دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

تاریخ کلیسا، قرن هشتم Church history; the 8th century

No image
تاریخ کلیسا، قرن هشتم Church history; the 8th century

كلمات كليدي : تاريخ، كليسا، تمثال شكني، شوراي نيقيه

نویسنده : محمد صادق احمدي

قرن هشتمِ پس از ظهور عیسی یکی از قرن‌های تأثیر گذار در تاریخ کلیساست. زیرا در این قرن، آخرین شورای مورد قبول جهان مسیحیت رخ داد که در نتیجه آن یک بار دیگر نزاع‌های عقیدتی میان مسیحیان فروکش کرد.

اما در این میان نباید نقش سیاستمداران و اندیشمندان مسیحی را نادیده گرفت؛ زیرا ایشان از بدو پیدایش مسیحیت همواره در تاریخ و الهیات مسیحی نقش ایفا کرده‌اند.

 

سیاست و کلیسا در قرن هشتم

در قرن هشتم مسیحیان سایه دو حکومت را بر سر خود می‌دیدند. یکی پادشاهان فرانک و دیگری پادشاهان روم. اما در میان این شاهان برخی تاثیرگذارتر و مهمتر از دیگران بودند.

سه پادشاه فرانک، شارل مارتل، پپن کوتاه قد و شارلمانی بودند که جملگی سیاست حمایت از مسیحیان را در پیش گرفتند و این آخری در کمک به اهداف کلیسا تا جایی پیش رفت که در سال 800 میلادی امپراتوری مقدس را بنا نهاد.

در میان امپراتوران روم نیز دو نفر نقش برجسته‌ای داشتند؛ یکی لئوی سوم بود که دستور منع تمثال پرستی را صادر کرد و دیگری کنستانتین ششم بود که با حمایت از تمثال‌پرستان در برپایی شورای نیقیه به تمثال‌پرستان کمک شایانی کرد.

البته اسلام که در این قرن بیشتر تقویت شده بود، روی مسیحیت نیز اثر بسزایی گذاشت. به عنوان نمونه در بعد فرهنگی قضیه تمثال شکنی که جهان مسیحیت را در مدتی طولانی متاثر از خود کرد یکی از آثار اسلام است که در جای خود بررسی می‌شود. اما در بعد غیر فرهنگی نیز اسلام در قرن و در ادامه فتوحات پیشین خود مرزهای اروپا را همچنان در می‌نوردید تا اینکه در سال 718 در روم شرقی و در سال 732 در تور توسط سپاه مسیحی متوقف شد.[1]

اما در کنار این مسائل نباید از رشد مسیحیت که از قرن هفتم و با تلاش‌های گریگوری اغاز شده بود غافل شد. انگلستان، هلند و آلمان که در قرن هفتم قسمت‌هایی از خاکشان را در سیطره مسیحیت می‌دیدند، اکنون ناگزیر از مشاهده پیشرفت این دین در سرزمینشان بودند.[2]

اما در کنار امور سیاسی نباید از فعالیت‌های الهیدانانی مثل یوحنای دمشقی به عنوان یکی از تأثیرگذارترین عالمان این قرن غافل شد.

 

الهیدانان قرن هشتم

ضرورت بحث از اندیشمندان کلیسا وقتی روشن می‌شود که بدانیم سخن پیرامون آراء و اندیشه‌های ایشان سخن از سیر تدوین الهیات کلیساست. این نکته با مطالعه تاریخ کلیسا روشن می‌شود زیرا همان طور که جان ناس می‌گوید: دین مسیحی که پیروان عیسی آن را روی شالوده ایمان به او بنا نهادند، غالبا در صورت و معنا با تعلیم آن معلم، فرق بسیار دارد[3]. بنابر این با شناخت از شخصیت ایشان و فضای فکری که ایشان در آن رشد کرده‌اند و تقابل اندیشه‌های این اندیشمندان می‌توان به برداشت صحیحی از مسیحیت راستین رسید.

 

*یوحنا دمشقی

یوحنا در نیمه دوم قرن هفتم میلادی در دمشق (که در حکومت مسلمانان بود) متولد شد و پس از گذر از دوره جوانی همچون پدرش برای حکومت مشغول به کار شد. حکومتی که در آن روزگار در اختیار سلسله اموی بود.

اما بعد از مدتی به الهیات علاقه‌مند شد و چون کلیسا را به طور روز افزونی آلوده به دنیا می‌دید به سلک رهبانیت در آمد. در این زمان بود که در اثر نزدیکی مسلمانان با شرق یونان نزاع‌هایی عقیدتی میان مسیحیان شرق و غرب پدیدار شد و یوحنا در این میان نقشی اساسی ایفا کرد. نقش او در این نزاع‌ها بقدری پر رنگ بود که به عنوان نمونه به خاطر موضع‌گیری‌هایش در جریان تماثیل بعضا ملعون خوانده می‌شد و البته نباید فراموش کرد که گاهی نیز اوضاع بر وفق مرادش بوده است.

مهم ترین فعّالیت یوحنا نیز پرداختن آثارش به الهیات مسیحی و مخصوصا بحث در مورد مشیت الهی و چگونگی وقوع آن در خارج بود[4]. یوحنا همچنین خطابه‌هایی در دفاع از تماثیل ایراد کرد. سرانجام یوحنا در اواسط قرن هشتم میلادی در حالی که هنوز مطرود بود درگذشت.[5]

البته وجود الهیدانان این قرن منحصر در یوحنا نیست و بزرگانی چون آلکوین نیز در این قرن حضور فعالی داشته‌اند، گرچه بخاطر اهمیت بحث تمثالها از یوحنا بیشتر یاد می‌شود.

 

مناقشه میان تمثال‌پرستان و تمثال شکنان

اواسط قرن هشتم و با قدرت گرفتن مسلمانان مبادی فکری ایشان تا درون جامعه مسیحی گسترش یافت و در برخی موارد که با تفکر جامعه مسیحی همخوانی نداشت باعث ایجاد اختلافاتی درون متفکران مسیحی می‌شد.

یکی از این موارد، بحث بر سر تماثیل بود و اینکه آیا احترام به تماثیل قدیسان و مسیح و...جایز است یا نوعی بت پرستی محسوب می‌شود. زیرا در این مورد خاص علاوه بر مسلمانان ، یهودیان و برخی مسیحیان نیز که به کتاب مقدس آگاهی داشتند به یاد آیات 4 و 5 از باب 20 کتاب خروج می‌افتادند که می‌گوید: «هیچ صورت تراشیده و تمثالی از آنچه بالا در آسمان است و از آنچه پایین در زمین است و از آنچه در آب زیر زمین است برای خود مساز. نزد آنها سجده مکن و آنها را عبادت منما»[6]

بنابر این در سال 726 امپراتور لئوی سوم برای رفع اتهام بت‌پرستی از سوی مسلمانان ، یهودیان و تعداد زیادی از مسیحیان، زانو زدن در مقابل تصاویر و پرستش تمثال‌ها را ممنوع کرد و در سال 730 دستور داد که به جز صلیب هر گونه تصویر و مجسمه‌ای را از کلیسا خارج کنند.[7]

اما تعدادی از مردم و برخی الهی‌دانان به پیروی از یوحنای دمشقی به طرفداری از تماثیل برخاستند. یوحنا می‌گفت: «بحث در صور مقدس از وظایف سینودها می‌باشد و قیصر حق مداخله در آن را ندارد[8]. ... چیز های نامرئی خدا از آغاز آفرینش جهان با کمک تماثیل مرئی می شوند... مثلا تابوت شهادت نمایشگر تابوت بانوی ما؛ مادر خداست[9] ... ولی از آنجا که همه مردم سواد خواندن یا نوشتن ندارند، پدران مصلحت دانستند!! که این حوادث مانند اعمال قهرمانی با تمثال‌هایی وصف شوند تا یاد آور کوتاهی از آن حوادث باشند.... با دیدن تصویر مسیح نه به تمثال بلکه به صاحب آن تعظیم می‌کنیم؛ همانطور که نه به انجیل و صلیب ،بلکه به چیزی که اینها نشانه آن هستند تعظیم می‌کنیم...[10]».

بنابراین در سال 754 شورای هیریا تشکیل شد و حکم به نابودی تمثال‌ها داده و یوحنا را ملعون خواند. وان وورست در متنی مربوط به این شورا گزارش می‌دهد:

شیطان مردم را گمراه کرد بگونه‌ای که آنان مخلوق را به جای خالق پرستیدند. شریعت موسی و انبیاء برای نابودی این فساد دست به دست هم دادند.... شرارت پیشگان مذکور چشم دیدن این زینت را نداشتند و به تدریج بت‌پرستی را با نام مسیحیت برگرداندند... پس از مراجعه به کتاب مقدس درباره ظاهر فریبنده تصاویر که روح آدمی را از عشق متعالی به خدا تا عشق پست و مادی به مخلوق پایین می آورد... برای مسیحیان که به رستاخیز امیدوارند، تقلید از مراسم شیطان‌پرستان و ناسزاگویی به قدیسانی که در شکوه فراوان می‌درخشند، از طریق امری مبتذل و مرده مجاز نیست.[11]

 

استدلالهای تمثال‌شکنان

در مناقشه بین تمثال‌شکنان و تمثال‌پرستان، استدلال‌هایی بر علیه تمثال‌پرستان و یوحنا مطرح شد:

1- دومین حکم از احکام ده‌گانه مبارزه با بت‌پرستی بود و تمثال هم بت محسوب می‌شد: «هیچ صورت تراشیده و تمثالی از آنچه بالا در آسمان است و از آنچه پایین در زمین است و از آنچه در آب زیر زمین است برای خود مساز. نزد آنها سجده مکن و آنها را عبادت منما».

2- از یک سو سنت مسیحیان اولیه با تمثال‌پرستی با هر عنوانی مخالف بود و از سویی تمثال‌پرستان برای اینکه کار خود را توجیه کنند خود را به کلیسا منسوب کردند؛ اما از آنجایی که هیچ سنت کلیسایی دیدگاه ایشان را تأیید نمی‌کرد، به سنن شفاهی و غیر مکتوب متوسل شدند و پرستش تمثال‌ها را از سنن غیر مکتوب کلیسا معرفی کردند؛ و حال آنکه اطلاعات ایشان نادرست بود.[12]

3- تمثال‌پرستان به تمثال‌ها به عنوان کتبی برای اشخاص عامی و بی سواد می‌نگریستند و آنها را راهی برای آشنا ساختن مردم عادی با حقایق روحانی می‌دانستند. اما در مقابل، تمثال‌شکنان بر این باور بودند که اشخاص عامی و بی‌سواد نمی‌توانند بین پرستشی که نثار یک تمثال می‌شد و پرستشی که نثار خود خدا می‌شد، تمایز قائل شوند. بنابر این، سرانجام این عمل چیزی جز بت پرستی نبود.

4- هر دو گروهی که در این مناقشه با هم درگیر بودند، سعی می‌کردند طرف مقابل را به بدعتکار بودن در این مورد متهم کنند؛ مخصوصا تمثال‌شکنان، تمثال‌پرستان را متهم می‌کردند که در قرنهای پیشین، کلیسای مسیحی با هرگونه بازنمایی خدا یا عیسی مسیح مخالف بود. اما با کم‌شدن اهمیت بت‌پرستی به عنوان رقیب مسیحیت، مسیحیان تمثال‌پرست از برخی آیین‌های بت‌پرستان تأثیر گرفتند و برخی از استدلال‌های ایشان را در مورد تمثال‌ها پذیرفتند.[13]

 

شورای دوم نیقیه

علی‌رغم برگزاری شورای هیریا که دیدگاه تمثال‌شکنان را اختیار کرد، اما هنوز این نزاع به طور کامل برطرف نشده بود و در طول سالیان متمادی و در پی به تخت نشستن امپراتوران مختلف، برخورد با این جدال نیز شکل متفاوتی به خود می‌گرفت.

با روی کار آمدن امپراتور بعدی که مخالف دیدگاه شورای هیریا بود، در سال 787 شورای جدیدی در نیقیه برگزار شد. در این شورا بر خلاف شورای قبلی اعتقادنامه‌ای تصویب شد که پرستش تماثیل را بر خلاف دستور کتاب مقدس جایز شمرد.

وان وورست قسمتی از متن این اعتقاد نامه را این گونه آورده است:

«... ما با اطمینان و دقت تمام تصمیم گرفته‌ایم تماثیل محترم و مقدس عیسی مسیح و بانوی بی‌عیب و فرشتگان مکرم و همه قدیسان و انسان‌های پارسا، چه در نقاشی یا موزاییک و سایر مواد مناسب، درست مانند صلیب در کلیسای مقدس قرار داده شود... زیرا احترامی که به صورت ادا می شود به صاحب صورت می‌رسد و هر کس که صورت را گرامی دارد، اصل آن را گرامی می‌دارد...».[14]

جالب این که پس از این شورا نیز کشاکش و تغییر موضع در مورد این مسأله ادامه یافت و نزاع به پایان نرسید، اما در نهایت در سال 843 تمثال‌پرستان بر تمثال‌شکنان غلبه کردند.

اما در پایان بررسی تاریخ قرن هشتم و مشاهده آموزه‌هایی که در مسیحیت نخستین مردود شدند، با این سؤال گریدی مواجه می‌شویم که: با توجه به اینکه چنین تعلیماتی در بسیاری از مکاتب فکری اولیه وارد شد؛ حال اگر این عقاید بدعت آمیز! درست باشد، در این صورت، مسیحیت آن گونه که گسترش یافته ممکن است کاملا از آن منبع اصلی منحرف شده باشد؛ و اگر این گونه باشد، آیا این انحراف اتفاقی است یا از روی طرح و نقشه؟[15]

مقاله

نویسنده محمد صادق احمدي
جایگاه در درختواره ادیان ابراهیمی - مسیحیت

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

فردریک شلایر ماخر Friedrich Schleiermacher

فردریک شلایر ماخر Friedrich Schleiermacher

معمولا هر پدیده سنّتی وقتی با یک جریان جدید مواجه شود، اگر باهم هم‌خوانی نداشته باشند، هیچ‌یک، دیگری را نمی‌پذیرند و هر دو نافی هم می‌شوند. در بررسی تاریخ کلیسا، اعم از کاتولیک و پروتستان، نیز دقیقا به‌همین تقابل می‌رسیم؛ تقابل دیدگاه‌های سنّتی و مدرن.
No image

شراب Wine

No image

پاپ ویگیلیوس Pope Vigilius

No image

صخره Petros, Cephas

No image

ماروزیا MAROZIA

پر بازدیدترین ها

No image

معجزات عیسی

مریم مقدس  Saint Mary

مریم مقدس Saint Mary

No image

کتاب مقدس Bible

Powered by TayaCMS