كلمات كليدي : اول قنتيان، رساله هاي پولس، عهد جديد، كتاب مقدس
نویسنده : هادی جهانگشای
این رساله هفتمین کتاب از سری کتب عهد جدید است که در 16 باب تنظیم گردیده است.
شهر قرنتس
قُرِنْتُس شهری تجاری و با شکوه در یونان، در راه تجاری بین شرق و غرب بوده که در قسمت شرقی آن کنخریه قرار داشته است. سفالگری قرنتس و صنعت آن بسیار با اهمیت بوده و همراه با برنز به سایر قسمتهای مدیترانه صادر میشده است. در سال 146 قبل از میلاد توسط رومیها تخریب شد و تا صد سال به صورت مخروبه باقی ماند. بعد از آن ژولیوس سزار مجدداً آن را بنا کرد و تعدادی از رومیان را ساکن آن منطقه ساخت. در زمان پولس در شهر قرنتس حدوداً 250000 نفر شهروند و 400000 برده وجود داشته و به عبارتی این شهر شهر مهم و اصلی یونان بوده است. اگر چه این شهر مانند آتن یک شهر دانشگاهی نبود، با این وجود فرهنگ یونانی در آن حاکم بود.
مردم آن به فلسفه یونان علاقهمند بودند و از نظر حکمت و عقل در مرتبه والایی قرار داشتند. در قرنتس حداقل 12 معبد وجود داشته که مشهورترین آنها معبدی بود که به آفرودیت، الهه عشق، تعلق داشته است. مانند هر شهر تجاری بزرگ، قرنتس مرکزی برای فحشا و فساد اخلاقی فراوان و مهارنشدنی بود. پرستش آفرودیت، در قالب مذهب، فحشا را ترویج میداد. در یک زمان 1000 فاحشه در این معبد خدمت میکردند.[1]
زمان و دلیل نگارش
قرنتیان از جمله رسالاتی است که کلیسا در انتساب آنها به پولس، جزم دارد. دانشمندان کتاب مقدس نیز در انتساب آنها به پولس کمتر تردید کردهاند.[2] دلیلی که کلیسا نویسنده این نامه را پولس میداند، تایید کلمنت روم در سال 96 میلادی میباشد.[3]
همانطوریکه در ابتدا اشاره شد، این رساله در شهر قرنتس و در حدود سال 5 میلادی نوشته شده است.[4] مستر هاکس در مورد علت نگارش این نامه چنین مینویسد: «نامهای از کلیسای قرنتس به توسط استیفان رسید که از پولس درخواست تکلیف مینمود، تا نفاق ایجاد شده در مورد تعالیم پطرس، پولس و مسیح را خاتمه دهد».[5] در جای دیگر، برخی از مشکلات این کلیسا را مشکلات اخلاقی، بیبندوباری و پایبند نبودن به اصول اخلاقی میدانند.[6]
محتوا
رساله اول قرنتیان در مقایسه با سایر رسالات پولس، از نظر محتوا بسیار گوناگون و از نظر سبک نگارش، متفاوت است. موضوعاتی که در آن بحث شدهاند، بسیار متنوع بوده؛ از شقاقها گرفته؛ تا امور مالی و از رسوم کلیسایی گرفته؛ تا رستاخیز را شامل میشود. هر نوع روش ادبی برای نگارش آن بکار رفته است. مانند منطق، طعنه، تقاضا، سرزنش، شعر، نقل قول و تشریح؛ به طور خلاصه سبک آن طوری است که گویا پولس با رهبران کلیسای قرنتس حضوری صحبت میکند.[7]
این نامه با ادعای پولس آغاز میگردد. پولس به اراده خدا، رسول خواندهشده عیسی مسیح،[8] در آیه دوم مخاطب نامه که کلیسای قرنتس و مسیحیان آن دیار میباشند، را معلوم میسازد. بعد از آن شکرگذاری خود را به جهت ایمان به خداوند اعلام میدارد. در ادامه، مردم آن دیار را از اختلاف و چندتیرگی به وجودآمده، بیم میدهد. از آیه 18 به بعد میگوید، که برخی، از پیام مسیحیت، درکی اشتباه داشتند. وی میگوید که هیچ چیز باعث تفاخر نیست؛ مگر کاری که به خاطر خداوند باشد.
در باب دوم مینویسد: «در بار اول که برای تبلیغ نزد شما آمده بودم، پیام و سخنانی بسیار ساده و خالی از حکمت انسانی را به شما گفتم و از کلمات مشکل ادبی و افکار فلسفی استفاده نکردم». بعد در ادمه مینویسد: «سخنان من حکمت خدا را سرّی بیان میکند؛ یعنی آن حکمت مخفی را که خدا پیش از این دهرها برای ما مقدر فرمود».[9]
پولس در باب چهارم درباره اینکه تمامی رسولان خادم هستند و برخی از مردم درک اشتباهی از خدمت مسیحی و خادمان دارند، در (14-21)، نصیحتی را جهت پایان دادن به این اختلافات بیان میکند. «هرچند (شما) هزاران استاد در مسیح داشته باشید، لیکن پدران بسیار ندارید. زیرا که من شما را در مسیح به انجیل تولید نمودم. پس از شما التماس میکنم که به من اقتدا نمایید».[10] باب پنجم به فساد اخلاقی در زندگی کلیسا اشاره دارد، که خود پولس مینویسد: «خبر رسیده که در میان شما بیعفتی هست، آنهم به گونهای که حتی در میان بتپرستان نیز پذیرفته شده نیست. شنیدهام مردی با ناماداری خود رابطه دارد و شما افتخار میکنید».[11] در ادامه، توضیحاتی در مورد عمل زنا میدهد و مردم آن دیار را از آن و گناهان جنسی بر حذر میدارد.
باب هفتم نامه پولس مربوط به مسائل زناشویی است در این باب پولس تاکید بیشتر بر زندگی مجردی دارد: «اما میخواهم که همه مردم، مثل خودم(مجرد) باشند».[12] و برای باکرهها میگوید، که مثل قبل باکره بمانید؛ چرا که به عقیده پولس باکره در امور خداوند میاندیشد؛ اما منکوحه در امور دنیا میاندیشد تا شوهر خود را خوش سازد.[13] پولس در این باب مشکلات ازدواج را بر میشمارد و آن را امری که باعث دوری انسان از خداوند میشود، برمیشمارد؛ بعد در مورد قربانیکردن برای بتها و استفاده از آنها صحبت میکند.
در باب نهم حقوق کسانیکه تبلیغ مسیحیت میکنند را برمیشمارد. باب دهم در مورد عبرت از درس گذشتگان و هشدار در مورد بتها و قربانی کردن برای آنها میباشد.
پولس در ادامه تعلیمات خودش میگوید: «اما میخواهم شما بدانید که سر هر مرد، مسیح است و سر زن، مرد و سر مسیح، خدا».[14] در متون کتاب مقدس آمده: «اما زن جلال مرد است، زیرا مرد از زن نیست بلکه زن از مرد است و نیز مرد به جهت زن آفریده نشده است بلکه زن برای مرد».[15] در باب دوازده سخن از محبت به میان آمده و محبت را بزرگترین عطیه الهی میداند. باب چهارده در مورد اقوام مختلف است؛ که این اختلاف را یکی از نشانههای خداوند میداند. بعد از آن قوانین حاکم بر عبادت عمومی را بیان میکند. در این راستا پولس مینویسد: «(خطاب به زنان) اما اگر میخواهند چیزی بیاموزند، در خانه از شوهران خود بپرسند، چون زنان را در کلیسا حرف زدن قبیح است».[16]
در باب بعدی پولس ادعا میکند که مسیح، بعد از همهی رسولان، بر وی ظاهر گشته و نیز دلیل اینکه چرا وی آخرین فرد در بین رسولان است، اینگونه بیان میکند: «چونکه بر کلیسای خدا جفا نمودم».[17] در نهایت، قطعی بودن رستاخیز مردگان، اعتقاد به قیامت و اعتراضات برخی از مردم را بررسی کرده و از مردم آن دیار خواستهایی را مینماید. آخر سر هم با اهدای سلام و سلامتی، نامه خود را به پایان میرساند.