واصلیه، از گروهای متقدم معتزلی است که به پیروان ابوحذیفه واصل بن عطا، معروف بهالغزّال گفته میشود. او در سال 80 یا 81 ه.ق. در مدینه متولد شد.
واصل از موالی و یا به دیگر سخن از کسانی بود که نژاد عربی نداشتهاند. این گروهاز افراد در حمایت یکی از طوایف عرب به سر میبردند. دربارهاین کهایا او از موالی «بنیهاشم» بودهاست یا «بنیامیه» و یا «بنیمخزوم»، اختلاف است. هر چند برخی وی را مستقیماً شاگرد ابوهاشم عبدالله بن محمد بن حنفیه دانستهاند[1]و چنین نتیجه گرفتهاند کهاو از بنیهاشم است.
موسس مکتب کلامیاعتزال (واصل بن عطا)
از آن جا که واصل بن عطاء را به عنوان موسس مکتب اعتزال گفتهاند دربارهاین مکتب باید گفت کهاعتزال از مهمترین مکاتب کلام عقلگرای اهل تسنن به شمار میرود.
اهل اعتزال، اعتزال را به شکل مثبت و ستایشآمیزی معنا میکنند. آنان تلاش میکنند با آیاتی همچون «واعتزلکم»[2] و «واهجرهم هجرا جمیلا»[3] و روایاتی همچون «من اعتزل من الشرّ سقط فی الخیر»[4] معنای مورد نظرشان را تبیین کنند.[5] آنان از آنجا که معتقد به عدل و حکمت الهی هستند خود را «عدلیه» و از آنجا که معتقدند در کنار خداوند قدیم دیگری نیست خود را «موحده» نام نهادهاند.[6]
در پیدایش معتزله و واصل بن عطا به طور معمول به یک جریان تاریخی خاص اشاره میشود؛ واصل از شاگردان حسن بصری (م. 110 ه.ق) بود. روزی شخصی وارد درس حسن بصری شد و گفت: ای پیشوای دین! در زمان ما گروهی هستند که مرتکبین گناهان کبیره را کافر میدانند و بر این باورند کهاگر کسی گناه کبیرهای را مرتکب شود از دین اسلام خارج شده و کافر گردیدهاست. گروهی از خوارج این باور را پذیرفتهاند. در مقابل گروهی دیگر بر این پندارند که مرتکبین گناه کبیره بهایمانشان ضرری وارد نمیشود. آنان گناهکاران را امیدوار میکنند. آنان عمل را رکنی از ایمان نمیدانند و عقیده دارند که هیچ معصیتی بهایمان آسیب نمیرساند همانگونه که هیچ طاعتی با وجود کفر نفعی ندارد.
مرجئه ابن عقیده را بیان میکنند. حال عقیده و نظر شما در این مورد چیست؟
حسن بصری کمی فکر کرد و پیش از آن که پاسخ را بگوید واصل بن عطاء گفت: به نظر من کسی که مرتکب گناه کبیرهای شده نه مطلقا کافر است و نه مطلقا مومن. بلکه او در مرحلهای میان کفر و ایمان قرار دارد؛ یعنی منزلة بین منزلتین. واصل بن عطا این را گفت. از جای خود برخواست و در گوشهاز مسجد، کنار ستونی برای جمعی از شاگردان حسن بصری به تقریر جواب خود پرداخت.
بعد از این جریان، حسن بصری گفت: «اعتزل عنّا واصل»؛ واصل از ما کناره گرفت. از این جا بود که واصل بن عطا و اصحابش را معتزله نام نهادند.[7]
اساتید
واصل بن عطا را مستقیماً شاگرد ابوهاشم عبدالله بن محمد بن حنفیه، معرفی کردهاند. این در حالی است که برخی دیگر وی را شاگرد خود محمد بن حنفیه برمیشمرند.[8]
در تبیین این مسئله باید گفت که با توجه به سال وفات محمد بن حنفیه که 80 ق. یا 81 ق. میباشد[9] و از طرفی دیگر واصل در سال 80 ق. به دنیا آمده باشد علمآموزی واصل بن عطا نزد محمد بن حنفیه نمیتواند صحیح باشد. گرچهاحتمال این که واصل نزد پسر محمد بن حنفیه هم شاگردی کرده باشد دور از ذهن نیست.[10]
به هر حال، از اساتید دیگر واصل بن عطا میتوان بهابوالحسن بصری (م. 110 ه.ق) اشاره کرد. او از دیگر بزرگانی است که در بصرهاز مهمترین اساتید واصل بن عطاء به شمار میرفتهاست.[11] واصل در درس این استاد بود که برخلاف نظر وی، اولین بار نظریه معروف «منزلة بین المنزلتین» را مطرح ساخت و راه و شیوه علمی خود را از استاد معروف خود جدا کرد. نظریهای که برای مکلف مرتکب گناه کبیره جایگاهی بین اسلام و شرک قائل میشد و او را نه مومن و نه مشرک، بلکه در جایگاهی میان آن دو، تحت عنوان فاسق مینامید.[12]
ویژگیهای واصل بن عطا
واصل بن عطا کهاز او به عنوان بنیانگذار مکتب اعتزال یاد میشود[13] خطیبی توانا و ماهر بشمار میرفته، بگونهای که میتوانسته سخنرانی و خطبههایی ایراد کند که حرف «راء» در آن وجود نداشته باشد.[14]او در نزد معتزلیان به فضل و ادب مشهور است.[15]
گفته شدهاو متکلمی زاهد و بیمیل به دنیا و مادیات بودهاست.[16] حتی وقتی بیست هزار درهم سهم ارث بهاو رسید همه را در معرض استفاده شاگردان خود قرار داد.[17] او هم چنین پیشنهاد کمک مالی عبدالله بن عمر بن عبدالعزیز، حاکم بصره به مبلغ صد هزار درهم را بر اساس زندگی زاهدانه خود نپذیرفت.[18]
واصل بن عطا قدرت جدل و مناظره بالایی داشته و نسبت بهاراء و عقاید فرق گوناگون مانند شیعه، خوارج، زنادقه، دهریه، مرجئه و سایر مخالفین اعتقادیش سرآمد عصر خود به شمار میرفتهاست.[19]
آثار
واصل بن عطا سرانجام در سال 131 ه.ق و در زمان آخرین خلیفهاموی مروان بن محمد از دنیا رفت.[20]
او که عمری در مخالفت با گروههای ملحد و طبقات خوارج و غالیان شیعه فعالیت کرد[21] آثار بسیاری از خود بر جای گذاشت بگونهای که به کثرت تألیف معروف است.[22] از میان آثار وی میتوان به مواردی اشاره کرد: «الالف مسالة فی الرد علی المانویه»، «خطبته فی النکاح»، «کتاب اصناف المرجئه»، «کتاب طبقات اهل العلم و الجهل»، «کتاب السبیل الی معرفة الحق»، «الدعوة»[23]، «کتاب التوبة»، «کتاب المنزلة بین المنزلتین»، «کتاب الخطب فی التوحید و العدل»، «کتاب ماجری بینه و بین عمروبن عبید» و «کتاب معانی القرآن».[24]
شاگردان
از میان شاگردان واصل بن عطا نیز میتوان به بزرگانی اشاره کرد. بدون تردید معروفترین و مشهورترین شاگرد واصل را میتوان« زید بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب (ع)» دانست. گفته شده زید، که فرقه زیدیه منسوب بهاوست مدتی شاگرد واصل بن عطا بوده و برخی از اصول اعتقادی را از وی فرا گرفتهاست.[25]
از دیگر شاگردان واصل میتوان ابو عمرو عثمان بن خالد طویل از موالی بنیسلیم را یاد آور شد. درباره ابو عمرو باید این نکته را یادآور شد که واصل وی را برای گسترش اعتزال و دفاع از اسلام به منطقه ارمنیه فرستاد.[26] حفص بن عاصم نیز از شاگردان واصل است که واصل او را برای مناظره با جهم بن صفوان، رئیس جهمیان به خراسان فرستاد.[27] از دیگر شاگردانی که به نقاط مختلف برای گسترش تفکر اعتزال فرستاده شدند میتوان از قاسم بن سعدی و ایوب بن اوتن یاد کرد کهاولی به یمن و دومی به مدینه، منطقه جزیره [شمال عراق] و بحرین فرستاده شدند. به ظاهر مسافرت آن دو به مناطق ذکر شده با استقبال گسترده مردم روبرو شدهاست. عمروبن حوشب، عیسی بن حاضر، عبدالرحمان بن بره و فرزندش بیع، حسن بن ذکوان[28]، عبدالله بن حارث[29]، بشر بن سعید و ابو عثمان زعفرانی از دیگر شاگردان واصلاند[30] که برخی از آنان به کوفه، آفاق و مغرب فرستاده شدهاند.
آراء و نظرات کلامی
در این باره باید گفت که آراء و اندیشههای گوناگونی در حوزههای مختلف کلامی از واصل بن عطا به دست رسیده که به برخی از آنان اشاره میشود.
1 ـ توحید
توحید از مهمترین اصول اهل اعتزال به شمار میرود و حتی آنان خود را موحده نامیدهاند. واصل بن عطا قدیم بودن برخی از صفات ایجابی خداوند مانند علم، قدرت، اراده و حیات را نفی کرده و معتقد است قدیم بودن صفات خداوند لازمهاش جدایی صفات از ذات خداوند است. او بر این باور است که این جدایی صفات از یک سو و قدیم بودن آنها از سوی دیگر لازمهاش تعدد اله است و چون این لازمه باطل است پس به ناچار قدیم بودن صفات خداوند هم باطل و نفی میشود.[31] در این باره باید این نکته را افزود که نفی این دسته از صفات خداوند از طرف واصل بن عطا به معنی انکار آنها نیست. بلکه او این صفات را عین ذات خداوند متعال می داند نه زائد بر ذات.
2 ـ عدل
اصل عدل از دیگر اصول مهم معتزلیان به شمار میرود که بر اساس آن به «عدلیه» معروف شدهاند.[32] این اصل از دیدگاه معتزلیان به افعال قدیم خداوند متعال و آن چه بر او رواست و آن چه بر او نارواست باز میگردد.
در توضیح این اصطلاح از منظر واصل بن عطا باید گفت که وی معتقد است اعتقاد به عدالت خداوند متعال و نفی ظلم از او، از اصول و پایههای توحید در عقیدهاسلامیاست که لوازم خاص خود را میطلبد. از لوازم این عقیده آزادی اراده و اختیار انسان است. بدین معنا که انسان خالق افعال و اعمال خود است و هم از این روست که انسانها مستحق عقاب و یا ثواب میشوند. بنابراین لازمه عدم اعتقاد به اختیار اعمال و باور به جبر اعمال و این که انسانها در افعال خود مجبور هستند ایجاد شر و گناه از طرف خداست. چرا که بر پایه اعتقاد به جبر، خالق افعال انسانها خداوند متعال است. این در حالی است که خداوند جز صلاح و خیر برای بندگان نمیخواهد.[33]
لازم به ذکر است این عقیده در برابر جهمیه که معتقد به جبر افعال آدمی بودهاند[34] ارائه شده است. همچنین پیش از واصل بن عطا بزرگان دیگری از اهل سنت مانند حسن بصری، معبد جهنی، غیلان دمشقی، جعد بن درهم و برخی دیگر معتقد به اختیار اعمال و رفتار انسانها بودهاند.[35] از دیگر موضوعاتی که در ذیل عنوان عدل بحث میشود میتوان به «عذاب اطفال مشرکین» اشاره کرد. واصل بن عطا بر این باور بود که از آنجا که کودکان در این دنیا هیچ عملی را کسب نکردهاند از این رو مستحق عذاب نمیباشند.
عذاب الهی مخصوص کسانی است که در این دنیا اعمالی را انجام دادهاند. در مقابل گروههایی وجود داشتند که عذاب را برای کودک مشرک اثبات میکردند.[36]
3 ـ منزلة بین منزلتین
خوارج از گروههایی هستند که مرتکب گناه کبیره را کافر و مشرک میدانند.[37] در مقابل مرجئه بر این نظرند که ایمان از عمل جدا است. بر این اساس معتقدند مرتکب گناه کبیره مومن میباشد.[38]
واصل بن عطا به عنوان بنیانگذار مکتب کلامی اعتزال نظریه دیگری را مطرح کرد. او معتقد است که ایمان مجموعهای از ویژگیهاست و آن اعتقاد در قلب، اقرار به زبان و عمل به جوارح میباشد. از طرفی بین اعتقاد از یک سو و ایمان و عمل از سوی دیگر تلازم وجود دارد. از این رو نمیتوان به صرف این که کسی گناه کبیره انجام دهد اما در قلب ایمان دارد، اقرار هم میکند چنین شخص کافر باشد و یا این که وی مومن نامیده شود. واصل بن عطا چنین فردی را فاسق میداند.[39]
4-نبوت
نبوت یکی از اصول اعتقادی مسلمانان است که درباره آن نیز اختلاف نظر شده که آیا نبوت امری اکتسابی است؟ بدین معنا که برای هر که بخواهد میتواند به آن برسد و یا خیر؟
برخی معتقدند که نبوت مقامی است که از طریق اطاعت قابل دسترسیاست و انبیاء از این راه به نبوت دست یافتهاند. گروهی دیگر بر این باورند که نبوت خصوصیتی از طرف خداوند است که به هر که بخواهد تفضل میکند. از این رو تمام انبیاء تفضلاً به این مقام دست یافتهاند.
واصل بن عطاء در این بین معتقد است که نبوت امانتی از طرف خدا است و به کسی میدهد که وفاء به آن و قبول و ثبات در این راه را از او مشاهده کند. بر این پایه نبوت امری جبری نیست به خاطر این آیه شریفه که «خداوند میداند رسالتش را در کجا قرار دهد».[40] از این رو پیامبری انبیاء بر اساس این شیوه به آنان واگذار شدهاست.[41]
5-قدر
واصل معتقد به حکمت و عدالت در خداوند بود. بر این اساس ظلم و شر را برای او روا نمیدانست. او این مطلب را که خداوند بندگان را به امری دستور دهد آنگاه خلاف آن را اراده بکند محال میدانست.
واصل بن عطا انسان را فاعل خیر و شرّ، ایمان و کفر، و طاعت و معصیت میدانست.[42] او بر این باور بود که خداوند منزه است از این که شرّ یا ظلمی را به بندهای ملحق کند. خداوند هیچگاه از بنده طلب انجام رفتار این چنینی را نخواهد کرد.[43]
واصل بن عطا قائل به اصلحیت برای خداوند بود. او عقیده داشت خداوند همیشه آنچه را که اصلح است برای بنده تدبیر میکند. او آزادی اراده را برای انسان قبول داشت.[44]
6-امامت
واصل بن عطاء قریشی بودن را از شرایط امامت نمیدانست. او میگفت که امام میتواند غیر قریشی هم باشد.[45]
او در جنگ علی بن ابی طالب(ع) با خوارج و همچنین با اصحاب صفین، بر این نظر بود که یکی از دو گروه بر خطا هستند. اما خطار کار قابل تشخیص نیست.[46]
واصل درباره جریان عثمان توقف کرده بود و حکمی را صادر نمیکرد.[47]