كلمات كليدي : پاتريارك، اسقف، پاترياركنشين، شوراي جهاني
نویسنده : محمد مهدي كاظمي
واژه
پاتریارک یا پاتریارش واژهای یونانی[1] به معنای شیوخ و آباء و نامی است که در تورات به نخستین رؤسای خانوادهها میدادند[2].
عنوان پاتریارک
در عهد عتیق به پیشوایانی همچون ابراهیم، اسحاق و یعقوب و دوازده فرزند وی این لقب اطلاق میشد[3]. به طور کلی، این لفظ در عهد عتیق به پدر خانواده اطلاق میشد که در میان خانواده و نسل خود دارای اقتدار و ریاست بود.
پس از وی این لقب، غالباً به نخستزاده او اطلاق میشد. امّا بعد از ویرانی معبد و اسارت یهودیان، این شیوه ریاست از بین رفت[4].
در جهان مسیحیت و تا قرن چهارم این لقب به اسقفان بارز کلیسا اطلاق میشد. پس از مجمع نیقیه، تصمیم گرفته شد که برای هر مجموعه کلیسائی (Diocese) یک رئیس انتخاب شود که بر این شخص عنوان پاتریارک اطلاق شد. برخی از این افراد چند مجموعه کلیسائی (Diocese) زیر نظر آنها اداره میشد. به عنوان مثال کلیساهای مصر و لیبی زیر نظر اسقف اسکندریه اداره میشدند[5].
به تدریج با گسترش کلیساها اختلافات موجب جدایی کلیساهای شرق و غرب شد. در نهایت در شورای کالسدون (سال 451) تصمیم به تأسیس پنج پاتریارکنشین روم، قسطنطنیه، اسکندریه، اورشلیم و انطاکیه گرفته شد[6] که تنها به اسقفان این شهرها این لقب اعطا میشد[7].
پاتریارک نشینها
مهمترین جدایى در تاریخ مسیحیت بین کلیساى قسطنطنیه و کلیساى رم پدید آمد و آن را گاهى جدایى شرق و غرب میخوانند. منشأ این جدایی اختلاف بین کلیسای روم و سایر کلیساهای شرق بر سر ریاست کلیساها بود. بر اساس گفته کلیساى روم، کسانى که کلیساها را رهبرى و سرپرستى مىکنند، اسقفان جهان هستند که با هم در جسم واحدى تحت اشراف اسقف رم عمل مىکنند. امّا به نظر کلیساى قسطنطنیه، پنج مرکز براى مسیحیت وجود دارد که از نظر اعتبار و اقتدار برابرند: اورشلیم ، انطاکیه ، رم ، اسکندریه و قسطنطنیه.[8]
با این وجود، مسیحیان تابع رم و قسطنطنیه تا قرن نهم همگى متحد بودند. در قرنهاى بعدى نیز آن دو کلیسا گاهى از هم جدا مىشدند و دوباره با هم متحدّ مىشدند[9]. در سال 1054 با تشدید اختلافات بین کلیساهای شرقی و غربی چهار پاتریارکنشین از رم جدا شدند و عنوان کلیساهای شرق را پیدا کردند[10].
کلیسای ارتدکس علاوه بر این چهار پاتریارکنشین، پاتریارکنشینهای جدید روسیه صربستان، رومانی، بلغارستان و گرجستان را نیز در بر میگیرد[11].
پاتریارک روم همان پاپ کاتولیکها است ولی ارتدکسها برتری او بر اسقفان سایر مراکز مسیحیت و عنوان پاپ را برای وی نمیپذیرند[12].
اگر چه در کلیسای غرب پاتریارکنشینهائی (Patriarchate) همچون پاتریارکنشین "ونیز" و "لیسبن" تعریف شده است اما این عنوان تشریفاتی است و تمامی این کلیساها زیر نظر پارتریارکنشین روم هستند[13].
در قرون اولیه اسلامی و در میان کلدانیهای نستوری به بزرگ مسیحیان جاثلیق گفته میشد که معادل پاتریارک در اصطلاح امروزی بود[14].
ویژگیهای پاتریارک
سراسقفها و پاتریارکها دارای امتیازات روحانی بیشتری نسبت به سایر اسقفها نیستند و به هیچوجه برتری همراه با اختیارات قانونی جهانی را آنگونه که به پاپ در آیین کاتولیک نسبت داده میشود، ادعا نمیکند و تنها از نظر رتبه و اعمال قدرت بر آنها برتری دارند[15].
منصب او بیشتر شبیه به منصب اسقف اعظم کانتربری فرقه آنگلیکان[16] در سطح جهانی است[17].
پاتریارکها و به طور کل روحانیون ارتدکس بر خلاف روحانیون کاتولیک، ریش خود را نمیتراشند[18].
پاتریارکنشین قسطنطنیه
کلیسای قسطنطنیه در میان پاتریارکنشینهای چهار گانه از اهمیت بیشتری برخوردار است. زیرا قسطنطنیه (بیزانسیوم) بین سالهای 330 تا 1453 پایتخت امپراطوری روم شرقی و در نتیجه مرکز مسیحیت شرقی بوده است. پس از تقسیم امپراطوری روم در ابتدای قرون وسطی، اسقف قسطنطنیه از منزلت بیمانندی در میان اسقفان ارتدکس جهان مسیحی برخوردار شد[19].
از میان پنج پاتریارک بزرگ کلیسا، فقط پارتریارک قسطنطنیه و اسقف روم در حوالی سال 590 در شهرهای بزرگ زندگی میکردند[20]. به پاتریارک قسطنطنیه "پاتریارک مسکونی" گفته میشد[21].
در چند شورای جهانی از حقوق پاتریارک قسطنطنیه سخن به میان آمد و در قرن ششم این کلیسا عنوان پاتریارکنشین جهانی به خود گرفت. این موقعیت پس از فتح قسطنطنیه به دست سلطان محمد فاتح در سال 1453 بر قرار ماند[22].
شورای قسطنطنیه (سال 381)، پاتریارک این شهر را بعد از اسقف روم به رسمیت شناخت. به موجب اصل سوم شورای قسنطنیه، پاتریارک این شهر بعد از اسقف روم از برتری حرمت برخوردار شد[23]. در زمان گریگوری کبیر (قرن ششم و هفتم)، "یوحنا" پاتریارک قسطنطنیه، مدعی عنوان «اسقف همه کلیساها» گردید که با اعتراض "گریگوری" مواجه شد[24].
اسقف این کلیسا بر خلاف پاپ هیچگاه ادعای عصمت نمیکند و تنها از موقعیت اخلاقی ویژهای بهره میبرد و اقتدار او از قلمرو اسقفیاش فراتر نمیرود.
امروزه اقتدار این پاتریارکنشین بر بسیاری از جوامع کوچک در ترکیه و برخی قلمروهای اسقفی در سرزمین یونان و بر جوامع یونانی زبان در ایالات متحده استرالیا و اروپای غربی و بر کلیسای مستقلّ فنلاند سایه افکنده است. به هر حال اقتدار پاتریارک قسطنطنیه در شرق هرگز با اقتدار پاپ رم در غرب قابل مقایسه نیست. اسقف قسطنطنیه در محلهای از استامبول که "فنر"[25] نامیده میشود، اقامت دارد[26].
پاتریارک قسطنطنیه، دومین اسقف موجه و با نفوذ رم بود. او هنوز حامل «اسقف اعظم جهان» است و بر تمام سر اسقفان کلیساهای شرق تقدم دارد. نیم تاج سلطنتی را بر سر میگذارد و نشان عقاب امپراتوری بیزانس را به سینه میچسباند. از سال 1453 که قسطنطنیه فتح شد، اسقف اعظم زیر نفوذ ترکها قرار گرفت و برای چند قرن عزل و نصب وی به دلخواه آنها صورت میگرفت. در حال حاضر ریاست عالیه این کلیسا با اوست[27].
کلیساهای ارتدکس فنلاند و چکسلواکی خود را تحت اختیار قانونی او میدانند[28]. کلیساهای یادشده، برتری افتخاری سراسقف کلیسای جهانی[29] در قسطنطنیه (استانبول) را قبول دارند.
پاتریارکنشین اسکندریه
کلیسای ارتدکسی اسکندریه در میان پاتریارک نشینهای چهارگانه در رتبه دوم اهمیت قرار دارد. خاستگاه این کلیسا به "مرقس قدیس"، نخستین اسقف آفریقا بر میگردد. اقتدار این پاتریارکنشین امروزه بر قاره آفریقا سایه افکنده است و در کنیا، اوگاندا، تانزانیا و برخی کشورهای دیگر، نوکیشان فراوانی را به خود جلب کرده است. پس از قرن پنجم بسیاری از مسیحیان آفریقا از کلیسای ارتدکس جدا شدند و اقتدار جهانی آنرا نپذیرفتند.
امروزه کلیسای "ارتدکس قبطی" و کلیسای "متحد ارتدکس حبشی" این گروهها را نمایندگی میکنند. در سال 2000، پیروان کلیسای ارتدکس اسکندریه که به زبان یونانی عبادت میکنند، حدود 000/300 نفر بودهاند[30].
پس از فتح این شهر توسط مسلمانان در قرن هفتم اهمیت خود را از دست داد[31].
پاتریارکنشین انطاکیه
پاتریارک انطاکیه امروزه در شهر باستانی دمشق در سوریه سکونت دارد. با این وجود وی همچنان عنوان پاتریارک انطاکیه را دارد. انطاکیه روزگاری سومین شهر بزرگ امپراتوری روم و بزرگترین شهر امپراتوری روم شرقی بود. تا قرن هفتم میلادی اسقف انطاکیه از مقتدرترین رهبران مسیحی بود امّا بعد از ظهور اسلام از اقتدار آن به شدت کاسته شد. خاستگاه این کلیسا به پطرس و پولس باز میگردد. امروزه پاتریارک انطاکیه در رأس مسیحیان ارتدکس سوریه و لبنان و عراق قرار دارد[32].
توسعه قلمرو این کلیسا زمانی به فرات میرسید و در قرن چهارم، شامل دویست اسقفنشین بود. پس از بروز اختلافات مونوفیزیستها و نستوریها و رشد اسلام در قرن پنجم به بعد مراکز اسقف نشین از اهمیت افتادند و تقریبا از بین رفتند[33].
مسیحیان نظر به اهمیت انطاکیه به این شهر "شهر خدا" و "مادر شهرها" میگفتند[34].
پاتریارکنشین اورشلیم
پاتریارکنشین اورشلیم، رهبری مسیحیان ارتدکس عربزبان در اردن و فلسین اشغالی و کرانهی غربی رود اردن را به عهده دارد. خاستگاه این پاتریارکنشین به نخستین شاگردان مسیح که پس از وی در قدس ساکن شدند مخصوصا یعقوب برادر حضرت عیسی باز میگردد[35].
پاتریارک اورشلیم پس از قیام یهودیان علیه روم در قرن دوم میلادی اعتبار خود را از دست داد[36].
شورای کالسدون در سال 451 عنوان افتخار آمیز پاتریارک را به اسقف این کلیسا داد، اما خود این کلیسا از لحاظ سیاسی هرگز قدرت نیافت. کلیسای اورشلیم به سبب مسائل سیاسی پیرامون رژِیم اشغالگر قدس آسیب پذیر است. پیروان پاتریارکنشین انطاکیه و اورشلیم حدود 000/750 نفر ارتدکس عرب زبان هستند[37].