دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

مظفر بقایی

No image
مظفر بقایی

كلمات كليدي : تاريخ، مظفر، بقايي، مجلس، جبهه ملي، مصدق

نویسنده : معصومه جمشيدي

مظفر نخستین و تنها فرزند ذکور میرزاشهاب در چهارم تیرماه 1290ه‌ش در شهرستان کرمان در خانواده‌ای معتقد به «شیخیه»[1] متولد شد. پدرش از فعالان انجمن‌های مخفی وابسته به «لژ بیداری ایران» در دوران محمدعلی‌شاه و پس از آن در کرمان بود و رهبری «مجمع احیای نفوس» را عهده‌دار بود. میرزاشهاب نماینده دوره چهارم مجلس بود و در 1301 به همراه عده‌ای دیگر «حزب سوسیالیست» را تأسیس کرد. وی هم‌چنین به هنگام انتقال سلطنت از قاجار به پهلوی نمایندگی دوره پنجم مجلس را عهده‌دار بود.

مظفر در 18 سالگی برای ادامه تحصیل راهی فرانسه شد؛ اما به دلیل قطع روابط ایران و فرانسه یک سال قبل از پایان تحصیلاتش در 27 سالگی به ایران بازگشت؛ اما توانست، پس از شهریور 1320 در دوران ریاست فرهنگ دکتر غلامحسین صدیقی موفق به اخذ مدرک دکترا در رشته فلسفه شود. در سال 1323 به کمک سردار فاخر حکمت به ریاست فرهنگ کرمان منصوب شد. وی پس از تأسیس «حزب دموکرات ایران» توسط قوام‌‌السلطنه، به این حزب پیوست و برای تأسیس و تصدی شعبه این حزب از کرمان به مجلس پانزدهم راه یافت.[2] به گفته ملک تاج‌الملوک پهلوی[3] در میان هشتاد نفر نمایندگان عضو حزب دموکرات ایران اشخاص برجسته‌ای بودند که خیلی اظهار وفاداری نسبت به قوام‌السلطنه می‌کردند که از جمله آن‌ها می‌توان به مظفر بقایی و ... اشاره کرد که قوام اعتبار انتخابات دوره پانزدهم را در گرو حیثیت این اشخاص می‌دانست.[4] اکثریت قریب به اتفاق مجلس پانزدهم اعضای حزب دموکرات ایران بودند؛ ولی بعد از آن‌که اعتبارنامه‌ها به تصویب رسید و مجلس کار خود را آغاز کرد، تدریجاً نمایندگان راه ناسازگاری با حزب را آغاز کردند. بقایی از پیشروان این عده بود. ابتدا با انتقاد از اعمال دولت در حزب و نوشتن مقالات در روزنامه‌ها و نطق‌های قبل از دستور، موجب کنار رفتن خود را از حزب فراهم کرد. هنوز چند ماهی از عمر مجلس نگذشته بود که از صف اکثریت خارج و در مجلس جزء منفردین شد. مجلس 15 در کنار گذاردن خالق خود؛ یعنی قوام خیلی زود دست به کار شد و سرانجام قوام از صحنه خارج شد و بقایی در این اقدام نقش حساسی داشت.[5] قوام مفسد فی‌الارض شناخته شد و کلیه اموال او مصادره گردید.[6] پس از سقوط قوام در مهر 1326 ابراهیم حکیمی نخست وزیر شد؛ امّا دولت او در خرداد 1327 سقوط کرد. پس از سقوط حکیمی، عبدالحسین هژیر که مورد اعتماد شاه و دوست و محرم راز خواهرش اشرف بود، نخست‌وزیر شد. در این دولت نیز مانند دولت‌های قبل مذاکرات راجع به استعفای حقوق ایران از نفت جنوب صورت گرفت. هژیر درصدد تشکیل مجلس مؤسسان و تجدیدنظر در قانون اساسی برای افزایش اختیارات شاه برآمد. امّا به علت تضادهای درونی هیئت حاکمه که مشخص‌ترین آن حضور رزم‌آرا در صحنه سیاسی و قدرت روزافزون وی، هم‌چنین محافل روحانی به رهبری آیة‌الله کاشانی بود، نتوانست دوام بیاورد و جای خود را به محمد ساعدمراغه‌ای داد. دولت ساعد در 25 آبان 1327 تشکیل شد.[7] در آخرین روزهای عمر مجلس پانزدهم، هسته‌ای از نمایندگان ملیون در مجلس تشکیل شد که با قرارداد (گس- گلشاییان[8]) که در 28 تیر 1328 و در کابینه ساعد به مجلس تقدیم شد، مخالف بودند و با به کار گرفتن شیوه بحث زیاد پیرامون آن، از تصویب قرارداد جلوگیری کردند. این هسته که از پنج نماینده تشکیل می‌شدند و دکتر بقایی نیز در میان آن‌ها بود، از حمایت و راهنمای بسیار زیاد سیاستمداران کهنه‌کار مجلس نظیر دکتر محمد مصدق برخوردار بودند.[9]

در فروردین‌ماه 1328؛ در حالیکه انتخابات مجلس مؤسسان در جریان بود، بقایی به همراه دو نفر دیگر از نمایندگان[10] دولت ساعد را استیضاح کردند. دکتر بقایی ضمن نطق شدیداللحنی علیه دولت، متن نامه سرگشاده خود را خطاب به شاه که ضمن آن عواقب تجاوز به قانون اساسی گوشزد شده بود، قرائت کرد.[11] تشکیل مجلس مؤسسان را می‌توان به دنبال ترور نافرجام محمدرضا شاه در 15 بهمن 1327 در دانشگاه تهران دانست که بهانه‌ای به دست شاه و طرفدارانش داد.[12] مبارزات انتخاباتی مجلس 16 در پاییز 1328 بر اثر تقلب در انتخابات تهران شدت بیشتری گرفت. نیروهای مخالف کابینه ساعد که با شرکت نفت ایران و انگلیس و عملاً با نفوذ بریتانیا در ایران مخالف بودند، کابینه ساعد را وادار کردند که اعتراض مردم نسبت به تقلب در انتخابات تهران را بپذیرد و آن را باطل اعلام نماید. این موضوع نخستین پیروزی مخالفان به شمار می‌رفت و یک گروه نیرومند از کاندیداهای جبهه ملی به رهبری دکتر مصدق در انتخابات تهران پیروز شدند که دکتر بقایی نیز در میان آن‌ها بود و آنان توانستند به عنوان یک نیروی بالقوه سیاسی با سیاست‌های کابینه به مخالفت برخیزند.[13] شایان ذکر است که بقایی جزء بیست نفر از متحصنین بود که به رهبری مصدق در جمعه 22 مهر 1328 در دربار تحصن کردند و طی نامه‌ای به عنوان شاه اعمال خلاف قانون وی و مقامات را زیر سوال بردند. همین افراد در اول آبان 1328 در منزل دکتر مصدق اجتماع کردند و سازمان سیاسی جبهه ملی را به رهبری دکتر مصدق اعلام نمودند.[14] در جریان انتخابات دوره 16 مجلس، بقایی به همراه حائری‌زاده، مکی و آزاد در کنفرانس مطبوعاتی که در منزل دکتر مصدق تشکیل می‌گردد، دولت وقت را به علت دخالت در انتخابات مقصر دانسته و مانع سیر طبیعی جریان انتخابات می‌شمارند.[15] همزمان با انتخابات 16، اولین دوره سنا نیز در محیط متشنجی برگزار شد. با ورود مصدق، کاشانی و شش تن دیگر از طرفداران آن‌ها؛ از جمله دکتر بقایی، چهره مجلس شانزدهم تغییر یافت. این افراد عضو کمیسیون خاصی که در اول تیر 1329 و بدای نفت تشکیل شده بود، شدند.[16] در دوران نخست‌وزیری سپهبد حاجعلی رزم‌آرا، بقایی سرسخت‌ترین مخالف او بود. به همین دلیل دستگیر و به یک سال زندان محکوم شد؛ ولی در دادگاه تجدیدنظر تبرئه گردید. این مخالفت‌ها و محاکمه‌های جنجالی که توسط مطبوعات آن زمان انعکاس وسیع می‌یافت، شهرت بقایی را افزایش داد. بدین سان بقایی در آستانه چهل سالگی به یکی از چند چهره درجه اول سیاسی کشور تبدیل شد.[17] غیر از موضوع نفت، طبقه‌بندی کارمندان دولت و تقسیم آن‌ها در سه بند الف، ب و ج در مجلس غوغا به پا کرد. بقایی در تمام این مسائل نقش اول را بازی می‌کرد. روز ترور رزم‌آرا در اسفند 1329 لایحه ملی شدن صنعت نفت در کمیسیون خاص نفت به تصویب رسید. بعد از رزم‌آرا حسین علاء دو ماه نخست‌وزیر بود و بعد از آن دکتر محمد مصدق به نخست‌وزیری رسید. روزهای تشکیل هیئت‌دولت مصدق، اختلاف بین اعضای جبهه ملی شروع شد؛ ولی بقایی هم‌چنان ظاهر را حفظ می‌کرد. مخصوصاً به هنگام خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس با آنکه دخالت مستقیمی نداشت، رعایت حزم و احتیاط و افکار عمومی را می‌نمود؛ ولی روابط او با جبهه ملی به سردی می‌گرایید.[18] دکتر بقایی به یاری خلیل ملکی حزب زحمتکشان را که بعداً نام جامعه سوسیالیست‌ها را بر خود نهاد، تأسیس نمود. حزب زحمتکشان ایران که حزبی مبارز و در عرصه سیاست یکه‌تاز بود، روزنامه‌ای به نام شاهد انتشار داد که در اکثر شماره‌های آن خلیل ملکی مقالاتی می‌نوشت. این حزب و محل روزنامه آن چندین بار مورد حمله مخالفان قرار گرفت و بساط آن برچیده شد؛ ولی بار دیگر تجدید سازماندهی کرد.[19] شاهد از روزنامه‌های تندرو و منقّد و محکم آن ‌روز بود. سرمقاله‌های آتشین بقایی لرزه بر اندام دولت می‌انداخت. وی روزنامه‌های دیگری نیز در اختیار داشت. اگر روزی شاهد توقیف می‌شد، به جای آن آهنگ، صفیر، ساغر و چند نشریه دیگر منتشر می‌شد.[20] رابط اصلی میان حزب زحمتکشان با دکتر مصدق، دکتر بقایی بود؛ امّا این حزب پس از مدتی دچار تجزیه شد و طرفداران خلیل ملکی «حزب نیروی سوم» را تشکیل دادند. دکتر بقایی به همراه چند تن دیگر از نمایندگان که وابسته به جبهه ملی دکتر مصدق بودند، خود را به رهبر نهضت ملی ایران آن‌چنان نزدیک کرده بودند که دکتر مصدق به ایشان اعتماد و اطمینانی فوق‌العاده یافت و کار این اعتماد به جایی رسید که رهبر نهضت ملی که برای دفاع از ملی شدن صنعت نفت ایران عازم آمریکا برای شرکت در شورای امنیت شده بود، دکتر بقایی را به همراه چند تن از یارانش به آمریکا برد.[21] امّا چنان‌که گفته شد، بقایی بعدها به صف مخالفان مصدق پیوست. به موازات نفاق میان مصدق و کاشانی و در جریان مباحثات در مجلس، دکتر بقایی و علی زهری از حزب زحمتکشان (که به ضدیت با توده‌ای‌ها شهرت داشت) از عضویت در گروه پارلمانی جبهه ‌ملی استعفا کردند. به این ترتیب تعداد مخالفان مصدق در مجلس به 11 نفر افزایش یافت و زمینه را برای مبارزه اساسی مصدق و کاشانی هموار کرد.[22] بقایی که روزی از یاران مؤثر مصدق به شمار می‌رفت، بعد از سی تیر 1331 کاملاً تغییر رویه داد و تنها هدف خود را مجازات قوام‌السلطنه قرار داد و همه تعهدات و مسئولیت‌های ملی را فراموش کرد. گویی او می‌خواست با مجازات و مصادره اموال قوام، موقعیت و سهم خود را در قیام ملی سی تیر اثبات کند.[23]

آرامش نسبی بعد از حوادث سی‌تیر 1331 بسیار کوتاه ‌مدت بود. مخالفین دکتر مصدق که همراه با دوستان سابق جبهه ملی به نهضت ملی خیانت کرده بودند، با اطمینان از اکثریت خاموشی که در مجلس داشتند، به دنبال آن بودند که با ایجاد وحشت و نگرانی از وضع اقتصادی کشور شرایطی بوجود آورند تا مردم از ادامه حمایت خود از دولت دکتر مصدق مأیوس شوند. برهمین روال بود با هم‌دستی دکتر بقایی از یاران سابق دکتر مصدق داستان ربودن، شکنجه و قتل سرلشگر افشارطوس رییس شهربانی کل کشور بوجود آمد.[24] افشار طوس در اردیبهشت 1332 ناپدید شد و دو روز بعد جسد او را در کوه‌های شمال شرق تهران پیدا کردند که به طرز فجیعی کشته شده بود. وزیر دادگستری، دکتر بقایی را مظنون به قتل افشار طوس دانست و تقاضای سلب مصونیت از او کرد.[25] مطلب شگفت‌آور سکوت کامل سیا در مورد قتل افشار طوس بود. این حادثه نخستین مورد از یک رشته عملیات برای پدیدآوردن ناامنی شدید و بی‌ثباتی برای مجبور به استعفا کردن دولت بود. چهار تیمسار نیز به عنوان چهره‌های مهم توطئه متهم شدند و همه اعتراف نمودند. بقایی سنگین‌ترین اتهام را داشت؛ امّا امکان دستگیری و اتهام او به علت مصونیت پارلمانی وجود نداشت.[26] چندی پیش از این حادثه سیا به پایگاه تهران اجازه داد تا مبلغ هنگفتی را برای سرنگونی مصدق و جانشینی زاهدی مصرف نماید.[27] این‌ها زمینه‌های کودتای 28 مرداد و سرنگونی مصدق را فراهم آورد. حزب زحمتکشان بقایی نیز برای سرنگونی مصدق از هر راهی استفاده می‌کرد. از جمله همراهی با سیست‌های آیزنهاور و چرچیل و در داخل استفاده از عناصر شرور و چاقوکش؛ مانند شعبان جعفری (بی‌مخ).[28] بقایی که از چهره‌های شاخص مجلس هفدهم بود، به مجلس هجدهم راه نیافت.[29]

به دنبال سوء قصد به حسین علاء در 25 آبان 1334، جمعی از اعضای جمعیت فداییان اسلام و رهبران آن‌ها دستگیر و تیرباران شدند. همزمان با آن پرونده قتل رزم‌آرا که قبلاً با مصوبه مجلس شورای ملی درباره عفو خلیل ملکی مختومه شده بود، دوباره به جریان افتاد و دادرسی ارتش عده‌ای از متهمین این پرونده و از جمله دکتر بقایی را بازداشت کرد؛[30] امّا پس از چندی تبرئه و آزاد شد.

در پی تشکیل احزاب در ایران، دکتر اقبال برخلاف میل باطنی خود و صرفاً به فرمان شاه به تشکیل حزب ملیون اقدام کرد. وی اصولاً مخالف هر گونه فعالیت حزبی در کشور بود و در طول دوران نخست‌وزیری هم بارها مخالفت خود را با فعالیت احزاب و افراد مختلف حکومت اعلام کرده بود. در اردیبهشت 1336 مقارن با پایان دوران حکومت نظامی و آغاز فعالیت حزب مردم، گفته می‌شد که اللهیار صالح نیز درصدد تجدید فعالیت حزب ایران است. دکتر بقایی رهبر حزب زحمتکشان نیز در نامه‌ای به دکتر اقبال با اشاره به پایان حکومت نظامی خواستار اجازه تجدید فعالیت حزب زحمتکشان شد و در همان حال از اعضای فعال این حزب خواست تمهیدات لازم را برای تجدید فعالیت آن فراهم آورند.[31] در واقع در فاصله سال‌های 33 تا 39 تنها جلساتی با شرکت جمعی از اعضای حزب و دوستان دکتر بقایی در منزل وی تشکیل می‌شد. در بهار 1339 (پس از ملاقات بقایی با شاه) به دنبال تجدید فعالیت جبهه ملی، حزب زحمتکشان نیز به عنوان شرکت در مبارزات انتخاباتی فعالیت خود را تشدید نمود. بقایی نیز اجازه یافت تا در انتخابات مجلس بیستم شرکت کند. بر این اساس وی «سازمان نگهبانان آزادی» را تشکیل داد و بار دیگر کار خود را آغاز کرد. او در تابستان 39 و در خرداد 40 به علت حملات به دولت وقت و نیز به مصدق دستگیر و هربار تبرئه شد.[32] از بقایی می‌توان به عنوان یکی از مهم‌ترین اعضای شبکه مطبوعاتی و روشنفکری «بدامن» نام برد. این شبکه اهداف و عملیات‌های مختلفی؛ از جمله تبلیغی- فرهنگی داشتند.[33] بقایی از جمله افرادی بود که همواره تنور مبارزه با رژیم را داغ نگه می‌داشت. وی در 1356 از جمله امضاءکنندگان نامه‌هایی بود که به شاه، فرح و نخست‌وزیر می‌نوشتند و رژیم را به دلیل فقدان آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی به باد انتقاد و حمله گرفتند.[34] وی به ظاهر از حزب زحمتکشان استعفا داد و در 1356 به آمریکا رفت تا با مراکز سیاسی آن جا مذاکره کند. بقایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ظاهراً ادعای طرفداری از انقلاب را داشت. امّا انتشار وصیت‌نامه سیاسی او مطالب را به گونه دیگری نشان می‌داد. وی در سال 1359 دستگیر شد و ضمن سپردن تعهد به این که از کشور خارج نشود، آزاد گردید. ولی در شهریور همان سال سفری به آمریکا انجام داد. بقایی در فروردین‌ماه 1366 پس از بازگشت از آمریکا در کرمان دستگیر شد. به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی در همان تاریخ در بازرسی از منزل وی مقادیر زیادی اسناد مربوط به حزب زحمتکشان و اشیاء و نشریات غیرمشروح که حاکی از انحراف اخلاقی وی بود بدست آمد.[35] بقایی به علت کهولت سن و بیماری آزاد و در بیمارستان بستری بود تا این که در 26 آبان 1366 به علت بیماری سفلیس درگذشت.[36]

مقاله

نویسنده معصومه جمشيدي
جایگاه در درختواره تاریخ ایران بعد از اسلام

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS