كلمات كليدي : شريعت، نوح، ابراهيم، موسي، عيسي، پولس، ختنه،نسخ شريعت
نویسنده : محمد صادق احمدي
یکی از موضوعات بحث برانگیز در حوزه الهیات کتاب مقدس که از دیرباز به نقطه چالش بین یهودیان و مسیحیان تبدیل شده است،"شریعت" میباشد که دارای دو معنی عام و خاص است.
شریعت در معنای عام آن مترادف کلمه دین میباشد و بنابر این گاهی به جای آن به کار میرود، مثلاً گفته میشود شریعت یهود که منظور دین یهود میباشد. شریعت در معنای عام به معنی ایمان به مبادیای غیبی است که پیامبران از روی کمال خلوص قلب و صفای نیت، مردم را به آن دعوت میکردند و هیج اختلافی در این اساس میانشان نیست و لذا دراین معنا با مفهوم دین یکی است.
در معنای خاص، شریعت عبارت است از احکام و دستورات و عبادات و اخلاقیاتی که هر پیغمبر میآورد. شریعت در معنای خاص با مفهوم دین متفاوت است.
شریعت هر پیغمبری بر حسب مقتضیات زمان و مکان و امت و قوم او با شریعت دیگری فرق میکند. در طول تاریخ دین، شریعتهای گوناگونی از جانب خداوند نازل گردیده است و این شریعتها چنانکه از قرآن کریم و احادیث اسلامی بر میآید، پنج شریعت نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و پیامبر اکرم بوده است.[1]
اما در اینجا مقصود از شریعت، معنای خاص آن در میان یهودیان، یعنی احکام و دستورهای فقهی است. و در میان ادیان زنده جهان همین یهودیت است که غیر از اسلام نظام فقهی گستردهای دارد؛ نظام فقهیای که ریشه در تورات دارد.[2]
شریعت در میان یهود
یهودیان معتقدند که شریعت از زمان نوح بر انسانها واجب شده و با رعایت آن میتوان به رستگاری رسید.
فرمانهای هفتگانه خدا به نوح
بر اساس تعالیم تلمودی، شریعت نوح، هفت فرمان اخلاقی است که از سوی خدا به نوح داده شد و تمام آدمیان باید از این دستورها اطاعت کنند. البته اگر غیریهودیان هم به این هفت فرمان پایبند باشند و آنها را رعایت کنند، به رستگاری میرسند.
این هفت فرمان به استثنای آخری که ناظر بر دیگر احکام است، همگی از محرمات بشمار میروند:
ممنوعیت بت پرستی: بت نپرستید.
ممنوعیت قتل: خون کسی را به ناحق بر زمین مریزید، خودکشی نکنید و فرزندان خود را نکشید و قربانی نکنید.
ممنوعیت زنا: زنا مکنید.
ممنوعیت قسم ناروا: سوگند ناروا نخورید و تهمت نزنید.
ممنوعیت خوردن گوشت حیوان زنده و خون: گوشت حیوان زنده و خون را نخورید.
عدل و داوری را برپا سازید.
تشکیل دادگاه شرعی: برای نظارت بر انجام شش فرمان مورد اشاره.
در کتاب مقدس به عهد بین خدا و نوح که شریعت نوح را در پی داشت اینگونه اشاره شده است:
«و خدا نوح و پسرانش را برکت داده بدیشان گفت: "بارور و کثیر شوید و زمین را پر سازید... و هر جنبندهای که زندگی دارد برای شما طعام باشد. همه را چون علف سبز به شما دادم مگر گوشت را با جانش که خون او باشد مخورید"... و خدا نوح و پسرانش را با وی خطاب کرده گفت: اینک من عهد خود را با شما و بعد از شما با ذریت شما استوار سازم... عهد خود را با شما استوار میگردانم که بار دیگر هر ذی جسد از آب طوفان هلاک نشود و طوفان بعد از این نباشد تا زمین را خراب کند و خدا گفت: اینست نشان عهدی که من میبندم در میان خود و شما و همه جانورانی که با شما باشند نسلاً بعد نسل تا به ابد».[3]
شریعت نوح دستخوش تغییری نشد تا اینکه دوران ابراهیم آغاز شد و بنا به روایت کتاب مقدس، ختنه که نشانگر عهد بین او و خدا بود بر فرامین پیشین افزوده شد.
متن این عهد در کتاب مقدس اینگونه ذکر شده است:
«چون ابرام نود و نه ساله بود یَهُوَه بر ابرام ظاهر شده گفت: من هستم خدای قادر مطلق. پیش روی من بخرام و کامل شو. و عهد خویش را در میان خود و تو خواهم بست و تو را بسیار بسیار کثیر خواهم گردانید... پس خدا به ابراهیم گفت: و اما تو عهد مرا نگاه دار تو و بعد از تو ذریت تو در نسلهای ایشان. این است عهد من که نگاه خواهید داشت در میان من و شما و ذریت تو بعد از تو هر ذکوری از شما مختون شود و گوشت قَلَفه خود را مختون سازید تا نشان آن عهدی باشد که در میان من و شماست. هر پسر هشت روزه از شما مختون شود. هر ذکوری در نسلهای شما خواه خانه زاد خواه زر خرید از اولاد هر اجنبی که از ذریت تو نباشد هر خانه زاد تو و هر زرخرید تو البته مختون شود تا عهد من در گوشت شما عهد جاودانی باشد. و اما هر ذکور نامختون که گوشت قَلَفه او ختنه نشود آن کس از قوم خود منقطع شود زیرا که عهد مرا شکسته است."[4]
ده فرمان و شریعت یهودی
پس از ظهور موسی و خروج بنی اسرائیل به همراه او از مصر، هنگامی که قوم در صحرای سینا توقف نمودند، موسی به بالای کوه سینا رفت و در آنجا شریعت معروف به ده فرمان را بروی سنگنوشتههایی برای قوم به ارمغان آورد.
از این به بعد این ده فرمان به همراه سایر محرمات و و اجباتی که خدا به موسی داده بود که مجموعا شامل 613 حکم میشدند، شریعت فقهی بنیاسرائیل را تشکیل دادند.
اما متن این ده فرمان چنانکه در کتاب مقدس آمده است، از این قرار است:
«و خدا تکلم فرمود و همه این کلمات را بگفت:
...تو را خدایان دیگر غیر از من نباشد. صورتی تراشیده و هیچ تمثالی از آنچه بالا در آسمان است و از آنچه پایین در زمین است و از آنچه در آب زیر زمین است برای خود مساز... روز سبت را یاد کن تا آنرا تقدیس نمایی. شش روز مشغول باش و همه کارهای خود را بجا آور. اما روز هفتمین سبتِ یَهُوَه خدای توست. در آن هیچ کار مکن تو و پسرت و دخترت و غلامت و کنیزت و بهیمهات و مهمان تو که درون دروازههای تو باشد. زیرا که در شش روز یَهُوَه آسمان و زمین و دریا و آنچه را که در آنهاست بساخت و در روز هفتم آرام فرمود. از این سبب یَهُوَه روز هفتم را مبارک خوانده آنرا تقدیس نمود. پدر و مادر خود را احترام نما تا روزهای تو در زمینی که یَهُوَه خدایت به تو میبخشد دراز شود. قتل مکن. زنا مکن. دزدی مکن. بر همسایه خود شهادت دروغ مده. به خانه همسایه خود طمع مورز و به زن همسایهات و غلامش و کنیزش و گاوش و الاغش و به هیچ چیزی که از آن همسایه تو باشد طمع مکن».[5]
در حقیقت، احکام شرعی یهود همانگونه که بدان اشاره شد بیش از این در فرمان بوده و به همه شئون زندگی یک یهودی میپردازد؛ به اموری چون احکام تورات، معبد، کاهنان، قربانی، نذر، عید، طهارت، نجاست و سایر شئون فردی و اجتماعی[6] که میتوان آنها را از فصل بیستم کتاب خروج تا انتهای تورات بهصورت پراکنده مشاهده کرد.
اما علاوه بر این شریعت که همگان به آن علم دارند، یهودیان معتقدند که شریعتی دیگر دارند که آن نیز در کوه سینا به موسی وحی شد و نامش را شریعت شفاهی میگذارند. علت اینکه این قسمت عمده از شریعت به شکل شفاهی به ایشان داده شده به اعتقاد اندیشمندان یهودی این است که امتهای دیگر از یهودیان جدا شده و نتوانند آن را باطل کنند.[7]
نظارت بر اجرای شریعت
اما این شریعت سخت، همیشه در میان قوم یهود اجرا نمیشد. بدین منظور یهودیان برای تضمین اجرای شریعت دادگاهی پدید آورده بودند که به آن "سنهدرین" میگفتند. سنهدرین کبیر در اورشلیم قرار داشت و ریاست آن به عهده کاهن اعظم بود؛ اما در گوشه و کنار سنهدرینهای کوچکتر و محلی نیز وجود داشتند که بر نحوه اجرای شریعت نظارت داشتند و علاوه بر این برای مسائل گوناگون تصمیم گیری میکردند.[8] در مورد جانشین عیسی، پطرس، نیز گزارش شده که در همین دادگاه حاضر شده بود و توسط مشایخ یهود مورد بازجویی و بازخواست قرار گرفته بود.[9]
شریعت عیسوی
شریعت و احکام یهودی همچنان رسمیت داشت و در حال اجرا در میان یهودیان بود و از قضا به صورت آداب و رسوم دینی مفصلی نیز درآمده بود. رسمیت یافتن این شرعیات به حدی بود که گاهی اوقات انسان را از یاد حقیقی خدا غافل میکرد به بهانه توجه به ظواهر عبادات و شرعیات.
در همین زمان عیسای ناصری به عنوان پیامبری جدید ظهور نمود و از این رویه اجرای شریعت در میان یهودیان انتقاد کرد. او در بسیاری موارد این توجه بیش از یهودیان به ظواهر شریعت و غفلت از روح آن را نکوهش کرد. سرزنش ویژه او در این موارد متوجه علمای یهودی بود:
«آنگاه عیسی آن جماعت و شاگردان خود را خطاب کرده گفت: کاتبان و فریسیان بر کرسی موسی نشستهاند. پس آنچه به شما گویند نگاه دارید و بجا آورید لیکن مثل اعمال ایشان مکنید زیرا میگویند و نمیکنند... وای بر شما ای کاتبان و فریسیان ریاکار از آن رو که بیرون پیاله و بشقاب را پاک مینمایید و درون آنها مملّو از جبر و ظلم است. ای فریسی کور اول درون پیاله و بشقاب را طاهر ساز تا بیرونش نیز طاهر شود! وای بر شما ای کاتبان و فریسیان ریاکار که چون قبور سفید شده میباشید که از بیرون نیکو مینماید لیکن درون آنها از استخوانهای مردگان و سایر نجاسات پر است! همچنین شما نیز ظاهرا به مردم عادل مینمایید لیکن باطنا از ریاکاری و شرارت مملّو هستید».[10]
در قبال این نکوهشها عیسی در موارد مختلف بارها تاکید کرد که نباید به شریعت موسوی پشتپا زد، بلکه باید به درستی آن را به انجام رسانید. در کنار همه این تأکیدها خود عیسی نیز با عمل به شریعت موسوی مهر تایید خود را به همگان نشان داد. مشهورترین خطابه او در باب لزوم عمل به شریعت در فصل پنجم از انجیل متی آمده است:
«گمان مبرید که آمدهام تا تورات یا صُحف انبیا را باطل سازم. نیامدهام تا باطل نمایم بلکه تا تمام کنم. زیرا هرآینه به شما میگویم تا آسمان و زمین زایل نشود همزه یا نقطهای از تورات هرگز زایل نخواهد شد تا همه واقع شود. پس هرکه یکی از این احکام کوچکترین را بشکند و به مردم چنین تعلیم دهد در ملکوت آسمان کمترین شمرده شود. اما هرکه بعمل آورد و تعلیم نماید او در ملکوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد. زیرا به شما میگویم تا عدالت شما بر عدالت کاتبان و فریسیان افزون نشود به ملکوت آسمان هرگز داخل نخواهید شد».[11]
آن حضرت در کنار تأکید به شریعت موسوی، همواره بر لزوم تلطیف احکام و توجه به روح حاکم بر شریعت دعوت میکرد. ایشان به همین منظور مریضی را در روز شنبه شفا داد، بجای قتل و زنا، غضب و نگاه حرام را ممنوع کرد. در حقیقت عیسی به حقیقت دین توجه داشت. آری روح شریعت امری بود که در این دوره فراموش شده بود.
عیسی در پاسخ به سوال فقهای یهود در مورد بزرگترین حکم در شریعت پاسخی جالب داد. آن حضرت بزرگترین حکم را محبت به خدا و حکم دوم را محبت به همسایه عنوان کرد.
جالب اینجاست که پیروان عیسی در اورشلیم نیز به تمامی آداب و احکام شریعت یهود پایبند بودند و سالها پس از عروج عیسی نیز این رفتار ایشان ادامه داشت و دقیقا همین نیز سبب بقای ایشان در میان یهودیان اورشلیم بود.[12]
برداشتهشدن شریعت!
اما با اینکه رویه و سنت معمول میان مسیحیان پس از عیسی در اورشلیم عمل به شریعت موسوی به همراه اصلاحات عیسی بود، تعدادی از پیروان عیسی پس از او، از شریعت دست کشیدند. به گمان این عده (که یک تغییر اساسی در دین عیسی پدید آورده بودند) دیگر عمل به شریعت لازم نبود و بدون عمل به شریعت و با غوطه خوردن در محبت، رستگاری حاصل میشد. رهبر و تئوریسین این افراد، فردی بنام "پولس" بود.
تفسیر جدید پولس از شریعت
پولس با مشاهده تأکید عیسی بر محبت و لزوم مراعات آن در همه حال از طرفی، و مشاهده افزایش گناه در میان انسانهای بیمبالات بواسطه عدم مراعات شریعت، چنین نتیجه گرفت که وجود شریعت دیگر لازم نیست: اما شریعت در میان آمد تا خطا زیاده شود.[13]
پولس سپس نتیجه گرفت که باید بندهای پوسیده! شریعت موسی را رها کرد و طالب آزادی روح شد. از این رو صریحاً اعلام کرد که دیگر ختنه (به عنوان نماد شریعت) واجب نیست و همچنین رعایت حلال و حرام در طعام و شراب ضرورت نخواهد داشت.[14]
در همین راستا پولس در نبردی آشکار با حواریون پس از لغو ختنه، عمل به شریعت را غیرضروری معرفی کرد و در نهایت با حمله به حواریون که عمل به شریعت را لازم میدانستند، پیروی از شریعت را غیرمجاز اعلام کرد.[15]
در هر صورت پس از پولس، پیروان عیسی در دو گروه مسیحیان یهودی (مسیحیان عیسوی) و مسیحیان پولسی تقسیم شدند که در این بین مسیحیان یهودی که شریعتگرا بودند با شکنجه و آزار از سوی مسیحیان پولسی از صفحه تاریخ محو شدند. زیرا دینی که پولس عرضه میکرد به سبب راحتی و دربرنداشتن قید و بند شریعت، بیشتر به مذاق نوکیشان خوش آمد و همین باعث پرشمار شدن پیروانش گردید.
پولس برای پایه ریزی یک الهیات جدید برای نسخ شریعت عیسوی مفهوم فدا را طرح کرد و پس از مرتبط ساختن آن با گناه نخستین، حذف شریعت را امری عادی جلوه داد.
امروزه بسیاری از مسیحیان پولسی معتقدند که هر حکمی که مسیح صراحتا در عهد جدید از آن یاد کرده باشد، شریعت عیسی بشمار میرود، مانند ده فرمان و دو حکم بزرگی که عیسی در پاسخ به یهودیان بیان نمود. احکامی که در عهد عتبق ذکر شده و در عهد جدید نیامده نیز صرفا کلام خداست، و نه حکم خدا.![16]