار زادگاه بلخی، بلخیه نیز میگویند. [2]
زندگی نامه
ابوالقاسم بلخی در بلخ متولد شد. اما اینکه آیا او در سال 273 ق. متولد شده باشد[3] جای تردید جدی وجود دارد؛ چرا که بلخی به همراه ناصر الحق، حسن بن علی بن حسن (م 304 ق) از بزرگان زیدیه و ابو محمد بن بحر اصفهانی ( م. 322 ق.) از دانشمندان آن عصر،[4] از مجالسان محمد بن زید (م. 287ق.)، حاکم زیدی طبرستان بوده است.[5]
بلخی خودش سال شروع تألیف کتاب المقالات را 279ق. ذکر کرده است.[6] از این رو نمیتوان تولد او را سال 273ق. دانست. ابوالقاسم بلخی مدت زیادی از عمر خود را در بغداد گذراند. حتی وقتی به بلخ بازگشت با اساتید خود در بغداد نامه نگاری میکرد.[7] او در بلخ بسیاری از مردم را به مذهب معتزلی هدایت کرد.[8]
بلخی در کلام، فقه، ادبیات و تفسیر از بزرگان عصر خود بود.[9] او با بسیاری از دیگر عالمان و دانشمندان دوران خود مناظرات و مکاتبات علمی فراوان داشت.
ابوالقاسم بلخی از لحاظ علمی شهرت بیشتری در بغداد نسبت به بلخ داشت و از جایگاه بالایی برخوردار بود ولی جایگاه بلخی در خراسان اینگونه نبود. او را مورد احترام قرار نمیدادند و حتی با او صحبت نمیکردند.[10] گزارشاتی نیز از تکفیر او توسط بزرگان خراسان و ماوراء النهر وجود دارد.[11]
ابوالقاسم بلخی از لحاظ علمی و شخصیتی جایگاه والایی را در بین متکلمان عصر خود کسب کرده بود به گونهای که جناب ندیم، او را «رئیس اهل زمانه» معرفی میکند.[12] او در مجالس علما و دانشمندان دارای عزت و جلالت فراوان بود.[13]
او پس از مدتی و استفاده از متکلمان معتزلی، به بلخ بازگشت[14] بعد از عمری خدمت به کلام معتزلی، سرانجام در زمان مقتدر عباسی، در سال 319ق. از دنیا رفت[15] و در بلخ مدفون شد.[16]
ابوالقاسم بلخی و دربار
بلخی سالیانی را در دربار زیدیان طبرستان به کتابت اشتغال داشته است. او مدتی کاتب محمد بن زید داعی ( م. 287ق.) بوده است.[17]
ابوالقاسم بلخی چند سالی نیز وزارت احمد بن سهل بن هاشم مروزی (از فرماندهان نظامی نصر بن احمد بن سامانی ( 301- 331ق.) را به عهده داشت. احمد بن سهل که به همراه تنی چند علیه او سر به قیام نهاده بودند، مدتی را در نیشابور حکمرانی کرد و سرانجام در مرو شکست خورد و پس از مدتها زندان، در سال 307ق. از دنیا رفت.[18]
احمد بن سهل از ابوزید احمد بن سهل بلخی از عالمان بلخ خواست که وزارت او را بپذیرد. ابو زید بعد از عدم قبول این منصب کاتب فرمانده شد و ابوالقاسم بلخی وزارت را پذیرفت.[19]
اساتید
ابوالقاسم بلخی از طبقه هشتم معتزله[20] و از معتزلیان بغداد به شمار میرود.[21] او سالیان درازی را در بغداد نزد بزرگان کلام اعتزالی دانش فرا گرفته که معروف ترین آنها ابوالحسین خیاط (م. 300ق) است[22] که بعد از او نیز ریاست معتزله بغداد را برعهده گرفت.[23]
ابوالحسین علی بن عیسی از دیگر اساتید بلخی به شمار میرود که به گفته خود او در محضرش شاگردی کرده است.[24]
آخرین استادی که برای بلخی نام برده شده ابو عثمان عسال است. او که در اصفهان زندگی میکرده از عالمان شهر اصفهان بوده که منزل او را مجمع اهل فضل گفتهاند.[25] احتمالاً ابوالقاسم بلخی در مسافرتهایش بین بلخ - بغداد در اصفهان از محضر او استفاده مینموده است.
درباره ابوالقاسم بلخی و ابوالحسین خیاط باید گفت که ابو علی جبایی (م. 303ق.) از سران معتزله بصره، بلخی شاگرد را بر خیاط استاد، از لحاظ علمی ترجیح میداد.[26]
شاگردان
درباره شاگردان ابوالقاسم بلخی باید گفت که ملل و نحل نگاران پیروان بلخی را «کعبیه» نام نهادهاند.[27]همچنان که پیشتر گفته شد طرفداران او در بغداد بسیار بیشتر از بلخ بودهاند.[28] با این حال از معروفترین شاگردان بلخی میتوان به ابوالحسن اَحدَب اشاره کرد که در کلام معتزلی حاذق و جدلی ماهری بوده است.
از دیگر شاگردان او میتوان به ابوالقاسم عامری و ابو احمد عیدکی[29] نیز اشاره کرد.[30]
اولین کسی که گزارش شاگردی ابن قبه رازی (م. 319ق.) را نقل کرده، ابن ابی الحدید[31] (م. 655ق.) است که خود از بزرگان معتزله در قرن هشتم به شمار میرود. او تا زمان ابن قبه تقریباً 336 سال فاصله دارد. در این مدت نیز هیچ کسی به شاگردی ابن قبه، متکلم معروف امامیه نزد ابوالقاسم بلخی اشاره نکرده است.
صاحب « قاموس الرجال» بر این باور است که با توجه به مناقضاتی که بین ابن قبه و ابوالقاسم بلخی رد و بدل شده معلوم نیست که ابن قبه شاگرد بلخی باشد.[32] برخی از محقیقن نیز معتقدند بر ادعای ابن ابی الحدید شاهدی در دست نیست. بلکه مناظرات کتبی نشان میدهد که هر یک از آن دو دیگری را تالی و هماورد خود میدانسته است.
به هر حال بسیار محتمل به نظر میرسد که، گفته ابن ابی الحدید مبتنی بر تعبیر غرض آلود او به عنوان یک فرد معتزلی از همان تبادل کلامی و مناظره کتبی باشد.[33]
آثار
ابوالقاسم بلخی از متکلمان و مؤلفان پر کار معتزلی به شمار میرود که کتابها و رسالههای زیادی در زمینههای کلام، تفسیر، حدیث، منطق و ردّ بر آراء و عقاید مخالفان، نگاشته است.
در این قسمت به تالیفات مهم او اشاره میشود:
1- قبول الاخبار و معرفة الرجال
2-التفسیر الکبیر فی القرآن
3-کتاب الغرر و النوادر
4- کتاب السنة و الجماعة
5-التفسیر الکبیر فی القرآن
6-الکلام فی الامامه علی ابن قبه
7-اوائل الادله فی اصول الدین
8- التهذیل فی الجدل
9- الاسماء و الاحکام
10- المسترشد فی الامامه
11- مفاخر خراسان
12- وعید الفساق
13- محاسن آل طاهر
14- عیون المسائل و الحیوانات
15- المقالات
16- النقض علی الرازی فی العلم الهی
17- المضاهات علی برغوت
18- نقض کتاب الخلیل علی برغوث
19- تحفة الورزاء[34]
ابوالقاسم بلخی و تشیع امامی
محققان در سیر گرایش معتزله به تشیع امامی، نقش ابوالقاسم بلخی را بسیار بزرگ و برجسته بیان میکنند به گونهای که وی را یکی از حلقههای مهم پیوند اعتزال و تشیع معرفی کردهاند.[35]
نوشته وی که در شرح طبقات معتزله است به خوبی میتواند از مقطعی از حرکت فکری معتزله در آغاز قرن چهارم یاد کند. مقطعی که معتزله در شیعی کردن تمام حرکت خود از آغاز تا این زمان میکوشیده است. بلخی از شاگردی واصل بن عطاء (م. 131ق.) موسس مکتب کلامی اعتزال، نزد ابوهاشم فرزند محمد بن حنفیه آغاز کرده و در اثبات اعتزال به امام علی(ع) کوشیده است. او در ارائه نام کسانی از معتزله که در قیامهای زیدیان شرکت کردهاند، اصرار داشته و در یاد کردن نام علویانی که بر مذهب اعتزال بودهاند کوتاهی نکرده است.
بدین ترتیب باید گفت که او در شیعی نشان دادن جنبش اعتزال حرکتی را آغاز کرده که بعدها، شرح حال نگاران معتزلی، در شرح طبقات معتزله از آن پیروی کردند. ساختار بحث وی در آثاری همچون «فضل الاعتزال» قاضی عبدالجبار (م. 415ق.) و نیز «شرح عیون المسائل» حاکم جشمی (م. 494 ق.) و بعدها در «منیة الامل» ابن مرتضی (م. 840 ق.) به طور کامل حضور دارد.
افزون بر آنکه بلخی از جهت آراء و عقاید هم، نزدیکی خاصی به تشیع امامی دارد. او به همراه دیگر معتزله بغداد، مانند بشر بن معتمر (م. 210 ق.)، عیسی بن مسیح (م. 220 ق.) معتقد به افضلیت علی بن ابی طالب(ع) نسبت به ابوبکر میباشد.[36] در جنگ صفین معتقد است حق با امیر المؤمنین(ع) است.[37] شیخ مفید (م. 413 ق.) نیز آراء و ابوالقاسمی بلخی در موضوعات مختلفی مثل «جواهر»، «اراده»، «محتضر و ملائکه» و... را همگام با امامیه، بیان میکند.[38]
بلخی در مقدمه کتاب «قبول الاخبار و معرفة الرجال» هرگاه نام پیامبر(ص) را میبرد به اهل بیت پیامبر(ص) نیز سلام و درود میفرستاد.[39] ضمن اینکه معاویه و یزید را مستحق لعن میداند.[40] نزدیکی اندیشههای بلخی به تشیع امامی چنان بوده است که حتی برخی او را در شمار امامیان قرار دادهاند و گفتهاند که اهل تقیه بوده است.[41]
آقا بزرگ تهرانی، استبصار ابن قبه رازی از معتزله به امامیه را از تاثیرات مراوده علمی با ابوالقاسم بلخی میداند.[42]