دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

محمد ولی قرنی

No image
محمد ولی قرنی

كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، قرني، آمريكا، ارسنجاني، بزرگمهر، انگليس

نویسنده : سعيده سلطاني مقدم

محمدولی قرنی در سال 1911م. یا 1912م. در تهران متولد شد، پدرش از صاحب منصبان اداره پست ایران بود. قرنی پس از طی دوره متوسطه به ارتش ایران پیوست و دوره دانشکده افسری را با رتبه بالا به پایان رساند و در واحد توپخانه شروع به خدمت کرد. در سال 1943 یا 1944 پس از طی دوره ستاد و فرماندهی به ریاست ستاد لشگر دوم در تهران منصوب شد و در سال (1329ه.ش) به درجه سرهنگی نائل آمد و فرمانده پادگان رشت، در مرکز گیلان را عهده‌دار گردید.[1]

قرنی در صحنه سیاست ایران

قرنی در مرداد 1332ش. ضمن همکاری با نیروهای سلطنت طلب در سازماندهی و عملیات ضد دولت مصدق در رشت شرکت داشت، پس از کودتای 1332 قرنی مانند شماری از افسران که علیه مصدق فعالیت کرده بودند، ترفیع یافت و به درجه سرتیپی نائل شد و به ریاست رکن دوم ستاد ارتش منصوب شد. او در این مقام نه تنها مسئول امور اطلاعات نظامی بود؛ بلکه به دستور شاه اخبار و اطلاعات مربوط به امور سیاسی کشور را در اختیار شاه می‌گذاشت. گزارشات او جزو منابع مهم اطلاعاتی کشور به شمار می‌رفت و در سرنوشت مقامات مملکتی خیلی تاثیر داشت. بدین ترتیب قرنی با عهده‌دار شدن این‌گونه مسئولیت‌ها در زمره مهم‌ترین مقام نظامی و امنیتی که با شاه ارتباط نزدیک داشت، در آمد و مورد توجه و اعتماد او قرار گرفت.[2]

تلاش قرنی

هر چند او از کودتای سلطنت‌طلبان پشتیبانی کرده بود؛ ولی فساد و سرکوب پس از کودتا و ناتوانی دولت در انجام اصلاحات او را نگران ساخته بود و نگران این بود که وضع موجود در نهایت به یک رژیم سلطنتی دیکتاتوری تبدیل شود و سرانجام به این نتیجه رسید که تنها راه حل برای رفع این مشکل ایجاد یک دولت توانا برای پایان دادن به حاکمیت طبقه سنتی و وادار ساختن شاه به قبول نظام پادشاهی مشروطه و انجام اصلاحات گسترده است. برای ایجاد چنین حکومتی قرنی با ارسنجانی و اسفندیار بزرگمهر که شخصی فرصت‌طلب و بی‌پروا بود؛ ولی با آمریکاییها ارتباط گسترده ارزشمندی داشت، با دقت و هوشمندانه به فعالیت پرداخت.[3] رئیس دولت مورد نظر «دکتر علی امینی» بود، وی در اواسط دهه 1950م. شهرت زیادی کسب کرده بود، نظریات سیاسی او با نقطه نظرهای قرنی و ارسنجانی بسیار نزدیک بود، در دولت جدید قرنی اداره وزارت کشور یا وزارت جنگ را عهده می‌گرفت و ارسنجانی معاون نخست وزیر و بزرگمهر وزیر تبلیغات بود.[4]

هلاکو رامبد یکی از دوستان قرنی می‌نویسد، اینکه می‌گویند، سرلشگر قرنی قصد کودتا و تغییر رژیم را در زمان سلطنت اعلیحضرت داشت به نظر من صحت ندارد هنگامی که رئیس دو ارتش بود با گروه‌های مختلف تماس می‌گرفت و گزارشاتی برای اعلیحضرت می‌فرستاد، از جمله یادآور شده بود که وضع عمومی خوب نیست و مردم ناراضی هستند و با تغییر دولت و انجام انتخابات جدید و تشکیل پارلمان از نمایندگان مورد توجه ملت می‌توان، جلوی عدم رضایت مردم را گرفت، مشروط بر این که نخست‌وزیر مقتدر و وزیر کشور توانایی به کار دعوت شوند که انتخابات را در کمال بی‌نظری انجام دهند.[5]

کوشش‌های قرنی و همکارانش در اشاعه افکار و نظریات سیاسی آنها و نیز ساختار فضای مناسب برای جذب طرفداران و بسط آن از طریق تماس با گروه‌های سیاسی از طریق جمعیت برادران شروع شد، ارسنجانی و بزرگمهر نیز از همان کانال در جذب افراد در سازمان‌های مختلف سیاسی به استثنای حزب ‌توده و نخبگان گروهای دیگر از قبیل سیاستگران افسران ارتش، کارمندان ادارات، روشنفکران، روزنامه‌نگاران، بازرگانان و روحانیون به فعالیت پرداختند. قرنی از طریق شخصیت‌های متنقذ جامعه چون امام‌جمعه تهران، عباس مسعودی مدیر روزنامه اطلاعات، با رهبران نهضت مقاومت ملی و دیگر سازمان‌های مخالف دولت دیدار و مذاکره می‌کرد.

تماس با مقامات آمریکایی

قرنی به عنوان رئیس رکن دوم ستاد ارتش، چند بار با مقامات دولت آمریکا به طور مستقیم یا به واسطه بزرگمهر تماس گرفت. این تماس‌ها ظاهرا در پاییز 1335 در ملاقات‌هایی که او با جان بولینگ مقام سیاسی سفارت آمریکا در تهران داشت‌، شروع ‌شد. قرنی خواستار پشتیبانی دولت ایالات متحده از وی شد و در همین راستا با یکی از کارکنان سیا چند بار تماس گرفت و پیرامون طرح عملیات مخفی خود به منظور انجام اصلاحات مذاکره کرد. وی با صراحت خاطر نشان ساخت که ایالات متحده شاه را به قدرت رسانده و ناگزیر باید راهگشای حکومت شاه باشد.[6] او به رغم این گونه تماسها ترجیح داد از کانال بزرگمهر که یکی از عوامل مهم و فعال سیا در ایران به شمار می‌رفت و با شبکه‌های دیگر اطلاعاتی نیز در ارتباط بود‌، مسئله را دنبال کند. در پاییز 1336 بزرگمهر اطلاعات زیادی پیرامون خود و قرنی را در اختیار مقام سیا قرار داد و در مورد جلب پشتیبانی و نظریات مشورتی او گفتگو کرد، هر چند مقامات مزبور با هوشیاری از بیان مطلبی که حاکی از تشویق گروه قرنی در اجرای کودتا باشد، خودداری کردند؛ ولی در زمینه جدی بودن طرح دسیسه، شاه را نیز آگاه نساختند. شاید به همین دلیل باشد که شاه گمان کرد که آمریکا و بریتانیا در پشت سر این اقدام کودتایی بودند، این بدگمانی مایه افزایش تمایل وی برای داشتن استقلال عمل بیشتر در برابر غرب شد.

قرنی شبکه‌ای از افسران نیروهای مسلح «افسران میهن‌پرست» را در اختیار داشت او بولینگ «مقام سفارت آمریکا» را از این موضوع آگاه ساخته بود، شبکه نظامی که اعضای آن در حدود هفتاد تن از افسران بودند، در حوزه‌های مختلف شبیه سازمان نظامی حزب توده که شبکه آن در سال 1336 کشف گردید، سازمان داده شد.[7]

قرنی پیش‌بینی کرده بود که محتمل است، شاه از فعالیت‌های او آگاه شود با این حساب برای پنهان نگاه‌داشتن فعالیت‌های خود از شاه در خواست کرد، به او اجازه دهد، عملیات ظاهرا تحریک آمیزی را طرح‌ریزی کند. در این عملیات مخفی، قرنی در نقش یک عامل تحریک کننده که در صدد سازمان دادن کودتا علیه شاه می‌باشد، به منظور شناسایی توطئه‌گران و دشمنان بالفعل شاه عمل می‌کرد. شاه نیز به گزارش‌های ساواک در مورد فعالیت‌های مخفی قرنی ترتیب اثر نمی‌داد، به طوری که گفته شد، هدف از اجرای عملیات تحریک‌آمیز، شناسایی اعضای سازمان‌های سیاسی بود که نسبت به شاه وفادار نبودند و مشخص‌ترین این عناصر کسانی بودند که قرنی خواستار اتحاد با آنها شده بود.[8]

انگلیسی‌ها و کودتای قرنی

بزرگمهر در یکی از دفعاتی که از آتن مراجعت می‌کرد، در فرودگاه دستگیر شد و به نحوی عمل شد که دستگیری او مخفی بماند. با استناد به مدارکی که انگلیسی‌ها در اختیار گذارده بودند، بزرگمهر اعتراف کرد و اسامی اعضا شبکه را در اختیار گذارد، قرنی و سایر افراد دستگیر شدند. محمدرضا به خاطر وساطت آمریکاییها، برخورد شدید نکرد. قرنی به سه سال زندان محکوم شد[9] و پس از مدتی بخشیده شد؛[10] اما شدیدا تحت مراقبت ماموران امنیتی قرار گرفت.

قرنی و خرداد 1342

سرلشگر قرنی در زندان با گروه روحانیون مخالف رژیم دوستی و رابطه نزدیک پیدا کرد، به این جهت به دنبال وقایع 15 خرداد و زندانی شدن و تبعید امام خمینی و عده زیادی از پیروان ایشان، سرلشگر قرنی در بهمن ماه 1342 به اتهام داشتن رابطه با آیت‌الله طالقانی و جمعی دیگر از روحانیون برای بار دوم زندانی شد و پس از چند ماه که در قزل حصار به سر می‌برد، در سال 1343ش به زندان قصر منتقل شد و تا سال دوم محکومیت خود در این زندان بودگذرانددر اواخر 1342 آزاد شد.[11]

قرنی و انقلاب

اواخر سال 1356و اوائل 1357 که آغاز جنبش انقلابی مردم بود. او هنوز رابطه خود را با آیت‌الله طالقانی و گروه نهضت آزادی و روحانیون مخالف حفظ کرده بود، روز 22 بهمن 1357 با پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز رسمی دولت، سرلشگر قرنی به ریاست ستاد ارتش منصوب شد.[12]

پس از انتصاب به ریاست ستاد ارتش روز 24 بهمن 57 به دفتر ستاد ارتش آمد و پس از پایین کشیدن، عکس شاه و بالا بردن عکس امام خمینی گفت: ارتش شاهنشاهی که می‌گفتند، مجهزترین ارتش دنیاست و شاید هم از لحاظ وسایل و تجهیزات وسایل، چنین بود، ظرف چند ساعت متلاشی شد؛ زیرا ایمان و آرمان نبود.[13] قرنی کلیه امرای ارتش را بازنشسته کرد و غیر از چند تن گفت: دیگر در ارتش از ارتشبد و سپهبد خبری نیست و در مقابل طبق دستور او تعدادی روحانی به سازمان‌های ارتشی راه یافتند و گفت ارتشیان باید از روحانیون تبعیت کنند و وقتی همه امرا را بازنشسته کرد، مخالفین او در مطبوعات او را مورد اتهاماتی قرار دادند.

بهزادی آورده است او در اواخر سال 57 حمله عراق را پیش‌بینی می‌کرد و نگران شایعاتی بود که در آن روزها درباره تضعیف و حتی انحلال ارتش به گوش می‌رسید که ارتش ایران از هر سو هدف قرار گرفته بود، قرنی یک برنامه همبستگی مردم با ارتش ترتیب داد، سربازان در خیابان‌های پایتخت رژه می‌رفتند و شعار می‌دادند، ارتش فدای مردم و گروهی از مردم در پاسخ آنها می‌گفتند، مردم فدای ارتش. هدف سرلشگر قرنی از این کار بردن ارتش به میان مردم و بالا بردن روحیه سربازان بود.[14]

سرلشگر قرنی در اوایل 1358 در جریان وقایع کردستان و سرکوب شورشیان که قصد حمله به پادگان سنندج را داشتند، با دولت اختلاف پیدا کرد و استعفا داد او در مصاحبه‌ای نقش خود را در ماجرای کردستان این گونه توضیح می‌دهد: مردم کردستان هرگز نمی‌خواهند از ایران جدا شوند؛ ولی عوامل شناخته شده‌ای که موجودیت خود را در ناامنی کردستان می‌دانند، می‌خواهند، شورش و بلوا راه بیندازند پس از انقلاب ارتش خود را موظف می‌داند که از تمامیت کشور دفاع کند؛ ولی در نتیجه تحریکات دیدم که عده‌ای ضد انقلاب به درون سربازخانه‌ها در آن مناطق ریختند و اسلحه و مهمات را غارت کردند و امام هم اعلامیه دادند که هر کس سربازخانه‌ها را غارت کند، عاری از دین شناخته می‌شود و به همین جهت ارتش به دفاع از خود اقدام نمود و چون از زمان به ثمر رسیدن انقلاب، دایما از طرف مقامات مسئول و غیر مسئول ارتش مورد اتهام و تحقیر قرار می‌گرفت و این جانب ادامه وضع را منصفانه و به حق تشخیص نمی‌دادم و با توجه به مطالبی که در استعفانامه خود به حضور امام و نخست‌وزیر ذکر کردم، ادامه خدمت را به صلاح خود و ارتش تشخیص نداده و استعفا دادم[15] و چند هفته بعد به دست یک جوان که گفته می‌شود، عضو فرقه فرقان بود، ترور شد. هنگامی که قرنی ترور شد، امام خمینی آمریکا را متهم کرد که پشت سر گروه فرقان قرار دارد و به این وسیله، می‌خواهد که انقلاب را درهم کوبد.[16]

مقاله

نویسنده سعيده سلطاني مقدم
جایگاه در درختواره تاریخ ایران بعد از اسلام

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS