دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

تاریخ کلیسا قرن چهارم2 Church history; the 4th century 2

No image
تاریخ کلیسا قرن چهارم2 Church history; the 4th century 2

كلمات كليدي : تاريخ، كليسا، نظام پاپي، نظام رهباني

نویسنده : محمد صادق احمدي

در ادامه بررسی قرن چهار میلادی سرگذشت مسیحیان در این قرن و پس از واکاوی رابطه بین سیاست و مسیحیت، اکنون نوبت به بررسی رهبران مسیحی این قرن و نقشی که ایشان در نابسامانی های موجود ایفا کردند، می‌رسد. البته این رهبران در این دوره فاقد آن قدرتی بودند که در سال های بعدی برای ایشان شکل گرفت. زیرا تا پیش از این قرن اصلا مسیحیت با این شکل سازمان یافته وجود نداشت و از طرفی نزاع های درون دینی امکان وجود رهبری مقتدر برای اداره منظم جامعه مسیحی را سلب می‌کرد.

 

پاپ و پاتریاک[1]

اما با گسترش مسیحیت رسمی در سراسر امپراتوری اسقف‌نشین‌های مراکز مهم مسیحی رم، اسکندریه و انطاکیه و بعدها اورشلیم و قسطنطنیه بر علیه تصمیمات اسقف های محلی و فرو نشاندن منازعات میان آنها، دارای امتیاز ویژه و صاحب مرجعیت شناخته شدند. اما اسقفهای رم با این مسأله مشکل داشتند و حق نظارت جهانی را از آن خود می‌دانستند. بنابر این نام اسقف‌نشین رم "پاپ" و نام اسقف‌های دیگر اسقف‌نشین‌ها "پاتریارک" شد.

و آنچه که امروزه به عنوان پاپ از آن یاد می‌شود در واقع نسبت به مسیحیت صدر اول شامل پاپ‌ها و پاتریارک‌ها می‌شود تا زمان های بعدی که اختلافات شدت یافته و این دو عنوان از هم جدا شدند.

 

رهبران مسیحی در قرن چهار

نخستین پاپ قرن چهارم مارسلینوس است که تا سال 304 اسقف رم بود. نکته حائز اهمیت در این زمان خالی ماندن مسند پاپی است تا اینکه در سال 308 پاپ مارسلوس اول در رأس هرم پاپی قرار گرفت؛ گرچه برخی او و مارسلینوس را یک نفر به شمار می‌آورند.[2]

پس از یک سال ائوسبیوس به عنوان پاپ برگزیده شد و پس از او و در سال 311 میل تیادس پاپ شد که به عنوان نخستین پاپ، شنل ارغنوانی قصر را به تن کرد و پس از او بود که پاپ ها از خانه های محقر و تاریک به درون کاخ ها آمدند. در سال 314 نیز سیلوستر اول پاپ شد که به پشتوانه کنستانتین کبیر از قدرت سرشاری برخوردار بود و با این قدرت حامی بزرگی برای کنستانتین بشمار می‌آمد.پس از مرگ سیلوستر از سال 336 تا سال 352 مارکوس پاپ شد و از سال 352 تا 366 نوبت پاپی به لیبریوس و پس از او به داماسوس اول رسید. این روند ادامه داشت تا اینکه در سال و با انتخاب آناستاسیوس اول در سال 399 سلسله پاپهای این قرن خاتمه یافت.

اما نکته کلیدی در این میان وجود مخالفانی است که همزمان با وجود یک پاپ در مسند پاپی علم مخالفت بر می‌افراشتند و به پشتوانه پیروان هم عقیده خود نهضتی در برابر کلیسای کاتولیک براه می‌انداختند. به اینگونه افراد در دوره‌های بعدی "ناپاپ" (آنتی پاپ) می‌گفتند.[3]

در قرن چهارم دو آنتی پاپ ظاهر شدند که به ترتیب در دوره لیبریوس و داماسوس مخالفت خود را اظهار کردند که به نظر می‌رسد این مسأله دارای ارتباط مستقیم با گرایشات متفاوت موجود در این قرن بود. از سال 355 تا 365 فلیکس دوم به مخالفت با لیبریوس پرداخت و سال 366 تا 367 نیز مسیحیان شاهد رویارویی ارسیکیانوس با داماسوس بودند کخ در نهایت با اقتداری که داماسوس از خود نشان داد او را قلع و قمع کرد.

شدت اختلاف این دوره درباره مسیح شناسی را می‌توان در ظهور همین آنتی پاپها مشاهده کرد.

 

نظام پاپی: آری.نه!

در انتها ذکر این نکته ضروری به نظر می‌رسد که با توجه به انشقاق پروتستان ها و جدایی ایشان از کلیسای سازمان یافته و سنتی دارای سلسله مراتب، امروزه "تاریخ رهبری کلیسا" نیز با توجه به گرایش مورخ تفسیر می‌شود.

مثلا یک نویسنده پروتستان که اساسا نظام سلسله مراتبی را نمی‌پذیرد در مورد رهبری کلیسا اینگونه می‌نویسد:

«بنیان گذاری شیوه رهبری کلیسا را باید به مسیح نسبت داد، چه او بود که دوازده رسول را برای پیشوایی کلیسای نوپا مقرر فرمود. رسولان نیز ابتکار عمل را بدست گرفته، هروقت که روح‌القدس هدایت می‌فرمود،خدمات جدید را تعیین می‌کردند. این امر به هیچ عنوان به معنای ایجاد سلسله مراتب هرمی شکل، آن طور که در کلیسای کاتولیک شکل گرفته است نیست... قرار نبود کشیشان طبقه خاصی را تشکیل دهند و برای حصول نجات، تشریفات کهانتی خاصی بوجود آوردند...».[4]

این در حالی است که نویسنده‌ای که به سنت سلسله‌مراتبی، وفادار است در مورد نقش رهبری سازمان یافته کلیسای نخست می‌نویسد:

«چون رفته‌رفته روشن شد که ظهور دوم عیسی مسیح واقعه قریب‌الوقوعی نیست... هر کلیسا معمولا حول سلسله مراتب سه گانه‌ای شکل گرفت... اسقف محور روحانی بشکل و واسطه اصلی بین خدا و مردم بود... اسقف را هیئتی از شیوخ یاری می‌دادند...».[5]

صرف نظر از این نزاع‌ها رهبران تاثیرگذار مسیحی در سرزمین‌هایی مانند ایران نیز در برخی موارد بسیار تاثیرگذار بوده‌اند. مهمترین شخصیتها افراهات یا فرهاد قدیس است که در مقاطعی اسقف اعظم کلیسای ایران بوده است. نکته جالب در مورد او این است که او مخالف سرسخت مسیحیت تثلیثی بود و کلیسای ایران نیز تا مدتها از این اندیشه او پیروی می‌کرد و تابع مسیحیت اصیل بود تا اینکه در سال 421 اسقف ماروتا به ایران آمد و مسیحیت تثلیثی شورای نیقیه که در غرب بود را تصویب کرد.

 

رهبانیت[6]: فرار از مسیحیت درباری

در طول تاریخ همیشه دنیاگرایی افراطی از یک سو و میل به آخرت و زیاده روی در عبادات از سوی دیگر بر هم زننده تعادل معنوی در جوامع مختلف بوده است. جامعه مسیحیت نیز در تاریخ خود از این قاعده مستثنا نبوده است و در پاسخ به عوامل گوناگونی که در این جامعه رخ داده روی به رهبانیت آورده است.

در قرن چهارم و با رسمیت یافتن مسیحیت و پیدایی چندین و چند عامل دیگر عده بسیاری از مسیحیان به رهبانیت روی آوردند و موج نخست و دوره طلایی راهبان را پدید آوردند.

اما از نظر لغوی، رهبانیت ترجمه کلمه "موناستیسیسم" و راهب ترجمه "موناستیک" به فارسی است. این کلمه در واقع از لغت یونانی "موناخوس" به معنای خلوت نشین گرفته شده است. البته واژه "مانک" نیز از همین موناخوس می‌آید.[7]

ریشه لغوی رهبانیت هر چه باشد، بحث از علل آن مهمتر به نظر می‌رسد. البته محققان، اسباب زیادی برای وقوع رهبانیت ذکر کرده‌اند؛ اما مهمترین علل که ضرورتا باید حظی از واقعیت نیز داشته باشند، از این قرارند:

 

1-   رسمیت یافتن مسیحیت:

با رسمیت یافتن مسیحیت و مسیحی شدن امپراتوران، پیروان عیسی دیگر اقلیتی نبودند که تحت تعقیب و آزار باشند و اکنون برخی از ایشان به رهبری کلیسای سازمان یافته به مسیحیانی شکنجه‌گر تبدیل شده بودند. بنابر این می‌توان تصور نمود که چه بسیار از انواع فسادهایی که تا پیش از این فقط در میان درباریان شایع بود اکنون به لایه‌های مسیحیت نیز نفوذ کرده بود. این مسأله سبب رویگردانی عده زیادی از مسیحیت رسمی و پیوستن به نظام رهبانی بود.

 

2- ترغیب مسیحیت به دوری از دنیا:

این مسأله که برخی از قسمت‌های کتاب مقدس به عزلت نشینی و دوری از دنیا ترغیب می‌کند، امری غیر قابل انکار است. برای نمونه ترغیب پولس به زندگی مجرد در اول قرنتیان باب 7 نمونه ای از این امر است. پدران اولیه کلیسا نظیر اوریگن، سیپریان، ترتولیان و جروم، "تجرد" را به عنوان تفسیر صحیح این گونه بخش‌های کتاب مقدس تشویق می‌کردند.

 

3- گرایش های روان شناختی:

این علت با توجه به انحطاط اخلاقی فراگیر در جامعه گسترده مسیحی قرن چهارم و آشفتگی های دینی بین سران مسیحیت و سیاسی در دستگاه حکومت روشن‌تر می‌شود.

 

4- شریر پنداشتن جسم و نیک انگاشتن روح:

این نگرش دوگانه گرایانه به جسم و روح سبب افراط در بی توجهی به دنیا و دوری هرچه بیشتر آن و توجه به صومعه‌ها بود.[8]

البته علل دیگری نیز برای گرایش مسیحیان در قرن چهار به رهبانیت نیز ذکر کرده اند که ذکر همه آنها از حوصله این نوشتار خارج است.[9]

اما اینکه چرا رهبایت آنهم در قرن چهار از اهمیت فروانی برخوردار بوده و از آن فراوان بحث می‌شود؟ باید گفت علت این امر در شخصیت‌های برجسته‌ای نهفته است که در این قرن سردمدار نظام رهبانی در شرق و غرب بوده اند.

 بطور خاص در شرق می‌توان از قدیس آنتونی (251- 356) نام برد که نیم قرن دوم عمر خود را در قرن چهار سپری کرد. او در بیست سالگی کلیه اموال خود را فروخت و پول آن را به فقرا داد و خود به غاری رفته و در آنجا به تفکر پرداخت.

پس از آنتونی نیز باسیل (330- 379) بود که به زندگی راهبان شرق نظام ویژه‌ای بخشید. او در زندگی کوتاه خود برخلاف قدیس آنتونی تلاشهای فراوانی برای نظام‌مند کردن رهبانیت انجام داد و به روح آن جلوه اجتماعی بخشید. علت این تلاش او برای احتماعی کردن رهبانیت ناشی از این تفکر او بود که در جامعه بشری فساد نیست و بنابر این ترک آن لازم نیست.[10]

در غرب نیز در این قرن بزرگانی بودند که به رهبانیت غربی کمک شایانی کردند. در این بین می‌توان از مارتین اهل تور، جروم، آگوستین، آمبروز و آتاناسیوس نام برد که در نوشته های خود فراوان مسیحیان را به رهبانیت تشویق می‌کردند تا جایی که کتابهای ایشان درون صومعه های غرب در کنار کتاب های بندیکت قرار داشت. مثلا آتاناسیوس کتاب "زندگی قدیس آنتونی" را به نگارش درآورد و جروم نیز آثار رهبانیت شرقی را به لاتین ترجمه کرد. بنابر این رهبانیت غرب در اصل و همچنین در این قرن پس از ظهور رهبانیت شرق پدیدار شده است.

 اکنون و پس از بررسی اجمالی ابعاد سیاسی و روحانی(رهبانیت) و نظام سازمانی (پاپها) به نظر می‌رسد وضعیت مسیحیت در این قرن کمی روشنتر شده باشد. اما در ادامه و با بررسی اندیشمندان و گرایش‌های موجود در این دوره پرونده این قرن بسته خواهد شد.

مقاله

نویسنده محمد صادق احمدي
جایگاه در درختواره ادیان ابراهیمی - مسیحیت

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

فردریک شلایر ماخر Friedrich Schleiermacher

فردریک شلایر ماخر Friedrich Schleiermacher

معمولا هر پدیده سنّتی وقتی با یک جریان جدید مواجه شود، اگر باهم هم‌خوانی نداشته باشند، هیچ‌یک، دیگری را نمی‌پذیرند و هر دو نافی هم می‌شوند. در بررسی تاریخ کلیسا، اعم از کاتولیک و پروتستان، نیز دقیقا به‌همین تقابل می‌رسیم؛ تقابل دیدگاه‌های سنّتی و مدرن.
No image

شراب Wine

No image

پاپ ویگیلیوس Pope Vigilius

No image

صخره Petros, Cephas

No image

ماروزیا MAROZIA

پر بازدیدترین ها

No image

معجزات عیسی

مریم مقدس  Saint Mary

مریم مقدس Saint Mary

No image

کتاب مقدس Bible

Powered by TayaCMS