دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

قبیله Tribe

No image
قبیله Tribe

كلمات كليدي : قبيله، ايل، طايفه، قوم، كوچ نشيني، اشتراكات فرهنگي

نویسنده : سمانه خالدی

قبیله از جمله واژه‌های مطرح در مردم‌شناسی می‌باشد که به گونه خاصی از سازمان‌های اجتماعی – سیاسی که عمدتاً در جوامع گذشته وجود داشته‌اند، اطلاق می‌شود. در دائرةالمعارف‌ها قبیله این‌گونه تعریف شده است: «نظامی از سازمان اجتماعی است که چندین گروه مکانی دهکده‌ها، دسته‌ها، ناحیه‌ها یا دودمان‌ها را دربرمی‌گیرد و معمولاً مشتمل است بر سرزمین مشترک، زبان مشترک و فرهنگ مشترک. اعضای قبیله دودمانی مشترک و کهن دارند. این دودمان زمانی اسطوره‌ای و زمانی واقعی بوده است. اصطلاح قبیله از لحاظ آرمانی بر عامل بزرگی از انجام دلالت می‌کند که بستن بر احساسات اولیه‌ای است که همگی خود را قویا در آن شریک می‌دانند. آن‌گاه که سازمان‌ قبیله تشکیلات رسمی‌تری به خود می‌گیرد چنین انسجامی ماهیت قراردادی پیدا می‌کند. انسان‌شناسان بطور کلی درباره معیارهای توصیف قبیله توافق دارند و آن را دارای سرزمین مشترک، سنت مشترک، تبار مشترک، زبان مشترک، فرهنگ مشترک و نام مشترک می‌دانند که تمام اینها پایه اتحاد و پیوستگی در گروه‌های کوچکتر زیر مجموعه قبیله از قبیل دهکده، دسته، ناحیه‌ و دودمان را تشکیل می‌دهد.»[1]

«یکی از نخستین کسانی که نخستین‌بار برخی از معیارهای قبیله را مطرح کرد، ا.و.هاویت بود که قبیله را این چنین تعریف کرد: مجتمع بزرگ یا کوچکی از مردم که با همدیگر محدوده‌ای را برای شکار و گردآوری غذا اشغال می‌کنند. اینان به گویش‌های مختلف یک زبان واحد، باهم سخن می‌گویند؛ نسبت یا ارتباط مشترکی را تصدیق می‌کنند و منکر نسبت با قبایل دیگرند».[2]

«در دوران اخیر قبیله بیشتر به عنوان گروه بزرگی از خویشاوندان مستفاد می‌شود که از وحدتی نیرومند برخودارند و به عنوان یک نیروی اجتماعی به حساب می‌آیند.

در بررسی‌های انسان‌شناسی و مردم‌شناسی ایران، مفهوم قبیله در ارتباط با کوچ‌نشینی و عشایر مطرح می‌شود و این مفهوم را با مفهوم ایل مترادف دانسته و بجای یکدیگر نیز به کار می‌برند. به عبارت دیگر مفهوم ایل یا قبیله را نمی‌توان بدون توجه به کوچ یا عشایر تعریف کرد. تبار خویشی و خونی و اشتراکات فرهنگی از ارکان تعریف ایل به حساب می‌آیند. در فرهنگ ایرانی، ایل را شامل گروهی از انسان‌ها با حداقل دو واحد فرعی چون طایفه می‌دانند که به زبان یا لهجه خاصی صحبت می‌کنند، صاحب فرهنگی مشترک هستند که آنها از سایرین متمایز می‌کند، دارای یک واحد اجتماعی منسجم هستند، احساس پیوستگی جمعی دارند و بالاخره، به نام مشترک مشخصی خوانده می‌شوند و یا خود را به آن نام می‌خوانند.»[3]

قبیله و قوم

«آنچه در تبیین نسبت ایل با قوم مسلم است اینکه این دو، قرابت زیادی با هم دارند اما دارای تفاوت‌هایی هم می‌باشند. قبیله یا ایل، بالاترین سطح عینی ساخت اجتماعی گروه‌های قومی است و از این نظر، قوم سطح انتزاعی رابطه ایلی و قبیله‌ای به حساب می‌آید. به عبارت دیگر سطح تعلقات تباری و فرهنگی تا سطح قبیله شفاف و عینی و قابل اثبات است، حتی در گروه‌های غیر اصیل که به صورت طوایف مهمان و مهاجر در مقاطعی از تاریخ به ایل پیوسته‌اند، اما اغلب در تبیین رابطه گروه‌های تشکیل‌دهنده یک قوم به روایت‌های غیر مستند و ظن و گمان‌های تاریخی متوسل می‌شویم»[4]

دومین تفاوت‌ آنکه قبیله الزاماً بخشی از یک هویت قومی است و زیرمجموعه یک گروه قومی است؛ بنابراین نمی‌تواند مدعی یک هویت جداگانه باشد.

سوم آنکه حلقه واسطی میان قوم و ایل وجود دارد که اغلب بر خاسته از حوزه‌های جغرافیایی و معاشرت قبیله‌های هم‌جوار طی سالیان متوالی در کنار همدیگر است. این پدیده اغلب یک پاره‌فرهنگ از تجمع تأثیر حوزه‌های جغرافیایی، آداب و رسوم قبیله‌ای و تأثیرات بیرونی پدید آورده است. بطور مثال گروه قومی کرد ایران در سه حوزه فرهنگی متمایز کرمانجی، مکریان و آرامی یا اردلانی تقسیم‌ شده‌اند که هر یک از این پاره‌فرهنگ‌ها دارای حوزه روابط فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و جغرافیایی خاصی است که بزرگتر از قبیله و کوچکتر از قوم است.

چهارم آنکه اغلب طوایف تشکیل‌دهنده یک قبیله یا ایل، در یک حوزه جغرافیایی قرار دارند. اما در تعریف یک گروه قومی، هم‌جواری منطقه‌ای شرط لازم به حساب نمی‌آید.

پنجم آنکه ایل و قبیله اغلب دارای اقتصاد مبتنی بر دامداری و در صورت عشایر بودن دارای تحرک و کوچ‌نشنینی هستند؛ حال آنکه اعضای یک گروه قومی، لزوماً تشکیل یک جامعه مبتنی بر زندگی قبیله‌ای نمی‌دهند و در عین حال، خود را وابسته به یک هویت قومی می‌دانند و می‌توانند از فرهنگ شهروندی، اقتصاد صنعتی و مدرن نیز برخوردار باشند.»[5]

مقاله

نویسنده سمانه خالدی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS