دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

برون گرایی(Externalism)

No image
برون گرایی(Externalism)

كلمات كليدي : برون گرايي، درون گرايي، معرفت شناسي، باور صادق موجه، توجيه، موجه سازي

مسأله برون‌گرایی و درون‌گرایی(Internalism) یکی از مسائل مهم معرفت‌شناسی معاصر است که در پنجاه سال اخیر، محور توجه بیشتر معرفت‌شناسان قرار گرفته است. این بحث به طور عمده پس از سال 1963 و در پی مقاله کوتاه ادموند گتیه با عنوان «آیا معرفت، باور صادق موجه است؟»[1] بالا گرفت. نقد گتیه بر تحلیل سه جزئی معرفت به «باور صادق موجه» با واکنش‌های گوناگونی از سوی معرفت‌شناسان معاصر روبرو شد، وی با تحلیل جزء سوم(تحلیل)، به رویارویی با موارد نقضی گتیه برخاستند. معرفت‌شناسان درباره شرایط لازم و کافی توجیه که باور صادق را به معرفت مبدل می‌سازد، دیدگاه‌های متفاوتی مطرح نمودند. عده‌ای همه شرایط لازم و کافی توجیه را اموری درونی، و دسته‌ای دیگر، دست‌کم یکی از این شرایط را بیرونی دانستند. بدین سان، مسأله برون‌گرایی و درون‌گرایی، در شمار یکی از جدی‌ترین مسائل معرفت‌شناسی معاصر درآمد.[2] بر همین اساس است که گاه توجیهات برون‌گروانه را که به منظور فائق آمدن بر «بحران گتیه» به حوزه معرفت‌شناسی راه یافته‌اند، «ادبیات بعد از گتیه» (The post-‌Gettier literature‌‌) نیز نامیده‌اند.[3]

نزاع معرفت‌شناختی میان دیدگاه‌های درون‌گرا و برون‌گرا بر سر آن است که در مسأله «موجه‌سازی» که به دنبال بحث از شرایط لازم و کافی معرفت است، آیا موجه‌سازی یک باور یا یک قضیه، امری درونی بوده، بر حالات درونی انسانی مبتنی است یا نه؟ به عبارت دیگر، آیا باید شرایط و عوامل دست‌یابی به موجه‌سازی را در درون نفس جست‌وجو کرد و باورها را با حالات درونی موجه ساخت، یا این که، باید برای موجه ساختن یک باور، به بیرون از حالات نفسانی و امور درونی انسان، استناد نمود؟

عده‌ای از معرفت‌شناسان معتقد شده‌اند که می‌توان همه عوامل یا شرایطی را که برای موجه ساختن یک باور، لازم است، با حالات درونی، موجه ساخت، زیرا همه آنها از نظر معرفتی، در دسترس بوده، انسان می‌تواند آن عوامل یا شرایط را به طور درونی فراهم سازد. در برابر، برون‌گرایان معتقدند که انسان، به همه عناصر یا عوامل موجه‌سازی و معرفتی دسترسی درونی ندارد؛ دست کم، پاره‌ای از آن‌ها، بیرون از ما و خارج از ادراک ما هستند. بر این اساس، برون‌گروی، نظریه‌ای است که موجه‌سازی را بر اساس ـ‌دست‌کم، پاره‌ای ازـ ویژگی‌های بیرونی باورها تحلیل می‌کند.

آن‌ گونه که از نامش پیداست، موضع «درون‌گرا»، عوامل توجیه را محدود به اموری می‌کند که درون چیزی و به طور خاص درون فاعل (یعنی فرد واجد معرفت) هستند، ولی این گونه نیست که هر امری که در «درون» یک فاعل شناسا وجود دارد، بتواند توجیه‌گر معرفت وی گردد. فرآیند روان‌شناختی‌ای که در جریان پیدایش یک معرفت، در درون صاحب آن معرفت، رخ می‌دهد، به هیچ روی موردنظر معتقدان به درون‌گرایی نمی‌باشد.[4] برای روشن‌تر شدن تفاوت این دو دیدگاه، باید به معنای درونی و بیرونی در این نزاع توجه نماییم. غلظت خون من و مقدار اسید اوریک آن، اندازه قلبم و قطر آن، همگی برای من اموری درونی‌اند. اما درونی بودن عناصر و عوامل موجه‌سازی یک باور، از این سنخ نیست؛ درونی در این مبحث، معنای دیگری دارد، درونی در این جا، به معنای نوعی دست‌رسی معرفتی (Epistemic Access) است. در این نوع دست‌رسی معرفتی، ما به حالات ذهنی باورها و فرآیندهای باورساز، بدون توجه به عوامل بیرونی و غیر معرفتی، آگاهی داریم. براساس دیدگاه درون‌گروی، موجه‌سازی و ویژگی‌های آن، حالت‌هایی درونی‌اند که فاعل شناسایی از آن‌ها آگاه است، یا می‌تواند آگاه باشد. در دست‌رس بودن، در این جا به این معناست که موجه بودن باورها، صرفا بر خود باورها، ویژگی‌های آن‌ها و حالات ذهنی مبتنی است و به عامل دیگری غیر از این‌ها نیاز ندارد.[5]

مبناگروی (foundationalism) و انسجام‌گروی (coherence theory) در معرفت‌شناسی، از نظریه‌های درون‌گرا می‌باشند، مبناگروی، فرآیند موجه‌سازی را با تقسیم قضایا به گزاره‌های پایه(بدیهی) و غیرپایه(مستَنتَج) دنبال می‌کند، اما بر اساس نظریه انسجام‌گروی، باوری موجه است که با دیگر باورهای پذیرفته شده هماهنگ باشد.

از میان دیدگاه‌های برون‌گرا نیز می‌توان وثاقت‌گروی(reliabilism) و نظریه علّی(causal theory) را نام برد.

مشهورترین تقریر برون‌گرایی، وثاقت‌گروی (یا اعتمادگرایی) است[6] که براساس این نظریه، باوری را می‌توان «معرفت» دانست که از طریق فرآیند موثقی، به دست آمده باشد،[7] به تعبیر دیگر، از طریق مکانیسم باورزای معتبر تحقق یافته باشد.

اما طرف‌داران نظریه علّی، بر آنند که زمانی، یک معرفت، موجه خواهد بود که وقایع (facts) علت دست‌یابی من به معرفت صادق باشند، مثلاً من آن گاه می‌توانم بگویم معرفت دارم «اکنون روز است.» که تصدیق من مستند به نگریستن از پنجره به آسمان بیرون باشد، اما اگر بر مبنای یک تفأل چنین ادعایی نمایم، این معرفت نیست، هر چند که قضیه مورد تصدیق من، صادق باشد.[8]

مهم‌ترین اعتراضاتی که بر برون‌گروی مطرح شده‌اند، مبتنی بر شهودهای درونی می‌باشند، و نوعا ناظر به وثاقت‌گروی می‌باشند. به عنوان نمونه، به دو اعتراض زیر توجه نمایید:

1) اگر جهان حاضر تحت مدیریت یک شیطان شریر قرار داشته باشد که به همه چیز آگاه است و در اداره خود نسبت به جهان، این گونه می‌خواهد که باورهای ما به طور کلی خطا باشند، در این صورت، باورهای ادراکی، استقرائی و ریاضیاتی انسان‌های واقع در چنین دنیایی، غلط خواهند بود، اگر چه این باورها، مبتنی بر همان بنیادهایی هستند که باورهای ما در جهان واقعی فعلی را شکل می‌دهند، به عبارت دیگر، باورهای فردی که در جهان فرضی تحت تدبیر یک شیطان می‌زید، مبتنی بر همان شرایطی است که باورهای ما بر اساس آنها شکل می‌گیرند، حال آن که باورهای او طبق فرض نادرست می‌باشند.

2) فرض کنید فردی، باورهایی را به نحو موثقی شکل می‌دهد، اما او هیچ دلیلی برای موثق بودن آنها ندارد، یا این که دلیل کافی برای این امر ندارد، مثلاً فردی غیب‌دان[9] (مراد کسی است که واجد حس ششم است و از طرق غیرمعمول هم‌چون تله‌پاتی، ادراکاتی درباره اشیاء، به دست می‌آورد) باورهایی را براساس نهان‌بینی، برای خود تشکیل دهد، یا این که فردی، حالات احساسی دیگری را بر اساس سلوک و رفتار خارجی وی استنباط می‌کند، ولی هیچ دلیلی ندارد که گمان نماید آن باورها، به نحو قابل وثوقی شکل گرفته‌اند، و شیوه او روشی موثق برای کسب این باورهاست. در این صورت، چنین شخصی، هیچ توجیهی برای باورهایی که به نحو مزبور شکل گرفته‌اند، نخواهد داشت، و این حقیقت که روش شکل‌گیری این باورها موثق می‌باشد، برای موجه‌سازی آنها کافی نیست.[10]

لازم به ذکر است که بحث درون‌گرایی و برون‌گرایی در حوزه فلسفه اخلاق و فلسفه ذهن نیز مطرح است.[11]

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS