دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

لبید عامری

No image
لبید عامری

كلمات كليدي : تاريخ، لبيد عامري، پيامبر(ص)، كوفه، شعر، معلقات

نویسنده : سيد مرتضي مير تبار

از شخصیت‌های به نام دوران صدر اسلام، لبید عامری است که بیشتر به سبب اشعارش و قدرت شاعریش معروف است.[1] وی از جمله کسانی است که دارای عمری طولانی بوده که هم قبل از اسلام را درک کرده و هم افتخار مصاحبت با پیامبر(ص) را داشته و تا دوران حکومت معاویه در قید حیات بوده است.[2] نام کامل او لبید بن ربیعه بن عامر بن مالک بن جعفر بن کلاب بن ربیعه بن عامر بن صعصعه است.[3] کنیه وی ابوعقیل گفته شده و از بنوجعفر،[4] از قبیله مضر[5] و اهل منطقه عالیه نجد بوده است.[6] اما با این وصف در منابع تاریخی به لبید شاعر معروف است و از کنیه وی استفاده نمی‌شود.

پدر لبید، ربیعه بن عامر، مردی سخاوتمند و بخشنده و از افراد مشهور قبیله خود بود[7] که در جنگی که بین قبیله بنی‌عامر و بنی‌اسد حادث شد، کشته شد.[8] مادر او تامره دختر زنباع عبسیه از فرزندان جذیمه بن رواحه است.[9]

لبید بن ربیعه در سال چهارم هجری که معروف به سال وفد است به همراه قوم خود بنوجعفر به عنوان وفد به خدمت پیامبر رسید و اسلام آورد. بلعمی در این باره می‌گوید: در ماه صفر سال چهارم تعدادی از مردان مضر به خدمت پیامبر رسیدند که لبید که شاعر ابوبراء بود نیز در این جمع حضور داشت. هدایایی از سوی ابوبراء به پیامبر عرضه داشتند که رسول خدا آن را نپذیرفت. ربیعه به پیامبر گفت: من نه گمان برم که پدر مضر و ربیعه و فرزندان معدّ بن عدنان از همه عرب کسى باشد که هدیه ابوبراء را رد کرده باشد؛ که پیامبر در جواب او فرمود: من هدیه کسی که به دین ما نباشد را نمی‌پذیرم. لبید به پیامبر گفت: ابوبراء از بیماریى که در شکم دارد و بر او چیره گشته است از تو شفا می‌خواهد. پس رسول خدا کلوخى از خاک گرفت و آن را بر زبان خویش گذراند سپس آن را به آبى آمیخته کرد و آن‌گاه آن را به ابوبراء داد تا بخورد پس گویا که از دستبندى رها شد و شفا یافت.[10] بعد از شفا گرفتن ابوبراء، وی به خدمت پیامبر رسید و گفت دینت را بر ما عرضه کن و پیامبر نیز شریعت و اسلام را به آنان آموخت که آنان نیز پذیرفتند و با پیشنهاد آنان، پیامبر چهل نفر از مهاجرین و انصار را که قرآن خوب می‌دانستند به همراه آنان به نجد فرستاد و آنان اسلام را در آن جا ترویج نمودند و به این ترتییب مردم مضر به خدمت پیامبر رسیدند و اسلام آوردند که لبید عامری نیز جزء آنان بوده است.[11]

در اسد الغابه آمده است که پیامبر(ص)، اسلام آوردن وی را نیکو دانست و تحسین نمود، به طوری که عایشه شعر وی را در زمان اسلام آوردن او خواند و بعد از آن عایشه او را دعا کرد و گفت خداوند لبید را مورد رحمت خود قرار دهد. شعری که عایشه خواند چنین بود:

ذهب الذین یعاش فی أکنافهم و بقیت فی خلف کجلد الأجرب‌[12]

خصوصیات و اشعار لبید

درباره تاریخ تولد دقیق وی چیزی در تاریخ نیامده است؛ اما با محاسبه تاریخ درگذشت و سن او در زمان وفاتش می‌توان گفت که در سالی که اسلام آورد سن او نود و اندی بوده است که نشان از این دارد که وی بیشتر عمرش را در دوره جاهلی می‌زیسته است. برخی کتب، وی را متولد بین سال‌های پانصد و چهل تا پانصد و چهل و پنج میلادی می‌دانند.[13] سن زیاد او موجب شده بود که وی در برخی اشعارش در این باره ابراز خستگی کند که پیوسته از او می‌پرسند: لبید چون است؟ او زمانی که به هفتاد و هفت سالگی رسید گفت: باتت تشکی الىّ النفس مجهشة و قد حملتک سبعا بعد سبعین‌

فان تزادى ثلثا تبلغى املا و فی الثّلث وفاء للثّمانین‌

یعنى: اعضاء و جوارح با حالتى افسرده از من شکایت دارند. می‌گویند هفتاد و هفت سال تو را کشیدیم. اگر سه سال دیگر به آن افزوده گردد که هشتاد سالت تمام شود آن‌گاه به آرزوى خود خواهى رسید.

با این وجود در وصف وی باید گفت در عصر جاهلی، کم‌اند اشعاری که مانند اشعار لبید، مفهوم خدای واحد و اجر اخروی و ارزش زمان حال را در برداشته باشند.[14]

او را یکی از اصحاب معلقات می‌دانند و در واقع یکی از ابیات شعر معلقه او این بوده است:

«عفت الدیار محلها فمقامها بمنى، تأبد غولها فرجامها»[15]

مفهوم معلقه او این است: به یاد یار و منزل معشوق شروع می‌کند و آن گاه به وصف شتر می‌پردازد و بالاخره زندگی و لذایذ و جوانمردی و شجاعتش را شرح می‌دهد و با مباهات و فخر به قبیله‌اش به پایان می‌رساند. معلقه‌اش دارای الفاظ قوی و اسلوبی متین و آینه‌ تمام نمای زندگی بادیه و اخلاق ساده بدوی است.[16]

در تشریح این که وی جزء گروه معلقات بوده است باید گفت، محبوب‌ترین شاعران عرب، سرایندگان اشعار معروف به معلقات‌اند. در افسانه‌ها چنین آمده که از همان آغاز، معلقات از دیگر اشعار متمایز شدند و آن‌ها را به آب زر نوشتند و بر دیوار کعبه که محل بت‌ها در مکه بود آویختند. از همین جاست که این اشعار را مذهبات (اشعار زرین) نیز می‌خواندند. اتفاق بر این است که معلقات هفت قصیده بوده که هفت شاعر آن را به نظم کشیدند که لبید عامری نیز جزء این هفت نفر به شمار می‌رود.[17]

لبید یک بدوی حقیقی بوده و معلقه او، که به طور جذاب و زنده‌ای زندگی صحرا و چشم‌انداز آن را وصف می‌کند، یکی از زیباترین قصائدی است که از قبل از اسلام به ما رسیده است. شاعر برخی از آن‌ها را مدیون گذشتگان خود است؛ اما به نظر می‌رسد بیشتر آن‌ها از تجربیات شخصی او به دست آمده باشد.[18]

از ویژگی‌های وی این بود که بعد از اسلام آوردن به جز چند بیت، شعری نسرود و حتی برخی قائلند که وی بعد از اسلام آوردنش اصلا شعری نگفت.[19] البته برخی یک بیت را از او نقل می‌کنند. بلکه همت خود را بر حفظ قرآن گذاشت و حافظ قرآن شد[20] و این نشان از عمیق بودن اسلام در جان او بود، لذا در زمانی که عمر به والی خود در کوفه گفت تا به لبید سلام برساند و از او بخواهد شعری بسراید لبید در پاسخ گفت: خداوند به جای شعر به من سوره بقره و آل عمران را آموخت و لذا آیاتی از این سوره‌ها را تلاوت کرد.[21]

یکی از شعرهایی که پیش از اسلام آوردنش گفته است این عبارت بود «هان! که هر چیزی غیر از خداوند باطل است» که در این باب از ابوهریره نقل شده است که پیامبر(ص) فرموده است: راست‌ترین سخنى که شاعر گفته است، این سخن لبید است و نزدیک بود به سبب آن امیة بن صلت مسلمان شود.[22] از اشعار معروفش، شعری بود که در عزای برادرش اربد گفته بود.[23] هم چنین شعری که در مناظره با عثمان بن مظعون بیان نمود نیز از جمله اشعار معروفش است.[24] او در جنگی که در دوران کودکی رسول‌الله(ص) اتفاق افتاده بود و به جنگ فجار معروف شد، حضور داشت و در باب آن اشعاری سرود و چون این جنگ در ماه محرم اتفاق افتاد آن را فجار نامیدند.[25]

وی در کنار شاعری، از اشراف جنگجوی عرب در دوره جاهلیت به شمار می‌رود[26] که فردی سخاوتمند و بخشنده بود به کودکان یتیم طعام می‌داد و به مردم کمک می‌کرد. زمانی که در کوفه ساکن بود هر روز در مسجد به اهل قوم خود طعام می‌داد. وی را اجود العرب نیز لقب داده‌اند.[27]

عاقبت وی

بعد از درگذشت پیامبر، وی به کوفه رفت و در آن جا زندگی خود را ادامه داد. درباره زندگی او در این دوران چیزی در تاریخ ثبت نشده است. وی به همراه پسرانش به کوفه رفت و تا زمان مرگش در آن شهر بود. او در کوفه همان شبى که معاویه براى صلح با حسن بن على(ع) در نخیلة فرود آمد درگذشت. او را در صحراى محل سکونت خاندان جعفر بن کلاب به خاک سپردند. پسرانش به صحرا برگشتند و همان زندگى اعراب بادیه‌نشین را پسندیدند[28]. البته در تاریخ مرگ او اختلاف است. برخی تاریخ مرگ او را سال چهل و یک هجری و درست در زمان صلح امام حسن(ع) دانستند و برخی تاریخ مرگ او را در دوران خلافت عثمان بن عفان ذکر کرده‌اند.[29] برخی نیز گفته‌اند که وی بعد از صلح امام حسن(ع) با معاویه وفات یافت.[30]

چون هنگام وفاتش رسید به فرزندش گفت: اى فرزند پدرت نمرد، بلکه فانى گشت. چون قبض روح شوم، مرا رو به قبله بگذار و با پیراهنم بپوشان و مرگ مرا اعلام مکن تا کسى بر من شیون نکند و گریه ننماید. آن‌گاه ظرف بزرگى که در آن طعام می‌نهادم و با آن مردم را ضیافت می‌نمودم بردار و پر از طعام کن و به مسجد ببر. وقتى امام جماعت سلام گفت، ظرف طعام را نزد مؤمنین بگذار تا همه بخورند و بعد از اتمام غذا به آنها بگو:

برادر شما لبید وفات یافته، بر جنازه او حاضر گردید. سپس این اشعار بگفت:

و اذا دفنت اباک ف اجعل فوقه خشبا و طینا

و صفائحا حمّا رواس یها تشدّد و الغصونا

لیقین صرّ الوجه سف ساف التّراب و لن یقینا

یعنى: وقتى که پدرت را دفن کردى، چوب و خاک و سنگ سخت بر روى آن قرار ده، و قبر او را محکم نگاهدار، تا اطراف آن محفوظ بماند و خاک تیره از حرارت صورت وى مانع شود، هر چند مشکل است بتواند مانع گردد.[31]

در مورد سن او در هنگام وفات نیز اختلاف وجود دارد. در الاستیعاب به نقل از مالک بن انس آمده است که وی هنگام مرگ صد و چهل ساله بوده است.[32] برخی سن او را صد و پنجاه و هفت سال نوشته‌اند.[33] برخی نیز صد و سی و برخی صد و شصت سال نیز گفته‌اند.[34]

مقاله

نویسنده سيد مرتضي مير تبار

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

No image

فتح مغرب و اندلس

No image

جریر بن عطیه

No image

مصعب بن زبیر

Powered by TayaCMS