دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

گفتگو با حجت‌الاسلام و‌المسلمین سیدعلى آتش‌ ذر،کارشناس مسائل دینى و هنری حوزه‌هاى علمیه و هنر دینی

اشاره: امروزه در روزنامه‌ها، مجلات، رادیو، تلویزیون و ... در مورد هنر و دین و ترکیب‌هاى این دو بیشتر مى‌خوانیم، مى‌بینیم و مى‌شنویم. در یک نگاه سطحی، مردم هر فیلم و اثر هنرى (داستان، شعر، نقاشى ...) که چند نما و سطر از نماز و اذان و... داشته باشد دینى مى پندارند. از طرف دیگر، برخى از مبلغین دینى هم که به ضرورت استفاده از زبان نوین این قلم هنرها، واقف شده‌اند چند گروه مى‌شوند: گروهى به زور لباس جدید را به محتواى قبلى مى‌چسبانند...
No image
گفتگو با حجت‌الاسلام و‌المسلمین سیدعلى آتش‌ ذر،کارشناس مسائل دینى و هنری حوزه‌هاى علمیه و هنر دینی
گفتگو با حجت‌الاسلام و‌المسلمین سیدعلى آتش‌ ذر،کارشناس مسائل دینى و هنری حوزه‌هاى علمیه و هنر دینی گفتگو از سیدمجید حسینی اشاره: امروزه در روزنامه‌ها، مجلات، رادیو، تلویزیون و ... در مورد هنر و دین و ترکیب‌هاى این دو بیشتر مى‌خوانیم، مى‌بینیم و مى‌شنویم. در یک نگاه سطحی، مردم هر فیلم و اثر هنرى (داستان، شعر، نقاشى ...) که چند نما و سطر از نماز و اذان و... داشته باشد دینى مى پندارند. از طرف دیگر، برخى از مبلغین دینى هم که به ضرورت استفاده از زبان نوین این قلم هنرها، واقف شده‌اند چند گروه مى‌شوند: گروهى به زور لباس جدید را به محتواى قبلى مى‌چسبانند و وحشت خلق مى‌کنند.گروهى از سر شیفتگى مفرط، با دیدن قالب جدید، اصل محتوا را خراب مى‌کنند و گروهی، عدالت پیشه و شیداى حقیقت‌اند، متعهد و متخصص گرچه اغلب کند هستند جهت بحث درباره مواجهه صحیح با عرصه‌هاى نو در میدان تبلیغ، به سراغ یک کارشناس دینى و هنرى مى‌رویم و مى‌شنویم داده‌ها و راه‌حل‌ها را از زبان حجت‌الاسلام و المسلمین سیدعلى آتش‌ذر هنر دینى چیست و هنرمند دینى به چه کسى گفته مى‌شود؟ در مورد هنرسه تلقى وجود دارد؛ قدیم و جدید و یک نوع حوزوى که نه قدیم است و نه جدید. تلقى جدید از هنر به نوعى با واژه استیک و زیبایى‌شناسى که امرى مدرن مى‌باشد تعبیر مى‌گردد و در تلقى قدیم هنر به نوعى با فن و مهارت‌ها آمیخته بود که درحقیقت به تکنیک و مسائل فلسفه هنر مربوط مى‌شد. اما نگاه ابزارى به هنر و مسائل هنری، در هیچ عرصه‌ای، قابل قبول نیست حتى در میدان تبلیغات دینی. چرا که نه هنر، ابزار است و نه پیام الهى این گونه است که به سادگی، داخل یک ابزار قرار گیرد و به مردم ارائه شود. به خاطر اینکه دیندارى یک زایمان، زندگى و نوعى زیست است و مردم باید دین را زندگى کنند. اصطلاح هنر دینى از جمله موارد سوء‌تفاهم‌زاست. از زاویه تاریخ هنر، به این مقوله مى‌شود هنر دینداران اطلاق کرد مانند نقاشى‌هاى موجود سقف و در و دیوار کلیساها و اسلیمى‌هاى موجود در گنبدها و رواق‌ها، خوشنویسى که در متن دین به وجود آمده و موسیقى‌ها و مقامى و ... تعبیر دوم مربوط است به هنرى که عالم دینى را به عرصه تجربى در مى‌آورد. ترکیب “هنر دینی”،خصوصا جایى که متجزى مى‌شود بر ابهامش افزوده مى‌گردد مثلا “سینماى دینی” که محل اختلاف نظرهاست که برخى قائلند به وجودش و برخى دیگر، منکر و عده‌اى هم، تمام سینما را دینى مى‌دانند صد متاسفانه اغلب این بحث فقط سر از جدال‌هاى لفظى سطحى در مى‌آورد و مى‌باید که توسعه تحقیقات را جانشین آن کرد. از نظر گاه شما، چه رابطه‌اى میان هنر و دین وجود دارد؟ هنر و دین از جهات مختلفى مى‌توانند نزدیک هم باشند ازاین جهت که هر دو فراتر از روزمرگى‌ها قرار دارند و نیز هر دو با جزء جزء زندگى‌ها در ارتباطند. زبان یک اثر هنری، استدلالى خشک نیست وهمین گونه است، دین که در متن آن، هم اندیشه است و هم عاطفه و همه ظرافت‌هاى پیچیده موجود در روح انسانى و دین داراى برنامه هدف‌دارى است تا همه ابعاد مختلف روح را به تعالى برساند و هنر نیز داراى چنین رسالتى است پس نتیجه اینکه، دین و هنر هر دو در ساحت انسانى قرار دارند. با توجه به این بحث‌ها چه رابطه‌اى مى‌توان میان مبلغ دینى و هنرمند قائل بود؟ آیا لازم است هر مبلغی، هنرمند باشد و یا بالعکس؟ تبلیغ هم به نوعى مى‌تواند هنر قلمداد شود البته نه به عنوان “آرتیست یا هنرپیشه”، چرا که یک مبلغ، با انسان و با تمام ابعاد و ظرایف روح انسان سر و کار دارد و خواستار به تعالى رساندن این ابعاد انسانى است. به عبارت دیگر چون یک مبلغ دینی، تلاش مى‌‌کند تا انسان را با این پیچیدگى‌هاى روحى به عالم دین متصل کند و به تکامل و تعالى برساند، به عالم هنر خیلى نزدیکتر مى‌شود. چرا که هنر نیز در طلب این تعالى است. آیا مى‌توان نتیجه گرفت چون پیامبران با زوایاى روح انسانى سر و کار داشتند باید زبان هنرى داشته باشند؟ بله اگر گوهر هنر را تقرب به ساحت حقیقت بدانیم مى‌توان به این گفته قائل شد و در بیان عرفانی- دینى هنر، انسان را از عالم ماده برمى‌گیرد و تا ملکوت بالا مى‌برد- عالمى که در لمس نمى‌آید ولى واقعى‌تر و حقیقى‌تر است و چون اساس دعوت پیامبران، تقرب به این حقیقت است لذا مى‌توان گفت: هنرمندان واقعی، پیامبرانند از این بعد، کار پیامبران، هنرمندانه است و صد البته نه به معناى آرتیست و از این مسائل. آیا هر هنری، نهایتش تقرب به حقیقت است؟ در واقع، هر هنرمندى یک عالمى را محاکاه و ابداع مى‌کند و به بیان فاصله این عالم با حقیقت مى‌پردازد البته این‌طور نیست که این همیشگى باشد که هنر همیشه در نزدیکى با حقیقت باشد، بلکه هنر مى‌تواند الهى باشد و مى‌تواند شیطانی. اما جوهره‌اش، تقرب به حقیقت است. با توجه به اینکه در نظر قاطبه مردم، فیلمى که چند نما ازاذان و نماز، روزه و دعا داشته باشد، فیلمى دینى نام مى‌گیرد. در نظر گاه شما، تعریف واقعى فیلم دینى چیست؟ اصل گوهر دین، هدایت است و در معیار دینى بودن یک فیلم، همین جوهره باید باشد. یک فیلم مى‌تواند مستقیم یا غیر مستقیم سراغ معارف و آموزه‌هاى دینى برود و نباید انتظار داشت که همیشه، مستقیم سراغ موضوعات و آموزه‌هاى دینى رفت. خصوصا در فضاى فیلم، رمان و داستان که اصل بر غیر مستقیم بودن زبان است و فیلم‌هایى که صرف شعارند، تاریخ مصرف دارند همانند کالایى که مد روز بوده و زود از صحنه خارج مى‌شود. شعارها به اقتضاى روزها مى‌آیند ولى آموزه‌هاى دینى فراتر از روزهایند و جاودانه. هنر و فیلم‌هاى دینى باید به این ماندگارى آموزه‌هاى دینى توجه داشته باشند و صرفا در بند روزمرگى‌ها نباشند. یک فیلمساز در عرصه دین، علاوه بر سوار بر تکنیک بودن، باید داراى چه خصوصیات دیگرى باشد؟ یک هنرمند باید در ملکوت یک داستان زندگى بکند تا توانایى تنزل همان عالم را داشته باشد. جهت تقریب به ذهن مى‌شود چنین بیانى آورد که قرآن کریم حقیقتى دارد در جبروت، اما مرتبه مرتبه تنزل مى‌یابد و در قالب واژه‌ها و کلمات و اصوات قرار مى‌گیرد همچنان که حقیقت پیامبر با جسمش چنین فاصله‌اى را مى‌پیماید. عالم هنر راستین نیز این گونه است. هنر راستین، نه تفنن‌هاى هالیوودى و بالیوودی، بلکه هنرى که دغدغه به تعالى رساندن انسان را دارد و چنین هنرى در تلاش تنزل حقیقتى است در ماده تصویر، موسیقى با نور و رنگ ... اینجاست که هنرمند باید این عوالم را زندگى کند تا توانایى بیان داشته باشد با اینکه، همگان همه واژه‌ها را داشتند اما نتوانستند آن بگویند و آن گونه سرایند، که دولت قرآن بر زبان حافظ جارى کرد و در لباس تنگ واژه‌ها، یک دیوان زیبایى خلق کرد. به نظر من، سینما و فیلم‌هایى که در صدد محاکات مفهوم‌هاى دینى‌اند، هنرمندانش، باید حافظ‌ و از این عرصه‌ها را زیسته‌ باشند پس به صرف سفارش دادن، بخشنامه کردن تبلیغ‌هاى مستقیم و تقاضاهاى رسمى نمى‌توان به خلق هنر دینى موفق شد. آیا هنر در عرصه تبلیغ یک زیر ساخت است؟ اگر در تبلیغ به این نکته توجه بکنیم که یک مبلغ دیندار واقعى باشد و با حقیقت دین در نسبتى تنگاتنگ باشد و شیداى حقیقت ناب، آنگاه این شیدایى و حس پیامبرانه به نوعى مجبورش مى‌کند تا زبان قومش را به کماله بلد باشد با همه ظرایف و پیچیدگى‌ها. در این صورت و با چنین گرایشی، مثلا در حوزه شعر، مولوى تجلى مى‌کند که هیچ وقت براى کنگره‌ها و بزرگداشت‌ها نسرود بلکه براى شورمندانى نغمه‌سرایى کرد که در سر سوداى سلوک داشتند. اگر مبلغانى از این سلک داشته باشیم که بگوید این قوم من است و من باید ظرایف زبان قوم خود را بشناسم تا این خیل را به آن حقیقت ناب وصل کنم در این صورت تبلیغ مى‌شود هنر، هنر رساندن و بر قله نشاندن. مبلغ یک دعوت‌گر است اما نباید این همه هم ساده‌انگار بود که با ارائه یک خطبه، منبر، داستان، فیلم و... مى‌توان همه دنیا را متحول کرد. بلکه یک مبلغ به مقدارى که به درک آن حقیقت ناب نایل مى‌شود و مجهز به ظرایف آن به همان نسبت در مسیر تبلیغ واقعى قرار دارد. با این نگاه، تبلیغ یعنى هنر. یکى از وظایف حوزه‌هاى علمیه، تربیت مبلغان دینى است و نتیجه بحث بالا این شد که یک مبلغ واقعى باید به درک جوهره هنر نایل شود تا بتواند در عرصه‌ها و زمان‌هاى مختلف متناسب با زبان و خواسته قوم خود سخن بگوید اما در عمل تلقى‌هاى غلطى پیاده مى‌شود بطور مثال یک مبلغ دینی، در محیط‌هاى دیجیتالى مانند وبلاگ، با همان ادبیاتى مى‌نویسد که در موعظه و منابر تبلیغ دیده مى‌شود و این باعث مى‌شود با نوعى زدگى از این فضاها طرد شود. آیا به نظر نمى‌رسد استفاده هنرى در عرصه تبلیغ هنوز جا نیفتاده است؟ مسئله این است که حقیقت ناب دین، با توجه به ظرایف زبان یک قوم، باید تنزل پیدا کند، همان کارى که پیامبران ما کردند نه اینکه به زور در لباس‌هاى هنرى چپانده شوند و این ناشى‌گری، مبین این نکته است که نه آن حقیقت درست شناسایى شده و نه زبان قوم و نه رابطه بین این دو. نظر شما درباره اینکه نهاد حوزه، مستقیما به تربیت هنرمند (کارگردان، رمان‌نویس و...) بپردازد چیست؟ لازم نیست که بگوییم حوزه باید هنرمند تربیت کند بلکه مهم این است که نماد حوزه، این عرصه‌هاى هنرى را به رسمیت بشناسد. در مسیر تاریخى حوزه‌هاى علمیه نیز، در کنار فقهاى تراز اول و اصیل، فقیهانى نیز بودند که درجه طب‌شان بر فقه‌شان غلبه داشت اما هر دو جایگاه داشتند و نیز در رشته‌هاى مختلف دیگر. در عرصه‌هاى علوم جدید، مى‌رود تادیوار از کنار نحله‌هاى آموزشى حذف گردد همان روش عمیق و غنى که در حوزه‌هاى علمیه دوران گذشته بود. لذاست که حوزه‌هاى علمیه باید روش اصیل و گذشته خود را دریابند و با کارشناسى‌هاى دقیق و علمی، روش‌هاى جدید و روزآمد را از دل همان فرهنگ بیرون بکشند در این صورت، جویندگان حق و حقیقت در عرصه‌هاى مختلف داراى جایگاه خواهند بود. دعواى اینکه حوزه باید چنین هنرمندانى را تربیت کند یا خیر، یک نگاه و رویکرد سطحى به مسئله است حوزه همچنان که یک متن غنى فلسفى را جدى مى‌گیرد باید فیلم فنى و پر محتوا را هم جدى بگیرد. و این مى‌طلبد که فضایى ایجاد شود تا ترکیب دین و هنر، به رسمیت شناخته شود و در چنین فضایى است که دین مى‌تواند در ظرف‌هاى هنری، به ظهور و تجلى قابل‌ قبول‌تر برسد و جاودانه باشد. پس قبول دارید که نهاد حوزه، نباید صرفا در سکوى نظارت بر فعالیت‌هاى هنرى بایستد؟ من مى‌گویم حوزه در مسیر تاریخى‌اش، بیشتر از بعد نظارتی، ایجاد بستر مى‌کرده است. هیچ وقت حوزه برنامه‌ریزى نکرده بود تا ملاصدراها، سهروردى‌ها، ابن‌سیناها تحویل جامعه دهد به علاوه اینکه این شخصیت‌ها ساختارشکنان محیط‌هاى حوزوى و دینى دوره خود بودند اما حوزه‌هاى علمیه این عمق و غنا را داشتند که این نوع متفکران در آن ببالند و بعد از مدتها در زبان و تفکر دینى و حوزوى عصر خود، تحول جدى ایجاد کنند. مهم این است که راه این نوع تحولات در همیشه دوران‌ها باید باز باشد و این یعنى بسترسازى نه تربیت مستقیم، و نیز باید توجه داشت که مبلغ هنرمند، با نگاه تولید صنعتى نیز به وجود نمى‌آید راه‌حل اساسی، ایجاد بستر است تا حقیقت دوستان و شیفتگان دین بیایند و با امنیت کامل به درک تجربه‌ها نایل شوند و با توسعه زبانى و فکری، امکان تجلى واقعى آموزه‌هاى ناب دینى را فراهم کنند و چنین است که دین اسلام با یک زبان کیهانی، به فتح جهان نایل خواهد شد. اینکه چند نفر طلبه، چند فیلم بسازند، زیاد امر مهم و جدى نیست مهم این است که حوزه، قرآن‌وار هدایت عامى را بگسترد آنگاه از سر این مائده حوزوی، فیلمسازان دینى خوبى ظهور خواهند کرد. حوزه‌هاى علمیه با توسعه در شان قرآنى و پیامبرانگى خود و ایجاد بسترهاى امن براى تحولات فرهنگى و هنرى شاهد ظهور فارابى‌ها، ابن سیناها، مطهرى‌ها ... در عرصه هنر نیز خواهند بود. ان شاء الله
روزنامه جام جم

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

بحران پوچ‌گرایی انسان معاصر و معنای زندگی از دیدگاه قرآن

بحران پوچ‌گرایی انسان معاصر و معنای زندگی از دیدگاه قرآن

در این مقاله اصول و مبانی معنای زندگی از دیدگاه قرآن با تکیه بر آراء تفسیری آیت‌الله جوادی آملی مورد بحث قرار می‌گیرد.
حيات سالكانه و حيات عادي مؤمنانه از منظر قرآن كريم

حيات سالكانه و حيات عادي مؤمنانه از منظر قرآن كريم

در اين مقاله بيان شده است كه از منظر قرآن ‌كريم، سطحي برتر از حيات ديني نيز وجود دارد كه مشخصه‌‌‌ی اصلي آن، حركت آگاهانه به مقصد ملاقات با خدا است.
کارکردهای معنویت در عرصه‌های اجتماعی از دیدگاه مقام معظم رهبری

کارکردهای معنویت در عرصه‌های اجتماعی از دیدگاه مقام معظم رهبری

مسأله نوشتار حاضر سلوک معنوی در عرصه‌های گوناگون و نقش بی‌بدیل و بی‌عدیل آن در پیشرفت همه جانبه است که مبتنی بر فرضیه معنویت اسلامی کلید کمال و عنصر کارآمد در همه عرصه‌های حیات طیبه قوام یافته است.
بررسی حیات دین در عصر رسانه‌هاي جديد

بررسی حیات دین در عصر رسانه‌هاي جديد

در واقع ادعاي ما در اين نوشتار اين است که: فرايند جهاني‌شدن فرهنگي و گسترش رسانه‌هاي جديد اجتناب‌ناپذير است؛ باوجود چالش‌ها و بحران‌هايي که به همراه دارد و با مديريتي که از سوي امپرياليسم غرب مي‌شود، امکانات و فرصت‌هايي را براي شبکه‌اي‌شدن دين، همبستگي و هويت‌يابي مسلمانان فراهم مي‌کند.
بررسی جنجال‌های زیست‌گروهی در جنبش‌های نوپدید معنوی ناظر به ایده جیمز بک‌فورد

بررسی جنجال‌های زیست‌گروهی در جنبش‌های نوپدید معنوی ناظر به ایده جیمز بک‌فورد

نگارنده در این مقاله می‌کوشد تا پس از طرح مسئله‌ی جنبش‌های نوپدید و جنجال‌برانگیزی‌، به برخی از فعالیت‌های پرهیاهوی آنان اشاره‌ای داشته باشد. در این مقام به اجمال به بررسی شاهدمثال‌ هر کدام از اتهام‌هایی نظیر: خودكشي و قتل، فريب‌كاري...

پر بازدیدترین ها

علل روان‏شناختي در گرايش به جنبش‏هاي معنوي نوپديد

علل روان‏شناختي در گرايش به جنبش‏هاي معنوي نوپديد

پژوهش حاضر به بررسي علل روان‌شناختي گرايش به جنبش‌هاي معنوي نوپديد با تأكيد بر علل شناختي مي‌پردازد؛ روش تحقيق، با رويكرد توصيفي ـ تحليلي، با تطبيق بر نمونه‌هاي عيني است. اين نمونه‌ها برگرفته از فيلم، گزارش، كتاب، اعتراف‌هاي مستند، شواهد باليني مشاوره‌‌اي و مصاحبه‌هاي بدون ساختار...
تجربه‏ هاي شبه عرفاني و داروهاي روان‏گردان از منظر روان‏شناختي

تجربه‏ هاي شبه عرفاني و داروهاي روان‏گردان از منظر روان‏شناختي

با تحقیق در باب داروهای فعال‌ساز روانی، علائق عرفانی به تجربه‌ي عرفانی گسترش یافته است. اعتقاد عمومی این بوده که چنین داروهایی برآورنده‌ی احوال عرفانی یا حالات اسکیزوفرنیک‌اند. گرچه میان این دو گونه حالت، شباهت‌های فیزیولوژیک یا پدیدارشناختی وجود دارد، ولی...
تلاشي در سنخ ‏شناسي جنبش‏هاي نوپديد معنوي ايران

تلاشي در سنخ ‏شناسي جنبش‏هاي نوپديد معنوي ايران

در نوشتار حاضر، با تکیه بر مشاهدات و مطالعات میدانی نگارنده و الهام گرفتن از دسته‌بندی‌های محققین غربی، یک سنخ‌شناسی دو سطحی هفت‌گانه- سه‌گانه عرضه شده است.
جنبش‌‏هاي ديني و مواجهه بنيادين عرفاني

جنبش‌‏هاي ديني و مواجهه بنيادين عرفاني

مقاله حاضر كوششي براي تهيه پاسخي ولو اجمالي براي دو مسئله است. اول اينكه، گسترش جنبش‌هاي ديني موجب ترويج چه عقايدي در بستر فرهنگ ايراني مي‌شود؟ در پاسخ به اين سوال بايد گفت: روح تعاليم جنبش‌ها حاوي مؤلفه‌هاي است كه بعضا در تعارض با فرهنگ معنوي ايرانيان است. در حقيقت، ترويج جنبش‌هاي نوپديد ديني در فضاي فرهنگي ايرانيان موجب اشاعه باورها و معنويتي ناهمگون مي‌شود. كه در اين مقاله به پنج مورد از آن نظير: اومانيسم معنوي، تحريف فرجام‌گرايي، معنويت اباحه‌گرايانه، تعبير زميني از عشق معنوي، تعبير مادي از آرامش معنوي مي‌پردازيم.
معناگرايي و معنويت در پديده ‏هاي فراروانشناختي

معناگرايي و معنويت در پديده ‏هاي فراروانشناختي

مدعای این نوشتار، پاسخ مثبت به این پرسش‌ها است؛ آنچه در فرا روانشناسی، فوق طبیعت خوانده می‌شود در قرآن مجید، جهان غیب نام دارد و میان این دو نیز نسبت و رابطه وجود دارد. از منظر قرآن مجید، رابطه متقابل انسان و جهان فوق طبیعت، امری پذیرفتنی است تا آنجا که در برخی موارد نیز ایمان به امور فراطبیعی و غیرمادی، ضروری دانسته شده است.
Powered by TayaCMS