كلمات كليدي : تاريخ، كليسا، فرقه، شاهدان يهوه، مورمون، ادونتيسم
نویسنده : محمد صادق احمدي
با مراجعه به تاریخ ادیان مختلف با یک نقطه مشترک مواجه میشویم و آن اینکه پیروان ادیان مختلف، دارای گرایشات و فهمهای متفاوتی هستند. شاید اینکه پس از بنیانگذار هر دینی پیروان او به دستهها و گروههای متفاوتی تقسیم شوند، امری طبیعی به نظر برسد زیرا هر یک از این فرقهها فهم خود از دین اصیل و اصلی را ملاک دانسته و در نتیجه گرایشی مجزا از سایر گرایشها بوجود میآورند.
اما با مطالعه تاریخ مسیحیت به این نکته واقف میشویم که انشعاب دینی در میان مسیحیان، قابل مقایسه با تنوع دینی در میان سایر ادیان نیست. این پراکندگی از زمان عروج عیسی و تقسیم مسیحیان به یهودیان شریعت محور و یهودیان پولسی شروع شد و تا به امروز دستهبندیهای جدید در میان کلیساهای مسیحی امری رایج است.
اما قرن نوزدهم یکی از چشمگیرترین دورههای تاریخ کلیسا به لحاظ کثرت انشعاب در میان کلیساهای مسیحی است، به حدی که شدت این پراکندگی بسیاری از مسیحیان را به فراخوانیِ کلیساهای مختلف برای برپایی نهضت اتحاد کلیساها وادار کرد.
مهمترین کلیساهایی که در این قرن ظهور کردند از این قرارند:
شاهدان یهوه
چارلز راسل بنیانگذار فرقه شاهدان یهوه در سال 1852 چشم به جهان گشود. او در خانوادهای ثروتمند و عضو کلیسای پرزبیتری پرورش یافت. اما در 16 سالگی تردیدهایی در مورد اعتقادات کلیسا، کتابمقدس و خدا برایش بوجود آمد. درست در این وضعیت بحرانی، او با یک واعظ ادونتیست ملاقات کرد و تحت تأثیر او قرار گرفت و ایمان خود را باز یافت.
راسل بهمدت چند سال تحت تأثیر واعظان و معلمان مختلف ادونتیست به مطالعه کتابمقدس پرداخت. سپس با دوستان خود جلسات کوچک و مرتبی برای مطالعه کتابمقدس برگزار کرد و ایشان او را بهعنوان رهبر یا شبان خود تلقی میکردند.
راسل در 23 سالگی (1876) مجلهای از یکی از گروههای ادونتیست دریافت کردکه در آن، اعتقاد این گروه مبنی بر بازگشت نامرئی عیسی مسیح در سال 1874 درج شده بود. گرچه این مجله هوادارانی نداشت، اما اندیشههای آن برای راسل جالب بود. او با سردبیر مجله تماس گرفت و به هیأت تحریریه آن پیوست و با ثروت خانوادگیای که داشت، این مجله را مورد حمایت مالی قرار داد.
راسل و سردبیر مجله پیشگویی کردند که در سال 1878 ایمانداران به آسمان ربوده خواهند شد. اما این پیشگویی نیز عملی نشد و این امر باعث بروز اختلاف میان راسل و سردبیر مجله گردید، طوری که راسل از او جدا شد و در سال 1789 مستقلاً مجلهای منتشر ساخت بهنام "برج دیدبانی صهیون"[1].[2]
تا این زمان، راسل در کلیساهای پروتستان موعظه میکرد و پیروانش خود را از سایر مسیحیان جدا نمیکردند اما از سال 1879 بهبعد، او بهتدریج به هواداران خود هویتی مستقل بخشید و ایشان او را بهعنوان "شبان" خود پذیرفتند. اتفاق مهم دیگری که باعث جدایی کامل هواداران راسل از کلیساهای پروتستان و ادونتیست گردید، این بود که او در سال 1882 رسماً اعتقاد به تثلیث را رد کرد و به موعظه علیه آن پرداخت.
راسل دست به پیشگویی دیگری زد؛ و آن این بود که جهان در اوائل اکتبر 1914 بهپایان خواهد رسید. درست دو سال پیش از این تاریخ، وقتی که او در اکتبر 1916 چشم از جهان فرو میبست، جهان نه فقط بهپایان نرسیده بود، بلکه در بحبوحه نخستین جنگ خانمانسوز جهانی بسر میبرد!
راسل در طول فعالیتهایش بیش از 000ر30 موعظه ایراد کرد و حدود 000ر50 صفحه مطلب نوشت و حدود 000ر000ر20 نسخه از کتابها و جزواتش به فروش رفته بود.
جانشین "راسل"،وکیلی زبردست بهنام "جوزف فرانکلین راترفورد" بود. او بر خلاف دستورالعمل راسل در مورد شیوه رهبری گروهی، تمامی قدرت مؤسسه برج دیدبانی را در دست گرفت و هیأت مدیره وقت را منحل کرد و افراد مورد نظر خود را بر آن و بر شبانی گروههای کوچک گماشت.راترفورد سپس"انجمن برج دیدبانی" را در سال 1931 "شاهدان یهوه" نامید.
از سال 1927 فعالیتهای تبلیغی بهصورت خانه به خانه، مهمترین فعالیت همه شاهدان یهوه گردید. راترفورد نیز مانند راسل دست به پیشگویی زد،اما وقتی این پیشگویی نیز جامه عمل نپوشید، راترفورد شکست خود را پذیرفت.
پس از راترفورد نیز این فرقه به فعالیتهای خود ادامه داد و با شرکت در امور تجاری قدرت بسیاری بدست آورد. اکنون بیشتر اعضای شاهدان یهوه در آمریکا ساکن هستند.[3]
مورمون
بنیانگذار فرقه مورمونها جوزف اسمیت است.[4] او در 23 دسامبر 1805 در آمریکا چشم به جهان گشود و از همان نوجوانی و در 15 سالگی به فکر کردن درباره موضوع نجات خود اهتمام میورزید. در آن زمان در اثر فعالیتهای گسترده کلیساهای پرزبیتری و باپتیست و متدیست، بیداری روحانی بزرگی در آمریکا به وجود آمده بود و هر یک از این کلیساها میکوشید عده بیشتری را به توبه و بازگشت بهسوی خدا (که البته معمولا از طریق گرایش به کلیسای آنان، امکانپذیر بود) فرا خواند. در همین زمان بود که اسمیت به این میاندیشید که به کدامیک از این کلیساها بپیوندند.
ادعای اسمیت
او پیوسته برای این موضوع دعا میکرد تا اینکه روزی، طبق ادعای خودش، دو موجود پرجلال بر او ظاهر شدند و به او گفتند که به هیچیک از این کلیساها نپیوندد، بلکه منتظر آمدن "کلیسای مسیح" باشد که قرار بود بزودی برقرار گردد. خودش در این مورد چنین مینویسد: «وقتی نور بر من قرار گرفت، دو شخصیت را دیدم که درخشش و جلال آنان در وصف نمیگنجد؛ آنان بر بالای سر من در هوا ایستاده بودند. یکی از آنان مرا به نام صدا زد و در حالیکه به دیگری اشاره میکرد، گفت: «این است پسر محبوب من. او را بشنو!... در پاسخ شنیدم که نباید به هیچیک از این کلیساها بپیوندم زیرا همه آنها نادرست هستند. شخصیتی که با من تکلم میکرد، گفت که تمامی اعتقاداتشان نزد او منفور است و معلمانشان نیز منحرفاند...»
طبق گفته اسمیت، در شب 21 سپتامبر 1823، پیامآوری آسمانی که خود را "مورونی" مینامید، بر او ظاهر شد و او را از وجود کتابی باستانی آگاه ساخت که حاوی "کمال انجیل مسیح" بود. این کتاب که (البته به ادعای اسمیت) بر صفحههایی طلایی و نازک نوشته شده بود، شرح زندگی ساکنان قدیمی قاره آمریکا بود. بلندی و پهنا و ضخامت این کتاب 15 سانتیمتر بود؛ این صفحات بهوسیله حلقهای به هم متصل شده بودند. مورونی همچنین اسمیت را از وجود دو سنگ کوچک بهنامهای "اوریم" و "تُمیم" مطلع ساخت که به چیزی شبیه تاس شباهت داشتند؛ این دو سنگ وسیلهای بودند برای ترجمه این کتاب و در کنار آن نیز دفن شده بودند. این کتاب به خط و زبان مصری اصلاحشده نوشته شده بود. اسمیت میبایست این نوشتهها را به کمک این دو سنگ ترجمه میکرد.
به مرور و در اثر فعالیتهای اسمیت، تعداد قابل توجهی به او ایمان آوردند و همین مسأله واکنش دیگر کلیساها و آزار و اذیت آنها را به دنبال داشت. در نتیجه مورمونها از ناحیهای به ناحیه دیگر در ایالت میسوری نقل مکان میکردند. بسیاری از آنان کشته شده و آنهایی هم که جان سالم به در بردند پراکنده و متفرق شدند. سرانجام به ایالت ایلینوی رفتند.
در آنجا اسمیت شهری زیبا ساخت به نام نائووو[5]. اسمیت هم شهردار شهر بود، همه فرمانده لشکر خود، هم نامزد ریاست جمهوری آمریکا، هم نبی، رائی، و هم صاحب مکاشفه کلیسای مورمون.
مخالفت مردم روزبروز شدیدتر میشد. اسمیت خودش متهم به تعدد زوجات و اختلاس در داراییهای کلیسا شد (و البته اتهامات متعدد دیگر). سرانجام او و برادرش را در شهر کارتِیج در ایالت ایلینوی دستگیر و محبوس کردند. پس از سه هفته، در 27 ژوئن 1844، جماعت خشمگین به زندان ریختند و او و برادرش را کشتند![6]
هماکنون این کلیسا به چند گروه تقسیم شده که عمدتا در آمریکا فعال است.
ادونتیسم
ادونتیسمنام یک نهضت اصلاحی مکاشفهایاست که در فاصله سالهای 1830 و 1840 در آمریکا ظاهر شده است.سابقه تاریخیاین نهضت را میتوان در انتظارهایی که در مراکز پارسایی اروپا و امریکا پس از دوره ناپلئون نسبت به رستاخیز وجود داشت جستجو کرد .
موسس این نهضت "ویلیام میلر" (1782-1894) بود. او کلیه نوشتههایی را که به آنها دسترسی داشت خواند و در نتیجه شکاک و سرانجام خداگرا شد.در سن 34 سالگی تغییر مذهب داد و در شمار باپتیستها قرار گرفت . او با توجه به فرازهایی از رساله دوم پترس 8:3-10 و دانیال 14:8 پیشبینی کرد که بازگشت عیسی در حدود سال 1843 خواهد بود. تاریخی که او برای بازگشت مسیح ذکر کرده بود بین 21 مارس 1843 و 18 آوریل سال بعد بود،اما در آن مدت چیزی محقق نگشت وسرانجام میلر خود در یک عذرخواهی و دفاع در سال 1845 پذیرفت که محاسبه در تعیین روز بازگشت مسیح اشتباه بود و اظهار داشت که در آینده از چنین پیشگوییهایی خودداری خواهد کرد.
اعتقادات و رفتارهای میلر مورد تایید کلیسای تعمیدی نبود، بنابراین باپتیستها وی را تکفیر کردند.
ادونتیستها در سیاست کلیسا طرفدار کنگرگشنالیسم و در عمل تعمید طرفدار کلیسای تعمیدی و در دکترین پروتستانت افراطی بودند و تمایل شدیدی به تفکر مکاشفهای داشتند.ایشان بر اساس اختلافاتی که در مورد رستاخیز پدید آمد به چند گروه تقسیم شدند: ادونتیستهای تبشیری، کلیسای مسیحی ادونت، کلیسای خدا و عیسی مسیح.
بزرگترین گروهی که از این نهضت بوجود آمد ادونتیستهای روز هفتم بودند که در میان پیشگامانشان افرادی از جمله جیمز وات (1821-1881) و اوریا اسمیت (1832-1903) و ... بودند.
اعتقاد آنها به بازگشت مسیح این بود که این بازگشت که در کتاب دانیال پیشگویی شده است مربوط به بازگشت بر روی زمین نیست ومکان مقدسی که در متن ذکر شده است مکان مقدس آسمانی است.
مراکز اصلی آنها در ایالت مشیگان قرار دارد. ایشان کتاب مقدس را وحی خدا به انسان و قانون اصلی ایمان و عمل میدانند ولی اعتقادنامهها را نمیپذیرند. در الهیات ادونتیستهانجات را تنها با ایمان و فیض و بدون عمل و شریعت میپذیرند.[7]
کلیسای علم مسیحی
کلیسای عالمان مسیحی را خانم "مری بیکر ادی" بنیان نهاد. مری که پیش از این دچار بیماریهای سخت شده بود، پس از آشنایی با کویمبی که بیماریهای سخت را شفا میداد، التیام یافت و با خواندن شفا دادن عیسی در اناجیل، زندگی او اساسا متحول شد.
ادی کتاب "علم و سلامتی" را نوشت و در انتهای آن بخش راهنمای تفسیر کتاب مقدس را افزود. از نظر پیروان او این کتاب یگانه روش خواندن کتاب مقدس را عرضه میکند. مری در سال 1877 مدرسه عالی مابعدالطبیعی ماساچوست را افتتاح کرد و در آن شفادهندگان کلیسای خود را تربیت کرد.[8]
مری بیکر در سال 1910 چشم از جهان فرو بست در حالی که کلیسای او همچنان رو به رشد بود.
علاوه بر گروههای مسیحی که ذکر شد در این قرن فرقههای دیگری نیز ظهور کردند. فرقههایی مانند: دیسپنساشنالیستها، ادونتیستهای روز هفتم، جماعت هاپیدال، داربایتها و کلیساهای یکتاپرست و ...
در این میان اما کلیساهای یکتاپرست در قرن نوزدهم موفقیت بیشتری کسب کردند. در انگلستان کلیسای یکتاپرستی در سال 1813 از طرف دولت به رسمیت شناخته شد. در آمریکا یکتاپرستان دارای مشکلات بیشتری در مقایسه با اروپا بودند اما در سال 1805 موفق شدند دانشگاه هاروارد را که به طور سنتی در اختیار کنگرگشنالیستها بود، بدست گرفته و بسرعت آن را تبدیل به یکی از دانشگاههای پیشرو در آمریکا تبدیل کنند.[9] شاهدان یهوه نیز در شمار کلیساهای یکتاپرست قرار دارد.
قرن نوزدهم با همه تنوع فرقهای که داشت به سمت قرن بیستم حرکت کرد تا بتواند در این قرن میان کلیساهای مسیحی اتحاد برقرار کند.