دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

بررسی مقاله «بیخدایان و مفهوم زندگی»

در مقاله «بیخدایان و مفهوم زندگی»، وجود خدا مورد انکار نویسنده قرار گرفته است و همچنین از منظر ایشان، زندگی بیخدایان، معنادارتر از زندگی دینداران دانسته شده است.
بررسی مقاله «بیخدایان و مفهوم زندگی»
بررسی مقاله «بیخدایان و مفهوم زندگی»

چکیده

در مقاله «بیخدایان و مفهوم زندگی»، وجود خدا مورد انکار نویسنده قرار گرفته است و همچنین از منظر ایشان، زندگی بیخدایان، معنادارتر از زندگی دینداران دانسته شده است.

حاصل بررسی مقاله مذکور این است که: بدون فرض خدا معنای زندگی - اگر قائل به بی‌معنایی آن نشویم - در خوشبینانه‌ترین حالت، معنایی سطحی و موقتی خواهد بود که با اندک تأمل عقلی، از هم می‌پاشد و چه بسا به نهیلیسم، منجر شود.

مقدمه

مقاله «بیخدایان و مفهوم زندگی»، در پی بیان این مطلب است که: خدایی نیست. نگارنده مقاله مذکور، می‌نویسد: «با استفاده از آنچه که چشمان ما می‌بیند و با اتکا به قدرت عقل‌مان، به این نتیجه منطقی می‌رسیم که بهشت و جهنمی در انتظار ما نخواهد بود، و خدای قادر و متعالی که در آسمان مراقب همه اعمال ماست و ما را پاداش می‌دهد یا مجازات می‌کند، در کار نیست.» و همچنین مسأله مهم دیگری که مطرح شده، معناداری و بی‌معنایی زندگی در صورت دینداری یا بی‌دینی است. از منظر ایشان، زندگی بی‌خدایان، معنادارتر از زندگی دینداران است و زندگی ابدی بی‌معناست.

در سنجش این گفتار باید بگوییم: اینکه چشمان ما خدایی را نمی‌بیند، سخنی رواست. اما اینکه عقل ما چنین نتیجه منطقی‌ای را به ما می‌دهد که خدایی نیست، ادعایی است بس بزرگ. نویسنده، به هیچ عنوان، سخن خود را اثبات نمی‌کند، و صرفاً اموری را چون معناداری زندگی برای بیخدایان، و بی‌معنایی آن برای خداپرستان بیان می‌کند. اکنون، اولین پرسش ما از این نویسنده این است که: دلیل عقلی شما بر بیخدایی چیست؟

در طول تاریخِ دراز مدتِ درنگ‌های عقلیِ فیلسوفان، ما نه تنها چنین مدعایی را مشاهده نمی‌کنیم، بلکه خلاف آن را نظاره‌گر بوده‌ایم. مواردی را برای نمونه نقل می‌کنیم: "افلاطون" که از سردمداران این قافله عقل‌گرایان است، قائل به صانعی است که آن را «دمیورژ» می‌نامد؛ "ارسطو" - که پدر منطق است - قائل به «محرک نامتحرک» است؛ "ابن سینا" - که در ردیف کردن زنجیره‌های استدلالی، واقعاً کم نظیر و به گمان نگارنده این سطور، بی‌نظیر است - واجب الوجود را به شیوه خود با زیبایی تمام اثبات می‌نماید؛ "دکارت" - که پدر فلسفه جدید نامیده می‌شود - در «تأملات» معروفش، خدا را اثبات می‌کند؛[1]"کانت" - که نظام استعلایی وی خاستگاه عمده فلسفه معاصر غرب، اعم از کانتینتال و تحلیلی، است - در کتاب معروف «نقد عقل محض،» نهایت چیزی که می‌گوید، اینست که: «هر چند واقعیت عینی این مفهوم [یعنی خداوند] را بدین طریق [یعنی از طریق شناخت نظری،] نمی‌توان اثبات کرد، ولی رد هم نمی‌توان کرد.»[2] البته می‌دانیم که کانت در حوزه اخلاق به هر تقدیر، قائل به خداست؛[3] "هایدگر" در قرن بیستم، هنگامی که "سارتر" وی را اگزیستانسیالیست «ملحد» می‌خواند، حساب خود را از وی جدا می‌کند.

سؤال نگارنده این سطور از نویسنده این مقاله اینست که: چطور این همه فیسلوف در طول تاریخ، به چنین دلیل عقلی‌ای ظفر نیافتند، و بالعکس اکثر آنها دلیل عقلی بر خلاف مدعای شما ارائه کردند، ولی شما اکنون به سادگی ادعایی چنین بزرگ را مطرح می‌کنید، در حالی که دلیلی هم برای خویش که تقریباً در مقابل کل تاریخ اندیشه فلسفی بشر ایستاده‌اید، مطرح نمی‌کنید؟

مؤلف، در این مقاله از ارسطو چنان نام می‌برد که گویی ارسطو، ملحد بوده است، و این از عجائب است‌‌؛ چرا که اگر کسی اندک آشنایی با اندیشه ارسطو و کتاب «متافیزیک» وی داشته باشد، اهمیت جایگاه خدا را در اندیشه وی درک می‌کند.[4]

مسأله دیگری که در این مقاله مطرح شده این است که عده‌ای کاسبکارانه مردم را از مرگ می‌ترسانند. باید گفت که این بحثی دیگر است، و ربطی به اصل وجود خدا ندارد. اینکه عده‌ای از این مسأله، سوء استفاده می‌کنند ناشی از جهل توده‌هایست که با بی‌سوادی خویش، ابزار دست آنها می‌شوند و آبروی دیانت و دینداری را می‌برند. شما می‌توانید دیندار باشید و زیرک، تا کسی از شما استفاده ابزاری نکند، همچنانکه در روایات اسلامی آمده است که: «مؤمن، زیرک است».

اعتراض دیگری که بر اندیشه خداپرستانه گرفته شده است، مفهوم قربانی در ادیان و داستان ذبح اسماعیل است. مسأله حضرت اسماعیل(ع)، چیزی است که در کل تاریخ انبیاء یک بار - و تأکید می‌کنیم که فقط یکبار - نقل شده است، آن هم با حالتی عجیب و شنیدنی: معشوقی می‌خواهد عاشق خود را بیازماید که آیا جز او، معشوقی دارد یا نه؟ و پیداست که در این آزمایش، همه‌ی هست و نیستِ عاشق بایستی زیر تیغ رود تا رسوایی عاشق هویدا گردد. برای ابراهیم کهن‌سال چه چیزی عزیزتر از اسماعیلی که در سنین پیری بدو عطا شده است؟ البته، اسماعیل هم، نه تنها بدین کار خشنود است، که از این رهگذر، نرد عشق خویش را می‌بازد‌؛ نه اینکه ابراهیم برای قرب خویش، به اجبار، دیگری را به مسلخ عشق ببرد، و این هم صرفاً در حد آزمایشی آرمانی باقی می‌ماند و همین که عزم قاطعانه آن پیرمرد عاشق، آشکار می‌شود، معشوق بانگ می‌زند که: ابراهیم! رؤیای خویش را محقق ساختی. دست باز دار! که تو سربلندی‌؛ و چنین بود که آواز نیکوی آن بزرگمرد در تاریخ ماند، تا مدعیان دینداری بدانند که:

«در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا

سرها بریده بینی بی‌جرم و بی‌جنایت»

بنابراین، چنین احکام دشواری، اگر در دین باشد، از آنِ کسانی است که سودای «پیچیدنِ در زلفِ» یار را در سر می‌پرورانند و نه افراد عادی. باری، شما مطمئن باشید که ما را در حد همین عقلمان محاکمه می‌کنند و چیزی بیش از آن را از ما نمی‌خواهند.

همین طور، بر حکم به قتل در ادیان، ایراد گرفته شده است. آنچه در این مختصر می‌توان گفت این است که: در دینی مثل اسلام، قتل بدون دلیل یک انسان، معادل کشتن همه انسانهاست.[5] موارد خاصی است که کشتن افراد جایز یا لازم است، مثل اینکه کسی دیگری را بی‌جهت، کشته باشد. روشن است که در این موارد، عقل انسانی نیز چنین احکامی را تأیید می‌کند.

اما آنچه را که نویسنده بر همه مطالب پیشین، متفرع کرده این است که: زندگی بی‌خدایان، معنادارتر از زندگی دینداران است و زندگی ابدی بی‌معناست. با توجه به جواب‌هایی که به ایرادهای نویسنده داده شد، باید بگوییم که دلیل موجهی برای ادعای وی در مقاله‌اش نیست. آنچه که وی برای معناداری زندگی بیدینان، ذکر کرده است مثل عشق، محبت، دوستی و جز اینها هیچیک اموری نیستند که مورد سؤال نباشند. آن «عقلی» که نویسنده مدعی شده است که منکر خداست، همان «عقل» از ما می‌پرسد که دوستی و محبت و عشق، یعنی چه؟ در کنار ناملایماتی که در زندگی وجود دارد، در کنار سختی‌هایی که هست، انسان‌هایی که مورد ستم قرار می‌گیرند، ظلم‌هایی که بر ضعیفان می‌رود، و نیز در کنار نفرتها، دشمنی‌ها، کینه توزی‌ها، به راستی چه ارزشی برای این زندگی و عشق‌ها و دوستی‌هایش باقی می‌ماند؟ زمین می‌لرزد، سیل جاری می‌شود، هزاران نفر کشته می‌شوند، که چه؟ آیا بهتر نیست در یک لحظه از شر این زندگی طاقت فرسا خلاصی یافت!؟

پاسخ پرسش‌های فوق، در دینی مانند اسلام، روشن است: اینها وقایع طبیعی است، طبیعتی که خداوند با همه خوشی‌ها و ناخوشی‌هایش آفریده است تا آفریده‌هایش را بیازماید، آنها را که خوبند، بهتر از آنچه کرده‌اند، پاداش دهد، و آنها را که بدی کرده‌اند، به آنچه سزاوار آنند، برساند: «[او] کسی [است] که مرگ و زندگی را آفرید، تا بیازماید که کدام یک از شما نیکوکردارترید»[6]. اما برای شخص بی‌دین، این پرسش‌ها چه معنایی دارد؟ آیا این پاسخ سطحی که: «می‌خواهیم چند روز در خوشی زندگی کنیم»، انسان را قانع می‌کند؟ آیا بدون «ابدیت» معمای حیات قابل حل است؟[7]

نتیجه‌گیری

از آنچه ذکر شد، نگارنده این سطور می‌تواند نتیجه بگیرد که: نه تنها زندگی با فرض خدا معنادار است، بلکه بدون فرض خدا معنای زندگی - اگر قائل به بی‌معنایی آن نشویم - در خوشبینانه‌ترین حالت، معنایی سطحی و موقتی خواهد بود که با اندک تأمل عقلی، از هم می‌پاشد و چه بسا به نهیلیسم، منجر شود. البته بخاطر معنای زندگی نیست که ما خدا را می پرستیم، بلکه وجود او از طریق دلایل دیگری همچون برهان نظم در عالم، برهان صدیقین و... ، برای ما ثابت است.

    کتابنامه
  • 1) قرآن کریم.
  • 1) ارسطو‌؛ متافیزیک، شرف الدین خراسانی، تهران: حکمت، 1385.
  • 2) دکارت، رنه‌؛ تأملات، ترجمه احمد احمدی، تهران: سمت، 1385.
  • 3) میراث ماندگار: مجموعه مصاحبه های سال اول و دوم کیهان فرهنگی، تهران: مؤسسه کیهان، 1369.
  • 4) Kant, Immanuel: Critique of Pure Reason. Translated by Paul Guyer and Allen W. Wood. Cambridge University Press, 2000.
  • 5) Kant, Immanuel: "Critique of practical reason," in Practical philosophy, translated and edited by Mary J. Gregor, Cambridge University Press, 1999
    پی نوشت:
  • [1] . ر.ک: تأملات، تأمل سوم، ص 50.
  • [2] . Critique of Pure Reason, p.589.
  • [3] . Critique of practical reason, p.239.
  • [4] . ر.ک: ارسطو، متافیزیک، کتاب لامبدا، فصل ششم، ص 395.
  • [5] . قرآن کریم، سوره مائده، آیه 32
  • [6] . قرآن کریم، سوره ملک، آیه 2
  • [7] . مرحوم علامه جعفری می‌فرماید: «معمای حیات قابل حل نیست مگر اینکه ابدیت در مقابل آن باشد.» میراث ماندگار، ص 97. براستی اگر ابدیتی نباشد، اگر حکمتی، ورای روزمرّگی‌ای که شاهد آنیم نباشد، این زندگی چه معنا و ارزشی دارد؟

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

پیشنهاد اصلاح و حذف موادی از قانون مدنی بخش سوم و پایانی

پیشنهاد اصلاح و حذف موادی از قانون مدنی بخش سوم و پایانی

اشاره: «پیشنهاد اصلاح و حذف موادی از قانون مدنی ) مواد ۸۲۶ الی ۱۲۵۱)» عنوان مقاله‌ای است که بخش دوم آن در شماره قبلی صفحه حقوقی اطلاعات چاپ شد. بخش سوم و پایانی این مقاله را می‌خوانیم.
چرا امام رضا(ع) در طوس مدفون است؟

چرا امام رضا(ع) در طوس مدفون است؟

اوضاع کشورهای اسلامی در عهد مأمون بسیار آشفته و نگران کننده بود و شکلگیری نهضت علویان که عکسالعمل سختگیریهای خلفای عباسی به خصوص هارونالرشید بود، مأمون را به فکر و چارهاندیشی واداشت تا با دست زدن به اقدامات تازه جنبش به وجود آمده را به آرامش و سکون مبدل کند.
چرا امام‌حسن(ع) فرمان صلح و امام‌حسین(ع) فرمان جهاد دادند؟

چرا امام‌حسن(ع) فرمان صلح و امام‌حسین(ع) فرمان جهاد دادند؟

موضوع فرمان صلح امام حسن (ع) و فرمان جهاد و شهادت امام حسین (ع) دو رویدادی است که به اقتضای زمان رخ داد و مشابه آن در زمان پیامبر (ص) وجود داشت، اما در هر دو مقطع تاریخ بسیاری از مسلمانان تقوا پیشه نکردند و از فرمان معصوم سرپیچی کردند.
چرایی وجوب حکومت اسلامی

چرایی وجوب حکومت اسلامی

بر اساس آموزه‌های قرآن، وجوب حکومت اسلامی الزامآور است تا بتواند احکام الهی را هم چون اقامه نماز، گرفتن زکات، اجرای قوانین قضایی و مانند آنها را اجرایی کند؛ زیرا هر گونه قضاوتخواهی از طاغوت حرام بوده و ولایت طاغوت باطل است و لازم است به جای طاغوت به ولایت غیر طاغوت تن داد که ولایت الهی است.(بقره، آیه 257؛ نساء، آیه 76)
چه مواقعی مراجعه به پزشکی قانونی الزامی است؟

چه مواقعی مراجعه به پزشکی قانونی الزامی است؟

بسیاری نمی‌دانند که مثلاً چه زمانی باید به پزشکی قانونی مراجعه کرد و چه مدارکی را باید به همراه برد؟ آیا فرد می‌تواند رأساً برای گرفتن طول درمان یا هر موضوع دیگری که مراجعه به پزشکی قانونی را الزامی می‌کند، به مراکز مربوط مراجعه کند؟

پر بازدیدترین ها

آشنایی با تفاوت‌های حقوقی مباشرت، معاونت و مشارکت در جرم

آشنایی با تفاوت‌های حقوقی مباشرت، معاونت و مشارکت در جرم

طبق ماده ۲ قانون مجازات اسلامی مصوب سال 1392، هر رفتاری اعم از فعل یا ترک فعل که در قانون برای آن مجازات تعیین شده است، جرم محسوب می‌شود.
قرار رد دعوی چیست و چه کاربردی دارد؟

قرار رد دعوی چیست و چه کاربردی دارد؟

قرار در لغت به‌معنای ثبات و استوار کردن است و با توجه به تعریفی که در ترمینولوژی حقوق آمده است به تصمیم دادگاه در امور ترافعی (اختلافی) که کلاً یا بعضاً قاطع خصومت نباشد، اطلاق می‌گردد و از سوی مقام قضایی در حین انجام تحقیقات و در موارد خاص در جریان محاکمه صادر می‌شود.
شیطان جن است یا فرشته؟

شیطان جن است یا فرشته؟

شيطان جن است يا فرشته؟ اگر جن است، پس چرا در قرآن گفته شده است كه: "تمام فرشتگان سجده كردند جز شيطان" و اگر فرشته است، پس چرا در آيهای مشابه گفته شده كه تمام فرشتگان سجده كردند جز ابليس، كه از جنيان بود: "كان من الجن"؟!
آشنایی با وظایف عابران پیاده مطابق قوانین و آیین‌نامه‌ها

آشنایی با وظایف عابران پیاده مطابق قوانین و آیین‌نامه‌ها

احتمالاً همه‌ ما وقتی می‌شنويم خودرو و عابر پياده‌ای با هم تصادف كرده‌اند، حق را به عابر پياده می‌دهيم و راننده‌ خودرو را تنها مقصر اين حادثه می‌دانيم اما قانون ما تحت شرايطی حق را به راننده نيز می‌دهد.‌
بی توجهی به قابلیت‌های یک قانون در مبارزه با فساد بخش دوم و پایانی

بی توجهی به قابلیت‌های یک قانون در مبارزه با فساد بخش دوم و پایانی

اشاره: «بی توجهی به قابلیت‌های یک قانون در مبارزه با فساد» عنوان مقاله‌ای است که بخش اول آن در شماره قبلی صفحه حقوقی اطلاعات چاپ شد. بخش دوم و پایانی این مقاله را می‌خوانیم.
Powered by TayaCMS