كلمات كليدي : رهبانيت، گوشه نشيني، آنتوني، بنديكت، انكراتيت، پاكوميوس، تراپيستها
نویسنده : محمد ضياء توحيدي
در قرن چهارم میلادی، کنستانتین امپراطور روم، مسیحیت را دین رسمی امپراطوری خویش اعلام نمود و برای اولین بار، مسیحیت کوخ نشین را به کاخ نشینی دعوت نمود.میل تیادس[1]، اسقف وقت روم که تا پیش از آن در خانهای محقر زندگی میکرد به قصر با شکوهی بر تپهی لتران[2] منتقل شد.به دنبال آشتی میان کلیسای مسیحی و امپراطوری، بسیاری از رهبران کلیسا فریفتهی دنیا طلبی گردیده و غرق لذت طلبی گردیدند. این وضعیت برخی مسیحیان را بر آن داشت که از جامعهی فاسد آن زمان کناره گرفته، به گوشهای پناه برده و به عبادت بپردازند.
با زیاد شدن تعداد این افراد، کم کم این عمل به عنوان یک سنت پذیرفته و به عنوان الگویی برای ایمانداری پاک و بی شائبه پذیرفته شد.
پیشینهی رهبانیت در میان یهودیان
این تصور که رهبانیت برای اولین بار میان مسیحیان بنیان نهاده شد صحیح نیست بلکه پیش از ظهور مسیحیت، برخی گروههای رهبانی یهودی وجود داشتهاند.
با مراجعه به تاریخ، لااقل میتوان به دو نمونه از رهبانیت یهودی دست یافت. نخستین گروه، تراپیوتای[3] یعنی شفا دهندگان نامیده میشدند. آنان خانههای خود را در اطراف دریاچهای نزدیک اسکندریه ساخته بودند. خانههایشان برخلاف خانههای شهری، فاقد هرگونه وسائل رفاهی بود و تنها آنها را از سرمای سخت زمستان و گرمای سوزان تابستان حفظ میکرد. آنان عمر خود را به مطالعه در کتب مقدس و تأمل در آن میگذراندند.از خوردن و نوشیدن در طول روز و پیش از غروب آفتاب پرهیز میکردند و به خوردن نان و نمک قناعت مینمودند.
دومین گروه، اسینیان نامیده میشدند.آنها به طور کلی لذات را شر میشمردند، ازدواج نمیکردند و نگه داشتن ثروت را ناپسند میدانستند. از ویژگیهای این گروه نظم خاص فرقهای آنان بود. تمام کارها الزاما با اجازهی سرپرست انجام میگردید و مقررات سختگیرانهای در میان آنان اعمال میگردید.[4]
آغاز شکل گیری تفکر رهبانی
اولین گونههای رهبانیت مسیحی را در میان گروهی به نام انکراتیت[5] میتوان یافت. آنان ازدواج نمیکردند و از خوردن هرگونه غذای حیوانی پرهیز میکردند و عمر خویش را به ریاضت میگذراندند.
این شیوهی زندگی آنان، خوشایند سران مسیحیت واقع نشد و به زودی ردیههایی بر این شیوهی آنان نوشته شد و کسانی مانند هیپولیتوس آنان را به بدعتگزاری متهم نمودند.[6]
ایرنئوس[7] نیز، این سیرهی آنان را به نوعی، ناسپاسی نعمتهای پروردگار خوانده و نام آنان را در زمرهی بدعتگزاران کلیسا ذکر نمود.[8]
عوامل پذیرفته شدن رهبانیت در مسیحیت
چنانکه اشاره شد، با اتحاد کلیسا و حکومت پادشاهان خودکامهی امپراطوری، معیارهای اخلاقی کلیسا شروع به تنزل کرد. این امر باعث شد که زاهدان به تدریج از جامعه کناره جویند و عمدتا در بیابانهای سوریه و مصر ساکن شوند.[9]
علی رغم آنکه رهبانیت و گوشه نشینی پیش از این از سوی رهبران مسیحی، مردود اعلام شده بود اما گرایش برخی رهبران فاسد به دنیا پرستی، نگرش به رهبانیت را دچار نوعی تحول ساخت و از آن پس، رهبانیت مورد قبول قرار گرفت و بسیاری از بزرگان مسیحیت به تمجید از این شیوه پرداختند.
البته نباید فراموش کرد که قسمتهایی از کتاب مقدس نیز جدایی از دنیا را تشویق میکنند. حضرت عیسی به جوانی که خواهان کمال است دستور میدهد که تمام اموال خود را فروخته و به فقرا بده[10] و در جایی دیگر مردم را به ترک خانه و کاشانهی خویش تشویق مینماید.[11]
انجیلها این جمله را نیز از مسیح نقل نمودهاند؛ زیرا بعضی خواجهاند، از آن رو که از شکم مادر چنین متولد شدهاند، بعضی دیگر به دست مردم مقطوع النسل گشتهاند و برخی نیز به خاطر پادشاهی آسمان از ازدواج چشم میپوشند. هر که میتواند این را بپذیرد بگذار چنین کند.[12]
پولس نیز در رسالهی خویش به مردم شهر قرنتس، تجرد را به عنوان امری پسندیده و با ارزش عنوان میکند و اینکه افراد مجرد به خدا و زندگی روحانی خویش میاندیشند اما افراد متأهل به همسر و زندگی مادی خویش فکر میکنند.[13]
با مراجعه به آثار پدران اولیه کلیسا، نظیر اوریگن، سیپریان، ترتولیان و جروم میتوان دریافت که آنان، تجرد را به عنوان تفسیر صحیح این گونه بخشهای کتاب مقدس، معرفی میکردهاند.[14]
بنیانگذار رهبانیت
بنیانگذار رهبانیت رسمی را معمولا شخصی به نام آنتونی (251 – 356م) میدانند. او در بیست سالگی کلیه اموال خود را فروخته، پول آن را به فقرا داد. او به غار دور افتادهای رفت و روزها را در تفکر سپری کرد. آوازهی تقدس و پاکی او چنان پیچید که بسیاری نزد او رفته و در غارهای مجاور او ساکن شدند.
شکل گروهی رهبانیت یعنی صومعه نشینی به شخصی به نام پاکومیوس (290 – 346) نسبت داده است. وی که یک سرباز اخراجی بود پس از آنکه به مدت 12 سال با یک تارک دنیا زندگی کرد نخستین صومعه را در حدود سال 320در تابنیسی در کرانه شرقی رود نیل تشکیل داد. چیزی نگذشت که چند هزار راهب در مصر و سوریه تحت نظارت مستقیم او قرار گرفتند. سادگی زندگی، کار، عبادت و اطاعت، اصول اصلی سازمان او بود.[15]
در حالی که پاکومیوس بنیانگذار زندگی گروهی راهبان بود، خواهرش مریم نیز بنیانگذار دیرنشینی برای زنان بود.تا زمان مرگ پاکومیوس، نُه دیر تأسیس گردیده بود و مریم، خواهر پاکومیوس نیز دو دیر را برای راهبهها تأسیس نموده بود.[16]
بزرگترین پیشوای رهبانیت در مغرب زمین، نیز شخصی به نام بندیکت اهل نورسیا (480 – 542م) بود. وی در حدود سال 500 میلادی از جامعه عزلت گزید و در سال 529 صومعه "مونته کاسینو" را بنا نهاد.[17]
یکی از مهمترین خدمات وی، تنظیم و نشر قوانین رهبانیت پرداخت. وی در این مجموعه به تفصیل، شرایط و قوانین رهبانیت را ذکر میکند.این قوانین بسیار سخت گیرانه بود و به عنوان مثال، برای راهبان تملک اموال شخصی گناه بود و هیچ کس مالک چیزی از قبیل کتاب، کاغذ، قلم و یا هیچ چیز دیگر نبود.[18]
به مرور زمان فرقههای متعددی در درون جامعهی رهبانی به وجود آمد و هر کدام برای خود نظامی خاص و قوانینی ویژه تدوین نمودند. از مهمترین فرقههای رهبانیت میتوان به فرانسسیان، دومینیکیان، کرملیان، آوگوستینیان و کارتوزیان اشاره نمود.
افراط و تفریط در رهبانیت
به زودی گونههایی افراطی از عزلت گزینی و رهبانیت پدید آمد. مثلا شخصی به نام شمعون قدیس مناره نشین (390 – 459م) پس از آنکه چند ماه تا گردن در خاک مدفون ماند تصمیم گرفت مناره نشینی اختیار کند و به این وسیله تقدس را به جا آورد.او بیش از سی و پنج سال بر بالای یک ستون 20متری در نزدیکی انطاکیه نشست.برخی دیگر در مزارع زندگی می کردند و مانند چهارپایان علوفه میخوردند. شخصی دیگر به نام امّون به تقدس معروف شده بود.زیرا از زمانی که به سلک تارک دنیاها پیوسته بود نه لباس خود را در آورده بود و نه استحمام کرده بود. دیگری در حوالی کوه سینا به مدت پنجاه سال برهنه زندگی میکرد.[19]
در طول قرون وسطی بسیاری از راهبان تفاخر میکردند که در عمرشان پاهای خود را نشستهاند. آنان، شپشها را مرواریدهای خداوند مینامیدند.[20]این گونه های افراطی شکلی منفور و غیر قابل قبول از رهبانیت را به وجود آورده بود و بسیاری از مردم نگاهی بدبینانه به راهبان پیدا کرده بودند.تنفر مردم تنها ریشه در این افراط گریها نداشت بلکه به مرور زمان، فساد در میان راهبان ریشه نمود و چهره ای بسیار زننده را از این گروه به نمایش گذاشت.
راهبان از صومعهها بیرون آمده و به هرزگی میپرداختند. آنان اکنون به جای صومعهها به قمارخانهها روی آورده و به زشتترین کارها دست می زدند.به زودی این فسادها به صومعه ها راه پیدا کرد و چنان وضعیتی را پیش آورد که اراسموس اظهار داشت:بسیاری از صومعههای مردانه و زنانه تفاوت چندانی با فاحشه خانههای عمومی ندارند.[21]
خدمات رهبانیت
با این حال نباید از خدمات راهبان غافل ماند.در طول قرون وسطی و فساد کلیسا، وجود رهبانیت به عنان نقطهی امیدی برای کسانی که دغدغهی دینی داشتند محسوب میگردید.
گذشته از این، راهبان در طول قرون وسطی، در زنده نگه داشتن دانش یاری فراوان نمودند.زندگی به دور از مظاهر دنیوی به آنان این فرصت را می داد که به مطالعه و تفسیر کتاب مقدس بپرازند.آنان همچنین به نسخه برداری متون مقدس می پرداختند و به این وسیله آنها را برای نسل های بعدی حفظ میکردند.[22]
رهبانیت در عصر حاضر
امروزه نیز رهبانیت هم به صورت افراطی و هم به صورت متعادلتر آن وجود دارد. در رهبانیت جدید، بسیاری از راهبان و راهبهها به جای عزلت گزینی، تنها با امتناع از ازدواج و چشم پوشی از منافع مادی به انجام موعظه در مجامع مسیحی میپردازند.
گروههای افراطگرا نیز همچنان به حیات خویش ادامه میدهند. از این نمونه رهبانیت میتوان به تراپیستها[23] اشاره نمود. آنها مادام العمر سخن نمیگویند، گوشت و ماهی نمی خورند و هر جمعه مراسم شلاق زنی به خویشتن را اجرا میکنند.[24]
رهبانیت در عصر حاضر دیگر به عنوان یک نهضت گوشه گیر تلقی نمیشود بلکه به عنوان عنصری خدمتگزار در عرصهی دینی به شمار میآید. امروزه رهبانیت به عنوان نهضتی مستقل از کلیسا به شمار نمیآید بلکه همسوی با آن و در راستای تأمین منافع کلیسایی شناخته میشود.