كلمات كليدي : تاريخ، كليسا، اصلاح كاتوليكي، اندكس، انگيزاسيون، ترنت
نویسنده : محمد صادق احمدي
بدنبال اصلاحات و اعتراضات گسترده دینی که در قرن شانزده رخ داد و منجر به پدیدار شدن گروههای مختلف پروتستان گردید، کلیسای کاتولیک نیز از درون نیاز به اصلاح را احساس کرد که البته این احساس نیاز بیشتر از سوی امپراتوری وقت شارل پنجم بود تا کلیسای کاتولیک و شخص پاپ.
به روایت "جان ناس"، مورخ نامدار ادیان، کلیسای کاتولیک و پاپها با هر گونه اصلاحی مخالفت میورزیدند و در برابر آن مقاومت میکردند. اما امپراتور شارل پنجم که میل داشت مابین مسیحیان اتحاد برقرار شود و برای اینکه تبلیغات شدید پروتستانها را خنثی کند، تلاش بسیاری کرد تا بین کاتولیکها و پروتستانها سازش برقرار کند.البته او به این آرزوی خود نرسید؛ اما در مقابل به پاپ پل سوم فشار آورد تا به این منظور در شهر ترنت شورایی تشکیل دهد.[1]
نتیجه این اعمال فشار امپراتور و اعتراضات اصلاحگران، ایجاد سه اصلاح در کلیسای کاتولیک بود:
1- نخست شورای ترنت بود که از سال1545 تا 1563 میلادی به درازا کشید، اما به نتیجهای منجر نشد که از آن بوی صلح با پروتستانها استشمام شود.
2- دوم تشکیل گروههای تفتیش عقاید بود که پیش از این در قرون وسطی نیز سابقه داشت و مردم از آن دل خوشی نداشتند.
3- سوم تشکیل گروههایی بود بنام عیسویان(ژزوئیت ها[2]) که پایه گذار آن نه پاپ بود و نه امپراتور، بلکه یک جنگجوی اسپانیایی به نام ایگناتیوس لویولایی بود.
کلیسا علاوه بر این فهرستی از کتب ممنوعه تهیه کرد و خواندن آنها را نامشروع دانست. البته در برخی کشورها نیز اصلاحاتی از درون انجام گرفت که بیشتر با خشونت همراه بود.
اصلاحات در کشورها
در کشورهایی که منافع حاکمان با منافع کلیسای کاتولیک گره خورده بود معمولا اصلاحات با روند تندتری صورت میگرفت. مثلا در اسپانیا اسقف اعظم تولدو سرکردگی اصلاحات درون کاتولیکی را به عهده گرفت. او راهبان و کشیشان بیلیاقت و ناشایست را از سلک روحانیون اخراج کرد و برای تعلیم و تربیت کشیشان نوین دانشگاههای جدید تاسیس کرد.[3]
البته همین اسپانیا که توسط کشیشان اسپانیایی دارای امپراتور مقدس نیز شده بود، همزمان حکومت هلند را نیز عهدهدار بود و تقریبا آنجا را مستعمره خود میدانست. بنابرایندر آنجا یکسره با خشونت رفتار کرد و هرگونه صدای اصلاح طلبی را با زور ساکت کرد. به این منظور امپراتور شارل پنجم، فیلیپ دوم که مردی قسیالقلب بود را به هلند اعزام کرد و به او امر کرد که هرگونه انحراف مذهبی و گمراهی از روش کاتولیکی را به قیمت جان و خون افراد سرکوب کند.[4]
وضعیت اصلاحات کاتولیکی در فرانسه نیز همانند هلند با خشونت بود که فقط یک نمونه آن کشتار بیست هزار نفری "سنبارتلمی" است. وضعیت انگلستان در زمان ماری خونآشام نیز مثل فرانسه بود.
اقدامات اصلاحی کلیسای کاتولیک روم
همه اقدامات فوق توسط گروههای کاتولیک سایر کشورها رقم خورده بود؛ اما خود کلیسای کاتولیک روم نیز اقدامات مهمی در این مسیر انجام داد.
*اندکس
کلیسا فهمیده بود که سبب بسیاری از بلایایی که اکنون به او روآورده بود، مطالعه آثار اصلاحگران بود. بنابراین فورا دست بکار شد و لیستی از کتبی که به نظرش میتوانست روی مردم اثرات منفی بگذارد تهیه و خواندن آنها را برای مردم غیرمجاز اعلام کرد.[5]
*تفتیش عقاید
در سال 1542 پاپ پل سوم، دادگاه رومی تفتیش عقاید را با هدف جنگیدن با پروتستانتیسم و جادوگری بار دیگر تشکیل داد. این دادگاهها بیشتر در مناطق مسیحینشین و برای جلوگیری از رشد پروتستانتیسم در میان مردم این مناطق بود که در این امر توفیق نسبی یافت.
پاپ پل در فرمانش نوشت:
«از آغاز صعودمان بر کرسی رسولی، ما به شکوفایی ایمان کاتولیکی و پاکسازی از بدعت علاقهمند بودهایم... اگر کسی (در بازگشت به مذهب کاتولیک) درنگ کند اولیای شورای مقدس جهانی او را براه خواهند آورد...برای این امور "جیووانی پیترو کرافا" را بازجوی کل منصوب کردیم... وی و زیر دستانش موظف هستند از راه تفتیش عقاید همه و تکتک افرادی که از راه خداوند و ایمان کاتولیک منحرف میشوند، همچنین کسانی را که به بدعت متهم شدهاند همراه پیروان و شرکاء عمومی یا خصوصی، مستقیم یا غیر مستقیم بازجویی کنند... مجرمان و متهمان باید زندانی شوند... پس از کیفر مرگ اموالشان فروخته میشود... هرکس جرات کند مانع این کار شود با خشم خدای متعال و رسولان مقدس مواجه خواهد شد»[6]
شدت عمل و شکنجه و آزار در این محکمهها به حدی بود که حتی قدیسان مسیحی هم خود را از خطرات آن در امان نمیدیدند. نمونه بارز این مساله در این قرن قدیسه ترزا است که بدلیل اینکه از مزاحمتهای دستگاه تفتیش عقاید هراسان بود، نمیتوانست از بسیاری از منابع و کتب روحانی استفاده کند.[7]
*ژزوییتها
در سال 1534ایگناتیوس لویولایی[8] انجمن عیسویان را بنا نهاد به این صورت که به اتفاق شش تن از یارانش سوگند یاد کردند که فقر و زندگی در تجرد را پیشه خود سازند. به این منظور در سال 1537 به روم رفتند و آمادگی خود را برای انجام هر خدمتی به پاپ پل سوم اعلام کردند. پاپ نیز از این سرسپردگی ایشان راضی بود، بنابراین با تشکیل این گروه موافقت کرد و در نامهای رضایت خود را این گونه اعلام کرد:
«به تازگی با خبر شدهایم که فرزندان محبوبمان ایگناتیوس لویولا، پیرلفور، جاکوب لاینز، پاسکویر براوت، فرانسیس گزاویه و...دانشجویانی که سالهایی را در الهیات گذرانده و از چندین بخش جهان آمدهاند...زندگی خویش را در انجمنی برای خدمت...وقف کردهاند...در آنچه ذکر شد، نمیتوان چیزی یافت که مبتنی بر تقوا و تعهد نباشد...»[9]
سرانجام در سال 1540 پاپ این انجمن را به رسمیت شناخت و ایگناتیوس نیز به عنوان نخستین فرمانده انجمن منصوب شد. ایگناتیوس در سالهای 1547 تا 1550 اساسنامه انجمن را تنظیم کرد و تا سال 1556 که چشم از جهان فروبست، اصلاحاتی را در آن وارد ساخت.
اهداف جماعت ژزوئیت
انجمن ژزوییتها (یسوعیان)، سه هدف اصلی را در رأس برنامههای خود دنبال میکرد:
*اصلاح کلیسای کاتولیک از درون.
*مبارزه با بدعت به این صورت که هر کس در عداد کاتولیک نبود را کافر و بدعتگذار میخواندند و در این راه تا کشتن ایشان پیش میرفتند، چنانکه با مسلمانان ساکن در بیت المقدس این گونه رفتار کردند.
*موعظه انجیل به جهان غیر مسیحی.
با توجه به اینکه نخستین رهبر یسوعیان،"ایگناتیوس" بود که فردی با سابقه نظامی و جنگاوری بود، بنابراین تشکیلات ایشان بیشتر حالت نظامی پیدا کرد و قوانین آن نیز در همین راستا بود. در انجمن افراد باید مطیع محض فرماندهان خود بودند تا جایی که اگر فرماندهان میخواستند به هدف درستی دست پیدا کنند، هر عمل ناپسند و غیر مجاز را بطور مخفیانه برای گروه روا میدانستند و حتی در مواقع لزوم از سوگند دروغ نیز ابا نداشتند. با همین روشها ایشان در بسیاری از کشورهای اروپایی به نفوذ سیاسی بالایی دست یافتند و به مناصب و مشاغل مهم رسیدند. سپس از این از این امکانات بوجود آمده استفاده کردند و در سرکوب دیگرانی که کاتولیک نبودند دست بکار شدند و در این راه به پروتستان ها نیز رحم نکردند و بنا به گزارشهای موجود در قتل عام پروتستانها نیز سهم بسزاییداشتند.[10]
در نتیجه این اعمال مخفیانه و توطئههای پنهانی نه تنها نزد پروتستانها منفور گشتند، بلکه نزد کاتولیکها هم بی اعتبار شده بودند تا جایی که از سال 1773 تا سال 1814 توسط پاپهای وقت هم تحت فشار قرار گرفته بودند.[11]
شورای ترنت
پس از ناکامی در عرصه های پشین و فشار امپراتور کلیسا تصمیم به برگزاری شورای ترنت کرد. سرانجام با تلاشهای پل سوم شورای ترنت در سه دوره برگزار شد که عبارتند از: 1545 تا 1547، 1551 تا1552، 1562 تا 1563. این شورا که نوزدهمین شورای جهانی کلیسای کاتولیک تلقی میشود در حالی برگزار شد که دو سوم شرکت کنندههایش را ایتالیاییها تشکیل میدادند و زیر نفوذ مستقیم پاپ بود.[12]
در نهایت پس از گذشت تقریبا 18 سال شورا اعتقادنامه رسمی کوتاهی را به تصویب رساند که خلاصه تصمیمات آن شورا را دربر داشت و مقرر شد که در کلیساها قرائت شود. خلاصه متن مصوب چنین است:
«با ایمانی استوار معتقدم و اقرار میکنم...من به خدای واحد پدر قادر مطلق ایمان دارم... (اعتقاد نامه نیقیه)... من با بیشترین ثبات قدم سنتهای رسولی و کشیشی و همه دیگر آیینها و اساسنامههای همان کلیسا را میپذیرم و به آنها اعتقاد دارم.
همچنین کتابهای مقدس را طبق معنایی که کلیسای مادر مقدسمان به آن اعتقاد داشته و دارد و داوری معنا و تفسیر حقیقی کتاب مقدس به آن وابسته است، میپذیرم... .
من همچنین اعتراف میکنم که واقعا و به طور معقول هفت آیین مقدس در شریعت جدید وجود دارد که آنها را عیسی مسیح خداوند ما بنا نهاده است و آنها برای نجات بشر ضرورت دارد. گرچه تمام آنها برای همه نیست: تعمید، تایید، عشای ربانی، توبه، تدهین نهایی، درجات مقدس و ازدواج... اجرای مجدد تعمید، تایید و درجات مقدس نمیتواند بدون توهین به مقدسات باشد...
من همه و هر یک از چیزهایی را که در شورای ترنت درباره گناه اصلی و عادل شمردهشدن، تعریف و توضیح داده شده است، قبول میکنم و میپذیرم... در مقدسترین آیین عشای ربانی به طور حقیقی و واقعی و اساسی جسم و خون با روح و الوهیت خداوندمان عیسی مسیح وجود دارد؛ و اینکه تغییری از جوهر کامل نان به جسم و از جوهر کامل شراب به خون صورت میگیرد، تغییری که کلیسای کاتولیک آن را تبدل ماهیت مینامد. من همچنین اعتراف میکنم که با هریک از این دو به تنهایی[13] مسیح به طور تمام و کمال و یک آیین واقعی دریافت میشود....برزخی وجود دارد و نفوس گرفتار در آن با اعانه مومنان کمک میشوند...
اگر کسی ادعا کند که گناه آدم فقط به خودش صدمه رسانده است و به فرزندانش آسیبی نمیرساند… یا بگوید… گناه را که مرگ نفس است منتقل نکرد چنین کسی ملعون است چون با این سخنان پولس مغایرت دارد: "لهذا همچنان که به وساطت یک آدم گناه داخل جهان شد و به گناه موت و به اینگونه موت بر همه مردم طاری شد از آن جا که همه گناه کردند"
... من با تاکید اظهار میدارم که تمثالهای مسیح و باکره دائمی مادر خدا و همچنین دیگر قدیسان باید نگهداری و حفظ شوند و آنان را محترم بدارند... مسیح قدرت بخشش نامهها را در کلیسا باقی گذاشت...من کلیسای مقدس رسولی رومی را مادر و بانوی همه کلیساها میدانم...»[14]
کلیسا در این شورا مواضع سنتی خود را دوباره تأیید کرد و اصول اعتقادی آن را از ابهام خارج کرد و به کلیسای کاتولیک جانی دوباره بخشید.[15]
پاسخ معترضان به کلیسای کاتولیک
البته اقدامات کلیسا مورد قبول معترضان قرار نگرفت و در همان سالهای پس از شورای ترنت کلیسا با انبوهی از حملات پروتستانها به این شورا مواجه شد. به عنوان نمونه ژان کالون در همان سالهای اولیه تشکیل شورا کتاب "اعمال شورای ترنت و پادزهر آن" را منتشر ساخت. او چنان به قدرت مجاب کننده کتابش اطمینان داشت که پیش از انتشار کتابش، مصوبههای ترنت را منتشر کرده و در اختیار مردم گذاشت. پس از کالون مارتین چمنیتز (Martin Chemnitz) که الهیدانی لوتری بود در سال 1565 کتابی بنام "بررسی شورای ترنت" به نگارش در آورد و به شورای ترنت پاسخ گفت.[16]
با این همه، کلیسای کاتولیک و کلیساهای پروتستان با حوادثی که دراین قرن رخ داد، به اختلافات خود پایان ندادند و تازه در مسیر جدیدی قدم گذاشتند که کمکی جز به ویرانی کلیسا و الهیات مسیحی نمیکرد.