كلمات كليدي : عقل گرايي، كاليكانيسم، اولترا مونتانيسم، پاپ، خطاناپذيري، عصمت پاپ
نویسنده : محمد ضياء توحيدي
ظهور نهضت اصلاحات و مخالفتهای جدی پروتستانها با برخی از عقاید مهم و آموزههای حیاتی کلیسای کاتولیک، این کلیسا را واداشت تا دست به تشکیل شورای ترنت بزند؛ شورایی که در حد فاصل سالهای 1545 تا 1563 صورت پذیرفت و طی آن، عقاید پروتستانی طرد گردیده و دیدگاههای کاتولیکی، به صورت روشنتری تبیین و تشریح گردید.
از زمان تشکیل این شورا به بعد، برای مدتی طولانی، دیگر هیچ شورای جهانیای در کلیسای کاتولیک تشکیل نشد و شاید علت آن هم، عدم بروز مسألهای خاص بود که نیاز به تشکیل شورایی را بطلبد.
اما ظهور مکتب عقلگرایی یعنی پوزیتویسم عقلگرا (پوزیتیویسم منطقی) ذهن رهبران کاتولیک را به شدت دچار پریشانی کرده بود و از دیگر سو، مداخلههای حکومت وقت ایتالیا، این هراس را به وجود آورده بود که شاید دولت پاپی باید به کنار گذاشته شود.[1]
از همین رو به شدت احساس نیاز به تشکیل شورای کلیسایی در کلیسای کاتولیک به وجود آمد و نهایتا پس از سیصد سال وقفه، شورای جهانی کاتولیکها که بعدها نام "شورای اول واتیکان" را بر خود گرفت، تشکیل گردید. فاصلهی این چنینی میان دو شورا تا پیش از این سابقه نداشت و از زمان تشکیل اولین شورای جهانی در سال 325 میلادی، تا این زمان، هرگز چنین فاصلهای میان دو شورا به وجود نیامده بود.
دو دیدگاه مهم در کلیسای کاتولیک و نزاع میان پیروان این دو دیدگاه
در دورههای پس از عصر اصلاحات، دو دیدگاه کلی در مورد جایگاه پاپ در کلیسای کاتولیک وجود داشت.
طبق دیدگاه اول که به "کالیکانیسم" شناخته میشد، شوراهای عمومی کلیسایی، دارای تفوق و برتری شمرده میشدند و بنابر این نظرات پاپ تا زمانی که از سوی کلیسا تأیید نشده بود، قابل بازگشت و اصلاح دانسته میشد. اما پیروان دیدگاه دوم که اصطلاحا "اولترا مونتانیسم" نامیده میشد بر این باور بودند که در کلیسای کاتولیک، برتری و تفوق از آن شخص پاپ است و بنابر این آنها در پی آن بودند که خطاناپذیری پاپ را به شکل آموزهای رسمی در این کلیسا تعریف کنند.[2]
این مسأله زمانی حادتر گردید که پاپ پیوس نهم در سال 1854 آموزهی "بارداری معصومانه حضرت مریم" را اظهار داشت و از این طریق به شکلی غیر مستقیم بر خطاناپذیری دیدگاه خود از خطا تأکید کرد. این مسأله از سوی برخی مورد پذیرش قرار نگرفت و حتی برخی از روی تمسخر، به پاپ لقب "نماینده خدا بر انسانها" را داده بودند. بنابر این احساس میشد که لازم است جایگاه نظرات پاپی به شکلی رسمی تعریف گردد.[3]
هدف پاپ از تشکیل این شورا و فعالیتهای وی برای رسیدن به مقصود
پاپ پیوس نهم[4] که در حد فاصل سالهای 1846 – 1878 مقام پاپی را داشت از طرفداران سرسخت "اولترا مونتانیسم" بود.[5] بنابر این به فکر آن افتاد تا از یک سو خطاناپذیری پاپ را به تصویب برساند و از دیگر سو، تفوق پاپ را بر کلیسا و شوراهای کلیسایی تثبیت کند. او که پیشتر یک اصلاحطلب لیبرال بود و اکنون در شکل یک مرتجع سیاسی و الهیاتی فعالیت میکرد به حضور در مطبوعات روی آورد و نیز از طریق مسافرتهای فراوان، موفق گردید چهرهی مطلوبی را از خویش به نمایش بگذارد.[6]
او همچنین در طول رهبری طولانی خویش در کلیسای کاتولیک، عناوین اسقفی را به کسانی که با دیدگاههای وی همسو بودند اعطا میکرد و از این طریق، زمینه را برای رسیدن به هدف خویش آماده میساخت.[7]
دستور تشکیل شورا
پاپ پیوس نهم در 29 ماه ژوئن سال 1868 با انتشار نامهای تحت عنوان Aeterni Patris اسقفهای کاتولیک را برای شرکت در همایش جهانی کاتولیکها فرا خواند.
این شورا در روز هشتم دسامبر سال 1869 کار خود را رسما در تالار معروف "قدیس پطرس" (در واتیکان امروزی) آغاز کرد. پاپ همچنین از کلیساهای شرقی نیز برای حضور در این شورا دعوت به عمل آورد اما آنها دعوت او را رد کردند و از شرکت در این شورا امتناع ورزیدند. البته او در این میان از کلیسای انگلیکن برای حضور در این شورا دعوت نکرد و حتی از کلیساهای پروتستان خواست تا دوباره به بدنهی کلیسای راستین بپیوندند که البته این پیام پاپ خشم پروتستانها و واکنش منفی آنها را در پی داشت.[8]
در این شورا از مجموع یک هزار اسقف کلیسای کاتولیک، بیش از هفتصد نفر شرکت کردند. البته لازم به ذکر است که حاضران در این شورا تنها اسقفهای اروپایی بودند و از اسقفهای دیگر مناطق کاتولیکنشین در این شورا اثری نبود.[9]
به هر حال این شورا در روز هشتم ماه دسامبر سال 1869 به صورت رسمی آغاز به کار کرد. اگرچه هدف از برپایی این شورا بحث و تبیین مسائل متعددی بود اما همگان بر این باور بودند که مهمترین مسألهای که در این شورا باید بدان پرداخته شود، مسألهی عصمت پاپ از خطاست.[10]
حضور پر رنگ مخالفان عصمت پاپی در این شورا
یکی از مشکلات مهمی که دامنگیر جناب پاپ و همفکران وی بود، آن بود که مخالفت با تصمیم جدید حتی در خود واتیکان به طور چشمگیری وجود داشت. در یک رأیگیری آزمایشی که از 601 نفر اعضای واجد شرایط در سیزدهم ژوئیه به عمل آمد، 360 رأی موافق، 88 رأی مخالف، 62 رأی مشروط و 91 نفر غایب وجود داشت.[11]
اسقفهای مطرحی نظیر اسقف ارلینز، فلیکس دوپانلو، اسقف روتنبرگ، "کارل جوزف هفل" استاد تاریخ کلیسا و ... به خوبی از وضعیت تاریخ کلیسا آگاه بودند و میدانستند که چه برهانهای محکمی بر ضد اعتقاد به خطا ناپذیری پاپها وجود دارد. بنابر این در این شورا مناقشههای شدیدی در مورد این موضوع درگرفت و پیروان هر یک از این دو دیدگاه، دلایل خاص خویش را ارائه میکردند.[12]
دلایل موافقان و مخالفان دیدگاه عصمت پاپی
موافقان دیدگاه خطاناپذیری پاپ، برای اثبات دیدگاه خویش به آیاتی چند از انجیلها استناد میکردند. جمله معروف حضرت عیسی مسیح[13]، خطاب به پطرس که مهر صحت بر کردارها و سخنان او مینهد از جمله این دلایل بود. همچنین موافقان بر این باور بودند که طبق گزارش انجیلها مسیح، به حواریون خویش وعده داده بود که تا پایان جهان همراه آنان خواهد ماند.[14]
در سوی دیگر، مخالفان قرار داشتند که عمدتا بر شواهدی تاریخی تکیه داشتند که، خطاناپذیری پاپ را با مشکلات جدی مواجه ساخته بود.
به عنوان نمونه، "پاپ ویگیلیوس[15]" که در قرن ششم میزیست به پشتیبانی از دیدگاههای بدعتکارانه پرداخته بود و همین مسأله میتوانست شاهدی مهم بر خطاناپذیری پاپ تلقی گردد. همچنین "پاپ هونوریوس" نیز دارای وضعیتی مشابه ویگیلیوس و حتی بدتر از وی بود. وی در شورای قسطنطنیه (681 م) به جرم بدعت گذاری محکوم گردیده و حتی ملعون خوانده شده بود.[16]
به خاطر وجود مشکلات فراوانی که این مصوبه میتوانست به بار آورد، عدهای از اعضای شورا در واکنش به طرح پیشنهادی اظهار داشتند که خطاناپذیری دیدگاه پاپ باید در زمانی مورد پذیرش باشد که توسط کلیسا نیز مورد موافقت قرار گیرد اما این دیدگاه مورد پذیرش اکثریت قرار نگرفت.[17]
واکنش شخص پاپ در مقابل استدلال برخی از مخالفان که این آموزه را مخالف با سنت میدانستند نیز بسیار جالب بود. وی در پاسخ به یکی از اسقفهای شرکت کننده در شورا چنین گفت: «سنت؟! "من" سنت هستم».[18]
تمهیدات پاپ و همفکران وی برای به کرسینشاندن دیدگاه خویش
در این شورا "اولترا مونتانیستها" که طبعا تحت حمایت شخص پاپ قرار داشتند بر شورا مسلط گردیدند. "کاردینال مانینگ" و گروه دیگری که عضو هیئت تهیهکنندهی پیشنویس تعریف این آموزه بودند تمهیداتی را به معرض انجام گذاردند تا هیچ یک از مخالفان این آموزه در جمع تهیهکنندگان پیشنویس این مصوبه قرار نگیرد.[19]
ترک شورا از سوی مخالفان و تصویب دیدگاههای موافقان به اتفاق آرا!
مخالفان که توان مخالفت رسمی با پاپ را نداشتند و از سوی دیگر حاضر نبودند به پیشنویس این شورا رأی مثبت بدهند، تصمیم به ترک شورا گرفتند. آنها طی نامهای که برای پاپ نوشتند بر مواضع خویش تأکید کردند اما اظهار داشتند برای آنکه بر علیه وی رأی نداده باشند شورا را ترک میکنند.[20]
نهایتا در حالی که اسقف اعظم میلان، قدیس لودیس و میسیوری و نیز نمایندگان اسقفنشینهای اصلی فرانسه، آلمان، اتریش و مجارستان جدایی گزیده بودند، موافقان توانستند به دور از حضور مخالفان دو عقیدهی جدید و البته مهم را در این شورا به تصویب برسانند.[21]
دو مصوبهی مهم این شورا
در این شورا دو پیشنویسی که آماده شده بود با رأی قاطع حاضران در شورا به تصویب رسید. مصوبهی اول، بر تفوق و برتری قانونی پاپ در امور قضایی بر تمام کلیساهای ملی و محلی و نیز بر تمامی افراد مسیحی تأکید میکرد.
مصوبهی دوم نیز خطاناپذیری پاپ در اتخاذ تصمیمات خطیر را به کرسی نشاند.[22]
تبیین خطاناپذیری پاپها از سوی این شورا
بر اساس مصوبهی این شورا، پاپها در زمان اتخاذ تصمیمهای خطیر، بر اساس حمایت خاص روحالقدس - و نه به واسطهی تصدیق کلیسا - خطاناپذیرند و تصمیمات آنها تغییرناپذیر و اصلاحناپذیر خواهد بود.[23]
البته باید توجه داشت که خطاناپذیری پاپ تنها به این معنی است که پاپ در تعالیم و آموزههای ایمانی مرتکب خطا نمیشود. از نگاه کاتولیکها، این تصور عامیانه که پاپ دارای مقام عصمت از گناهان است، توهمی بیش نیست.[24]
بخشی از این مصوبهی بسیار مهم که با پانصد و سی و سه رأی موافق در برابر دو رأی مخالف به تصویب رسید[25] از این قرار است:
«با پیروی وفادارانه از سنتی که از آغاز ایمان مسیحی به ما رسیده است، برای جلال نجاتدهندهی ما خدا، تکریم مذهب کاتولیک و نجات مسیحیان با تأیید شورای مقدس، ما این اصل ایمانی مکاشفه شده را تعریف کرده و تعلیم میدهیم: پاپ روم وقتی بر اساس اقتداری که به او داده شده و توسط مساعدت الهی که به او به سبب جانشینی پطرس متبارک وعده داده شده سخن میگوید (یعنی در مقام شبان و معلم همهی مسیحیان و در اقتدار غایی و رسولانهی خود آموزهای را در مورد ایمان یا امور اخلاقی تعریف میکند که کلیسای جهان باید بدان باور داشته)، سخن او مصون از خطاست و این مصون از خطا بودن، امری است که از سوی منجی الهی به کلیسایش بخشیده شده است تا کلیسایش به هنگام تعریف آموزههای مربوط به ایمان و امور اخلاقی، مصون از خطا باشد؛ بنابر این، تعاریف پاپ روم غیر قابل اصلاح بوده، بر اساس رضایت و خشنودی کلیسا نیست.
اما اگر کسی (که خدا نکند چنین باشد) بر آن باشد تا با این حکم به مخالفت برخیزد، ملعون باد».[26]
قطع ناگهانی و ناخواستهی این شورا
با بروز جنگ پروس و درگیر شدن ایتالیا در این جنگ، این شورا به صورت ناگهانی و غیر منتظره در سال 1970 قطع گردید و بقیهی مصوبات آن به بعد موکول شد که البته شورای دوم واتیکان را میتوان تکمیلکنندهی این شورا دانست.[27]
پذیرش مصوبات این شورا از سوی مخالفان و تکفیر دولینگر
اندکی پس از این شورا، اسقفهای مخالف که خود را در خطر طرد و تکفیر از سوی کلیسای کاتولیک میدیدند یکی پس از دیگری به آموزهی جدید تن در دادند اما یکی از مخالفان به نام "دولینگر[28]" همچنان به مخالفت خویش ادامه داد.[29] سرانجام یک سال بعد، زمانی که آخرین مخالف، زیر اعتقادنامه را امضا کرد، "دولینگر" رهبر مخالفان تکفیر گردید.[30]
تکفیر دولینگر از سوی کلیسای کاتولیک، انشقاقی دیگر در این کلیسا را موجب شد و اگر چه خود دولینگر در پی تشکیل کلیسایی مستقل نبود اما مخالفت وی ناخودآگاه به تشکیل کلیسایی مستقل گردید که به "کلیسای کاتولیک قدیم" مشهور گردید. این کلیسا که متشکل از مخالفان با مصوبهی شورای اول واتیکان بود توانست به مرور زمان در کشورهای آلمان، سوئیس، اتریش و برخی از دیگر کشورها اعلام موجودیت کند.[31]
مصوبات این شورا و مشکلات پیش روی کلیسای کاتولیک
دو مصوبهی این شورا نه تنها مشکلات کلیسای کاتولیک را حل نکرد بلکه بر مشکلات این کلیسا افزود. نکتهی مهمی که در مورد این شورا وجود داشت آن بود که تصویب تفوق پاپ در این شورا، نقطهی مقابل شورای کنستانس (1414 – 1418 .م) قرار داشت که بر تفوق شوراهای جهانی کلیسا بر پاپ رأی داده بود.[32]
مشکل دیگری که در مورد این آموزه به نظر میرسد آن است که در این شورا، تفوق پاپ توسط شورا تعریف شده است و در حقیقت این شورا است که تصویب میکند که پاپ بر همه و حتی شوراها تفوق و برتری دارد. روشن است که دادن مقام خطاناپذیری و تفوق و... همگی بر اساس برتری و جایگاه خاص شوراست که چنین توانی را دارد و چگونه میتوان پذیرفت که جایگاهی که اعتبار خود را از شورا میگیرد بر خود این شورا برتری داشته باشد.
همچنین مصوبهی دیگر این شورا یعنی خطاناپذیری نیز دارای مشکلات خاص خود است که مهمترین مشکل آن، تضاد آن با واقعیتهایی تاریخی است که نشان از خطاپذیری دیدگاههای پاپها در امور دینی و ایمانی دارد.[33] همین شواهد تاریخی[34]، مسأله خطاناپذیری پاپ را با مشکل روبرو ساخته است تا آنجا که این عقیده حتی در میان کاتولیکها نیز از اعتبار چندانی برخوردار نیست.[35]
جالب آنکه طبق یک بررسی که در سالهای اخیر انجام شده است، گفته میشود که مصوبههای شورای اول واتیکان بیاعتبار است زیرا بر این شورا آزادی حاکم نبوده است. البته این نظر چندان مورد قبول واقع نشده است.[36]