كلمات كليدي : قسطنطنيه، شورا، مونوفيزيت ها، دو اراده، يك اراده، اعتقادنامه
نویسنده : محمد صادق احمدي
اعتقادنامه انگلیسی Creed از لغت لاتین Credo بهمعنای "باور دارم" گرفته شده و از آنرو به این نام خوانده میشود؛ که در زمان صدور اعتقادنامه ها، در آغاز هریک از بیانیههای رسمی کلیسا کلمه اعتقاد دارم بهکار میرفت.
اعتقادنامه به آراء کلیسا گفته میشود، که در هنگام بروز اختلاف و دو دستگی در جامعه مسیحی توسط شورایی که از(تقریبا) تمامی الهیدانان مسیحی تشکیل میشود، در کلیسا صادر میشود و جامعه مسیحی ملزم به اجرای آن است.
اعتقادنامهها هنگامی پدید آمد که مناقشه اعتقادی و سیاست کلیسا پیچیدهتر شد و مسیحیان به تعریف ثابتی از راستکیشی و بدعت نیاز پیدا کردند.
اعتبار اعتقادنامهها را اکثر اهالی کلیسا پذیرفتهاند و اما در این میان برخی گروههای بنیادگرای پروتستان هستند، که اعتبار رسمی اعتقادنامهها را رد کردهاند و معتقدند که هیچ اعتقادنامهای غیر از کتاب مقدس وجود ندارد.[1]
در این میان، هفت اعتقادنامه هستند، که بهطور مشترک میان کلیساهای شرق و غرب پذیرفته شده و مقبولیت عام یافتهاند. ششمین شورای جهانی و اعتقادنامه مربوط به سال 680 در قسطنطنیه است.
شورایی برای حل نزاعهای مسیحشناسی
تشکیل شورای قسطنطنیه سوم، در حقیقت بهسبب مباحثات و نزاعهای مسیحشناسانهای که پیش از این در دنیای مسیحیت شکاف ایجاد کرده بود، ضروری بود.
دو قرن پیشتر و هنگامی که سیریل و نستوریوس باهم بهنزاع پرداختند شورای کالسدون تشکیل شده بود و در آن تصویب شده بود که مسیح از دو طبیعت الهی و انسانی جدا تشکیل شده است.[2] اما این مسأله پیروان سیریل را ناخرسند کرد؛ زیرا استاد ایشان سیریل بر این باور بود، که مسیح فقط یک طبیعت دارد؛ که از اتحاد طبیعت الهی و انسانی، مسیح بهوجود آمده است. بههمین سبب ایشان مونوفیزیت یا تکذاتانگار خوانده میشدند. مونوفیزیتها نسبت به دو امر اعتراض جدی داشتند:
1. اینکه تعلیم مکتب اسکندریه و سیریل؛ یعنی مفاهیم "یگانه طبیعت مجسّم کلمه خدا" و این ایده که مسیح "با داشتن دو طبیعت یک وجود است"، در اعتقادنامه کالسدون جای نگرفته است.
2. در شورای کالسدون نامه به فلاویان در مورد آموزه مسیحشناسی غرب تصویب شده بود؛ بنابراین باید دیدگاه مسیحشناسی پاپ لئوی اول تصویب شود.
بنابراین برای فرو نشاندن اعتراضهای مونوفیزیتها، در سال 553 پنجمین شورای جهانی در قسطنطنیه تشکیل شد و تا حدودی موجبات رضایت ایشان را فراهم کرد؛ اما مشکل اصلی این اعتقادنامه در این بود که ملعونباد هشتم در این اعتقادنامه در تضاد با باور مسیحشناسی ایشان بود. متن ملعونباد هشتم چنین است: «اگر کسی اصطلاح "از دو طبیعت" یا "یگانه طبیعت مجسّم کلمه خدا" را بهکار گیرد و این اصطلاحات را بهشکلی که پدران مقدّس تعلیم دادهاند، درک نکند ...؛ بلکه سعی نماید طبیعت الهی و انسانی مسیح را باهم مخلوط کند، ملعونباد؛ زیرا منظور ما از تعلیم این حقیقت که یگانه کلمه خدا بهشکلی انفکاکناپذیر با انسانیّت متّحد شد، این نیست که دو طبیعت باهم مخلوط و ممزوج شدند.»[3]
پس با وجود این بند در اعتقادنامه سال 553، طبیعی بود، که مونوفیزیتها همچنان ناراضی بودند.
مسیح با یک انرژی!
سرگیوس، اسقف انطاکیه که مونوفیزیتی میانهرو بود، راه حل دیگری را برای ریشهکن کردن نزاع پیشنهاد کرد. طبق این راه حل، مسیح دارای یک انرژی بود که بهوسیله آن، اعمال الهی و انسانی خویش را انجام میداد. با ارائه این پیشنهاد، مونوفیزیتهای تندروی مصر مجددا با قسطنطنیه آشتی کردند؛ اما همین امر اعتراضاتی را از سوی اسقف اورشلیم برانگیخت. از اینرو سرگیوس نظریهای ارائه کرد، که طبق آن مسیح دارای یک اراده بود. این پیشنهاد مورد قبول پاپ هونوریوس واقع شد و موجب شد که در سال 638 بیانیّه مشترکی با سرگیوس صادر کند، که به بیانیه ایمان مشهور گشت. این بیانیه به مباحث مربوط به یک انرژی یا دو انرژی در وجود مسیح، پایان داد و اعلام کرد که مسیح، صاحب یک اراده الهی واحد است.
مخالفت ماکسیموس و پاپ یوحنا
ماکسیموس، منشی اعظم امپراتور قسطنطنیه بود؛ که مناصب دنیایی را رها کرده و به رهبانیت روی آورده بود. او بهشدت با آموزه یک اراده بودن مسیح مخالف بود. بههمین جهت با اسقف تبعیدی قسطنطنیه به بحث و مناظره پرداخت و موجبات مطرح شدن این نزاع در غرب امپراتوری را فراهم کرد. پاپ یوحنای چهارم نیز پس از طرح این مسائل در غرب، به آن حساسیّت نشان داد و این دیدگاه را که مسیح دارای یک اراده باشد، محکوم کرد.
سرانجام در سال 649 ماکسیموس به روم رفت و در شورایی که پاپ مارتین برای بررسی این موضوع تشکیل داده بود، شرکت کرد و رهبری گروهی را برعهده گرفت که طرفدار آموزه دو اراده بودند.
پس از برگزاری این شورا، پاپ مارتین تبعید و ماکسیموس نیز دستگیر شد و در سال 653، به قسطنطنیه باز گردانیده شد. مونوفیزیتها به او فشار آوردند، که آموزه وجود یک اراده در مسیح را بپذیرد؛ اما او از پذیرفتن این مسأله سرباز زد و باز تبعید شد. در سال 661 مجددا ماکسیموس را به قسطنطنیه آوردند و فشار بیشتری بر او وارد کردند؛ تا جایی که حتی روایت شده که زبان و دست راست وی را قطع کردند.[4]
تشکیل شورا
با توجه به تعصّبات بیش از حد مونوفیزیتها و اعمال خشونتهای ایشان، کلیسای روم همواره با نگرش یک ارادهای با مماشات رفتار میکرد؛ تا اینکه در سال 678 پاپ آگاتو، امپراتور روم را ترغیب کرد؛ تا شورایی دیگر را در قسطنطنیه برپا کند.
سرانجام در سال 680 شورا تشکیل شد. آگاتو نامهای برای شورا نوشت تا در ابتدای شورا خوانده شود. او در نامه ادعا کرده بود که کلیسای روم هرگز از سنّت رسولان منحرف نشده است. این ادعای آگاتو با مخالفت روبرو شد؛ زیرا او باید میپذیرفت که پاپ هونوریوس بدعتکار است. مخالفین میگفتند: «اعتقاد ما این است که هونوریوس یکی از پاپهای کلیسای روم، در گذشته باید از کلیسای مقدس خدا، منفصل انگاشته شده و ملعون باشد!»[5]
سرانجام شورا پس از تأیید پنج اعتقادنامه و شورای جهانی پیشین و نقل کامل بیانیه شورای کالسدون، متنی را به این شکل تصویب کرد: «ما نیز مطابق با تعلیم پدران مقدس اعلام میداریم، که در عیسی مسیح دو اراده ذاتی و دو عملکرد ذاتی،[6] بدون انشقاق، تغییر و درهم آمیزی وجود دارد. این دو اراده ذاتی، آنگونه که بدعتکاران ناپاک ادعا میکنند، با یکدیگر متضاد نیستند؛ بلکه اراده انسانی مسیح با همه توان از اراده الاهی پیروی میکند، در برابر آن مقاومت نمینماید و نسبت به آن بیتفاوت نیست؛ بلکه مطیع آن است ... ما ایمان داریم که خداوند ما، عیسی مسیح، یکی از سه اقنوم تثلیث بوده، حتی بالاتر از آن خدای حقیقی ماست. ما میگوییم، دو طبیعت وی در اقنوم و ذات یگانه وی متجلّی میشوند و او در تجسّم خود در این ذات، معجزهها انجام میداد و رنجها متحمل میشد. بهسبب تمایز دو طبیعت که باید آن را در ذات یگانه در نظر گرفت، وجود دو اراده امری واقعی است؛ نه مجازی. اگرچه دو طبیعت باهم پیوند دارند، هر طبیعت دارای اراده خاص خود است و عملکردی متناسب دارد. این دو اراده از یکدیگر منفصل نبوده، دچار درهم آمیزی و امتزاج با یکدیگر نیز نمیشوند. بنابراین، ما بهوجود دو اراده و دو عملکرد اعتراف میکنیم؛ که برای نجات و رستگاری نژاد بشری، باهم ترکیب و اتحاد یافتهاند.»[7]
برای همین، در این شورا بیان شد، که درست همانطور که دو طبیعت متمایز در مسیح وجود دارد، همچنین دو اراده متمایز بشری و الهی نیز در او موجود است.
تصویب آموزه دو اراده
با توجه به مخالفت سفت و سخت مونوفیزیتها نسبت به آموزه "دو اراده"، پاپ آگاتو و همفکرانش با استناد به سه استدلال به تصویب این آموزه پرداختند:
1. آیاتی از کتاب مقدس که اراده عیسی را در تقابل با اراده پدر قرار میداد، مثل «من اراده خود را نمیجویم، فقط اراده پدری که مرا فرستاده است.»[8]
2. استدلال دیگر آگاتو این بود، که با توجه به اینکه در شورای کالسدون مقرّر شد که عیسی دو طبیعت دارد، پس باید دو اراده داشته باشد؛ در غیر اینصورت، دو طبیعت داشتن عیسی زیر سوال میرود.
3. مهمترین استدلال آگاتو این بود که اگر عیسی فقط یک اراده داشت، طبیعت انسانی او ناقص میشد و دیگر او یک انسان کامل محسوب نمیشد و دیگر جایز نبود که گفته شود « او همانند ما، در هر مورد وسوسه شد.»[9]
پس از شورا
تصمیم این شورا، پایان مناقشات مسیحشناسی بود. پس از این شورا دیگر احتیاجی به جلب رضایت مونوفیزیتها نبود؛ زیرا با سیطره مسلمانها بر شرق امپراتوری، این مناطق از قلمرو امپراتوری بیزانس خارج شدند.[10] اما این بهمعنای پایان واقعی نزاع نبود؛ ولی مونوفیزیتها دیگر نمیتوانستند اعتراض کنند.
یک نویسنده مسیحی در این زمینه میگوید: «بیانات مسیحشناسانه این چهار شورا را در حالیکه کلیسای ارتدوکس پذیرفته است، دیگر مسیحیان شرق، مورد تردید قرار میدهند. پیروان کلیسای سوری شرق یا نستوری، احکام شورای افسس و در نتیجه قسطنطنیه دوم را قبول ندارند ....»[11]
کریستوفر استید نیز در کتاب "فلسفه در مسیحیت باستان" در انتقادی واضح از سیریل که منشاء پیدایش این نزاع است، میگوید: «طبق تعریف کالسدون، مسیح اتحاد از دو سرشت مختلف الهی و انسانی است؛ که در صورت مخالفتشان باهم، تناقض ایجاد میشود ... سیریل مخالفان خود را طرفدار پسر خواندگی میخواند؛ در حالیکه این کجفهمی اجتنابپذیری است ...؛ چگونه میشود بین موجودات متفاوتی همچون خدا و انسان، مشارکتی در کار باشد؟(در حالیکه حتی کاملترین مشارکت نمیتواند اتّحادی را که ما در مسیح مدعی آنیم، ارائه کند.)»[12]