كلمات كليدي : لتران، واتيكان، پيوس نهم، موسوليني، كاردينال گاسپاري، كنستانتين، ايتاليا، فاشيسم
نویسنده : محمد ضياء توحيدي
مسیحیت از آعاز پیدایش خویش همواره مورد آزار و اذیت امپراتوران رومی بود.رهبران مسیحیت همواره در تقابل با حکومت های ظالم قرار داشتند و به همین دلیل بود که امپراتوران، چاره را در سرکوب این دین نوظهور میدیدند.
این وضعیت در قرن چهارم میلادی به طور کلی دگرگون گردید.کنستانتین امپراطور وقت روم، با کیاست خاص خویش دریافت که می تواند از در دوستی با مسیحیت وارد شده و رهبران مسیحی را که ستم حاکمان پیشین، قامت آنان را خم کرده بود تحت حاکمیت خود درآورد.او در اولین گام، مصلحت را در آن دید که رهبران مسیحیت را به زندگی اشرافی دعوت کند.در پی این تصمیم بود که وی میل تیادس[1]، اسقف وقت روم را فرا خوانده و او را که تا پیش از آن در خانهای کوچک زندگی میکرد به قصر با شکوهی بر تپهی لتران[2] (در واتیکان امروزی) منتقل ساخت.
چندی بعد، و زمانی که مسیحیت کاتولیک در تنگنائی سخت قرار گرفته بود، تاریخ دوباره تکرار گردید و سیاستمداری با فراست به نام موسولینی، دوباره از پاپها خواست تا دست دوستی به سوی او دراز کنند و او نیز در مقابل، آنها را از مخمصهای که به آن گرفتار شده بودند نجات بخشد. در پی این آشتی، عهدنامهای میان طرفین امضا گردید و کشور واتیکان (که برای مدتی از دست پاپ خارج شده بود) دوباره به ملکیت پاپهای مسیحی درآمد.
اهدای واتیکان به کلیسای کاتولیک
اگرچه رهبران مسیحی از زمان کنستانتین به قدرت قابل توجهی رسیده بودند و کاخی مهم در منطقهی واتیکان را نیز از آن خود کرده بودند اما مالکیت کامل آنها بر واتیکان و نیز شهر بسیار مهم و تاریخی رم در قرن هشتم میلادی تحقق یافت.در این قرن، پادشاه فرانک ها به نام پپین کوتاهقد[3] (حدود 714 – 768 .م) در مقابل دریافت لقب "پدر رم" از سوی پاپ "استفان"، کلیهی شهرهای ایتالیا را که در جنگ با لومباردها تصرف کرده بود همراه با زمین های خود لومباردها به کلیسا واگذار کرد و بدین طریق، سرزمین های وسیعی به ملکیت کلیسا در آمد.[4]
مالکیت کلیسای واتیکان بر این منطقهی مهم و نیز بر کل شهر رم همچنان تا سال 1870 میلادی در اختیار پاپ قرار داشت. [5]
تصرف واتیکان توسط ارتش ایتالیا
در پی تبدیل ایتالیا به سرزمینی جدید و مجزا، "ویکتور امانوئل دوم"(1820–1878.م)واتیکان را را از پاپ گرفت و ضمیمه ی حکومت خویش کرد.[6]
این مسأله زمانی اتفاق افتاد که لوئی ناپلئون که مسئولیت حفاظت از پاپ را بر عهده داشت، به خاطر جنگ با پروس، پادگانی را که مسئولیت حفاظت از پاپ را بر عهده داشت به جنگ فراخوانده بود.
به دنبال تصرف رم به دست ارتش ایتالیا، پاپ تمامی سرزمینهای خود بجز عمارتهای واتیکان را از دست داد.[7]
در پی این واقعه، پاپ پیوس نهم (پاپ سالهای 1848 – 1878) که از این عمل به شدت عصبانی شده بود به نشانهی اعتراض به این عمل، خویشتن را در واتیکان محبوس ساخت.[8]
در سال 1871، قانون اساسی کشور جدید ایتالیا امتیازات قابل توجهی را به پاپ پیشنهاد کرد و غرامت فراوانی را بجای اموال و املاک از دسترفتهی پاپ به او پیشکش کرد اما پاپ از پذیرش مصالحه سر باز زد و طی فرمانی، تمامی کاتولیکها را از شرکت در رأی گیریها و حضور در مناصب دولتی منع کرد.[9]
جانشینان او یعنی پاپ لئوی سیزدهم (پاپ سالهای 1878 – 1903)، پاپ پیوس دهم (پاپ سالهای 1903 – 1914) و پاپ بندیکت پانزدهم (پاپ سالهای 1914 – 1922) نیز همین رویه را در پیش گرفتند.[10]
آشتی حکومت و کلیسا
در اوایل قرن نوزدهم، "موسولینی"که سیاستمداری بی دین بود با فراست دریافت که مذهب کاتولیک، می تواند به او در جهت نیل به خواستههایش کمک کند و بنابر این دست دوستی به سوی کلیسا دراز کرد.
زمانی که وی خبردار شد که "حزب مردم کاتولیک"با سوسیالیستها متحد گردیده است، به ملاقات "پیترو گاسپاری"در واتیکان شتافت و از وی خواست تا کلیسا خود را از مداخله در امور سیاسی کنار بکشد.واتیکان نیز درخواست وی را اجابت کرده و بخشنامهای صادر کرده، از روحانیان کاتولیک خواست تا از حزب مردم کاتولیک کنار بکشند.در نتیجه این مساعدت ها بود که موسولینی توانست دولت فاشیستی را بنیان نهد و خود ریاست این دولت را به دست بگیرد.او در تمجید از واتیکان و کلیسای کاتولیک اظهار داشت:«کاتولیسیسم، نیرویی است شگرف از روحانیت و معنویت. به طور یقین از این به بعد، رابطهی بین دولت ایتالیا و واتیکان بسیار نزدیک خواهد بود».[11]
موسولینی برای ابراز دوستی با کلیسا، به کمک های مالی به کلیسا که در این زمان به ورشکستگی مالی رسیده بود روی آورد و همچنین روحانیان کاتولیک را از پرداخت مالیات معاف کرد.[12]
دوستی پاپ "پیوس نهم" (پاپ سالهای 1922 – 1939) با دولت فاشیست ایتالیا برای وی بسیار مفید واقع شد و او بجای آنکه شیوهی اسلاف خویش را در پیش بگیرد، با امضای معاهدهای حاضر شد تا از سرزمینهای از دسترفتهی کلیسایی چشم بپوشد.
بنابر این مقر مقدس (محل استقرار پاپ) معاهدهای را در فوریه سال 1929 با موسولینی امضا کرد که پیشنویس و طرح اولیه آن توسط برادر "پاچلی" به نام "فرانچسکو"و نماینده وی کاردینال "پیترو گاسپاری"تهیه گردید و به دشمنی میان ایتالیا و کلیسای کاتولیک خاتمه بخشیده شد. [13]
مفاد عهدنامهی لتران
در این معاهده که شامل یک پیشدرآمد و 27 بند بود، واتیکان به عنوان یک کشور مستقل به رسمیت شناخته شد و به آن حق تعامل با دیگر کشورها به صورت کاملا مستقل از ایتالیا داده شد.[14]
به ضمیمهی این کشور تعدادی از کلیساهای رم نیز به همراه قلعهی گاندولفو[15] که کاخ تابستانی پاپ بود و بر دریاچه آلبانو قرار داشت به پاپ واگذار گردید. همچنین، واتیکان در ازای سرزمینهایی که از دست داده بود، مبلغی معادل هشتاد و پنج میلیون دلار به عنوان غرامت دریافت کرد.[16]
بر اساس مفاد این معاهده، حق ضرب سکه و چاپ تمبر مستقل برای واتیکان لحاظ گردید. شخص پاپ به عنوان فرد مقدس دانسته شده و به وی مصونیت قضایی داده شد و هرگونه اهانت گفتاری یا عملی به پاپ همانند اهانت به پادشاه دانسته شده و برای آن مجازات مقرر گردید.[17]
همچنین در این معاهده، مکتب کاتولیک به عنوان یگانه دین و مذهب رسمی این کشور به رسمیت شناخته شد.[18]
موافقتنامهای نیز مشتمل بر یک دیباچه و 45 بند به این عهدنامه ضمیمه گشته و لازم الاجرا دانسته شد. به موجب این ضمیمه، واتیکان حق انتصاب اسقفها و اسقفهای اعظم کاتولیک را در کشور ایتالیا به دست آورد که البته انتصاب آنها مشروط به یادکردن سوگند وفاداری به حکومت ایتالیا گردید. همچنین کشیشان از انجام خدمت سربازی و حضور در ارتش معاف گردیدند.[19]
در این تتمه اجازهی تدریس تعالیم کلیسای کاتولیک در مدارس ایتالیا نیز صادر گردید. افزون بر این، قید گردید که ازدواجهایی که توسط کلیسا انجام میپذیرد به صورت رسمی مورد پذیرش دولت قرار میگیرد.
متقابلا تمامی اسقفهای واتیکان متعهد گردیدند تا پیش از انتصاب به این مقام، سوگند وفاداری نسبت به پادشاه را انجام دهند. لازم به ذکر است که طبق معاهدهای که در 18 فوریه 1984 میان دولت واتیکان و دولت ایتالیا امضا گردید و در سال 1985 اجرا گردید، قانون انحصار دین رسمی ایتالیا به مذهب کاتولیک ملغی گردید.[20]
ابراز خشنودی هیتلر از دوستی واتیکان به فاشیسم!
این معاهده، نه تنها دولت فاشیست ایتالیا بلکه هیتلر را نیز خشنود ساخت و وی بلافاصله از تحقق این معاهده ابراز خوشوقتی کرد.
هیتلر در تاریخ 22 فوریه 1929 با انتشار نامهای خرسندی خود را از این عمل واتیکان چنین اظهار داشت: "این حقیقت که واتیکان با فاشیسم از در صلح وارد شده نشانگر آن است که واتیکان به اصالت سیاست جدید معتقد است در حالیکه رهبران دموکراسی خواه چنین نیستند".[21]