كلمات كليدي : معاهده با امراي محلي
نویسنده : سيد علي اكبر حسيني
نامه رسول خدا(ص) برای بنیبکاء
در سال نهم هجری سه نفر از بزرگان طائفه بنیبکاء از قبیلهی بنیعامر بن صعصعه(در وفد بنی بکاء) به نامهای معاویة بن ثور و بشیر بن معاویه و فجیع بن عبدالله نزد رسول خدا(ص) رفته تا پیرامون مسئله همپیمانی، با ایشان به گفتگو بپردازند. رسول خدا(ص) از آنان به گرمی استقبال کرده، در خانهای منزل دادند و ضمن پذیرایی از ایشان هدایایی را به آنان تقدیم کردند و سپس به همراه نامهای راهی دیار خود کردند؛ در این نامه آمده:
«از محمد رسول خدا(ص) برای فجیع و کسانی که او را تبعیت کنند و ایمان آورند؛ آنان تا هنگامی که نماز بر پا دارند و زکات بپردازند و حق خدا و رسولش را از غنیمتها پرداخت کنند و رسول خدا(ص) و یارانش را یاری و بر اسلام خود گواهی دهند و از مشرکان دوری جویند، در امان خدا و محمد(ص) قرار دارند.»[1]
پیمان با بنیضمرة
در صفر سال دوم هجری و در یازدهمین ماه هجرت، رسول خدا(ص) در ابواء پیمانی را با بنیضمرة بن بکرة بن کنانه به امضاء رساندند که بر اساس آن، دو طرف متعهد شدند که علیه یکدیگر نیرو فراهم نیاورند و کسی را نیز بر این منظور یاری ندهند.[2] سپس بین آنها و رسول خدا(ص) مکتوبی نوشته شد، بدین قرار:
«همانا ایشان(بنیضمره) بر جانها و مالهایشان در امانند. هر کس به ایشان ستم کند، مسلمانان آنان را یاری دهند، همچنین بر آنهاست که پیامبر(ص) را یاری دهند. این پیمان تا زمانی که دریایی است که پشمی را خیس کند(کنایه از دائمی بودن این پیمان) پا بر جاست؛ مگر آن که آنان(بنیضمره) با دین خدا به محاربه برخیزند. زمانی که رسول خدا(ص) آنان را به یاری بطلبد ذمه خدا و پیامبرش بر آنهاست تا اجابتش کنند. بدرستی که به خاطر نیکان و پرهیزگارانشان مسلمانان باید آنان را یاری کنند.»[3]
نامه رسول خدا(ص) به امرای حمیر
در وفد گروهی از مردم حمیر، رسول خدا(ص) نوشتهای را برای آنها مکتوب فرمودند که مضمون آن چنین است: «اما بعد؛ بدرستی که خدایی را که جز او خدایی نیست میستایم؛ هنگام بازگشت ما از سرزمین روم فرستادگان شما پیش ما آمدند و پیامهای شما را رسانیدند و امور مربوط به شما را خبر دادند و موضوع مسلمان شدن شما و کشتن مشرکان را به اطلاع رساندند خدای متعال شما را به هدایت خود راهنمایی فرموده است مشروط بر آنکه نیکوکار باشید و از خدا و رسولش اطاعت کنید و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و از غنایم سهم خدا و سهم رسول(ص) و آنچه را او برای خود انتخاب کند، پرداخت کنید و زکات را که بر مومنان واجب شده است، بپردازید.[4] و....
نامه به مردم همدان
این نامه توسط علی(ع) نوشته شد[5] و مضمون آن بدین قرار است:
«بنام خداوند بخشنده مهربان
این نوشتهای است، از محمد(ص) رسول خدا(ص) به سوی عمیر ذی مران و کسانی که از همدان اسلام آوردهاند؛ شما در امان هستید همانا من خدایی را که جز او معبودی نیست با شما ستایش میکنم؛ اما بعد، خبر اسلام آوردن شما در بازگشت از روم(غزوه تبوک) به من رسید پس شادمان باشید که خدای شما را به راهنمایی خود به راه آورد و البته هر گاه شما گواهی دادید که خدایی جز خدایی یگانه نیست و محمد(ص) فرستاده اوست و نماز را به پا داشتید و زکات پرداختید، به راستی خونها و مالهایتان در امان خدا و امان رسول اوست و هم زمینهای بایری که بر روی آن اسلام آوردید به بیابانش و کوهستانش و چشمهها و شاخههایش بیآنکه ستم شوید و یا بر شما تنگ گرفته شود و براستی صدقه نه برای محمد(ص) و نه برای خاندانش حلال نیست فقط آن زکاتی است که از مالهای خود به مستمندان مسلمانان میپردازید. مالک بن مراره رهاوی به خوبی راز را نگهداشت و خبر را رسانید شما را درباره او نیکی فرمایم چه او مورد نظر ماست.»[6]
نامه دیگر به نجران
«از محمد پیامبر خدا(ص) به اسقفهای نجران
به نام خدا؛ پس من میستایم با شما خدای ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب را؛ اما بعد؛ پس همانا شما را از پرستش بندگان به پرستش خداوند و از سرپرستی بندگان به سرپرستی خداوند دعوت میکنم پس اگر ابا کردید جزیه دهید و اگر نپذیرفتید شما را به جنگ بخوانم.»[7]
همپیمانی با نعیم بن مسعود اشجعی
در این پیماننامه که به دست مبارک علی(ع) نوشته شد آمده است:
«به نام خداوند بخشنده مهربان
این پیمانی است که نعیم بن مسعود بن رخیله اشجعی بر آن گردن نهاده است تا زمانی که کوه احد بر جای خویش است تا آن گاه که دریایی هست تا پشمی را تر سازد پیمان وی با رسول خدا(ص) بر بنیاد خود استوار خواهد بود.»[8]
نامه به رفاعة بن زید جذامی
«به نام خداوند بخشنده مهربان
این فرمانی است از سوی محمد(ص) فرستاده خدا برای رفاعة بن زید؛ به راستی که من وی را از سوی خویش برای همهی مردم قبیلهی او و هر کس که بر ایشان وارد شود گسیل داشتهام تا ایشان را به سوی خدا و فرستاده او فرا خواند از اینرو هر کس از ایشان که به وی روی آورد به حزب خدا و پیامبرش پیوسته است و هر کس که از وی روی گرداند تنها برای مدت دو ماه در امان خواهد بود.»[9]
پیماننامه رسول خدا(ص) با ربیعة بن ذو مرحب حضرمی
رسول خدا(ص) برای ربیعة بن ذو مرحب حضرمی و برادران و عموهای او عهد نامهای نوشتند. متن این عهدنامه در منابع چنین آمده است: «اموال و نخلستانها(یا کندوهای عسل) و بردگان و چاههای آب و درختان و آبهای جاری و حق آبیاری و گیاهان و چوب حضرموت و تمام ثروت خاندان ذومرحب در اختیار خودشان باشد و اگر زمینی در رهن باشد -درختان و میوه هم از جمله رهن است- و تمام محصول ایشان متعلق به خودشان خواهد بود و خدا و رسول او(ص) از گرفتن منافع ایشان بینیازند مشروط بر آن که آنان گروههای مسلمان را یاری دهند؛ و سرزمین ایشان از هر جور و ستمی به دور خواهد بود و جانها و اموال و منافع نخلستانها و مزارع سلطنتی که از آن خاندان قیس بوده برایشان محفوظ خواهد بود و خدا و رسولش عهدهدار این تعهدند.»[10]
نامه به مردم هجر
«به نام خدای بخشنده مهربان
از محمد رسول خدا(ص) به مردم هجر؛ شما در امانید پس بدرستی من ستایش میکنم با شما خدایی را که جز او معبودی نیست. اما بعد؛ همانا شما را درباره خدا و خودتان سفارش میکنم که بعد از آنکه راهنمایی شدید گمراه نشوید و پس از آنکه به راه آمدید به بیراهه نروید؛ اما بعد؛ پس به درستی فرستادگان شما نزد من آمدند و جز آنچه شادمانشان سازد درباره آنان انجام ندادم همانا اگر من در گرفتن تمام حق خود از شما، پافشاری داشتم شما را از هجر بیرون میکردم پس شفاعت حاضر شما را پذیرفتم و بر غائب شما منت نهادم «و اذکروا نعمت الله».[11] اما پس از آن همانا آنچه کردهاید به من رسید و به راستی هر کس از شما نیکی کند گناه گنهکار بر او بار نخواهد شد پس هر گاه فرمانداران شما آمدند فرمانشان را پذیرا باشید و آنان را بر انجام امر خدا و در راه خدا یاری دهید پس همانا هر کسی از شما کاری شایسته کند هرگز عملش نزد خدا و نزد من گم نخواهد شد. اما بعد؛ ای منذر بن ساوی؛ براستی که فرستادهام تو را نزد من ستود اگر خدا بخواهد تو را بواسطه این کارت پاداشی نیک خواهم داد.»[12]
صلح حدیبیه
این پیمان نامه که در سال ششم هجری به امضای رسول خدا(ص) و نمایندهی قریش رسید و به اصرار نمایندهی قریش به رسم جاهلیت با عنوان «اللهم بالسمک» آغاز شده است بدین مضمون است:
«اللهم بالسمک؛
این پیمان صلحی است که محمد بن عبدالله(ص) و سهیل بن عمرو بر آن هم داستان گشتهاند آن دو پذیرفتهاند که مدت ده سال جنگ و ستیز را رها سازند و مردم در این مدت بیدرگیری و پیکار در آرامش به سر برند. همچنین پذیرفتند که گرد دزدی و خیانت نگردند و دلهایشان گنجینه استوار راستی و پیمانداری باشد. هر کس دوستدار محمد(ص) باشد به پیمان وی درآید نیز، هر کس بخواهد با قریش هم پیمان گردد به پیمان ایشان درآید. هر کس از قریش که بیاجازه سرپرست خویش نزد محمد(ص) آید وی او را به قریش باز گرداند و هر که از اصحاب محمد(ص) نزد قریش آید او را باز نگردانند و اینکه محمد(ص) امسال باز گردد و سال بعد با اصحابش باز گردد و مدت سه روز در مکه اقامت کند و سلاحی جز سلاح مسافر، آن هم در غلاف، با خود حمل نکند. »[13]
نویسنده این پیمان نامه امیرالمؤمنین علی(ع) بود.[14]
نامه رسولخدا(ص) به بنیزرعه و بنیربعه
نقل است که رسول خدا(ص) برای بنیزرعه و بنیربعه که از قبیله جهینه بودند، چنین نوشتند: «بدرستی که آنان بر جان و مال خویش در امانند هر کس بر ایشان ستم کند یا جنگ نماید بر عهدهی مسلمانان است که آن دو قبیله را یاری نمایند؛ مگر این که در امر دین با مسلمانان درگیر شوند یا نسبت به زن و فرزند کسی ستم کنند که در آن صورت یاری داده نخواهند شد؛ ضمناً این فرمان در مورد مردم صحراهای اطراف هم، به شرط این که نیکوکار و پرهیزگار باشند نیز معتبر است و الله مستعان.»[15]
نامه به جناده ازدی و قومش
رسول خدا(ص) برای جناده ازدی و قوم و پیروان او چنین نوشتند: «تا زمانی که نماز گزارید و زکات بپردازید و خدای و رسول(ص) را فرمان برید و از غنایم سهم خدا و رسول(ص) را بپردازید و از مشرکان دوری جویید در پناه خدا و رسول خدا- محمد بن عبدالله(ص)- خواهید بود.»[16]
نامه به عمرو بن معبد جهنی و بنیحرقه
پیامبر اکرم(ص) به عمرو بن معبد جهنی و بنیحرقه که از قبیله جهینه بودند و نیز بنیجرمز چنین نوشتند:
«کسانی که مسلمان شوند و نماز بگزارند و زکات بپردازند و از خدا و رسولش فرمانبری کنند و از غنایم، خمس و سهم پیامبر(ص) را بپردازند و اقرار به اسلام داشته باشند و از مشرکان دوری جویند در امان خدا و رسول(ص) خواهند بود؛ و اینکه طلب خود را از مسلمانان بدون ربا و به اندازهی مبلغ اصلی وام دریافت دارند و ربای در رهن نیز باطل است و اینکه زکات غلات معادل یک دهم محصول است؛ و هر کس هم به آنها(عمرو بن معبد جهنی و بنیحرقه) ملحق شود همین حکم درباره او نیز اجرا خواهد شد.»[17]
پیماننامه رسول خدا(ص) با خالد بن ضماد ازدی
«سرزمینهای خالد بن ضماد از آن خود اوست مشروط بر اینکه به خدا ایمان آورد و شریکی برای او قائل نباشد و گواهی دهد که محمد(ص) بنده و فرستاده خداست و به شرط آنکه نماز بر پا دارد و زکات بپردازد و ماه رمضان را روزه بگیرد و حج به جا آورد و فتنهانگیزان را پناه ندهد و شک و تردید به خود راه ندهد؛ و به شرط آنکه برای خدا و رسولش خیرخواه باشد و دوستداران خدا را دوست و دشمنان خدا را دشمن بدارد؛ و بر عهدهی محمد(ص) پیامبر خداست که از جان و خاندان او، همچون جان و مال و خاندان خود دفاع کند؛ و تا هنگامی که خالد ازدی به شرایط این عهدنامه وفادار باشد در پناه خدا و رسول او خواهد بود.»[18]
نامه به طایفه اسلم از بنیخزاعه
«کسانی از ایشان که ایمان آورند و نماز گزارند و زکات بپردازند و در دین خدا خیرخواهی کنند در صورتی که کسی به آنها ستمی کند بر عهدهی مسلمانان است که آنان را یاری دهند و نیز بر عهدهی ایشان(طایفه اسلم) است که چون پیامبر(ص) ایشان را فرا خوانَد برای یاری حاضر شوند؛ و برای صحرانشینان ایشان هم همین تعهد خواهد بود و آنان هر کجا که باشند در حکم مهاجرند.»[19]
نامه به بنیمعن
گفته شده رسول خدا(ص) برای بنیمعن که طایفهای از طییء بودند نوشتهای را بدین مضمون صادر فرمودند:
«در صورت به پاداشتن نماز و پرداخت زکات و فرمانبرداری از خدا و رسول(ص) و دوری جستن از مشرکان و پایداری در اسلام و در امان نگه داشتن راهها، زمینهایی را که به تصرف خویش درمیآورند و نیز آبهای آن، در اختیار ایشان خواهد بود.»[20]
امان نامه برای خاندان معاویة بن جرول
رسول خدا(ص) دستور فرمودند امان نامهایی برای خاندان معاویة بن جرول که از قبیله طی بودند نوشته شود در این نوشته آمده است:
«هر کس نماز بخواند و زکات بپردازد و خدای و رسولش را اطاعت کند و خمس غنایم و سهم پیامبر(ص) را بپردازد و از مشرکان دوری جوید و همواره اقرار به اسلام داشته باشد در امان خدا و رسولش خواهد بود و سرزمینهایی که تسلیم ایشان شود به اندازه مسافتی که در یک شبانه روز گوسفندی بپیماید، از آن آنان خواهد بود.»[21]