نویسنده: آیتالله سید محمود طالقانی
اشاره: چگونه میتوان خود را در معرض هدایت قرآن قرار داد؟ این پرسشی است که مرحوم آیتالله طالقانی در آغاز تفسیر پرتوی از قرآن با خواننده مطرح میسازد. آنچه در پی میآید، بخشی از پاسخ آن پیر فرزانه به همین پرسش است. همچنان که در پایان این نوشتار آمده، خواننده ارجمند درمییابد که آن بزرگمرد این کتاب شریف را در زندان و به واقع در نامناسبترین مکان برای تحقیق و تألیف نگاشته است.
شرط اول تابش هدایت قرآن بر عقول توجه به حجابها و سعی برای برکنار نمودن آنهاست؛ چنان که آیاتی از قرآن با تعبیرات مختلف به این حجابها اشاره نموده:
«و اذا قرأت القرآن جعلنا بینک و بین الّذین لا یؤمنون بالآخره حجاباً مستورا، و جعلنا علی قلوبهم أکنّه أن یفقهوه و فی آذانهم وقرا:
چون قرآن بخوانی در میان تو و کسانی که به آخرت ایمان نمیآورند، حجاب پوشیدهای قرار میدهیم و بر قلبهای آنان از اینکه به خوبی درک کنند پوشش و در گوشهای آنان سنگینی قرار میدهیم.» ( اسراء، 46- 45)
«و منهم من یستمع الیک و جعلنا علی قلوبهم أکنّه أن یفقهوه و فی آذانهم وقرا و إن یروا کل آیه لا یؤمنوا بها:
بعضی از اینها کسانی هستند که به تو گوش فرامیدهند و بر قلبهای آنان پوششهایی از اینکه بفهمند قرار دادیم و در گوشهای آنان سنگینی است، و هر آیهای را اگر بنگرند ایمان نخواهند آورد.» (انعام، 25)
«إنّا جعلنا علی قلوبهم أکنّه أن یفقهوه و فی آذانهم وقرا» (انعام،57).
«و قالوا قلوبنا فی أکنّه ممّا تدعونا الیه و فی آذاننا وقر و من بیننا و بینک حجاب فاعمل إنّنا عاملون:
گویند: دلهای ما در پوششی است از آنچه به آن میخوانی و در گوشهای ما سنگینی و در میان ما و تو حجاب است. پس تو کار خود کن و ما به کار خود مشغولیم.» (فصلت،5)
«و قالوا قلوبنا غلف بل لعنهم اللّه بکفرهم فقلیلا ما یؤمنون:
یهود گفتند دلهای ما را پوششی است، بلکه خداوند به سبب کفر خودشان مطرودشان ساخته و اندکی ایمان میآورند.» (بقره،88)
«أ فلا یتدبّرون القرآن أم علی قلوب أقفالها» (محمد، 24).
این آیات و مانند آن از حجابهایی که مانع هدایت آیات است به: حجاب، اکنه، وقر، غلف، قفل، تعبیر کرده گویا هر یک از اینها اشاره به نوعی از حجاب است که مربوط به یکی از مدارک باطنی میباشد: حجابی که عمق ضمیر را فرا میگیرد، یا پیرامون آن را میپوشاند، یا گوش و چشم باطن را از شنوایی و بینایی باز میدارد.
یا حجاب نفسانی غیر اکتسابی است؛ مانند کسانی که عقل فطری آنها از جهت عدم تفکر بیدار نگشته و دیدشان در محیط ظواهر زندگی دنیا محدود مانده. معلومات و دانشهای غرورانگیز اکتسابی نیز حجابهایی است که از تدبر در آیات و فرا گرفتن هدایت باز میدارد.
چه بسا اصطلاحات و دانشهایی که برای فهم دین و آیات کتاب حکیم به کار رفته که خود حجابی بر آن شده، و تفسیرهایی از قرآن که تفسیر هنر و معلومات مفسر میباشد، تا آنجا که مفسر خواسته همه آرا و اندیشههای خود را مستند به قرآن سازد و با آیات وحی اثبات کند، چه بسا روایات و احادیثی که از جهت سند و دلالت مغشوش و از جهت مفهوم حیرت انگیز است که در تفسیر و پیرامون آیاتی که خود برهان حق و نور مبین و هدایت متقین است مانند تارهایی تنیده گشته!
چه بسا مردم تنگ نظر و جامدی که در چهره تعبد به دین تفسیر سراسر آیات هدایت قرآن را جز با روایات اسلامی و غیر اسلامی که بررسی نشده جایز نمیشمارند، با آنکه این گونه روایاتی که در تفسیر و معارف آمده، مانند احادیث فقه و احکام منقّح نگردیده، و آنچه منقح شده به تفسیر همه آیات نمیرسد.
بنا براین نظر، باید همه آیات قرآن به روایات عرضه شود، با آنکه روایات را باید به قرآن عرضه داشت، و باید پیش از صدور این روایات، مدتها هدایت به قرآن متوقف شده باشد. احادیثی که از جهت سند متقن و از جهت دلالت محکم باشد، مفسر آیات احکام و مؤوّل متشابهات و مبین بطون قرآن است و این غیر از فهم هدایتی قرآن میباشد.
بیش از این حجابها، حجابهای دیگری از بیماریهای اکتسابی و میراثی نفسانی و انحرافهای ذهنی و خویهای پست مانند غرور، کبر، حسد است که هر یک منشأ و راه علاجی دارد.
این گونه حجابهاست که ذائقه فهم هر حقیقتی را فاسد و از لذت درک آن باز میدارد و طنین آیات حق را وا میتاباند و مانع نفوذ آن در ضمیر انسانی میشود.
چون بیشتر مسلمانان دچار همین گونه حجابها شدند، از هدایت و پیروی قرآن محروم گشتند. اگر مسلمانان پیرو هدایت اقوم قرآناند، پس چرا پراکنده، ذلت زده، حیرت گرفته و خودباخته شدهاند و به جای قیام به «اقوم»، بیشتر آنان زمینگیر شده یا به خواب رفتهاند؟ اگر هم بخواهند برخیزند و به راه افتند، کوره راههای تقلید از دیگران را پیش میگیرند؟! مسلمانان در پیشگاه خداوند از کتاب خدا مسئولند، نه از گفتههای مفسران و نه از روایات نارسایی که استناد آن به منابع وحی اثبات نشده.
با پروا گرفتن (اتقاء) از حجابهایی که اشاره شد و مانند آن، نور هدایت قرآن بر دلها میتابد: «هدی للمتّقین» و همواره جمال آن رخ مینماید و سایه رحمتش بر سر مسلمانان وحشت زده، آنگاه بر دنیای حیرت زده گسترده میگردد:
عروس حضرت قرآن نقاب آنگه براندازد
که دارالملک ایمان را منزّه بیند از غوغا
عوامل مؤثر در فهم قرآن
آنچه پس از پروا گرفتن از حجابها، در فهم هدایتی قرآن مؤثر است:
1ـ پی جویی از ریشه لغات و درک معانی و مفاهیم عمومی عصر نزول و جدا کردن آن از معانی و اصطلاحات حادثه، مانند مفاهیم: ایمان، کفر، نفاق، قلب، محکم، متشابه، تأویل و مانند اینها.
2ـ دقت در نکتههای مقصوده و اشارات ملحوظه و مقایسه در اسلوب، و توجه به هر ایجاز و تطویل، تقدیم و تأخیر، حذف و ابدال، تشبیهات و کنایات، امثال و عبر، و نکتههای بلاغتی. تنها دانستن فنون معمولی بلاغت برای درک بلاغت وسیع و متنوع قرآن کافی نیست، بلکه با تأمل و تفکر آزاد میتوان برموز بلاغت قرآن آشنا شد و این آشنایی اندک اندک به صورت ملکه درمیآید؛ چنان که عرب ساده با فطرت آزاد و ملکه درک لطائف میتوانست رموز بلاغت و نفوذ کلام خدا را دریابد، و بسیاری از محققان در بلاغت و رموز آن از درک لطائف قرآن محرومند، و کلامشان در سطح کلام عامه است، و بسیاری از علمای ادب و شعر از سرائیدن شعر روان و مؤثر عاجزند.
3ـ دانستن خصال نفسانی و قوای درونی و تجزیه مبادی فکری، و شهوات، غرائز، عواطف، تحولات اجتماعی، اسرار ترقی و انحطاط امم.
4ـ توجه عموم به محیط جاهلیت عرب و هنگام نزول قرآن، و متمثل نمودن بلاغت سرشار، فطرت زنده، فضای باز، آسمان درخشان آنها، محیطی که آیات قرآن دلها را میربود و عقلها را مقهور میکرد و آنها را چنان تغییر داد که گویا از نو آفریده شدهاند.
5ـ دانشمندان اهل نظر و محققان، باید کلیات عقلی و فلسفی و معلومات خود را در طریق فهم هدایتی قرآن قرار دهند، نه آنکه قرآن را محدود به دریافتههای خود گردانند.
6ـ در تأویل متشابهات و فهم آیاتالاحکام و استنباط فروع باید به احادیثی که از جهت دلالت صریح و از جهت سند استناد آنها به منابع وحی و ائمه طاهرین علیهمالسلام، بررسی شده باشد رجوع شود.
روش کتاب پرتوی از قرآن
روشی که برای فارسی زبانها در این کتاب پیش گرفته شده تا شاید بیشتر پرتو آیات قرآن در ذهنهای دریابندگان جای گیرد و از هدایت آن بهرهمند شوند، این است:
نخست چند آیه به ردیف و شماره آورده شده، پس از آن، ترجمه آیات به فارسی تطبیقی آمده؛ چنان که از حدود معانی صحیح لغات خارج نباشد. با اعتراف به این حقیقت که هر چه در ترجمه قرآن دقت شود و به هر لغتی درآید، نمیتواند مانند آیات قرآن معجزه باشد، نه آن اثر دلربایی را دارد و نه آن احترام شرعی و حکمی را. معانی بلند قرآن که چون دریای مواجی است، جز در قالب تعبیراتی که خود ساخته رخ نشان نمیدهد و هیچ قالب و ترکیب دیگری چنان که باید آن معانی و رموز و اشارات را نمیرساند، تا آنجا که اگر حرف و کلمهای تغییر یا تبدیل یابد، آهنگ و مقاصد و اشارات و معانی آن دگرگون میشود؛ بنا بر این هر ترجمهای از قرآن نارسای به مقصود قرآنی است مگر آنکه توضیح و تفسیر شود.
سپس معانی مترادف و موارد استعمال و ریشه لغات، در موارد لزوم بیان شده تا در ذهن خواننده مجال تفکر بیشتری باز شود. آنگاه آنچه از متن آیات مستقیما بر ذهن تابیده بیان میشود، گاهی در موارد مقتضی از احادیث صحیحه و نظرهای مفسران استفاده شده، سپس در پیرامون آیات آنچه به فکر نگارنده رسیده و بر ذهنش پرتو افکنده منعکس میگردد، تا شاید خواننده خود هر چه بیشتر به رموز هدایتی قرآن آشنا شود و ایمان تقلیدی به کمال تحقق رسد و هر چه بیشتر جویندگان، در اعماق ژرف آیات فروروند و در انوار آن غوطهور شوند.
آنچه در پیرامون یا متن آیات نگارش یافته از دل دادن به آیات در اوقات فراغت ذهن از امور دنیا و انصراف از آمال و آرزوهای فریبنده و جزئیات مشغولکننده آن یا در بحثها و مراجعه به تفاسیر به نظر آمده، در جلسههای بحث تفسیری (که سالهاست برای طبقه جوان تشکیل میشود) گاهی که توجه کامل به آیات، و چشم به چشمان پاک و رباینده جوانان دوخته میشد، از خلال آیات مورد بحث برقهایی میزد، اکنون که پس از سالیان دراز میخواهم آن مطالب را به ذهن بازگردانم و روی صفحه کاغذ آورم، با تأسف مینگرم که بسیاری از آنها چون برق جهان و انعکاس لرزان، از آیینه ذهن رخ برتافته و شعاعی از آن بر کنارهای ذهن میدرخشد و بیشتر یادداشتهای ناقص و پراکندهای است که در گوشههای ذهن و اوراق ضبط شده که اکنون میخواهم به توفیق الهام دهنده حقایق به صورت کتاب درآورم.
آنچه در پیرامون آیات و از نظر هدایت قرآن نگارش مییابد، عنوان تفسیر (پرده برداری) ندارد و مقصود نهایی قرآن نیست. از این رو عنوان و نام «پرتوی از قرآن» را برای آن مناسبتر یافتم؛ زیرا آنچه به عنوان «تفسیر قرآن» نوشته شده یا میشود، محدود به فکر و معلومات مفسران است، با آنکه قرآن برای هدایت و بهره همه مردم در هر زمان تا روز قیامت میباشد، پس اعماق حقایق آن نمیتوان در ظرف ذهن مردم یک زمان درآید. اگر چنین باشد، تمام میشود و پشت سر سیر تکاملی میماند و بهرهای برای آیندگان نمیماند.
این پیشرفت زمان و علم است که میتواند اندک اندک از روی بواطن و اسرار قرآن پرده بردارد؛ چنان که محققین اسلامی از آغاز قرن دوم شروع به تفسیر قرآن نمودهاند، پس از آن هم تفسیرهایی بر قرآن کریم نوشته شده که بعضی به چاپ رسیده و قسمتی جز نامی از آنها باقی نمانده. اولین تفسیری که در اوائل قرن سوم نوشته شده و در دسترس است، تفسیر جامعالبیان طبری میباشد. با این همه تحقیقات و تفسیرها که با رنج و کوشش و نبودن وسائل نشر، در پیرامون آیات نگاشته شده چندان مورد بهرهبرداری مردم این قرن نیست.
کسی که بخواهد در این کتاب از آیات مورد بحث بیشتر بهرهمند شود، اول: آیات را با ترجمه آن مورد توجه و تدبر قرار دهد، آنگاه لغات را در نظر گیرد، پس از آن در بحث پیرامون آیات دقت نماید.
چون شرح لغات و اصطلاحات مخصوص که مانند فرهنگ قرآن است، در این بخش آمده، طبعا این بخش مفصلتر از بخشهای دیگر خواهد بود. آنجا که لغت یا آیهای مکرر آمده، تنها به آیه گذشته یا شماره آن اشاره شده.
این روش را در بیان هدایت قرآن پیش گرفتم تا شاید برای فارسی زبانان بیشتر چهره قرآن هویدا شود و به جمال هدایت و کمال قرآنی آراسته گردند و مسلمانان از خودباختگی به فلسفه حیات و صنایع فریبنده و دلبستگی به تمدن بیثبات و ساخته خردهای کوتاه بشری، بهوش آیند و راه خیر و صلاح پیش گیرند، هر چه بیشتر از سرمایههای عقلی و نفسانی و مادی خود بهرهمند شوند.
اگر ما خود به تعالیم و هدایت قرآن و راه و روشی که برای زنده شدن به حیات «طیبه» مینمایاند، آشنا شویم و دیگران را در این دنیای تحیر و وحشت، به آن آشنا سازیم، مردم حقجو و هدایتطلب بیش از این خواهند اعتراف کرد که این کتاب پیش از آنکه کتاب منتسبین به اسلام باشد، کتاب سعادت عمومی بشر است.
این کتاب تنها کتابی است که با ضمیر هر انسانی سر و کار دارد، و ضمیر مبدأ فعال سازمان انسانی است و میتواند در میان تاریکیهای ماده درون انسانی را برافروزد و چون شب پر ماه و ستاره آن را افروزان گرداند. آنگاه بامداد روشنی از افق باطن پدید آرد، این یگانه وظیفه علمای دین و پرده داران آئین است که تا هر چه بیشتر جمال احکام و اسرار و هدایت قرآن را آشکار سازند، و تا میتوانند گوشههایی از اشارات و لطائف و حقایق را بنمایانند که فرمودند: «للقرآن عبارات و اشارات و لطائف و حقایق؛ فالعبارات للعوام، و الاشارات للخواص، و اللطائف للاولیاء و الحقایق للانبیاء».
احادیثی درباره تمسک به قرآن
محمد بن یعقوب کلینی در کافی و محمد بن مسعود عیاشی در تفسیر خود از امام صادق از پدرانش علیهمالسلام نقل میکند که: رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت:
«ایها الناس، انکم فی دار هدنه و انتم علی ظهر سفر و السیر بکم سریع و قد رأیتم اللیل و النهار و الشمس و القمر یبلیان کل جدید و یأتیان بکل موعود، فاعدوا الجهاز لبعد المجاز:
ای مردم، شما در سرای «هدنه» و بر پشت سفرید، سیری که شما را پیش میبرد بس سریع است، به خوبی مینگرید که شب و روز و آفتاب و ماه، چگونه هر نوی را کهنه، و هر نویدی را پیش میآورند. پس وسیله کوچ خود را برای گذشت از این عبورگاه دور آماده سازید.»
در اینجا مقداد بن اسود به پای خاست و پرسید: «ای رسول خدا، دار هدنه چیست؟» فرمود: «دار بلاغ و انقطاع: سر منزل رسیدن و دل کندن.
فعلیکم بالقرآن فانه شافع مشفع و ما حل مصدق: پس بر شماست که قرآن را محکم گیرید؛ چه، آن شافعی است پذیرش شده، و خبرگزاری است تصدیق شده.
و من جعله امامه قاده، الی الجنه و من جعله خلفه، ساقه الی النار: کسی که آن را پیش رو قرار دهد، به سوی بهشتش میکشاند. کسی که آن را پشت سر افکند، به سوی آتشش میبرد.
و هو الدلیل یدل علی خیر سبیل: رهبری است که به گزیدهترین راه رهبری میکند.
و هو کتاب فیه تفصیل و بیان و تحصیل، و هو الفصل لیس بالهزل: کتابی است که در آن تفصیل و بیان تحصیل است، فصل میان حق و باطل است و هزل نیست.
و له ظهر و بطن، فظاهره حکم و باطنه علم. ظاهره انیق و باطنه عمیق: ظاهر و باطن دارد، ظاهرش حکومت و باطنش دانش، ظاهرش دلربا و باطنش ژرف است.
له تخوم و علی تخومه تخوم: ریشههای عمیق دارد و ریشههای عمیق آن را ریشههایی است.
و لا تحصی عجائبه و لا تبلی غرائبه: عجایبش به شمار نمیآید و غرایبش کهنه نگردد.
فیه مصابیح الهدی و منار الحکمه و دلیل المعرفه: در آن چراغهای هدایت و نورهای رهنمای حکمت و دلیل معرفت است.»
امام صادق(ع) از رسول خدا(ص) روایت کردهاند: «القرآن هدی من الضلال و تبیان من العمی و استقاله من العثره: قرآن هدایتی است که از گمراهی و بیان، روشنی است که از کوره راهی، میرهاند. موجب رهایی از لغزش است.
و نور من الظلمه و ضیاء من الاحداث: نوری است که از تاریکی، پرتوی است که از پیشامدها نجات میبخشد.
و عصمه من الهلکه، و رشد من الغوایه، و بیان من الفتن: دستگیر از هلاکت است و رشدی است که از حیرت زدگی، و بیانی است که از فتنهها بیرون میبرد.
و بلاغ من الدنیا الی الآخره و فیه کمال دینکم: رساننده از دنیا به سوی آخرت است و در آن تمام و کمال آئین شماست.
و ما عدل احد من القرآن الا الی النار: احدی از قرآن سر نپیچد مگر آنکه به سوی آتش بپیچد.»
حدیث دیگر: «تعلموا القرآن فانه احسن الحدیث: قرآن را نیکو فراگیرید؛ چه، نیکوترین حدیث است.
و تفقهوا فیه فانه ربیع القلوب: در آن با فکر بررسی کنید؛ چه، آن بهار دلهاست.
و استشفوا بنوره فانه شفاء الصدور: و به نور آن بهبودی جویید؛ چه، بهبود دهنده درون سینههاست.
و احسنوا تلاوته فانه انفع القصص: آن را نیکو تلاوت کنید؛ زیرا گواراترین و شیرینترین داستانهاست...
فالقرآن آمر و زاجر، و صامت و ناطق: قرآن امرکننده و بازدارنده و ساکت و گویاست.
حجه الله علی خلقه: حجت خداوند بر خلق میباشد.
اخذ علیکم میثاقه، و ارتهن علیه انفسهم: خداوند پیمان محکم خود را از شما درباره آن گرفته و نفوس شما را در گرو آن قرار داده است.
اَتمّ به نوره، و اکمل به دینه: به آن نور خود را تمام و آیینش را تکمیل کرده.
و قبض نبیه(ص) و قد فرغ الی الخلق من احکامه الهدی به: خداوند پیغمبر خود را فراگرفت، در حالی که خلق را از احکام هدایت بخش آن سرشار کرد.»
خواننده عزیز، اگر در مطالب این مقدمه و قسمتی از کتاب اشتباه یا لغزشی یافتید، تذکر فرمائید و معذورم بدارید؛ زیرا در مدتی نگارش یافته که از همه جا منقطع بوده و به مدارک دسترسی ندارم، و مانند زندهای در میان قبر به سر میبرم.
شرح این هجران و این خون جگر
این زمان بگذار تا وقت دگر