دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

معاهده با امرا و طوایف محلی شبه جزیره عربستان

No image
معاهده با امرا و طوایف محلی شبه جزیره عربستان

كلمات كليدي : پيامبر(ص)، پيمان، أذرح، مقنا، نجران، جزيه

نویسنده : سيد علي اكبر حسيني

رسول‌خدا(ص) علاوه بر پیمان مهمی که با مردم مدینه و یهودیان این شهر به امضاء رساندند. پیمان‌های بسیار دیگری را نیز- چه با حضور نمایندگان قبایل و چه از طریق ارسال نامه - بخصوص بعد از غزوه تبوک با دیگر قبایل شبه جزیره عربستان امضا کردند که در این مقاله به گزیده‌ای از این پیمانها اشاره شده است:

پیمان با سه طایفه بزرگ یهود در مدینه[1]

یهودیان بعد از کشته شدن کعب بن اشرف به قصد گلایه نزد پیامبر(ص)آمدند، پیامبر(ص) فرمودند: «او ما را آزار داد و در شعر خود به ما ناسزا گفت در صورتی که از هیچ یک از شما چنین کاری سر نزده است که در پی آن شمشیر به میان آمده باشد». سپس دو طرف موافقت کردند که پیمان‌نامه‌ای بین طرفین به امضا برسد. بر پایه این پیمان، یهودیان متعهد شدند که احدی از دشمنان رسول‌خدا(ص) و اصحابش را به زبان و با دست و با سلاح و سپردن حیوانات در خفا و آشکارا کمک ندهند. در صورت عهد شکنی یهود، بر رسول‌خداست که خونشان را بریزد و زنان و کودکانشان را به اسارت بگیرد و اموالشان را تصاحب کند. سپس حضرت با هر یک از این قبایل، پیمان جداگانه‌ امضاء کردند.[2]

پیمان با یهودیان بنی‌عادیا در سرزمین تَیماء

تَیماء سرزمین کوچکی بود در اطراف شام که میان سرزمین و وادی‌القری بر سر راه حاجیان شام و دمشق قرار داشت.[3] در سال نهم هجری، هنگامی‌که مردم تیماء از آمدن پیامبر(ص) به وادی‌القری آگاه گشتند، نماینده‌ای نزد حضرت فرستادند؛ با قرار پرداخت جزیه، میان ایشان و پیامبراکرم(ص) پیمان صلحی منعقد شد. بر پایه این پیمان، حضرت(ص) پذیرفتند که مردم تیماء در برابر پرداخت جزیه، در بلاد خود بمانند و زمین‌هایشان را در دست خود نگه دارند.[4] متن این پیمان بدین قرار است:

« به نام خداوند بخشنده مهربان

این نوشته‌ای است از محمد رسول‌خدا(ص) برای بنی‌عادیا

بی‌گمان اینان با پرداخت جزیه، در پناه اسلام خواهند بود تا آنگاه که شب و روز در کار است برایشان ستمی نخواهد رفت و از سرزمین خویش رانده نخواهند شد.»[5]

پیمان با مردم ایله

«ایله شهری است کوچک و آباد از آن یهود بر ساحل دریای سرخ از سوی شام. گویند که این شهر پایان حجاز و آغاز سرزمین شام است.»[6] در هنگام بستن این پیمان مردم ایله سیصد نفر بودند و مریحنّه[7] بن رؤبه فرمانروای این شهر بود؛ از واقدی نقل شده که هنگامی که مردم دومة الجندل، ایله و تیماء از پذیرش اسلام اعراب آگاه شدند، از آن واهمه داشتند که همان گونه که پیامبر(ص) سپاهی به سوی اکیدر گسیل داشت به سوی آنان نیز گسیل دارد از این‌رو پادشاه ایله به همراه مردم جرباء و أذرح نزد رسول‌خدا(ص) آمده با ایشان صلح کردند، حضرت(ص) برای ایشان جزیه‌ای معین نمود و برای هر یک آنان پیمان‌نامه‌ای نوشت.[8]

از واقدی نقل شده که هنگامی که مردم دومة‌الجندل، ایله و تیماء از پذیرش اسلام اعراب آگاه شدند، از آن واهمه داشتند که همان گونه که پیامبر(ص) سپاهی به سوی اکیدر گسیل داشت به سوی آنان نیز گسیل دارد، از این‌رو پادشاه ایله به همراه مردم جرباء و أذرح نزد رسول‌خدا(ص) آمده با ایشان صلح کردند حضرت(ص) برای ایشان جزیه‌ای معین نمود و برای هر یک آنان پیمان‌نامه‌ای نوشت.[9]

جزیه‌ای که حضرت بر ایشان قرار داد پرداخت یک دینار در سال به ازاء هر فرد بالغ در ایله بود.[10] که با توجه به جمعیت آنها، این فقره از سیصد دینار بالغ می‌شد و بر ایشان شرط کردند که هر مسلمانی که بر آنان می‌گذرد از وی پذیرایی‌کنند. بر اساس این عهدنامه آنها مورد حفظ و حمایت مسلمین قرار گرفتند.[11]

پیمان‌های پیامبر(ص) با مردم جرباء و أذرح

میان جرباء و أذرح دو سه شب، راه است حضرت(ص) پیمان‌نامه‌ای را با این دو طایفه امضاء کردند که متن آن بدین ‌قرار است:

«به نام خداوند بخشنده مهربان

این نوشته‌ای است از سوی محمد رسول‌خدا(ص) برای مردم أذرح

ایشان در پناه خدا و محمدند(ص) برایشان است که در هر ماه رجب یکصد دینار تمام و سره بپردازند.[12] در برابر نیک‌اندیشی و نیکی ایشان به مسلمانان و به آن دسته از پیروان اسلام که هنگام ناامنی و به انگیزه هراس از دشمن و آزار وی، به آنان پناه می‌برند. خداوند سرپرست ایشان خواهند بود آنان در آرامش و آسایش خواهند بود؛ مگر آنکه محمد(ص) پیش از بیرون رفتن خود فرمانی تازه صادرکند.»[13]

پیمان پیامبر(ص) با مردم مِقنا

مقنا در نزدیکی ایله واقع شده است و از سرزمین‌هایی بود که یهودیان و مسیحیان را در خود جا داده است رسول‌خدا(ص) بدین قرار با آنها صلح کردند:

«به نام خداوند بخشنده مهربان

از محمد(ص) فرستاده خدا به بنی‌جنبه و مردم مقنا

پس از حمد و سپاس الهی؛ نمایندگان شما هنگام بازگشت به سرزمین‌تان نزد من آمدند زمانی که این نوشته بدست شما برسد، شما در پناه خدا و پیامبر وی خواهید بود. پیامبرخدا(ص) از همه کرده‌های شما و گناهانتان چشم پوشید و بی‌گمان، بی‌آنکه هیچ‌گونه ستمی بر شما رود در پناه خدا و پیامبرش خواهید بود. بی‌شک پیامبرخدا از هر گزندی که خود را از آن نگه می‌دارد، شما را نیز از آن نگاه خواهد داشت. جامه‌های شما و همه بردگان و اسب و سلاح‌تان به جز آنچه که رسول‌خدا(ص) یا فرستاده وی آن را ندیده گیرند، از آن پیامبر خداست به علاوه بر شماست که یک چهارم خرما و یک چهارم صید ماهی خود را به همراه یک چهارم از نخهای بافته شده زنانتان را بپردازید، شما پس از پرداخت آنچه که گفته شد از دادن هر گونه جزیه و بیگاری به دور خواهید بود چنانچه سخن بشنوید و فرمان برید بر رسول‌خداست که نیکوکار شما را گرامی دارد و گنهکارانتان را ببخشایید هر کس، مردم مقنا را به کاری نیک آگاه سازد آن نیکی از آن خود وی خواهد بود هر کس آنان را به کاری بد آشنا کند به خود بدی ساخته است. هیچ‌کس جز از خود شما یا از خاندان پیامبرخدا(ص) بر شما فرمان نخواهد راند.»[14]

این پیمان توسط علی(ع) در سال نهم هجری نوشته شد.[15]

نامه به قبیله عبدالقیس در بحرین

«از محمد(ص) پیامبر خدا به اکبر بن عبدالقیس

ایشان با وجود لغزش‌های بزرگ و کارهای ناروایی که در جاهلیت مرتکب شده‌اند در پناه خدا و پیامبر او هستند بر ایشان است که بر پیمان خویش استوار باشند کسی نباید راه خواربار بر ایشان ببندد و از آب باران بازشان دارد نیز نباید هنگام رسیدن میوه‌‌ها آنان را از چیدن آنها جلوگیرند علاء بن حضرمی از سوی پیامبر(ص) بر صحرا و دریا و شهر و بزرگان آنجا و آنچه از آنجا به دست می‌آید نماینده اوست؛ مردم بحرین در برابر ستم و ستمگر و در میدان کارزار یاران و پشتیبان اویند در برابر محتوای این نوشته بی‌آنکه سخنی را جا به جا کنند و یا آنکه تفرقه در سر بپرورانند با خدا پیمان بسته‌اند. بر سپاهیان اسلام است که ایشان را از فیء بهره‌مند سازند در داوری، راه عدالت در پیش گیرند و در رفتار میانه‌رو باشند این فرمانی است که هیچ یک از دو گروه نباید آن را دگرگون سازند خدا و پیامبرش بر ایشان گواهند.»[16]

پیمان با بنی‌نهد

«از محمد(ص) فرستاده خداوند به بنی‌نهد

درود بر شما؛ آن کس که نماز را به پا دارد مؤمن است و آن کس که زکات دهد مسلمان است و هر کس گواهی می‌دهد که جز خدای یگانه خدایی نیست در شمار آگاهان نخواهد بود تا آنگاه که بر پایه احساس و تعصّب جاهلی در اندیشه نیرنگ و پیمان‌شکنی نباشید.

شتر پیر و حیوانی که به تازگی زاییده است و اسب رام گشته و کره یکساله از آن شما خواهد بود به سبب گردآوری زکات چهارپایانتان را از رفتن به چراگاه باز نخواهند داشت کسی درختان شما را نخواهد برید دامهای شیرده شما را نزد مأمور جمع‌آوری مالیات، نخواهد برد تا از رفتن به چراگاه بازمانند.

هر کس بر محتوای این پیمان استوار ماند رسول‌خدا(ص) نیز نسبت به پیمان خود استوار خواهد ماند؛ ولی هر کس آن را نادیده انگارد باید افزون بر زکات مقّرر شده، مال دیگری را نیز باید بپردازد.»[17]

پیمان پیامبر(ص) با مسیحیان نجران

رسول‌خدا(ص) در پی‌درخواست صلح از سوی سید و عاقب نمایندگان مردم نجران یمن، با ایشان قرار داد صلحی را به امضا رساندند:

«به نام خداوند بخشنده مهربان

این نوشته محمد(ص) رسول خداست برای مردم نجران

رسول‌خدا(ص) زمانی بر ایشان فرمان می‌راند که همه دارایی‌‌های آنان را، بدست خودشان سپرد که در برابر آن سالانه دو هزار دست جامه از جامه‌های أواقی تقدیم کنند هزار جامه در ماه رجب هر سال و هزار جامه دیگر در ماه صفر، هر سال بهای هر دست جامه یک أوقیه نقره باشد که وزن آن چهل درهم است و اگر حله‌ای دهند که بیش از یک اوقیه بیارزد زیاده با ایشان حساب آید و اگر ارزشش کمتر از یک اوقیه باشد، کاستی آن در محاسبه منظور خواهد شد و اگر به جای حله‌ها چیزی مثل اسلحه، اسب یا شتر و یا هر متاعی به همان قیمت دهند، عوض حله‌ها از آنها پذیرفته ‌می‌شود. هزینه زندگی و آسایش فرستادگان به یمن به مدت بیست روز یا کمتر از آن به عهده مردم نجران خواهد بود و نباید فرستادگان من، بیش از یک ماه نزد آنان نگاه داشته شوند.

بر مردم نجران است که هنگام پدید آمدن شورش و هجوم دشمنان در یمن، سی زره، سی رأس اسب و سی نفر شتر، به امانت به مسلمانان بدهند آنچه از زره‌ها و اسب و شتر و کالاها که به عاریت به فرستادگان من داده‌اند تباه گردد فرستادگان من باید عوض آنها را به ایشان بازگردانند.

دارایی‌های مردم نجران و مردم پیرامون آن، جانهایشان، آیین و پرستش‌گاههایشان، کسان حاضر و غایب و بستگان نزدیک ایشان و آنچه از اندک و بسیار در دست دارند در پناه خدا و در حمایت فرستاده خدا محمد رسول خداست هیچ اسقفی از مقام خویش و هیچ راهب و کاهنی از مقام خود بر کنار نخواهد شد؛ هیچ‌گونه پستی و خون زمان جاهلیت دامن ایشان را نخواهد گرفت برای پیکار با دشمنان اسلام گسیل نخواهند شد یک درهم دارایی از ایشان ستانده نخواهد شد پای هیچ لشکری به سرزمین آنان نخواهد رسید. هر کس از ایشان حقی بخواهد، دادگری و انصاف در میانشان حاکم خواهد بود به گونه‌ای که نه ستم کنند و نه ستم ببیند؛ از این پس هرکه رباخواری کند از پیمان و امان من بدور است هیچ‌کس از مردم نجران نباید به جرم ستمکاری کسی دیگر کیفر ببیند تا آنگاه که اینان نیکخواه و در پیمان خویش درستکار و از سنگینی گناه ستمگری، به دور باشند پناه خدا و تعهد محمدرسول خدا(ص) بر این پیمان‌نامه استوار خواهد بود تا آنکه خداوند فرمان خویش را به کار گیرد.»[18]

پیمان با خزاعه

در روز حدیبیه نمایندگان خزاعه، پیمان‌نامه‌ای که سالها قبل با عبدالمطلب بسته بودند نزد حضرت آورده تقاضای تجدید پیمان کردند متن این پیمان‌نامه چنین بود:

«آنگاه که سران و اندیشمندان خزاعه نزد عبدالمطلب بن هاشم آمدند این پیمان میان او و خزاعه بسته شد کسانی از خزاعه که حضور ندارند به تصمیم حاضران قبیله خویش گردن می‌نهند بی‌گمان پیمان‌ها و پیوندهای آفریدگار و آنچه که هرگز به فراموشی سپرده نخواهد گشت، میان ما و شما استوار گشته است تا آنگاه که خورشید از کوه ثبیر سرزند و کوه حرا بر جای است و دریایی است که پشمی را تر کند دست‌های ما و شما و پیروزی‌هایمان یکی است و پیوسته و برای همیشه میان ما و شما چیزی جز استواری بر پیمان فزونی نخواهد یافت.»[19]

پیامبر(ص) به شرط افزودن یک بند دیگر به این پیمان‌نامه، با این تقاضا موافقت کردند و آن اینکه دو طرف به هیچ ستمگری یاری نرسانند و تنها به یاری ستمدیده برخیزند.[20]

پیمان با بنی‌غفار

«برای بنی‌غفار

بی‌گمان ایشان از مسلمانان و در سود و زیان نیز با آنان برابرند پیامبر‌خدا به حقیقت دارایی‌ها و جانهای ایشان را در پناه خدا و پیامبر او نهاده است. بنی‌غفار در برابر کسی که به ایشان ستم آغاز کند از یاری مسلمانان برخوردار خواهند گشت. هرگاه پیامبر(ص) آنان را به یاری خویش فرا خواند تا زمانی که دریایی پشمی را تر کند باید به ندای او پاسخ دهند و به یاری او بشتابند؛ مگر آنکه با دین به پیکار برخیزد. این نوشته جلو گناهی را نخواهد گرفت.[21] (یعنی در صورتی که یکی از طرفین پیمان‌نامه مرتکب گناهی می‌شود این نوشته نمی‌تواند او را از کیفر گناه برهاند)»

نامه به مالک بن نمط و قوم او از قبیله همدان

«به نام خداوند بخشنده مهربان

این فرمانی است از سوی محمد(ص) رسول خدا(ص) برای مردم منطقه خارف و جناب‌الهضب و حقایق‌الرمل به وسیله نماینده ایشان ذی‌المشعار برای مالک بن نبط:

شما تا آنگاه که بر این پیمان و درستکاری تن در دهید بلندی‌ها و نواحی سخت سرزمین‌های یاد شده، از آن شما خواهد بود که از گیاهان آن بهره ببرید و دام‌های خویش را در زمین‌های بدون مالک آن بچرانید ما نیز از نسل و فراورده شتران و گوسفندان بهره‌مند خواهیم شد ایشان از پرداخت زکات شتران پیر و نوزاد شتر و زکات هر حیوان اهلی پیر، پرندگان خانگی، قوچی که پوست آن را دبّاغی کنند و گاو و گوسفند سالمند که شش سال داشته باشد معاف هستند.»[22]

مقاله

نویسنده سيد علي اكبر حسيني

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS