دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

دومینیکن‌ها DOMINICANS

No image
دومینیکن‌ها DOMINICANS

كلمات كليدي : رهبانيت مسيحي، قديس دومينيك، دومينيكين‏ها، دادگاه تفتيش عقايد، توماس آكوئيناس

نویسنده : محسن گلپايگاني

عرفان، تصوف و رهبانیت، در مسیحیت از جایگاه برجسته‌ای برخوردار است. کاتولیک‌ها و ارتدوکس‌ها از صوفیان خود بسیار تجلیل می‌کنند و بسیاری از صوفیان بزرگ خود را در زمره قدیسان قرار می‌دهند. پروتستانها نیز با آنکه با عرفان برخوردی احتیاط آمیز دارند، در میان خود عارفانی داشته‌اند.

تأثیر سنت‌های عرفانی و صوفیانه در مسیحیت به اندازه‌ای است که به آسانی نمی‌توان عارفان را فرقه‌ای منشعب از مسیحیت و راه آنان را جدا از مسیحیت اصلی دانست. مسیحیان مستنداتی از کتاب مقدس (هر چند به صورت اجمالی) را در تأیید زندگی صوفیانه مشاهده می‌کنند. این نوع نگرش را می‌توان به خصوص در انجیل یوحنا، رساله‌های پولس و کتاب مکاشفه یوحنا مشاهده کرد.

تاریخ مسیحی انواع بسیار گوناگونی از مکاتب و نظام‌های تصوف و رهبانیت را می‌شناسد که برخی بر جنبه‌های ویژه‌ای از پیام کتاب مقدس تأکید دارند و برخی هم بر شیوه‌های خاصی از سیر و سلوک طبق تعالیم انجیل اصرار می‌ورزند.[1] یکی از فرقه‌های روحانی بسیار مهم در مسیحیت فرقه «واعظان سائل» یا همان فرقه «دومینیکن‌ها»ست.

 

عوامل بوجود آمدن فرقه "دومینیکن"

در قرون دوازدهم و سیزدهم میلادی به سبب بروز جنگ‌های صلیبی طاقت‌فرسا و نیز حرص و طمع شدید کلیساییان و سربازان وابسته به آنان به مال دنیا، مردم کم‌کم به روحانیت مسیحی بدبین شده بودند.

در همین دوران بود که نهضت‌های اصلاحی بسیاری در سراسر اروپا تشکیل شد که برخی نظامی بودند و برخی الاهیاتی، برخی مخالف و ضد کلیسای کاتولیک و بعضی هم خواستار اصلاح این کلیسا. حتی خود کلیسای کاتولیک، برخی از این نهضت‌ها را پذیرفته و در بافت خود ادغام کرد. در این قرن‌ها بود که راهبان بسیاری از عزلت زندگی رهبانی به جان آمده و دیرها را رها کرده و برای خدمت به مردم به میان آنان آمدند.

این راهبان که "فرایار[2]" (از از واژه‌ی لاتینی "فِراتر" به معنای برادر) نام گرفتند، می‌کوشیدند تا بین تعلیم و موعظه در اجتماع و پیروی از یک نظام رهبانی تعدیل یافته موازنه ایجاد کنند. از دل این فرایارها دو فرقه روحانی سر برآورد: فرقه فرانسیسی (فرانسیسکن‌ها) و فرقه دومینیکی (دومینیکن‌ها). [3]

 

سیر تاریخی فرقه دومینیکن

نظام رهبانی واعظان سائل (دومینیکن) در سال ۱۲۱۴م  به وسیله قدیس‌دومینیک اسپانیایی بنا نهاده شد.[4] قدیس‌دومینیک در سفر تبلیغی خود به جنوب فرانسه که از طرف پاپ ماموریت یافته بود تا با مبلغان سیسترسینی بر علیه بدعت‌های آن زمان مبارزه کند، با مشاهده کاتارهای (آلبیژنسی‌ها) بدعتگذار دوگانه‌پرست که رو به زندگی زاهدانه و به دور از زرق و برق دنیا آورده و به همین سبب در بین مردم عامه محبوبیت خاصی یافته بودند و برعکس از آن سو با دیدن نظام پر زرق و برق کلیسای کاتولیک به این فکر افتاد تا زندگی زاهدانه و فقیرانه را دوباره به کلیسای کاتولیکی که به عقیده او از زندگی بی‌پیرایه عیسی و حواریونش دور شده بود، بازگرداند. او فقر را شعار خود ساخت و با سلاح استدلال و عقل به جنگ با بدعت‌ها رفت.

قدیس دومینیک در مدت اقامتش در لانگدوک، به مرور جماعتی از وعاظ هم مسلک را گرد خود جمع کرد. قدرت خطابه این وعاظ آن قدر بالا بود که پاپ هونوریوس سوم، تحت تأثیر خطابهٔ تعدادی از آنان، در سال ۱۲۱۶ جمعیت آن‌ها را به عنوان فرقه جدید به رسمیت شناخت. دومینیک مرکزیت کارش را در رم به راه انداخت و شروع به تعلیم‌دادن کرد. فعالیت تعلیمی وی با شوقی کم‌وبیش متعصبانه همراه بود. شاگردان دومینیک به مرور زمان شروع به سفرهای مأموریتی کردند. اینان به همه جای اروپا رفتند تا با بدعت مبارزه کنند و مردم را به مسیحیت واقعی فراخوانند. حتی جمعی از این شاگردان به سرزمین‌های بیگانه در شرق رفتند تا کفار و مسلمانان را دعوت به مسیحیت کنند.

در سال ۱۲۲۰ اولین مجمع دومینیکن‌ها در بولونیا تشکیل شد. دومینیک در این مجمع موعظه کرد و به تمام اعضای جمعیتش وصیت کرد که فقر را سرلوحه کار خویش قرار دهند. پس از پایان این مجمع دومینیک تصمیم گرفت مدتی در بولونیا بماند. بدین ترتیب یک سال بعد یعنی در سال ۱۲۲۱ در سن پنجاه و یک سالگی، در بولونیا، در گذشت.[5]

در سال ۱۲۲۰م دومینیک گروه شبه نظامیان «عیسی مسیح» را تأسیس کرد و از اعضای آن برای دفاع از کلیسا با جان و مال پیمان گرفت. آنان در اواخر قرن سیزدهم به گروه برادران و خواهران قدیس دومینیک پیوستند.

 این نظام رهبانی در آغاز با بنای یک خانه در آکسفورد به انگلستان معرفی شد. دومینیکن‌ها در انگلستان به سبب سیاهی لباسشان به راهبان سیاه شهرت یافتند. آنان هنگام موعظه و اعتراف‌پذیری، کت و باشلق سیاهی می‌پوشیدند. در پایان قرن سیزدهم، پنجاه صومعه دومینیکن در انگلستان دایر بود و نظام رهبانی دومینیکن خانه‌هایی در اسکاتلند، ایرلند، ایتالیا، بوهمی، روسیه، یونان و گرینلند داشت.

پاپ گریگوری نهم در سال ۱۲۲۷م ترجیح داد برای تعقیب و مجازات بدعتگذاران از فقرای راهب مسیحی استفاده کند. زیرا عموم آنان زندگی بی‌پیرایه و ساده‌ای داشتند که از تجمل کشیشان به دور بود. بیشتر این راهبان در اخلاقیات سختگیر بودند و خود را مبارزانی بر ضد دشمنان مسیح می‌دانستند. برخی از آنان افرادی محتاط و برخی دیگر خشن بودند.[6] دومینیکن‌ها از آن پس «سگان شکاری خداوند» لقب گرفتند.[7] در سال ۱۲۳۹م "روبر دومینیکن" در یک روز دستور سوزاندن ۱۸۰ نفر را صادر کرد.

«خواهران تواب پیرو قدیس دومینیک» بانوانی بودند که در خانه خود با پیروی از دستورالعملی دینی با پارسایی زندگی می‌کردند.

 

نقش پر رنگ دومینکن‌ها در کلیسای کاتولیک

اهمیت نظام رهبانی دومینیکن در کلیسای کاتولیک تا بدان‌جاست که چهار پاپ با نام‌های اینوسنت پنجم، بندیکت یازدهم، پیوس پنجم و بندیکت سیزدهم و نیز بیش از شصت کاردینال به این نظام تعلق داشته‌اند.

بیشترین سهم دومینیکن‌ها در آثار مکتوب در الاهیات و فلسفه بوده است.[8] نویسندگان برجسته و مهمی چون «توماس آکوئیناس» (که نظام کنونی الاهیات کلیسای کاتولیک را پی‌ریزی کرد) و استاد وی «آلبرت ماگنوس» معروف به «آلبرت کبیر» دومینیکن بوده‌اند.[9]

«ونسان دوبوئه» مؤلف دائرةالمعارف مهم قرون وسطی، یک دومینیکن است. عارفی مانند «مایستر اکهارت» آلمانی و شاگردش «یان تاولر» و مصلحی همچون «گیرولامو ساونارولای» ایتالیایی دومینیکن بوده‌اند.

دومینیکن‌ها در سال ۱۸۰۵م نظام رهبانی خود را به آمریکا بردند. آنان نقش عمده‌ای در تبلیغ مسیحیت در آمریکای جنوبی داشتند. هنوز هم یکی از کارهای مهم دومینیکن‌ها تبلیغ به وسیله گروههای میسیونری است. نخستین فردی که از نیمکره غربی تقدیس شد، یک راهبه دومینیکن اهل پرو به نام «رزای لیمایی» (۱۵۸۶-۱۶۱۷م) بود که در سال ۱۶۰۶م به سومین نظام رهبانی دومینیکن پیوست و پاپ کلمنت دهم در سال ۱۶۷۱م او را قدیسه اعلام کرد.[10]

 

وظایف دومینکن‌ها

وظایف ویژه دومینیکن‌ها عبارت است از وعظ، مطالعه و مبارزه با بدعت. لباس مخصوص اعضاء این فرقه از پشم سفید است که روی آن یک شنل مشکی قرار می‌گیرد.[11] این نظام مانند نظام فرانسیسکن‌ها از جمله نظام‌های «مندیکانت» به شمار می‌آیند که بین فقر و فعالیت‌های دنیوی جمع کرده‌اند و بنابراین قانون محدود کننده‌ای ندارند.[12] نظام روحانی دومینیکن از یک کشیش و تعداد کمی از افراد غیر روحانی که وجودشان برای تأمین امور اقتصادی داخل صومعه ضرورت دارد، تشکیل می‌شود. آنان بر اساس شعار ویژه خود یعنی: «آنچه را برای خود می‌خواهی برای دیگران نیز بخواه»، دو ایده «اندیشه» و «خدمت به خلق» را دنبال می‌کنند.[13]

امروزه دوره رهبری این نظام ۱۲ سال است و مرکز آن در «سانتا سابینا» در رم قرار دارد. رسالت رهبری این نظام رهبانی امور فرهنگی، تربیتی و آموزشی است.[14] در حال حاضر ۸۰۰۰ نفر دومینیکن در جهان وجود دارد.[15]

 

رابطه دومینیکن‌ها و فرانسیسکن‌ها

همانگونه که قبلا اشاره شد دو فرقه دومینیکی و فرانسیسی در قرن سیزدهم و تقریبا با یک هدف تأسیس شدند. دومینیک یازده سال زودتر از فرانسیس زاده شد و پنج سال پیش از او درگذشت. شاید این تقدم و تأخر موجب شود که ما فرقه دومینیکن را مقدم بر فرقه فرانسیسکن بدانیم؛ اما این تصوری غلط است. دومینیک فردی به مراتب سختگیرتر از فرانسیس بود اما فرانسیس را به عنوان قدیسی پاکدامن همیشه حرمت می‌نهاد. در عوض فرانسیس نیز بسیار او را دوست می‌داشت. به طور کلی کار هر دوی آن‌ها یکی بود. هرکدام جمعیت عظیمی را بنیان نهاد که پیروان آن در پی تحکیم تبلیغ در اشاعه دین در میان مسیحیان و کفار بودند. هر دوی آن‌ها مهم‌ترین سلاح جماعت بدعت‌گذار را که فقر و عمل به موعظات بود اقتباس کردند. و هر دوی آنان کوشیدند تا کلیسا را از ورطه فنا نجات بخشند.[16]

فرانسیسکن‌ها که «فرایارهای اصغر» نام گرفتند کولی‌وار می‌زیستند و غذای خود را گدایی می‌کردند.

از سوی دیگر دومنیکن‌ها کمتر دوره می‌گشتند و زندگی عادی‌تری داشتند. آنها همچنین (برخلاف فرانسیسکن‌ها) به تعلیم و تعلم علاقمند بوده و زمینه‌ساز تأسیس مدارس و دانشگاههایی در سراسر اروپا شدند.[17]

به طور کلی می‌توان گفت که فرانسیسکن‌ها مبشرانی بزرگ و دومینیکن‌ها نیز دانشمندانی برجسته را تحویل جامعه‌ی مسیحیت داده‌اند. هر دو فرقه باعث تقویت تمایلات مذهبی در بین عامه مردم شدند. موعظه‌های آنان به زبان عامیانه را مردم به خوبی درک می‌کردند. در واقع آنان موعظه را در جایگاه اصلی خود در کلیسای کاتولیک قرار دادند. آنان به پاپ بسیار وفادار بوده و سعی در تحکیم قدرت پاپ در تمامی امور بودند.

البته اقدامات دومینیکن‌ها در تفتیش عقاید برای پاپها جنبه تاریک کار آنهاست. همچنین در اواسط قرن چهاردهم انجمنهای دومینیکی با مال اندوزی بسیار چهره اولیه فرقه خود را کریه کردند.[18]

فرانسیسکن‌های وفادار به سنت فرانسیسی، همواره بر نظامات سختگیرانه این فرقه اصرار می‌ورزیدند.

آن‌ها معتقد بودند که عیسی و حواریون از مال دنیا هیچ نصیبی نداشتند؛ پاپ" نیکلاس سوم "این نظریه را در سال ۱۲۷۹ پذیرفت، اما در سال ۱۳۲۳ پاپ "ژان بیست و دوم "آن را پنداری غلط دانست.

از آن پس هرکس بر اصل مذکور اصرار می‌ورزید، توسط دستگاه تفتیش عقاید (که دومینیکن‌ها سردمداران و راهبران آن بودند) سرکوب می‌شد. دومینیک که تا آن حد برای قداست و روحانیت فرانسیس احترام قائل بود هرگز ندید روزی را که پیروانش، مؤمن‌ترین فرانسیسکن‌ها را زنده زنده در آتش می‌سوزانند.[19]

 

دومینیکن‌ها در ایران

در نیمه‌ی اول قرن سیزدهم پاپ کشیشی به نام «بارتلمی» را به حوالی نخجوان فرستاد. با تلاش وی تعدادی از ارمنیان جنوب نخجوان، پیرو مذهب کاتولیک شدند.

در قرن چهاردهم، دو مرکز کاتولیک در ایران بوجود آمد: یکی «کلیسای مریم مقدس» نزدیک ماکو متعلق به ارمنیان پیرو فرقه دومینیکن و دیگری اسقف‌نشین شهر سلطانیه.[20]

مقاله

نویسنده محسن گلپايگاني
جایگاه در درختواره ادیان ابراهیمی - مسیحیت

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

فردریک شلایر ماخر Friedrich Schleiermacher

فردریک شلایر ماخر Friedrich Schleiermacher

معمولا هر پدیده سنّتی وقتی با یک جریان جدید مواجه شود، اگر باهم هم‌خوانی نداشته باشند، هیچ‌یک، دیگری را نمی‌پذیرند و هر دو نافی هم می‌شوند. در بررسی تاریخ کلیسا، اعم از کاتولیک و پروتستان، نیز دقیقا به‌همین تقابل می‌رسیم؛ تقابل دیدگاه‌های سنّتی و مدرن.
No image

شراب Wine

No image

پاپ ویگیلیوس Pope Vigilius

No image

صخره Petros, Cephas

No image

ماروزیا MAROZIA

Powered by TayaCMS